۱۵:۲۰
۱۴۰۴/۰۸/۰۷
در گفت‌وگو با حجت الاسلام دکتر محمد جعفری مطرح شد؛

الحاد عمل‌گرا و اخلاق سکولار؛ نقد دین از منظر پیامدهای عملی

الحاد عمل‌گرا و اخلاق سکولار؛ نقد دین از منظر پیامدهای عملی
حجت‌الاسلام دکتر محمد جعفری درباره جریان الحاد عمل‌گرا توضیح داد که این جریان معاصر، تمرکز اصلی خود را بر پیامدهای دین در سه حوزه شناختی، گرایشی و اخلاقی می‌گذارد و تلاش می‌کند با نقد اخلاق دینی، جایگزین‌های سکولار ارائه دهد.
کد خبر: ۱۸۶۶۶
حجت الاسلام دکتر احمد منصوری
مصاحبه کننده :
حجت الاسلام دکتر احمد منصوری

پایگاه خبری تحلیلی فرقه نیوز: در فضای مباحث فلسفی و اجتماعی معاصر، الحاد عمل‌گرا به‌عنوان رویکردی نوین و متفاوت از الحاد فلسفی و علمی، توجه ویژه‌ای به آثار عملی دین در زندگی فردی و جمعی دارد. این جریان معاصر عمدتاً پیامدهای دین را در سه حوزه شناختی، گرایشی و اخلاقی نقد می‌کند و محور اصلی آن، بررسی تأثیر دین بر اخلاق جامعه است. ملحدان عمل‌گرا معتقدند دین نه تنها به اخلاق انسانی کمک نمی‌کند، بلکه می‌تواند ارزش‌های اخلاقی جامعه را به انحطاط بکشاند. در همین زمینه، با حجت‌الاسلام دکتر محمد جعفری به گفتگو نشستیم و مشروح دیدگاه‌ها و تحلیل‌های ایشان را در ادامه بخوانید.

 

فرقه نیوز: در ادامه مباحثی که مطرح کردیم درباره «الحاد عمل‌گرا» و تفاوت آن با الحاد فلسفی و الحاد علمی و جایگاه کنونی‌اش در فضای مباحث الحادی، ابتدا بفرمایید: تعریف کلی و مقدماتی که درباره الحاد عمل‌گرا مطرح کردید، چیست و چه عرصه‌هایی را هدف قرار می‌دهد؟

ما مقدمات را گذراندیم؛ الحاد عمل‌گرا به‌عبارتی معاصر، توجه ویژه‌ای به پیامد‌های دین و دینداری دارد. این جریان عمدتاً بر پیامد‌های منفی دین در عرصه‌های گوناگون تأکید می‌کند؛ از منظر شناختی و بینشی، از منظر گرایشی و از منظر رفتاری و اخلاقی. به‌صورت کلی می‌توان این منفی‌انگاری‌ها را در سه عرصهٔ کلی دسته‌بندی کرد: ۱) شناخت و بینش، ۲) گرایش‌ها و میل‌ها، ۳) رفتار و اخلاق. البته هر یک از این سه عرصه شاخه‌ها و مصادیق متعددی دارند؛ در مجموع می‌توان هفت تا ده عرصهٔ مشخص را برای نقدِ دین در نظر گرفت.

یکی از عرصه‌هایی که در الحاد عمل‌گرا بسیار برجسته است، مسئلهٔ اخلاق است. از آنجا که اخلاق مقوله‌ای فطری و مشترک میان انسان‌هاست و از منظر عمومی دارای اهمیت بالایی است، ملحدان معاصر روی این حوزه «خیمه» می‌زنند و تلاش می‌کنند از این ظرفیت برای زیر سؤال بردن دین استفاده کنند. ادعای کلیدی‌شان این است که دین نه تنها به اخلاق‌مدار شدن انسان‌ها کمک نمی‌کند، بلکه جامعه را از نظر ارزش‌های اخلاقی به انحطاط می‌کشاند.

