پایگاه خبری تحلیلی فرقه نیوز: تصوف فرقهای یکی از چالشهایی است که در دنیای فرقهگرایی امروز با آن مواجه هستیم. تعریف تصوف فرقهای و عملکرد آنها، تهدیدات و آسیبهای تصوف فرقهای و مدل رفتاری آنها در دنیای امروز، موضوعاتی است که در گفتگو با حجت الاسلام مهدی قیاسی کارگر مقدم، از اساتید و پژوهشگران حوزه فرق و ادیان مؤسسه فرق و ادیان حق پژوهی مورد بررسی قرار دادهایم. جنگ قدرت را میتوان یکی از شاهکلیدهای این گفتگو برشمرد. جنگ قدرتی که این پژوهشگر و قائم مقام موسسه فرق و ادیان حق پژوهی، یکی از شاخصههای تصوف جدید میدانند که باعث بروز برخی از اتفاقات ناروا در میان گروههایی از تصوف گردیده است.
با عرض سلام خدمت شما. یکی از اولین موضوعاتی که به ذهن مخاطبان میرسد، عبارت «تصوف فرقهای» است. لطفاً کمی درباره این عبارت توضیح بفرمایید؟ در حقیقت منشاء شکل گیری این ادبیات را در چه میدانید؟
سلام علیکم؛ به طور کلی ما در تصوف یک بحث فرقه و فرقهگرایی را داریم، فرقهها بیشتر دنبال منفعتطلبی هستند، بحث سران فرقه که میگوییم بهعنوان رأس فرقه فعالیت میکنند، شکل فرقه را مشخص مینماید. در تصوف هم از یک تاریخی به بعد، این بحث فرقهگرایی با آن شاخصههایی که در بحث فرقهشناسی در موردش به صورت تفصیلی صحبت میشود، بسیار پررنگ است.
در تصوف فرقهای دیگر خبری از ریاضتها، خبری از چلهنشینیها و کرامات نیست، در تصوف فرقهای ما یک جنگ قدرت را میبینیم، جنگ قدرتی که در فرقهها هست
همین ابتدای بحث باید یک تفکیکی بین عرفان و تصوف و بین تصوف جدید و تصوف قدیم داشته باشیم. بین عرفان و تصوف تفاوتهایی هست که موضوع این گفتگو نیست؛ اما بین تصوف قدیم و تصوف جدید یک فرق عمدهای که وجود دارد این است که؛ تصوف جدید معمولاً همین تصوف فرقهای است، تصوف از یک تاریخی به بعد میبینیم که به بحثهای فرقه گرایی کشیده می شود؛ اینکه خرقهای از فردی به فرد دیگر منتقل میشود، بحث جنگ قدرتی که بین سران این فرقهها وجود دارد را بسیار میبینیم که پررنگ میشود.
تصوفی که یک زمانی در تصوف قدیم داعیه عرفان عملی را دارند و تصوف را به یک ریاضتهای سخت میشناختیم، به یک سری کرامات میشناختیم، حالا اینکه ریاضتها غیر شرعی بود، بحث دیگری است و اینکه این کرامتها از چه راهی به دست آمده است و اینکه آیا کرامت موضوعیت دارد؟ یا اصلا مهم هست؟ اینها بحث دیگری است؛ ولی در تصوف قدیم میخواستند بروند به سمت عرفان عملی و بر روی این ادعایی که داشتند، حداقل یک چیزی را ما مشاهده میکردیم، ادعاهایی را که میکردند، ما میدیدیم که دارند همینها را انجام میدهند، ولو کار اشتباه است، اما ادعایی را که داشتند انجام میدادند.
اما جلوتر که می آیند با تصوف فرقهای که مواجه میشویم، در تصوف فرقهای دیگر خبری از ریاضتها، خبری از چله نشینیها و کرامات نیست، در تصوف فرقهای ما یک جنگ قدرت را میبینیم، جنگ قدرتی که در فرقهها هست، افراد میخواهند خودشان در راس قدرت باشند، یک فرایند تشکیلاتی را میبینیم، که نمود بارزش الان در فرقه گنابادی یا سلطان علیشاهی داریم، میبینیم افرادی که ادعای قطبیت دارند؛ امثال آقای صلاحی، آقای آزمایش که غیر مستقیم اطرافیانش دارند به آن اشاره میکنند( البته این اشارهها خیلی مستقیم هست) ادعای قطبیت قطبیت دارند و با یکدیگر جدال دارند.
