به گزارش فرقه نیوز؛ تثلیث نیز از مواردی است که خرد ستیز بوده و عقل آدمی به سختی به مخالفت به آن حکم می کند.اما مسیحیان با توجه به این مساله سعی می کنند تثلیث را تنها راز و رمزی معرفی کنند که باید با کنار گزاردن عقل به آن رسید.آنچه مشخص است مسیحیان در اینجا دست به مغالطه زده اند.
بی تردید بین گزینه های عقل ستیز و عقل گریز تفاوت اساسی وجود دارد؛ چرا که گزینه های خرد ستیز گزینه هایی هستند که خرد آنها را نمی پذیرد و رد می کند؛ مانند اجتماع نقیضین ، اما گزینه های خردگریز گزینه هایی هستند که دست خرد از رسیدن به آنها کوتاه است. و بی شک گزارههايي كه خرد، توان فهم آنها را ندارد، با گزارههايي كه خرد آدمي حكم به بطلان آنها مينمايد، برابر نيستند.
متاسفانه مسیحیان به جای اینکه از گزینه ای عقل ستیز که در کتاب مقدس نیز تصریح دقیقی بر آن وجود ندارد دست بردارند [1]پس از شکست در فهم و درک آن، تنها صدا بر می آوردند که ایمان می آورم تا بفهمم. افرادی مانند آنسلم نمونه بارز این افراد است که پس از اینکه سال ها تلاش او برای درک عقلانی تثلیث نتیجه ای در بر نداشت تنها فریاد برآورد ((ایمان می آورم تا بفهمم!!!)).
مسیحیان هیچگاه توضیح نمی دهند که چگونه به گزاره ای که در ستیز با عقل است باید ایمان بیاوریم!و به جای کنار گزاردن آن دست به توجیهات بی اساسی زده اند.
بنابر این یکی از مشکلات آموزه های تثلیث در این است که در ستیز کامل با عقل بوده و دیانت مسیحی را به دینی پر رمز و راز و غیر قابل استدلال تبدیل ساخته است.
آنچه مشخص است این اموزه تا به امروز همواره سوالاتی را به همراه داشته است که به بیان نمونه ای از آنها می پردازیم؛
1- در بخش تجسد اشاره نمودیم که تجسد یافتن خداوند متعال و حلول خداوند در جسم محدود محال عقلی است. بنابراین در صورت بطلان و عقل ستیز بودن آموزه تجسد، تثلیث نیز که مبتنی بر قبول تجسد است باطل خواهد بود. همچنین اشاره نمودیم که حضرت عیسی بارها بر بزرگتر بودن پدر از خود اشاره نموده و بارها تاکید می ورزند که پسر تمام هستیش را از پدر گرفته و از خود چیزی ندارد. در این صورت نیز تساوی بودن 3 اقنوم که در تثلیث بر ان تاکید می ورزند باطل خواهد بود؛ چرا که در تثلیث ادعا بر این است که هر 3 اقنوم در خدا بودن مساوی هستند. اما همان گونه که اشاره شد حضرت عیسی به کوچکتر بودن خود از خداوند اعتراف دارند.
همچنین مسیحیان معتقدند پسر از پدر صادر شده؛ اما جالب است با اینکه پسر از پدر کوچکتر است و از او صادر شده اما در الوهیت ذاتی مساوی با پدر بوده و هیچ فرقی با او ندارد؟!!!و این مساله بر خلاف عقل می باشد.
علی الشیخ مستبصر مسیحی نیز به این مطلب اشاره می نمایند. او می نویسد: ((گفتههاي آمده از عهد جديد، عدم تساوي ميان شخصيتهاي سهگانه را به تأكيد، بيان ميكند. «پدر»، در اين كتابها، اصل و منشأ همه چيز و بينياز و داراي قدرتي بيهمتاست؛ در حالي كه «پسر»، يكسره نيازمند اوست و بدون اذن پدر نميتواند به كاري بپردازد. و اين چيزي است كه عقل ميپذيرد و عهد جديد تأييد مينمايد.))
2- مسیحیان به سه شخصيت متمايز از هم ايمان دارند و با اين حال، هر سه را يك ذات ميدانند، اما آیا می توان امر يگانهاي را در همان حال كه يكي است، سه تا دانست و يا در همان حال كه سه تا ميباشد، يكي پنداشت؟ به عبارتی تثلیث مسیحی را می توان در 3 مقدمه توضیح داد.
