تصوف و سیاست/ به بهانه موضع‌گیری بزرگان صوفیه در قبال تجاوز رژیم غاصب صهیونیستی به ایران

تصوف و سیاست/ به بهانه موضع‌گیری بزرگان صوفیه در قبال تجاوز رژیم غاصب صهیونیستی به ایران
بررسی نسبت تصوف و سیاست همواره محل بحث بوده است؛ به‌ویژه در شرایطی که برخی فرقه‌های صوفیه با سکوت یا حمایت از نیروهای متجاوز، تصویری انفعالی یا حتی همراه با ظلم‌گریزی ارائه داده‌اند. در این گفت‌وگو، تلاش می‌شود رابطه میان آموزه‌های خاص عرفانی و واکنش‌های سیاسی واقعیِ این گروه‌ها، به‌ویژه درباره تجاوزات اخیر بررسی شود تا پاسخی روشن و مستند به چرایی این رفتارها داده شود.
کد خبر: ۱۸۴۰۷

پایگاه خبری تحلیلی فرقه نیوز: تصوف و سیاست، یکی از موضوعاتی است که همواره مورد توجه پژوهشگران و کارشناسان حوزه ادیان قرار داشته است. به نظر می رسد آموزه های ناد رست تصوف در حوزه سیاست، سلسله های صوفیه را به ترویج دهندگان اسلام منهای سیاست و اسلام انزوا طلبانه تبدیل کرده است. این روزها و با تجاوز ناجوانمردانه رژیم منحوس صهیونسیتی به ایران اسلامی، بار دیگر سکوت برخی از فرقه های صوفیه در این زمینه را مشاهده کردیم. همچنین صوفیان خارج نشین و اپوزیسیون  به صورت علنی به حمایت از رژیم جعلی صهیونیستی در این جنایت پرداختند. به همین مناسبت با حجت الاسلام و المسلمین مهدی قیاسی از اساتید محترم نقد فرقه های انحرافی و تصوف فرقه ای به گفتگو نشستیم تا در این باره بیشتر بدانیم. 

برای شروع از نسبت سیاست و عرفان بفرمایید. آیا اساسا عرفان شیعی با سیاست پیوندی دارد؟

عرفان ناب اسلامی یا عرفان ناب شیعی، یک مکتب جامعیست که نمودش را در عرفا می‌بینیم و سیاست عین دیانت است. فقاهت عین دیانت هست. یعنی به اسلام نگاه تک بعدی ندارد. اسلام را به عنوان یک منظومه و جامع می‌بیند. تمام ابعاد اسلام را در کنار هم می‌بیند. نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَنَكْفُرُ بِبَعْضٍ نیست؛ اسلام، سیاست و جامعه شناسی و روانشناسی و اقتصاد و ... هم دارد، اسلام برای تمام شئونات اجتماعی بشر برنامه دارد. عرفان ناب اسلامی از تمام این برنامه استفاده می‌کند برای زندگی؛ یعنی تمام زندگی یک عارف، تمام شئون زندگی‌اش، از اسلام نشات می‌گیرد که چگونه زیست کند و در جامعه برخورد کند. چگونه در تعالیم و تربیت با فرزندان برخورد داشته باشد. عزفان ناب اسلامی است که سیاست در او جایگاه پیدا می کند و جزئی از او می شود. نه اینکه سیاست یک چیز باشد و عرفان یک چیز. عارف شیعی هم نسبت به سیاست بی تفاوت نیست قطعا. وقتی بزرگترین عارف را می گوییم امیرالمومنین ع است ایشان سیاست هم داشت. در بحث اقتصاد و تعلیم و تربیت هم بی تفاوت نبود. یعنی سکولار نیست. عرفان ناب سکولار نیست.

