هویت ملی و دینی در شعر شهریار

هویت ملی و دینی در شعر شهریار
استفاده از مفاهیم دینی در اشعار شهریار به‌ویژه در موضوع وطن و ایران دلیل این سخن است. مفاهیمی مانند «آزادی»، «استقلال»، «قانون»، «اسلام»، «ایمان»، «ستم‌ستیزی»، «استعمارزدایی»، «شهادت» و «شهادت‌طلبی» از پربسامدترین واژگان در منظومه شعری شهریار هستند. به همین دلایل وطن‌دوستی شهریار مبنای دینی و شریعتی دارد.
کد خبر: ۱۸۵۵۴

پایگاه خبری تحلیلی فرقه نیوز: یکی از مؤلفه‌های موفقیت و شهرت شهریار؛ وابستگی و وفاداری او به هویت ملی و دینی خود است. او در عین روایتگری از تراث ملی و تاریخی خود، درون مایه هویت جغرافیایی ایران را دین میداند. شاید کمتر شاعری به اندازه او از این رویکرد به وطن پرداخته است. استفاده از مفاهیم دینی در اشعار شهریار به‌ویژه در موضوع وطن و ایران دلیل این سخن است. مفاهیمی مانند «آزادی»، «استقلال»، «قانون»، «اسلام»، «ایمان»، «ستم‌ستیزی»، «استعمارزدایی»، «شهادت» و «شهادت‌طلبی» از پربسامدترین واژگان در منظومه شعری شهریار هستند. به همین دلایل وطن‌دوستی شهریار مبنای دینی و شریعتی دارد.

مستند به آن دلایل؛ خودآگاهی به هویّت جمعی و اتحاد در آرمان‌های اصیل و وفاداری و ایثار نسبت به هموطنان برای پاسداری از منافع و مصالح عمومی جزو منطق اجتماعی شهریار هستند.

هر چند فرهنگ ایرانی در فضای ادبی پس از مشروطیت از مفهوم ناسیونالیسم (در فرهنگ اروپایی) متاثر شد، اما شهریار خود را در حصار قومیت و تعصب‌های جاهلی تجزیه‌طلبانه که توسط دشمن خارجی راهبری می‌شد، محدود نکرد. شهریار با زیرکی نقشه حزب کمونیست شوروی برای اعطای جایزه ادبی لنین به او را نقش بر آب کرد (شهریار و شعر ترکی، شعردوست، ص ۱۰).

در پاسخ به تحرکات تجزیه‌طلبانه می‌سراید:

اختلاف لهجه ملیت نزاید بهر کس

گر بدین منطق ترا گفتند ایرانی نه‌ای

ملتی با یک زبان کمتر به یاد آرد زمان

صبح را خواندند شام و آسمان را ریسمان

او جان‌فشانی و ایثار خطه آذربایجان و تبریز را در خط مقدم مبارزه و مقابله با دشمن این سان میسراید:

این همان تبریز رویین تن که در میدان جنگ

ازمصاف دشمنان هرگز نپیچیدی عنان

باخطی برجسته در تاریخ ایران نقش بست

همت والای سردار میهن ستارخان

این همان تبریز کز جانبازی و مردانگی

در ره عشق وطن صد ره فزون داد امتحان

این همان تبریز که امثال خیابانی در او

جان برافشانند بر شمع وطن پروانه‌سان

البته به زبان و فولکلور و سنت‌های خویش وفادار بود و «حیدر بابا» شاهکار بی‌نظیر او روایت دلتنگی‌های او از فراق آن گذشته و تجربه زیسته است که در عین حال سبک زندگی سنتی و ساده و بی‌پیرایه مردمان روزگار گذشته را روایت می‌کند. چنان‌که از سرافرازی و سینه سپری سمبلیک و نمادین کوه حیدر بابا در فراز و نشیب‌های روزگاران برای آیندگان حکایت می‌کند.

زبان فارسی را می‌توان عامل هویت‌بخش در اندیشه ملی و فرهنگی شهریار نامید. زبان شعر همزبان فرهنگ، تاریخ و سنت‌های یک ملت و مؤلفه مهم هویت ملی است. شهریار در منظومه شعری خویش با یادآوری سنت‌ها و تراث ادبی و تمدنی ایرانی، به بازخوانی و بازنمایی و تصویرسازی تاریخی تحولات و تطورات فرهنگی و فکری مردم ایران که نشانه اشراف او به تاریخ است اهتمام داشته است. او با معرفی حافظه تاریخی مردم ایران زمین، بازگشت به هویت ملی و دینی را فریاد زده است.

میهن برزین و خاک برمک و ملک قباد

کشور آذرگشسب و سرزمین شهریار

پایگاه پاکدینان، مأمن آزادگان

سرزمین رستم و جولانگه اسفندیار

مسکن ابن‌مقفع، جایگاه بوعلی

پرورشگاه سنایی، معرفت را پود و تار

مهد بومسلم، که از شمشیر و از تدبیر او

در کف عباسیان آمد زمام اختیار

بیشه یعقوب لیث، آن شیر میدان‌های جنگ

آنکه نامش هست تا پایان عالم استوار

زادگاه سربداران کز پی کسب شرف

از وطن کردند اقوام مغول را تار و مار

شهریار در پاسخ به دعوت یکی از دوستانش برای اقامت در اروپا، با رد دعوت او و نقد تمدن و فرهنگ غرب و یادآوری هویت خویش، با زبان پند و ناصحانه می‌نویسد:

جان من بازآ به جای خود که جانان پیش ماست

مدعی آرایش تن می‌کند، جان پیش ماست

با چراغ علم راه بت‌پرستان می‌روند

کعبه چشم‌انداز ما و راه ایمان پیش ماست

آفتاب حکمت از مشرق به مغرب می‌رود

چشمه زاینده اشراق و عرفان پیش ماست

البته این به معنای نادیده گرفتن دستآورد‌های علمی و تکنولوژیک غرب نیست. شهریار در شعر خود از گرامافون، رادیو، تلویزیون، سینما، راه‌آهن و هواپیما سخن می‌راند.