مقدمه اول) آنان معتقدند هر یک از این سه شخص خدای کامل وحقیقی بوده در خدایی با یکدیگر مساوی هستند؛ به عبارتی:
پدر خداست و مساوی با دو خدای دیگر( روح القدس و پسر- عیسی-)
پسر – عیسی- خداست و مساوی با دو خدای دیگر( پدر و روح القدس).
روح القدس خداست و مساوی با دو خدای دیگر ( پدر و پسر)
مقدمه دوم) نکته دیگر در تثلیث در نگاه مسیحیان این است که مسیحیان با وجود اینکه هر 3 را در خدایی مساوی می دانند اما معتقدند این 3 از هم متمایز هستند. یعنی:
پدر ، پسر وروح القدس نیست و متمایز از آن دو است.
پسر، پدر و روح القدس نیست و متمایز از آن دو است
روح القدس، پدر و پسر نیست و متمایز از آن دو است.
مقدمه سوم) اعتقاد به توحید و یگانگی خداوند؛یعنی علی رغم وجود دو مقدمه اول و تساوی 3 اقنوم در الوهیت و در عین حال تمایز آنها از یکدیگر مسیحیان اعتقاد به توحید دارند. و معتقدند خداوند و خالق هستی یگانه است.
به راستی با این توصیف از تثلیث توسط مسیحیان؛ ادعای توحیدی بودن مسیحیت با مشکلات بسیاری روبرو گردیده است و آنان قرن هاست در تبیین عقلانی و منطقی این مساله باز مانده اند. در حقیقت با پذیرش تثلیث در مسیحیت باید این مساله را پذیرفت که: 1+1+1=1 به همین دلیل است که منتقدان این مساله را بیشتر آموزه ای شاعرانه درباره حضرت عیسی(ع) می دانند؛تا آموزه ای بر مبنای عقل و استدلال.
پرفسور ارنست میکل دانشمند آلمانی به این مساله در میان مسیحیان اشاره نموده و ضمن اشاره به عدم روشن بودن تثلیث و وحدت 3 اقنوم در انجیل می نویسد: ((... از طرف دیگر باید با کمال دقت توجه کرد که این مساله مرموز و اندیشه مبهم تثلیث به طور طبیعی فکر کودکان ما را در سالهای اول تحصیل مشوش و مغشوش مسی سازد. کودکان ما یک روز صبح ضمن تعلیمات مذهبی شان می آموزند که 3 مساوی با یک. و ساعتی بعد همین که به مدرسه می روند و درس ریاضی می خوانند به آنها گفته می شود که سه بار یک مساوی است با سه!... خوب به خاطر دارم که انعکاس این آشفتگی در روزهای اول تحصیل مرا به کجا برد و با من چه کرد! البته مساله تثلیث مانند بسییاری از عقاید مسیحی عنصر اصلی در مسیحیت نیست بلکه همه می دانند که این مساله از مذهبهای دیگر گرفته شده است))[2]
3- پذيرش اينكه ذات يگانه خدا، از سه شخصيت متمايز برآمده، مستلزم تركيب در ذات و در نتيجه نيازمندي خداوند خواهد بود؛ چرا كه هر امر مركبي، براي كامل شدن به اجزاي خود نياز دارد. اين در حالي است كه خداوند، موجودي بسيط و بينياز است؛ پس آیا می توان در يك موجود از نياز و بينيازي در كنار هم سخن گفت.افزون بر اين، خداوند از هر جهت بسيط است و امكان ندارد – آن چنان كه مسيحيان ادعا ميكنند - جزئي از او جدا شود و در انسان، حلول كند يا با آن متحد شود. همچنين حلول او در انسان، سبب ميشود كه او در معرض تغيير و تحول قرار گيرد؛ در حالي كه خداوند موجودي ثابت و ازلي و ابدي است. [3]
4- محال بودن دو موجود نا محدود؛ ممکن نيست که در آن واحد دو موجود غير محدود وجود داشته باشد چرا که هر کدام را که نامحدود بناميم به اين معني است که همه هستي از او پر است پس ديگر جائي براي موجود نامحدود ديگر نمي ماند. در تثلیث نیز ما با 3 اقنوم که هر کدام از این 3 اقنوم، خدای کامل هستند مواجه هستیم. در حقیقت ما با 3 اقنوم نامحدود مواجه هستیم. اکنون اگر اقنوم اول تثليث خداي مطلق باشد و غير محدود پس ديگر اقنوم دوم نمي تواند اينچنين باشد وگرنه هر دو، دو خداي مطلق غير محدود مي شدند و این عقلا محال است
5- اگر 3 اقنوم 3 موجود مستقل هستند که این شرک است و 3 خدا داریم اما اگر 3 اقنوم در حقیقت 3 جهت از وجود واجب است که هر جهت انجام دهنده کاری است که شرک و ترکیب خارجی و حقیقی در ذات واجب الوجود لازم می آید.