از زمانی که در هندوستان علیرضا دکنی دو نفر را فرستاد به ایران که اینها ماذون باشند، با اذنی که دارند در ایران بحث ارشاد انجام بدهند، می آیند و ادعای قطبیت میکنند. توجه کنید که این دو نفری که ماذون هستند، ادعای قطبیت میکنند، به این کار در تصوف میگویند اغتشاش در فرقه.
اغتشاش در تصوف این است که قطب زنده است و در قید حیات است، یک نفر دیگر ادعای قطبیت میکند. دو قطب در یک زمان نمیشود، این اغتشاش از همان زمان علیرضا دکنی شروع شد و این را در طول تاریخ در این فرقه میبینیم؛ یعنی عملاً یک جنگ قدرت در تصوف به وجود آمد. تصوف اگر یک زمانی ادعای عرفان بود امروز اصلاً نمیتوانیم بگوییم داعیهدار عرفان هست، شاید الفاظش را بگویند؛ اما واقعا در مقام واقع چیزی را نمیبینیم، به جز همین فرقه گرایی تشکیلاتی، سلسله مراتبی که ساختند، امور سیاسی که یک زمانی کتابهای مختلف آنها در اسناد مختلف میگویند کار سیاسی نکنید، وارد احزاب نشوید، یک زمانی میبینیم روسای فرقههایشان به طور مستقیم در راس امور سیاسی هستند، هر چند اینکه وارد سیاست نشوید یک انحراف است، صحبت این است که آن تناقضاتی که در یک فرقه انسان محور، در یک فرقهای که معصوم در راس آن نیست، به وجود می آید.
تناقضاتی عجیب،که وقتی انسان از معصوم فاصله میگیرد و یک شخص به اسم قطب را که سراسر با خطاهای متعدد مواجه است، ولی خود قرار میدهدو غیر معصومی(قطب) که در امور فقهی و در امور دیگر، کارهایش را استناد به معصوم نمیدهد، لذا می بینیم انحرافات پررنگ میشود.
لطف بفرمایید و مصادیقی از تصوف فرقه ای در جهان را اشاره بفرمایید؟
در عصر حاضر تمام نحله ها به صورت فرقه ای اداره میشوند، فقط انجمن اخوت هست که از یک تاریخی به بعد تبدیل به انجمن فراماسونری شد و دیگر به صورت گروهی اداره شد و باقی فرقهها به جز انجمن اخوت که مستقیم رفت ذیل فراماسونری حتی از نظر قالبی و شکلی، بقیه نحلهها به صورت فرقهای مدیریت میشوند.
از معروفترین آنها در ایران فرقه گنابادیه را داریم که البته اسم گنابادیه برای اینها اسم درستی نیست، چون مردم گناباد اغلب اهل تصوف نیستند و نیمی از جمعیت بیدخت گناباد هستند که صوفی هستند، لذا لفظ گنابادی برای این سلسله درست نیست. سلطان علیشاه ایجاد کننده این فرقه بوده بنابراین خوب ست این فرقه را به نام وی« سلطان علیشاهی» نامگذاری کنیم. امروز آقای جذبی قطب رسمی این فرقه است بر اساس آن جنگ قدرتی که خدمتتان گفتم به صورت هم زمان محمد اسماعیل صلاحی ادعای قطبیت این فرقه را میکند، همچنین به صورت هم زمان یکی از خارج نشینان این فرقه که ماذون آقای نورعلی تابنده قطب قلبی فرقه، در خارج از کشور و در اروپا بود، ایشون هم قطبیت آقای جذبی را نمیپذیرد و به نوعی صحبت میکند که طرفدارانش ادعا می کنند جانشین ایشان است و جنگ قدرتی بین بعضی از سران این فرقه شکل گرفته است.
علاوه بر این فرقه ما فرقه نوربخشیه را داریم. در این سلسله نعمت اللهی که یکی از سران این فرقه جواد نوربخش است که به خاطر فساد اخلاقی که دارد خانمهایی از او شکایت میکنند. دادگاه ایشان به صورت غیابی برگزار می شود، فیلمهای برخی از اعترافات در دادگاه توسط خانمها برملا می شود و آقای نوربخش در آمریکا با وساطت قطب ذهبیه و در انجا ساکن میشود و همان جا از دنیا می رود.