در جایی دیگر با زبان حماسی به لزوم «غریدن» جوانان، آبادی و عمران وطن را در گرو ایجاد «یک جنبش اساسی» در این کشور می‌داند:

پیام من به گردان و دلیران

جوانان و جوانمردان ایران

یکی غریدنم باید که، چون رعد

کند آشفته خواب نره شیران

یک جنبش پدید آید اساسی

در این کشور مدارش با مدیران

شهریار در قصیده «حماسه ایران» به استقبال از حافظ شیراز چنین

می‌سراید:

سال‌ها مشعل ما پیشرو دنیا بود

چشم دنیا همه روشن به چراغ ما بود

درج دارو همه در حکم حکیم رازی

برج حکمت همه با بوعلی سینا بود

قرن‌ها مکتب قانون و شفای سینا

با حکیمان جهان مشق خطی خوانا بود

عطر عرفان، همه با نسخه شعر عطّار

اوج فکرت، همه با مثنوی ملاّ بود

داستان‌های حماسی بسرود و بسزا

خاص فردوسی و آن همّت بی‌همتا بود

کلک سحّار نظامی به نگارین تذهیب

کلک مشّاطه طبعی که عروس‌آرا بود

پند سعدی کلمات ملک العرش علا

غزل خواجه سرود ملأ اعلا بود

عاشقی پیشه‌کن‌ای دل، که به دستان گویند

وامقی بود که دلباخته عذرا بود

گر سخن از صفت قهر و غرور ملّتی‌ست

کاوه ماست که بر قاف قرون عنقا بود

تاج تاریخ جهان، کوروش اهخامنشیست

کز قماش و منشی محتشم و والا بود

عدل کسرا چه همایی‌ست همایون سایه

که نه بر صحنه تاریخ چنین سیما بود

شاه شطرنج فتوحات، همانا نادر

کز سلحشوری و لشکرشکنی غوغا بود

آنچه شاه ولی و صوفی صافی مشرب

به صفای تو که دردانه این دریا بود

هر گلی کز چمن باغ جنان آبی خورد

نازپرورده این خاک عبیرآسا بود

بس توحشّ که در او شد به تمدّن تبدیل

آمدن یرغو و رفتن یسق و یاسا بود

خاتم گمشده را باز بجوی‌ای ایران

که بدان حلقه جهان زیر نگین ما بود

شهریار، از تو نوای نی و ناقوس خوش است

این غزل را نسب از کوس بلندآوا بود

شهریار یک ایرانی مسلمان و شیعه دوستدار اهل‌بیت میهن‌دوست است که دغدغه حکمرانی حاکمان حکیم بر ایران و ایرانی بود. بر این اساس رویکرد مبنایی شهریار در منظومه شعری او تمدنی است، تمدن ایرانی با درون‌مایه دینی و وحیانی.

دکتر اصغر فردی، شاگرد و مونس او می‌گوید: پس از پیروزی انقلاب اسلامی همواره می‌فرمود: «حکمای مسلمین قرن‌ها آرزو می‌کردند ملک و ملت بر مبنای شریعت الهی اداره شود. اینک بخت یاری کرده و حکمران، خود اهلِ شریعت است. چه توفیقی از این بالاتر؟».

به همین خاطر بعد از پیروزی انقلاب اسلامی شهریار برای رزمندگان اسلام و شخصیت‌های بزرگ و رهبر انقلاب، کمیته انقلاب و امداد، بنیاد شهید و شهدا، بسیج و سپاه و... شعر می‌گوید و آن را «جهاد قلمی» می‌نامد.

او در شعری ضمن اعتراف به ولایت فقیه در طول ولایت معصوم، امام را «خمینی بت‌شکن» می‌نامد:

آبی که خاک کشور ما در میان گرفت

خاکش جواهری است که در پرنیان گرفت

بنشان غبار فتنه که این نوبهار عشق.

چون ابر انقلاب به سر سایبان گرفت

جان‌بخش بود باد بهارش به کوه و دشت

هر جا گذشت سبزه بجنبید و جان گرفت

سیمرغ دین به کوری اسفندیار کفر

پرورد رستمی که کمین و کمان گرفت

خواهم شدن بنعره، به خاک حکیم طوس

کان ژنده‌پیل زنده شد و هفت‌خوان گرفت

این «رهبر کبیر»، «خمینی بت‌شکن»

خط امان خود از «امام زمان» گرفت

سرپنجه «ولی» است کزین آستان برون

بیخ گلوی فتنه آخر زمان گرفت...

شهریار شاعر متشرع بود، اما اکتفا به مناسک فردی نمی‌کرد. دین و شریعت را حداقلی نمی‌دانست و به حاکمیت دین مبتنی بر توحید معتقد بود. منظومه شعری او بر منظومه اعتقادیاش ابتناء داشت. شعر وطنی او هم از این دایره و قاعده مجزا نبود.

منبع: کیهان

گزارش خطا
ارسال نظر