6- سوال دیگر در تثلیث این است که مسیحیان معتقدند که پدر و پسر هر دو خدای کامل و مساوی هستند بنابر این هر دو ازلی و قدیم هستند . حال که اين گونه است چرا پدر را پدر ناميده ايد و پسر را پسر ؟ اگر پدر به دليل قديم بودنش مستحق عنوان پدري است , پسر نيز عينا شايسته همين عنوان است چرا که پسر نيز همانند پدر قديم است.اگر پدر عالم و قادر است پسر نيز همين صفات را دارد . بنابراین اين مساله عنوان پدر و پسري را باطل مي کند . زيرا اگر پدر و پسر در قديم بودن و قدرت و غيره همانند باشند , در اين صورت پدر بر پسر چه فضيلتي خواهد داشت تا پسر را به عنوان رسول بفرستد و خود فرستنده باشد و پسر فرستاده شده ؟پس شک نداريم که اين فرستنده موجودي غير از آن فرستاده شده است.
7- الوهیت ذاتی و اکتسابی؛ قبلا نیز بیان شد که حضرت عیسی (ع) اشاره می نمایند که هستی و حیات خود را از پدر گرفته و از خود چیزی ندارد[4]. بنابراین چگونه می توان قبول کرد که در تثلیث هر 3 اقنوم و شخصیت خدای کامل بوده و الوهیت ذاتی دارند و از دیگر سو بر طبق کتاب مقدس باید بپذیریم که پسر تمامی وجود و هستیش را از پدر دارد و به عبارتی دارای الوهیت اکتسابی می باشد.
8- محال بودن حلول خدای نامحدود در جسم محدود؛یکی از لازمه های پذیرش تثلیث قبول این مطلب است که خداوند نامحدود در جسم عیسای محدود حلول کرده و به زمین آمده است. و بی تردید این مساله از محالات است و بی شک قدرت خداوند به محالات تعلق نمی گیرد.
بنابرایت ضعف اندیشه تثلیث از نگاه عقلانی تا آنجایی رو شن است که علاوه بر نقد های جدی غیر مسیحیان بر این آموزه مسیحی ، گروههایی از مسیحیان نیز به عقل ستیز بودن و ضعف این آموزه اعتراف نموده اند. شاید یکی از مهمترین آنها اظهارات کشیش آریوس(336م) در شورای نیقیه باشد. . دیدگاههای آریوس در رد الوهیت مسیح از قویترین شیوههای استدلالی برخوردار بود. این مسئله نشان میداد که از همان ابتدا گروهی این مسئله را مخالف با مسلّمات عقلی میدانستهاند. ویل دورانت نظریههای آریوس را اینگونه بیان میکند: آریوس میگفت کـه مسیح با آفریننده یکی نیست؛ ...او چنین استدلال کرد «اگر پسر به وسیله پدر به وجود آمده است باید در زمان به وجود آمده باشد (حادث باشد) در این صورت نمیتواند با پدر از لحاظ ابدیت یکسان باشد. بهعلاوه اگر مسیح آفریده شده است باید کلمه از عدم به وجود آمده باشد نه از ذات پدر پس با پدر از یک ذات نبوده است».[5]او میگفت: «ما به این دلیل تحت آزار و جفا هستیم که میگوییم وجود پسر دارای ابتدا و آغاز است و نیز میگوییم او از نیستی آفریده شد».[6] همچنین او معقد بود که ((خدا از خلقت جداست . پس ممکن نیست مسیحی را که به زمین آمده و چون انسان تولد یافته است با خدایی که نمی شود شناخت یکی بشماریم ))[7]آریوس توانست در آن عصر، برای خود همراهان و همفکرانی بیابد. [8]