علاوه بر اینها ما سلسلههایی مثل نقشبندیه و قادریه و خاکساریه رو در همین مدعیان تشیع داریم، در فضای جهانی در ترکیه که خیلی قرابتهایی اعلام میکنند نسبت به فضای ایران، در آناتولی و آلبانی بکتاشیه رو داریم که این سلسله هم از جهاتی نزدیک هست به خاکساریه، و سلسلههای مختلفی مثلاً سلسله نعمت اللهی که خدمتتون گفتم در خود هندوستان داریم، میدونید سلسله نعمت اللهی ابتدا در هند بود علیرضا دکنی که هنوز از دنیا نرفته بود دو تا از ماذونین او در ایران اعلام قطبیت میکنند؛ اما جالب اینجاست که سلسله بعد از علیرضا دکنی، سلسله نعمت اللهی در هندوستان ادامه پیدا میکند، تا به امروز هم اقطابش هستند و بعدا وقتی از آقایان سلسلههای نعمت اللهیه در ایران نظیر سلسله ذوالریاستین، سلسله گنابادیه، نظیر سلسله نوربخشیه و سلسلههای مختلفی که هستند، از سلسله نعمت اللهی ازآنها سوال میکنیم که سلسله اقطاب شما به کجا ختم می شود، وقتی میشمارند به شاه نعمت الله مستقیم ادامه میدهند و از همین سمت علیرضا دکنی خودشون را به شاه نعمت الله ولی میرسانند. علیرضا دکنی که برای بعد از خودش قطب معرفی میکند، او که قطبیت این دو مازدون را در ایران به عنوان قطب معرفی نمیکند، به آنها اذن نمی دهد، این را در سلسله اقطاب می آورند. این هم از آن تعارضات جدی هست که نحلههای مختلف سلسلههای نعمت اللهی در ایران با آن مواجه هستند و باید پاسخگوی تناقضات آشکارشان باشد.
آیا سایر گروههای تصوف با تصوف فرقه ای اختلافاتی دارند و آیا رفتارهای تصوف فرقه ای مورد قبول سایر اهل تصوف می باشد؟
در سوال قبلی هم اجمالاً عرض کردم که رسماً چیزی که امروز به اسم تصوف جدید داریم، همین تصوف فرقهای است که رواج دارد و به اسم سلسلههای مختلف، دچار این آسیبها شدهاند.آن ادعایی که تصوف قدیم داشت؛ میگفت ما میخواهیم عرفان عملی باشیم، در خود عرفان عملی حقیقتش را داریم میبینیم و مشکلی هم ندارد؛ یعنی برگرفته از دستورات اهل بیت علیهم السلام است و دیگر اشتباه هم هست که اسم آن را تصوف بگذاریم. یک زمانی عرفان عملی را تصوف میگفتند. از کلام مرحوم شهید مطهری چنین برداشت میشود که با توجه به نگاه منفیای که الان به تصوف هست، اینکه به عرفان، تصوف اطلاق بشود اشتباه است، لذا اسم آن را، بحث انحرافاتش را از آن بزداییم و حقیقت عرفان را که برگرفته از کلام اهل بیت علیهم السلام است، میشود عرفان عملی. اما آن چیزی که به اسم تصوف الان رواج دارد، آن تصوف قدیم که در سوالتان میفرمایید تصوف غیر فرقه ای، الان ما با آن مواجه نیستیم؛ چیزی که با آن مواجه هستیم همین تصوف فرقهای است، الان همه سلسلههایی که به اسم تصوف با آن مواجه هستیم دچار فضای فرقه و فرقه گرایی هستند، اختلاف هم روی همین فضای فرقهای بودن است و فضای جنگ قدرتی که دارند و الا در آن فضای اشتباهی که برخیها میخواهند بگویند که تصوف فرقهای و تصوف غیر فرقهای، و تصوف غیر فرقه ای را بگویند همان عرفان است، پس عرفان و تصوف یکی هستند، و شروع میکنند به نقد مطلق تصوف، این یک خطای تحلیل است.
