پایگاه خبری تحلیلی فرقه نیوز: در سالهای اخیر، موضوع تاریخ ایران باستان و شخصیتهایی مانند کوروش بزرگ، بیش از هر زمان دیگری در فضای مجازی و رسانهها مورد توجه قرار گرفته است. اما در کنار این توجه، شکل تازهای از «افسانهسازی تاریخی» نیز پدید آمده که گاه با احساسات ملیگرایانه درآمیخته و از مسیر پژوهش علمی فاصله گرفته است. این پدیده که برخی از کارشناسان از آن با عنوان «کوروشپرستی» یاد میکنند، میتواند در بلندمدت بر هویت آموزشی و فکری نسل آینده تأثیر بگذارد. برای بررسی ابعاد این مسئله و یافتن راههای نقد علمی و مؤثر، با حجتالاسلام قیاسی کارگر مقدم، پژوهشگر حوزه فرق و ادیان گفتوگو کردهایم.
فرقه نیوز: اگر روند کوروشپرستی و جعل مناسبتها ادامه یابد، چه تبعاتی برای نظام آموزشی و هویت نسل آینده خواهد داشت؟
واقعیت این است که وقتی تاریخ از عرصه تحقیق علمی خارج میشود و بدست جریانهای احساسی میافتدکمکم جای «هویت» را «افسانه» میگیرد ما در مورد کوروشپرستی با نوعی افسانهسازی مدرن روبهرو هستیم که ظاهر ملی و فرهنگی دارد، اما محتوایش خالی از پژوهش جدی است. وقتی کار به جایی میرسد که تقویم رسمی یا فضای مجازی از مناسبتهایی که هیچ پشتوانهی متنی و منبع تاریخی نداره پر میشود، یعنی ما داریم ذهن نسل بعد رو با روایتهایی عاطفی شرطی میکنیم، نه با منطق و منبع.
در چنین فضایی دانشآموز یاد نمیگیره که تاریخ یعنی زنجیرهی علتها و معلولها، بلکه فکر میکنه تاریخ یعنی داستانهایی که باید باعث غرور میشوند. در ظاهر به نظر میاد ما داریم عزت ملی را تقویت میکنیم، اما در واقع داریم حس نقدناپذیری میکاریم. دانشآموزی که هر سؤالش دربارهی گذشته با انگ «بیاحترامی به ایران» پاسخ داده شود، در آینده هم نمیتواند دربارهی مسائل امروزش نگاه انتقادی داشته باشه. از همینجاست که هویت تاریخی تبدیل به هویت توهمی میشود.
مشکل بعدی، از بین رفتن پیوند واقعی بین «ایران تاریخی» و «ایران در افکار عمومی» است. اگر ادامه پیدا کند، نسل آینده به جای مطالعهی اندیشههای بزرگان واقعی مثل فردوسی یا ابوریحان، دنبال نقل قولهای جعلی و شعارهای توخالی میرود. توی چنین سیستمی، کلاس تاریخ به جای آزمایشگاه تفکر تاریخی، جلسهی روحیهبخشی ملی میشود؛ یعنی همون مسیری که فرقهها در عرفانهای دروغین هم میروند: حذف عقل، حفظ شور. نتیجهی نهایی این است که نسلی تربیت میشه که از گذشتهاش فقط «احساس» دارد و «دانش» در کار نیست.
فرقه نیوز: چه راهکارهایی برای نقد علمی و عمومی این جریان پیشنهاد میکنید که هم مؤثر باشد و هم واکنش منفی افراطی ایجاد نکند؟
اولین نکته این است که نقد کوروشپرستی باید از ادبیات جنگی خارج شود وقتی کسی مستقیم احساس ملی مردم را هدف میگیرد، طبیعتاً واکنش منفی تولید میکند. آدمها به آنچه حس میکنند تعلق دارند، نه به سند تاریخی. پس راه مؤثرتر این است که حس تعلق رو نفی نکنیم، بلکه محتوا را از درون اصلاح کنیم. مثلاً بهجای اینکه بگیم «این جشن جعلیه»، بهتره بگوییم: «بیایید ببینیم واقعاً این روایت از کجا اومده و چه چیزی در منابع نوشته شده». همین جابهجایی لحن، تمام تفاوت بین تقابل و تدریج است.