این تعارض میان دین و اخلاق برای آنها ظرفیت بسیار بزرگی فراهم می‌کند؛ چون اگر بتوانند نشان دهند دین با اخلاق در تعارض است، می‌توانند از محبوبیتِ اخلاق به‌عنوانِ یک گوهرِ انسانیِ مورد اجماع استفاده کنند تا دین را رد کنند. در فضای الحاد علمی-یعنی میانِ ملحدانِ مبتنی بر علم یا علم‌گرایان- این موضوع به‌طور گسترده مطرح است؛ نام‌هایی مثل ریچارد داوکینز، سم هریس و دیگران در این عرصه فعال‌اند.

سابقهٔ تاریخی این بحث به دورانِ فیلسوفان و نقد‌های پیشین بازمی‌گردد؛ از دو تا سه قرن پیش تا دوره‌هایی مانند برتراند راسل که این مسئله را پی گرفتند. اما در الحاد معاصر، این نقد‌ها به‌ویژه از سوی ملحدان علمیِ برجسته با زبانِ جدید و استدلالات تجربی و علم‌زدگی مطرح می‌شود.

 

فرقه نیوز: شما نامِ چند نفر از این چهره‌ها را ذکر کردید. می‌توانید به‌صورت نمونه نگرش‌های مشخصِ هر یک را شرح دهید؟ مثلاً داوکینز، هِریس و دیگران چه گفته‌اند؟

بله. من به شکل اجمالی چند نمونه را اشاره کردم:

• ریچارد داوکینز (Richard Dawkins): در کتابِ مشهورش «توهم خدا» (The God Delusion) به نقد شخصیتِ خداوندِ کتاب مقدس می‌پردازد و صفاتی، چون جبار، بی‌رحم، بی‌انصاف، انتقام‌جو، خون‌خوار، زن‌ستیز، همجنس‌گراستیز، نژادپرست، کودک‌کش و حتی سادیسم و مازوخیسم را به‌صورت تمثیلی یا صریح به این تصویر نسبت می‌دهد. استدلالِ داوکینز این است که اگر چنین خدایِ بدطینتی الگو قرار گیرد، طبیعتاً پیروانش نیز به چنین اخلاقیاتی سوق داده می‌شوند. او همچنین به پیامبران تاریخی اشاره می‌کند و مدعی‌ست که در بسیاری از موارد شخصیت‌های پیامبری نیز از لحاظ اخلاقی محل اشکال بوده‌اند؛ بنابراین دین و پیامبرانِ الهی به‌عنوان الگو‌های اخلاقی قابل اعتماد نیستند.

• سم هریس (Sam Harris): در کتابِ «پایان ایمان» (The End of Faith) و آثارِ دیگر، دین را مسببِ آلوده‌سازیِ زندگیِ انسانی می‌داند؛ او معتقد است دین نظمِ اخلاقی را مسموم می‌کند و بسیاری از مشکلات اخلاقی و اجتماعی را به‌پایِ دین می‌نویسد. هریس بیشتر به دنبالِ اخلاقی مبتنی بر «بهزیستی» (well-being) و معیار‌های عقلانی است.

• دیگران مانند کسانی که در فضای علم‌بنیاد یا scientism فعال‌اند نیز مشابه این رویکرد‌ها را پی می‌گیرند؛ یعنی تلاش می‌کنند نشان دهند دین کارکردِ مثبتِ اخلاقی ندارد و حتی ممکن است مسببِ انحطاطِ اخلاقی باشد.

 

فرقه نیوز: اینها نهایتاً چه پیشنهاد‌هایی برای جایگزینیِ اخلاق دینی دارند؟ آیا نمونهٔ عملی از «اخلاق سکولار» ارائه کرده‌اند که نشان دهد در میدانِ عمل این نظریه‌ها کارآمد بوده است؟

نکتهٔ مهم این است که این گروه نهایتاً چنین ادعایی را مطرح می‌کنند: در گذشته ممکن است دینداری به‌دلیل دغدغه‌های اخلاقی موجب پرورش فضایل شده باشد، اما اکنون دین دیگر کارایی لازم را ندارد و ما می‌توانیم «اخلاق بدون دین» یا «اخلاق سکولار» را پایه‌ریزی کنیم که بهتر از اخلاق دینی ارزش‌های مطلوب را در جامعه نهادینه کند.