آتاناسیوس سر کشیشی که در شورای نیقیه در مقابل آریوس قرار داشت نیز علی رغم اعتقاد شدید به تثلیث اذعان میکند در نظر، مجسمساختن 3 شخص متمایز در یک وجود اِشکال دارد، ولی چنین دفاع میکند که عقل باید در برابر راز تثلیث، سر فرود آورد.[9]
جان ناس از فرقهای به رهبری سروتوس(1553ــ1511) نام میبَرد که معتقد بودند((عقلاً محال است که از اجزای ثلاثۀ سه شخصیت، خدای واحدی ترکیب شود. او را بهجزای کفر و الحاد، زنده بسوزاندند».[10] ولتر نیز میگفت: «آیا کسی که شعور دارد هرگز میپذیرد که یکی، سه تا و سه تا، یکی میشود».[11] گفتار سیمون تورنهای محقق قرن سیزدهم جالب توجه است. او هنگامی که با یک خطابه تثلیث را اثبات کرد، مورد تشویق حاضران واقع گردید. وقتی همه او را تشویق کردند گفت میتوانم با استدلالهای محکمتری نظریة تثلیث را ابطال کنم.[12]
اما متاسفانه همان طور که اشاره شد عقلستیز بودن تثلیث به جای آنکه مسیحیان را به ریشهیابی علل این اندیشه و راستیآزمایی آن رهنمون سازد، متأسفانه آنان را وادار ساخت تا تنها آن را با رمز و راز گره زده و اعتراف نمایند که این آموزه را درک نکرده باید پذیرفت. توماس میشل در این زمینه مینویسد: «با گذشت زمان و در طول تاریخ کلیسا، مسیحیان به این نتیجه رسیدند که طبیعت سهگانه خدا یک راز است و نمیتوان آن را با تعابیر بشری بیان کرد». [13]
اینک این سئوال مطرح است که چرا مسیحیت در تبیین اساسی ترین آموزه های خود از عقلانیتْ فاصله گرفته تا جایی که در این دین، جز در سایۀ کنار زدن عقل،و ستیز با آن به وصال دین نمیتوان رسید؟و به تعبیر ـ وین وود رید : «این دین برای عقل مضر است و از ما میخواهد که عقل در آستانۀ چنین مذهبی قربانی شود».[14]
[1] - مسیحیانی که نمی توانند تثلیث را درک کنند می گویند باید در برابر کتاب خدا تسلیم بود و آن گونه که او خود را مکشوف ساخته او را پذیرفت . غافل از اینکه در کتاب مقدس نیز همان گونه که اشاره شد تصریح دقیقی بر تثلیث نشده است.
[2] - کاشف الغطاء، پژوهشی درباره انجیل و مسیح، ترجمه و توضیحات سید هادی خسرو شاهی ، ص215و 216
[3] - الشیخ، علی، تولدی نو(سفر من از مسیحیت به اسلام)، ترجمۀ سیدمسلم مدنی
[4] -(( همچنان که پدر در خود حیات دارد همچنین پسر را نیز عطا کرده است که در خود حیات داشته باشد. )) یوحنا 5 : 26
[5]. ویل دورانت، تاریخ تمدن، ترجمۀ حمید عنایت، ج3، ص768.
[6]. تونی لین، تاریخ تفکر مسیحی، ترجمۀ روبرت آسریان، ص50.
[7] - و. م میلر، تاریخ کلیسای قدیم در امپراطوری روم و ایران، ترجمه علی نخستین، ص24
[8]. تونی لین، تاریخ تفکر مسیحی، ترجمۀ روبرت آسریان، ص50.
[9]. ویل دورانت، تاریخ تمدن، ترجمۀ حمید عنایت، ج3، ص770.
[10]. جان.بی.ناس، تاریخ جامع ادیان، ترجمۀ علیاصغر حکمت، ص 680- 681.
[11]. کامل خیرخواه، پژوهشی در آیین مسیحیت، ص115.
[12]. عباس رسولزاده و جواد باغبانی، شناخت مسیحیت، ص515.
[13]. توماس میشل، کلام مسیحی، ترجمۀ حسین توفیقی، ص75.
[14]. محمدحسین کاشفالغطاء، پژوهشی دربارۀ انجیل و مسیح، ترجمۀ سیدهادی خسروشاهی، ص234.