 

از نقش عرفای شیعی چه در گذشته و چه امروز در جریانات سیاسی دنیای اسلام بفرمایید؟

ببنید عرفای اسلامی همواره در طول تاریخ تشیع نشان دادند که وقتی می گوییم عرفان ناب اسلامی، اقتدا می‌کند به بزرگترین عارف عالم اسلام؛ یعنی امیرالمومنین علیه السلام که در سیاست هم بی تفاوت نبود. به حضرت صدیقه طاهره«س» که نسبت به مسایل سیاسی جامعه بی تفاوت نبود. نمود این عرفان که اینها را الگوی خودش قرار داد، می‌شود امام خمینی ره که هم در بحث تزکیه نفس و هم در بحث سیاست می بینیم ید طولایی دارند و بی تفاوت نیستند. مقابل مستکبران عالم با تمام توان ایستاده‌اند و این ایستادگی جزئی از عرفان امام خمینی ره است. جز لاینفک است. این طوری نیست که بگوییم امامی بود و عرفانی داشت و امامی بود و سیاستی داشت. نه عرفان و سیاست یکی است. سیاست جزئی از عرفان امام است. عرفانی که می‌گوید به شئونات اجتماعی زندگی کار ندارم، ناقص است و به اسم عرفان عملا مسیر انحرافی را دارد می رود. نسبت به بخشی از زندگی بشر بی تفاوتی نشان می دهد. در طول تاریخ در زندگی علما و عرفای خودمان، از سید علی قاضی از مرحوم شاه آبادی، علامه طباطبایی، هیچ کدام از علما و عرفای ما در مقابل مسایل سیاسی بی تفاوت نبودند. در مقابل ظلم بی تفاوت نبودند. چون سیاست جز لاینفک دین آنهاست. نمی تواند بگوید من نسبت به ظلم بی تفاوتم و عارف و شیعه هستم. اینها متضاد هستند که بگویی مسلمان و بی تفاوتم. طرف می رود پیش معصوم، می بینید معصوم ناراحت هست. می‌گوید چرا ناراحت هستید؟ می فرمایند دیشب همسایه‌ات گرسنه خوابید و شما سر سیر به زمین گذاشتید. می‌گوید آقا نمی دانستم! آقا می‌فرماید: اگر می دانستی مسلمان نبودی! همین طور که می بینید اسلام با بی تفاوتی هیچ میانه‌ای ندارد. تشیع همینطور است، عرفان ناب اسلامی می خواهد ناب ترین مسیر اسلام را به ما معرفی کند، این نمی تواند جدای از سیاست باشد. لذا بزرگترین عرفای ما هیچ وقت نسبت به مسایل سیاسی و اجتماعی بی تفاوت نبودند.

 

به نظر می رسد یکی از آسیب های فرقه های صوفیه و عرفان خانقاهی دوری از سیاست و جامعه و به نوعی انزوا طلبی است. لطفا به علت این موضوع اشاره کنید؟

بله متاسفانه یکی از انحرافات تصوف فرقه ای این است که می‌گویند ما به سیاست کاری نداریم با اینکه عرفان اسلامی از سیاست جدا نیست بلکه جزئی از آن است. این انحراف در عرفان خانقاهی است. یک انحراف روشن است از مسیر امیرالمونین از مسیر حضرت فاطمه س منحرف شدند که می گویند بروید به سمت انزوا طلبی، بروید به سمت بی تفاوتی به  مسایل اجتماعی؛ اما در همین انحراف هم بی تفاوت به مسایل سیاسی نیستند و همواره در خدمت جریان استکبار و ظلم و ستم قرار گرفتند. این بی تفاوتی خالص نیست. این به مرور زمان و فرد وقتی انسانیتش نابود می شود به مروز زمان در خدمت استکبار و در خدمت غربگراها قرار می گیرد.

 

طبق نظر بسیاری از علما و بزرگان دوری از سیاست یکی از مسایل مورد طمع غرب و استعمار در ترویج صوفی گری است. برای نمونه آیه الله مصباح یزدی در کتاب عرفان اسلامی از عرفان صوفیانه به عنوان عرفانی که با جامعه کاری ندارد و توسط غرب ترویج می شود یاد می کنند. بفرمایید چرا دشمنان اسلام به ترویج صوفی گری طمع داشته اند؟