البته ما در همان تصوف غیر فرقهای هم نمیگوییم انحرافی وجود ندارد، در همان هم انحرافات و مشکلات زیادی بوده؛ اما آن چیزی که امروز هست و به آن توصیه میشود یک طرف عرفان ناب اسلامی هست، یک طرف آن چیزی که الان باقی مانده یعنی تصوف فرقهای، در طرفی که عرفان ناب هست مقام معظم رهبری هم توصیه دارند و میفرمایندما در سلسلههای حکمی خودمان، سلسله شاگردان مرحوم سید علی آقای قاضی را داریم که اینها برخلاف دکان تصوف، از راه شریعت میروند و مواردی از ویژگیهای اینها را مقام معظم رهبری بر میشمارند. پس بحث تصوف فرقهای و غیر فرقهای بهتر است منوط کنیم به همان تصوف قدیم و جدید زیرا تصوف جدیدی راکه داریم میبینیم همان تصوف فرقه ای است. و الان تصوفی که با اون مواجه هستیم در سطح جامعه همین تصوف فرقهای است.
مهمترین آسیبها و تهدیداتی که ممکن است از سوی این فرقهها برای اسلام ناب و جوامع اسلامی به وجود بیاید و یا آمده است را بفرمایید؟
مهمترین آسیبی که وجود دارد تصوف افراد را از ازولایت حقیقی؛ یعنی ولایت معصوم دور میکند و افراد را تحت ولایت افرادی میبرد که این افراد نه معصومند و نه علم بیخطایی دارند. این مورد را میتوانیم بگوییم مهمترین آسیب تصوف فرقهای است، یعنی شما می روید ولایت فردی را میپذیرید که این فرد عملاً خودش را در جایگاه معصوم میبیند. ببینید یک وقت هست که من می گویم حرف من را گوش بدهید من کلام اهل بیت را خواندهام و میخواهم به شما منتقل کنم، اینجا من موضوعیت ندارم کلام اهل بیت «علیهم السلام» است که موضوعیت دارد. وقتی یک خطیب صحبت میکند خطیب کلام اهل بیت علیهم السلام را می گوید، صحبتش مستند به سیره اهل بیت«علیهم السلام» هست و بر همین اساس از او میپذیریم.
مهمترین آسیبی که وجود دارد، تصوف افراد را از ازولایت حقیقی؛ یعنی ولایت معصوم دور میکند و افراد را تحت ولایت افرادی میبرد که این افراد نه معصومند و نه علم بیخطایی دارند، هیچ کدام از اینها نیستند و این را میتوانیم بگوییم مهمترین آسیب تصوف فرقهای است.
امکان دارد این فرد، فرد پر خطایی باشد، ولی ما تحت ولایت او نیستیم فقط داریم صحبتهایش را که صحبت اهل بیت «علیهم السلام» هست و مستند است میپذیریم؛ اما در تصوف فرقهای فردی که ما ولایت او را میپذیریم او خودش را در جایگاه معصوم میداند؛ یعنی در نماز هم ما باید صورت قطب را تصور کنیم. شما تصور کنید نورعلی تابنده که می آید به فقرای سلسله خودش می گوید وارد احزاب نشوید در حالی که خودش در حزب ملی مذهبی بوده و به افرادش می گوید در سیاست وارد نشوید؛ ولی خودش در سال ۱۳۸۸ در نامهای به صورت رسمی از کروبی حمایت میکند، فردی با این حجم از تناقضات در موضوعات مختلف، چرا باید برویم تحت ولایت او؟ به چه دلیل عقلی و نقلی سرسپردگی او را میپذیریم؟ و این مهمترین آسیب تصوف فرقهای است که عملاً از ولایت خدا خارج شدیم.
