پایگاه خبری تحلیلی فرقه نیوز: الحاد عملگرا علاوه بر تمرکز بر عملگرایی، به اخلاق سکولار مبتنی بر حقوق بشر اهمیت ویژهای میدهد. این دیدگاه، اخلاق را جدا از دین و وحی میداند و آن را بر پایه همدلی، عدالت و تجربههای اجتماعی میسازد. برخلاف باورهای دینی که اخلاق را از وحی و خداوند میگیرند، الحاد عملی اعتقاد دارد که انسان میتواند بدون باور به خدا زندگی اخلاقی داشته باشد و اصول حقوقبشری را رعایت کند.
یکی از چهرههای برجسته در این حوزه، مات دلهانتی است که در سخنرانیها و نوشتههای خود تأکید میکند: «اخلاق ما از همدلی، انصاف و همکاری ناشی میشود، نه از وعده پاداش یا ترس از کیفر ابدی» [۱].
تحقیقات جامعهشناسانی مانند فیل زوکرمن نیز نشان دادهاند که در جوامع سکولار، رفتارهای اخلاقی و شاخصهای اجتماعی مانند کاهش جنایت، کمتر بودن تعصب و افزایش رفاه بیشتر است [۲].
تحلیل و بررسی:
اما نقدهای جدی از منظر فلسفههای خداباور غربی و مسلمان به این نگرش وارد شده است. فیلسوفان دینی بر این باورند که اخلاق بدون پایه الهی و وحی، فاقد معیار مطلق و جامع برای تمایز حق و باطل است. از منظر فلسفه دینی غربی، فیلسوفانی مانند جان هیک (John H. Hick) معتقدند که اخلاق بدون مبنای خدایی نمیتواند دارای معیارهای قطعی و جهانی برای تمایز حق از باطل باشد. در کتاب مهمش، Philosophy of Religion، هیک تأکید میکند که وجود خداوند بهعنوان منبع مطلق اخلاق، ضامن ثبات و اطمینان اخلاقی است و فقدان این منبع، به اخلاق سکولار ماهیتی نسبی میبخشد که در آن ارزشها و هنجارها به شرایط فرهنگی، تاریخی و شخصی وابسته میشود و در نتیجه، معیارهای اخلاقی فاقد قوه الزامآور و همگانی میگردند [۳].
از سوی دیگر، متفکران اسلامی، مانند محمد غزالی در اثر خود مبانی فلسفه اخلاق، نقد مشابهی بر اخلاق سکولار دارند. غزالی استدلال میکند که اخلاق بدون وحی و مبنای الهی دچار ابهام در معیارهای ارزشگذاری میشود و نمیتواند به عنوان یک نظام جامع برای هدایت انسان در زندگی فردی و اجتماعی عمل کند. در نگرش اسلامی، اخلاق از وحی و سنت الهی منشأ میگیرد و بنابراین دارای چارچوبی مشخص و ازلی است که هم مشروعیت دارد و هم ضمانت اجرایی [۴].
پیامدهای عملی این نگاه این است که اخلاق سکولار، به دلیل تکیه صرف بر قراردادهای انسانی و توافقهای اجتماعی، نمیتواند تعارضات عمیق اخلاقی را بهطور قطعی حل کند و در مواردی به نسبیگرایی اخلاقی دامن میزند که باعث تشتت ارزشها و سردرگمی معنایی میشود. این امر زمینهساز ضعف در هویت اخلاقی افراد و جوامع است؛ زیرا فقدان معیارهای ثابت، موجب میشود که اصول اخلاقی به سادگی تحت تأثیر منافع مادی یا سیاسی قرار گیرند و ثبات و انسجام اخلاقی از بین برود. [۵].
علاوه بر این، نبود ضمانتهای فراطبیعی در اخلاق سکولار باعث میشود که اجرای قوانین و رفتارهای اخلاقی تنها بر اساس الزام اجتماعی یا قانونی باشد و از آنجایی که این الزامها به اراده جمعی یا توافقات انسانی بستگی دارند، همواره امکان تغییر یا تضعیف آنها وجود دارد. برخلاف اخلاق دینی که بر باور به حسابرسی الهی استوار است، اخلاق سکولار فاقد چنین پشتوانهای است که نیروی الزامآور آن را تقویت کند. [۶].
از سوی دیگر، مدافعان اخلاق سکولار معتقدند که این نوع اخلاق بر پایه خرد جمعی و تجربیات انسانی استوار است و قابلیت اصلاح و بهبود مستمر دارد، برخلاف اخلاق دینی که ممکن است به قوانین سخت و تغییرناپذیر وابسته باشد. با این حال، فقدان اصول ثابت، چالشهایی در حفظ ثبات اخلاقی و عدالت ایجاد میکند. [۷].
در نهایت، از منظر فلسفه دینی، اخلاق مبتنی بر وحی، فراتر از چارچوبهای زمانی و مکانی بوده و بهعنوان یک نظام ارزشی ابدی، انسان را به سمت کمال و سعادت حقیقی هدایت میکند. این دیدگاه معتقد است که تحقق عدالت، رحمت و فضائل اخلاقی تنها در پرتو رابطه مستمر با خداوند امکانپذیر است و بدون این رابطه، تلاشهای اخلاقی انسان ناقص و ناکامل باقی میماند. [۸].