 جریان غربگرا همواره به دنبال این بوده که عرفان و معنویتی را در جامعه پیاده کنند که یک ویژگی اساسی دارد و آن هم اخلاق سکولار است. سکولاریسم به معنای جدایی دین از تمام شئون اجتماعی زندگی بشر است. دین شما در چهار دیواری خانه است و ربطی به اجتماع ندارد. این هیچ آسیبی به غرب نمی رساند. هر چه استکبار و استعمار ظلم کند و به مردم فشار بیاورد و آسیب برساند، کشور گشایی کند، افراد زیادی را نابود کند، به طبقه کارگری ظلم کند و مورد ظلم و ستم قرار دهد اینها به سمت عرفان و معنویتی رفتند که نسبت به این مسایل بی تفاوت است. نسبت به ظلمی که به آنها می شود بی تفاوت است؛ اما عرفان ناب تشیع همواره مقابل این ظلم ایستاده و برای همین جریان غرب گرا وقتی می خواستند با اسلام و جریان اسلام خواهی مقابله کند رفت با عرفان و معنویتی(به هر حال عرفان و معنویت در فطرت بشر است) افراد را جذب کند که آن‌ها را به سمت سکولاریسم ببرد. بی تفاوتی نسبت به مسایل اجتماعی و ظلم و ستمی که در حق بشر می‌کنند. اما گفتیم این بی تفاوتی باعث می شود کم کم اینها بروند به سمت حمایت کردن از ظلم. البته خود سکوت در برابر ظلم، عملا موید ظلم هستند (در کربلا هم می‌گوییم کسانی که ساکت بودند جز لشکر یزید بودند بالاخره) کسی که ساکت است مروج ظلم و ستم است؛ اما در مرور زمان می بینیم اینها به صورت رسمی یعنی غیر از سکوتشان، یک جاهایی رسما از ظلم و جور حمایت کردند. و جریان غرب هم به دنبال ترویج این مدل عرفان و معنویت است.

 

یکی از انحرافات صوفیه سکوت در برابر سلطه گران بوده که در برخی از دوران ها مشاهد شده است در این باره توضیح بفرمایید؟

بله اینها با همان روحیه سکولاریسم بارها در مقابل ظلم و ستم ستمگران سکوت کردند. اما این سکوت در همین حد باقی نمانده، خیلی وقتها هم رسما موضعگیری کردند. در همین حمله اخیر رژیم غاصب صهیونیستی به ایران می بینیم بخشی از این بدنه نسبت به ظلم ظالمین سکوت می کنند. بخشی دیگررسما موضعگیری می کنند. موضع حمایت از کودک کشان! روح انسانیت اینها به شکلی نابود شده که رژیم متجاوز را دارند حمایت می کنند. رژیمی که بیش از 600 نفر از هم وطنان ما را به شهادت رساند برخی از شهدا کودکان و خانم‌ها بودند. و اینها مدعی عرفانی هستند که در مقابل متجاوز یا سکوت می کند یا از ظالم حمایت می کند. غالب اینها در این امتحانات اینگونه امتحان پس می دهند. غالب افرادی که خودشان را مروج و حامی می دانند مخصوصا طیف خارج نشین تصوف گنابادی از همین دسته هستند.

 

اجازه بدهید به جنگ اخیر و تجاوز ناجوانمردانه رژیم جعلی صهیونیستی به ایران اسلامی بپردازیم؟ اگر ممکن است کمی درباره موضعگیری اهل تصوف و به ویژه سکوت این گروه در قبال جنایت و انسان کشی این رژیم کودک کش بفرمایید؟

در سوال قبل هم اشاره کردم که در طیف ایرانی اینها، در طیفی از تصوف گنابادی که در ایران هستند متاسفانه شاهد آن هستیم که برخی از سران فرقه سکوت می کنند. برخی از مشایخ می بینیم اصلا هیچ موضعی نمی گیرند. این با هرگونه انسانیت و هر دینی از ادیان الهی که بگوییم اصلا چنین چیزی را نمی پذیرد که در مقابل این ظلم آشکار در مقابل این تجاوز آشکار که باعث به شهادت رساندن زنان و کودکان می شود ساکت باشی و ادعای عرفان ناب و شناخت خدا هم داشته باشی! و یک بیانیه های حداقلی و دیر هنگام از برخی از سران را می بینیم؛ اما بسیاری از صفحاتی که رصد می‌کنیم در کشور در ایام مختلف مثل اغتشاشات 1401 و غائله گلستان هفتم که دراویش فعال می شوند، آن سطح موضعگیری و عکس العمل نشان دادند را وقتی به وطن حمله می شود عکس العمل چشمگیری ندارند و در مقابل ادعای عرفان هم می کنند!  برخی مثل صلاحی که ادعای قطبیت در گنابادی دارد ایشان در این ایام به جای اینکه برای جنگ موضعگیری کند و برای این کودک کشی ها علیه رژیم غاصب صهیونیست موضگیری کند می آید خودش را با امیرالمومنین«ع» مقایسه می کند. طرف طوری موضع گیری می کند که انگار نه انگار در این کشور جنگی شده و زنان و کودکانی به شهادت می رسند و اموال مردم از بین می‌رود. می‌روند درباره غدیر و موارد متفرقه دیگر صحبت می‌کنند انگار در این کشور جنگی نیست. کلا این مسایل را نادیده می گیرند و در مقابل ظلم ظالمین بی تفاوت بودند.