معصومین هم در عصر غیبت راه را برای ما مشخص کردند که چه کنیم. ما متاسفانه در تصوف فرقهای عکس آنچه احادیث برای ما در عصر غیبت ترسیم کردهاند را میبینیم. از ولایت الله خارج میشویم و وارد ولایت فردی میشویم که هیچ گونه مصونیتی ندارد، وقتی فرد این ولایت را میپذیرد بقیه اشتباهات و انحرافات پشتسر هم میآید؛ میگویند آقا فرد استغنا دارد و بینیاز میشود؛ استغنا یعنی اینکه به فرمان مرشدت مثلاً یک روزی میگوید لازم نیست نماز بخوانی، نماز نخوان به فرمان مرشدت، این یک مدل شریعت گریزی آنهاست، یا فرد کاملاً به بینیازی میرسد و میگویند لازم نیست نماز بخواند و لازم نیست پایبند به شریعت باشد، اگر هم نماز میخواند از باب بستن دهان خصم هست و نیازی به آن ندارد، باید پاسخگو باشند از کجای دین و سیره معصوم این موارد را درآوردهاند.
امیرالمومنین « علیه السلام » که در محراب به شهادت میرسد .امام حسین « علیه السلام » در ظهر عاشورا نماز را ترک نمیکند؛ ولی امروز گروهی میآیند راه شریعت گریزی و عقل ستیزی را ترویج میکنند. این شریعت گریزی یکی از انحرافات است همانطور که گفتیم با پذیرش ولایت غیر معصوم، انحرافات پشت سر هم می آید.
در همین سلسله گنابادیه می گویند باید عشریه بدهی، یک دهم اموال را به قطب بدهیم این مکفی از زکات و خمس است، زکات و خمسی که برای آن دهها آیه و روایت داریم، آقای سیستانی در این مورد میفرمایند این عشریه برای دشمنان اسلام بوده و مالیات کشورهای غیر اسلامی در صدر اسلام بوده، نکته جالب اینکه وقتی با دراویش صحبت میکنیم اسلام را تقسیم بندی میکنند به شریعت و حقیقت و طریقت؛ میگویند ما به طریقت کار داریم و شریعت حیطه علماست و فقها، و ما وارد نمیشویم. سوال میکنیم عشریه مگر یک مسئله فقهی نیست؟ پس چرا برخلاف آنچه خودتان میگویید که در مسئله فقهی ورود نمیکنیم در این موضوع ورود کردهاید؟ البته خود همین تقسیم بندی هم اشتباه است و منشأ انحراف است؛ اما بر اساس همین تقسیم بندی اشتباهی خودشان عمل نمیکنند. مثل آنجایی که میگویند ما به سیاست و احزاب کاری نداریم! همین هم یک انحراف است از راه رسول الله و راه امیرالمومنین؛
کدام یک از ائمه نسبت به سیاست بیتفاوت بودند که بالاترین عرفا بودند. از این دست کارهای انحرافی مثل بحث خانقاهنشینی و غسل اسلام و انحرافات متعددی که در این جریانات میبینیم ریشه در دوری از معصومین دارد.
آیا می شود تهدیداتی که از سوی این گروهها در کشور به وجود می آید را اشاره بفرمایید؟
بله امروز در تصوف با جریاناتی روبرو میشویم که در خدمت استکبار قرار میگیرند؛ مثل طیف آقای مصطفی آزمایش و همسرش خانم شرمان بهشتی. شرمان بهشتی که یک زمانی به خاطر بیحجابی مورد نقد قطب فرقه قرار میگیرد زیرا حجاب از سر برمیدارد. میدانید در تصوف، و به ویژه در سلسله گنابادیه پایبندی به حجاب خیلی مهم بوده برای ورود به خانقاه؛ اما بعد از نورعلی تابنده که شروین بهشتی و مصطفی آزمایش دیگر خودشان را پایبند به قطبی نمیدانستند، میبینید رسماً خانم شرمان بهشتی آیات را بر اساس دیدگاه انحرافی خودش ترجمه میکند و حجاب نداشتن خود را توجیه میکند؛ اما این فقط بخش کوچکی از انحرافات آنهاست وقتی دین سلیقهای و ذوقی میشود، عهدهدار دین، افراد غیر معصوم میشوند، وقتی افراد غیر معصوم جنگ قدرت پیدا میکنند در اینجا هر کدامشان در جنگ قدرت میخواهند سهمی داشته باشند، حجم این انحرافات زیاد می شود.