اما وقتی از آنها می‌پرسیم نمونه‌های عینی و عملی از جامعه‌ای که صرفاً بر اساس اخلاق سکولار و بدون بهره‌گیری از دین به ارزش‌های اخلاقی مشترکِ انسانی دست یافته باشد کجاست؟ آنها معمولاً به جوامعی مانند کشور‌های اسکاندیناوی اشاره می‌کنند و ادعا می‌کنند اینها موفق‌اند؛ اما اگر دقیق‌تر بررسی کنیم، این جوامع دارای چالش‌ها و معضلاتِ خود- از جمله آمار‌هایی مانند رشد فرزندان نامشروع، آمار طلاق و مسائل روحی و روانی- هستند که نقد‌های قابل‌توجهی را برانگیخته است.

به‌علاوه، حتی اگر جوامعی را با نسبتِ بالای سکولاریسم مثال بزنند، نمی‌توان ادعا کرد آنها یک «کلونی» یا الگوسازی عملیِ خالص از اخلاق سکولار را ارائه داده‌اند که تمامی ارزش‌های اخلاقی مشترک انسانی را بدون هیچ ربطی به دین محقق کرده باشد. در نتیجه آنچه در عمل دیده می‌شود بیشتر نقدِ سلبی و نفیِ عملکردِ دین است تا ارائهٔ الگوی ایجابی و تحقق‌یافتهٔ اخلاق سکولار.

 

فرقه نیوز: آیا این ادعا‌ها مبتنی بر یک مغالطهٔ معرفتی یا منطقی است؟ شما اشاره کردید که ملحدان گاه یک مغالطه انجام می‌دهند؛ لطفاً این مغالطه را تشریح کنید.

بله؛ یکی از مغالطاتِ رایج این است که اینها به‌اشتباه وانمود می‌کنند دینداران مدعی‌اند اخلاق تنها و منحصراً از دین استخراج می‌شود و هرگونه اخلاقِ مستقل از دین را نفی می‌کنند. این نسبت کاملاً نارواست.

در واقع ما (دینداران) قائل به «اخلاق مستقل از دین» نیز هستیم؛ یعنی منطقِ عقلانی و وجوهِ عقلی می‌توانند به برخی مبانیِ اخلاقی دست یابند؛ مثلاً قبح ظلم، ارزشِ عدل، پرهیز از قتلِ بی‌دلیل و اینها را می‌توان به‌عنوان مبانیِ اخلاقِ حداقلی پذیرفت. در فلسفهٔ اسلامی و اندیشهٔ دینی ما بحث‌هایی مانند حسنِ عقلی و استدلال عقلی دربارهٔ برخی ارزش‌های اخلاقی وجود دارد.

اما آنچه ما تأکید می‌کنیم این است که عقل به‌تنهایی می‌تواند به «اخلاق حداقلی» دست یابد، نه الزاماً به تمامِ جزئیاتِ اخلاقیِ قابل‌عرضه در یک جامعهٔ پیچیده. مصادیق و جزئیاتِ فضایل اخلاقی- که با مصالحِ انسانی و سعادتِ انسان و تنوعِ پیچیدگی‌های حیات انسانی در ارتباط‌اند- نیازمند چارچوبی فراتر از عقلِ صرف و نیز نگاهِ صرفاً تجربیِ علم هستند. از این رو ما میانِ «اخلاق حداقلی» (که عقل می‌تواند به بخشی از آن برسد) و «اخلاق حداکثری» (که نیازمند دین به‌عنوان ضامنِ اجرایی و منظومهٔ ارزش‌هاست) تفکیک قائل می‌شویم.

گزارش خطا
ارسال نظر