 

اما قصه دراویش خارج نشین و اپوزیسیون قصه پر غصه ای است. گروهی که علی رغم یدک کشیدن نام مسلمان اما در جبهه غرب و استعمار بازی می کنند و بر ضد نظام اسلام موضعگیری می کنند لطفا درباره موضعگیری این گروه بفرمایید؟

بله متاسفانه طیف خارج نشین تصوف گنابادی یک طیف بزرگشان گروهک مجذوبان نور هستند و طیف مصطفی آزمایش هست که ادعا دارد که عرفان ناب اسلامی را اذن دارم از جانب نور علی تابنده تا ترویج کنم! شما می خواهید ترویج کنید اما میانه‌ی عرفان ناب اسلامی که شما خودت را متولی آن می دانی با این اتفاقاتی که در ایران افتاد، این حمله رژیم غاصب چیست؟! که بعد رئیس شبکه «در تی وی»، مسئول در تی وی خود آزمایش است. سردبیر و کسی که مسئول آنجا گذاشته وحید بهشتی است کسی است که اسراییل را ترغیب می کند که بیشتر حمله کن به ایران، رسما اعتصاب غذا می کند به نمانیدگی از طیف آزمایش، که سپاه را در لیست تروریستی قرار بدهید! آقای سازمان ملل بیشتر حمله کن! آقای ترامپ شما هم به ایران حمله کن! راستی نسبت تصوف گنابادی با جریانی که به ایران حمله می کند وزنان و کودکان را به شهادت می‌رساند چیست؟!  این چه عرفان نابی است که در برابرکشتار زنان و کودکان سکوت می کند و بلکه متجاور را تشویق می‌کند بیشتر حمله کند. شما به چه قساوتی رسیدید؟! این چه عرفانی است؟! این به غیر از یک مکتب ابلیسی است؟!  شما دارید در جبهه ابلیس قدم می زنید و اسمش را می گذارید اسلام ناب. شما در جبهه باطل در این جنگ آخر الزمانی که شاهدش هستیم که جبهه باطل دست به دست هم داده اند سمت جبهه باطل رفته‌اید. زمانی که رفاعه می رود در سپاه شمر قرار می گیرد بالاخره دم آخر می فهمد که زمانی بی تفاوت بودم. در زمانی حسین «ع» را تنها گذاشتم؛ ولی زمانی که دوشادوش شمر قرار می گیرد و مقابل مختار می ایستد، آن زمان تلنگری می‌خورد که کجا ایستادی؟! در کنار شمر و در مقابل لشکر حق؟!  حالا این آقایان امثال وحید بهشتی و آزمایش که تکلیفشان مشخص است، اما اقایانی که جذب این فرقه شدند، با این درب سبزی که به آنها نشان دادند که ما عرفان ناب هستیم، به اینها می‌گوییم ببینید شانه به شانه چه کسانی قرار گرفتید!  شما شانه به شانه سید محمد حسینی که ادعای تصوف فرقه ای می کند و مردم را تشویق می کرد که بروید مسجد و حسینیه آتش بزنید و امروز دارد از تجاوز اسراییل حمایت می کند قرار گرفتید. شانه به شانه قاتل مردمان ایران به اسم عرفان ناب قرار گرفتید. به اینها فکر و در اینها تامل کنید.

 

گزارش خطا
ارسال نظر