اینها دنبال کسب اعتبارات خارجی هستند، لذا میبینیم برخی از اینها رسماً از کشورهای استکباری هزینههایی دریافت میکنند که در خدمت آنها و اهداف آنهاهستند. وقتی جنگ اسرائیل و غزه پیش می آید همین جریانات استوری می گذارند و حمایت میکنند از رژیم غاصب صهیونیستی؛ «در تی وی» مربوط به وحید بهشتی که به دنبال اهداف غرب بوده از جملهی این رسانههای تصوف است، وحید بهشتی که دست به اعتصاب غذا میزند برای درخواست تحریم و تروریستی دانستن سپاه پاسداران، یا جنبش ری استارت که میبینیم ری استارت یک زمانی به سرپرستی سید محمد حسینی که والدین او از دراویش گنابادی بودند و خودش را از دراویش گنابادی میداند و از آنها تعریف و تمجید میکند و می گوید میخواهیم در ایران امپراتوری تصوف رو ایجاد کنیم. این فرد به طرفداران خودش در جنبش ری استارت می گوید که بروند و مساجد و حسینیهها را به آتش بکشند. یا در قضیه آشوبهای سال ۱۴۰۱ صفحات حامی مصطفی آزمایش همین گروهکهای مجذوبان نور و حامیان در در تی وی و جنبش ری استارت را میبینیم بر آتش فتنهها میدمند و جان مردم و مال مردم را در معرض خطر قرار میدهند .
آسیب برای هم وطنهای ما به وجود می اورند. در فتنههای خیلی هم نقش اینها پررنگ بود مثلاً در به شهادت رساندن شهید عجمیان حضور داشتند، از قائله گلستان هفتم و به شهادت رساندن شهید حدادیان زمان نورعلی تابنده، ناامنیهایی که ایجاد کردند به سرکردگی این اقطاب و برخی از افرادی که خودشان را حامی این فرقه میدانند و لازم است بزرگان فرقه اگر واقعاً قائل هستند اینها سرخود عمل میکنند، مسیر خودشان را خیلی شفاف و روشن کنند و نسبت به این جنایتها، خط خودشان را از اینها جدا کنند و اعلام موضع کنند و روشنگری کنند.
یکی از گروههایی که این روزها به ویژه در فضای مجازی بسیار سر و صدا به پا میکنند؛ گروه مجذوبان نور هستند که به نظر می رسد ارتباط مستقیم با غرب داشته و چالشهایی را برای جامعه ما به وجود آوردهاند. اگر میشود درباره این گروه توضیح بفرمایید؟
آقای نورعلی تابنده که از دنیا رفت چند دسته ایجاد میشوند. نورعلی تابنده چند دور، در سال ۹۷ دو دوره و سال ۹۸ دو دوره، به صورت رسمی در جمعهایی به صورت حضوری اعلام میکند که آقای جذبی بعد از من قطب فرقه است؛ اما در آخرین صحبتشان میگویند یا آقای جذبی را یا یک درویش وارسته دیگر را به عنوان جانشین انتخاب میکنم. یک طوری دو پهلو بیان میکند، بعدِ از دنیا رفتنِ آقای نورعلی تابنده، آقای مصطفی آزمایش به قطبیت آقای جذبی ایراد میگیرد و میگوید که درویش وارسته دیگر جانشین آقای تابنده است. بماند که طرفداران آقای آزمایش ذیل عکسهای ایشان هشتگ درویش وارسته را برایش استفاده میکنند به نوعی که درویش وارسته که گفته شده، ایشان هست، در حالی که آقای آزمایش صراحتی نداشته و چهار بار از آقای جذبی نام برده شده است. در همین تضاد جناب محمد اسماعیل صلاحی که خودش از اطرافیان آقای تابنده بوده، ایشان سال ۹۷ با رضا تابنده می رود خدمت نورعلی تابنده، بعد از جلسه خودش اعلام میکند نور علی تابنده در جلسه آقای جذبی را به عنوان قطب انتخاب کردهاست، این نقل قولی بوده که آقای صلاحی داشته است. آقای صلاحی می آید بعد از مرگ تابنده به آقای جذبی تبریک می گوید، اما یک هفته بعد یک سند را رو میکند که من سال ۹۵ در حکمی از طرف تابنده، قطب فرقه شدهام، سال ۹۵ خودش نمیدانسته که سال ۹۷، ۹۸ نقل قول میکند جذبی قطب فرقه است؟
خب اینها محل بحث و گفتگو است اما خیلی آقای مصطفی آزمایش را مستقیم قطب نمیگفتند؛ اما درویش وارسته برای او استفاده میشد و خیلی دور و بر آقای مصطفی آزمایش بودند و مصطفی آزمایش در خارج کشور با فضایی که ایجاد کرده بود با منافقین ارتباط گرفته بود.