دوم اینکه نقد علمی نباید فقط در سطح استادان دانشگاه بماند. مردم عادی بیشتر با روایتهای ویدیویی، پادکست و شبکههای اجتماعی ارتباط میگیرند. اگر کتاب و مقاله خوب هست، اما در همان حلقه محدود باقی میماند، تأثیری در فضای عمومی ندارد. ما باید کاری کنیم که زبان محقق، به زبان روایت تبدیل شود؛ بهصورت گفتوگو، ویدیو، یا حتی طنز مستند. مردم وقتی حس میکنند با آنها حرف انسانی زده میشود، نه از بالا و تحقیر، گوش میدهند.
سوم، نقد نباید «قداستزدا» صرف باشد، بلکه باید «دانشافزا» مردم باشد. یعنی مخاطب بعد از خواندن یا شنیدن نقد، احساس کند چیزی فهمیده، نه اینکه فقط اسطورهاش شکسته شده. اگر حس کند چیزی از او کم نکردیم بلکه دانشی به او دادیم، واکنش آن فرد مثبت خواهد بود. بیطرفی در ظاهر، اما دلسوزی در لحن. این فرمول ساده ولی کارآمد است؛ مخصوصاً در جامعهای که رسانههای خارجی از تحریک احساسات باستانگرایانه هم علیه هویت دینی و هم علیه انسجام ملی سود میبرند. ما باید این بازی را با عقل ببریم، نه با دعوا.
فرقه نیوز: نقش پژوهشهای دانشگاهی و رسانهای در تصحیح این روایتها را چطور میتوان پررنگتر کرد؟
دانشگاه در ایران متأسفانه سالهااست بیشتر تولیدکننده مقاله است تا مرجع فکری عمومی. یعنی صدها پایاننامه تاریخ باستان داریم که شاید برخی از آنها دقیقتر از هر منبع اینترنتی باشد، اما در عمل هیچ رسانهای آن را منتقل نمیکند. باید بین پژوهش دانشگاهی یا حوزوی و متن رسانهای ترجمه برقرار شود؛ مثل پل میان دو زبان. یک استاد تاریخ باید بلد باشد پژوهش خود را به زبان عامه نقل کند، همانطور که یک خبرنگار فرهنگی باید بلد باشد سؤالهایش را طوری طرح کند که تحقیق علمی را جذاب جلوه دهد، نه خشک و انتزاعی.
در کنار آن، رسانهها باید نقش دانشگاه مردمی را بازی کنند. یعنی رسانهای که درباره تاریخ ایران کار میکند، الزاماً نباید وارد شعار شود. میتواند با روایت سند و گفتوگو با چند تاریخدان معتبر، تصویر واقعیتر ارائه دهد. رسانه اگر صادقانه به مردم بگوید هدفش «زدن کوروش» نیست بلکه «شناخت دقیقتر کوروش» است، خودش از حالت طرف منازعه درمیآد و به مرجع اعتماد تبدیل میشود.
از طرف دیگر، سیاستگذاری فرهنگی هم باید این فضا را تسهیل کند. وقتی پژوهشگر برای حرف زدن دربارهی تحریفات تاریخی احساس خطر کند یا از برچسب «ضد ملی» بترسد، طبیعتاً میدان را خالی میکند و روایت جعلی رشد میکند. باید روند نقد دانشگاهی را حمایت کرد، حتی اگر نتیجهاش خوشایند نباشد. احساس امنیت علمی بزرگترین خدمت به حقیقت تاریخیاست. در نهایت، هرچه تعداد روایتهای مستند و مردمی از تاریخ بیشتر شود، احتیاج به بتسازی کمتر میشود؛ چون مردم خودشان میفهمند زیبایی واقعی ایران در حقیقتش است، نه در افسانههای آن جستوجو کرد.