شبکه «در تی وی » را به راه انداخته بود و با اطرافیان بر ضد جمهوری اسلامی کار میکردند و این بدنهی مخالف قطبیت جذبی که بسیار هم بر ضد نظام اسلام فعال هستند مجذوبان نور نامیده می شوند و تمام این مجذوبان نور در اهداف و اطراف آزمایش معمولا قرار میگیرند و بر ضد امنیت جمهوری اسلامی فعالیت میکنند.
از رژیم اسرائیل دفاع میکنند، در فتنهها حضور فعال دارند و این فعالیتهای خودشان را به صورت علنی اعلام میکنند و مراسماتی هم که توسط سایر گروههایی که فعالیت دارند و اعتقاد به قطبیت آقای جذبی دارند را، مجذوبان نور، تهدید کردهاند و برای دراویش مخالف نگاه خودشان مشکل امنیتی ایجاد میکنند تا این جنگ قدرت نمایانتر گردد.
این گروه جدیدا تهدید کرده اند که حتی جلسات صوفیه طرفدار قطب فعلی صوفیه گنابادی را به آشوب میکشند. به نظر شما علت این مساله چیست و چرا دست به اقدامات ضد امنیتی در کشور می زنند؟
سن آقای جذبی خیلی بالا رفته است، جانشین خودشان را هم مشخص کردند. بنابراین آنها احساس خطر کردند و ادعایی هم داشتند که آقای جذبی را نورعلی تابنده انتخاب نکرده و ایشان را مهره نظام میدانند و توهماتی از این دست دارند، لذا برای این احساس خطر و برای اینکه میخواهند مصطفی آزمایش یا یک فردی از این تشکیلات که ایجاد کردند در خارج از کشور، به قطبیت برسد، لذا طرفداران آقای جذبی رو تهدید کردند تا افراد رو هر طور شده به سمت خودشان بیاورند.
خودشان که مروج فرهنگ غرب و پر از تناقضات آشکار هستند و پر از مقابله با انسانیت هستند. انسانیتی که کودک کشان را حمایت میکنند، لذا طیف سنتی و افرادی که اندکی انسانیت و اندکی وجدان در آنها بیدار است، مرزبندی خودشان را با اینها باید همواره اعلام کنند.
خودشان که مروج فرهنگ غرب و پر از تناقضات آشکار هستند، از طرفی می گویند در سیاست نیستند، از یک طرف دائما در سازمان ملل، ارتباط با منافقین، ارتباط با سیاستمداران غربیِ ضد جمهوری اسلامی در ارتباط فعال هستند. پر از مقابله با انسانیت هستند، انسانیتی که کودک کشان را حمایت میکند، لذا طیف سنتی و افرادی که اندکی انسانیت و وجدان در آنها بیدار است، مرزبندی خودشان را با اینها باید اعلام کنند.
لذا برای کشاندن چنین افرادی به سمت خودشان دارند تلاش میکنند. وقتی تلاششان به نتیجه نمیرسد، به تهدید کردن روی می آورند، هر چند ما نمیگوییم طیف سنتیِ طرفدار آقای جذبی از نظر اعتقادی طیف سالمی هستند، چون نقدها به تصوف فرقهای را خدمتتان توضیح دادم؛ اما دیکتاتور مآبی که طیف آقای آزمایش دارند، اجازه نمی دهد که افرادی به غیر از نگاه خودشان را ببینند، لذا جمهوری اسلامی که درآن تمام تمام ادیان رسمی به طور آزادانه در آن فعالیت دارند را محکوم میکنند.
کشوری که در آن خانقاه دارند، جلسات دارند را به راحتی و با ادعاهای کذب محکوم میکنند که شما آزادی را از ما سلب کردید؛ اما خودشان نمیتوانند بپذیرند یک گروهی مخالف خودشان باشد، بنابراین تهدید می کنند. این نشانه دیکتاتور مآبی آنهاست نشانه این است که اینها درتشکیلاتشان برای ادعاهایی که کردند، میخواهند بدنه دروایش گنابادی را به سمت خودشان جذب کنند و مخالف خودشان را نمیتوانند بپذیرند و همواره جیره و مواجب اینها از همین ایجاد ناامنیها به دست میآید و این را رسماً با نوع فعالیت خودشان دارند اعلام میکنند.
در پایان راهکار جلوگیری از برخی از آسیب ها و تهدیدات امنیتی که از سوی برخی از این گروهها به وجود میآید را چه می دانید؟
یکسری کارها مبنایی است؛ مانند معرفی اسلام ناب و عرفان ناب اسلامی، ولایت حقیقی و ولایت معصوم، نقد انحرافات تصوف فرقهای؛ اینها کارهای مبنایی است که برای روشنگری در جامعه باید انجام بشود.
این کار لازم است تا افرادی که نارضایتی از نظام دارند به شوق اینکه یک گروهک ضد انقلاب را شناختند به حرف یک سر سپرده بیگانگان مثل سید محمد حسینی که روزی میآید در مقابل جوانان قرار میگیرد و آنها را تشویق به آتش زدن مساجد و حسینیهها میکند تحت تاثیر اینها قرار نگیرند؛ یعنی به خاطر یک نقد، تحت تاثیراین افراد قرار نگیرند.
راه بعدی اینکه افرادی که در بین دراویش سنتی اذعان دارند که با این رویکردها با این ایجاد مشکلات امنیتی مخالفاند، لازم است از این بزرگواران مطالبه بشود و اینها نسبت به افرادی نظیر طیف مجذوبان نور اعلام موضع کنند. حقیقت این جریان رو بگویند.
مورد بعدی بحث انحرافات این طیف و جنگ قدرتی که دارند و تعارضات و تناقضاتی، که دارند. اینها باید تبیین بشود. همین طیف مجذوبان نور تعارضات مختلف دارند. بعضی از اینهاکه الان در گروهک مجذوبان نور هستند بارها دستگیر شدند، به جرم دزدی! بعد آزاد شدند، به عنوان درویش فرار کرده رفته به خارج از کشور و الان به عنوان مجذوبان نور دارد مطلب می گذارد و تهدیدات را انجام می دهد. یک فرد دزد و قاچاقچی، یک فرد محکوم! حالا در مورد کسی که در اغتشاشات بوده و دستگیر شده، میگویند اعتراض داشته اما در مورد این افراد چه صحبتی دارند؟! چه توجیهی دارند؟!
اینها باید روشنگری بشود، حقیقت شخصیت این افراد، افرادی که دارند موضع گیری میکنند باید مشخص بشود. امکان دارد بگویند این که میگویید یک فرد است ولی اولا یک نفر اینگونه نیست و دوما گروهک مجذوب نور از همین افراد تشکیل شده، مجموعه همین افراد هستند.
اختلافات یا تناقضاتی که این گروهک و اعضای این گروهها، با اقطاب و بزرگان دراویش بر اساس اسناد دارند باید تبیین شود، رفتار و گفتههای اینها با گفتههای خودِ نورعلی تابنده تناقض دارد، البته عرض شد که خود نور علی تابنده هم البته انحرافات زیادی دارد ولی اینها که ادعا دارند که قطبشان نور علی تابنده است و ادعا دارند بعد از نور علی تابنده مسیر منحرف شده، خانم شرمان بهشتی مخالف قول خودِ نورعلی تابنده عمل می کند.
ارتباطی که با بیگانگان دارند و با منافقین ارتباط داشتند، منافقینی که ۱۷ هزار ایرانی را به شهادت رساندند. اینها با این جانیها ارتباط دارند. اینها از غاصبین کودک کش حمایت می کنند و این در تعارض با گفتهها و ادعاهای تصوف است. اگر شما رفته اید سمت تصوف بخاطر معنویت، برو به سمت معنویت حقیقی.
حجم انحرافات و دور شدن از مسیر اهلبیت و انسانیت را ببینید، و بعد بگویید آیا با اینها به معنویت می رسید؟ با آتش زدن مسجد و حسینیه، با به آشوب کشیدن جامعه، تهدید و ارعاب می خواهید به معنویت برسید؟