به گزارش فرقه نیوز و به نقل از فارس؛
پر واضح است که جوامع انسانی در هر نقطهای از
جهان، به دلایلی همچون افزایش آگاهی و نیز افزایش ارتباطات و تعاملات
فرهنگی و اقتصادی، دیگر به هر نوع رابطهای با دولتهای قدرتمند تن نداده و
حاضر نیستند منافع ملی خود را فدای
منافع گروهی و قدرتهای استعماری کنند. این قدرتها که روزی تمامی امور
کشورهای مستعمره و تحت سلطه خود را در دست داشتند و به دلیل نیاز اقتصادی و
همچنین به دلیل تسلط داشتن بر اریکهی قدرت و هژمونی در سیستم
بینالمللی، همواره سعی کردهاند این کشورها با نوعی ناآرامی و تنش دست و
پنجه نرم کنند. نمونههای فراوانی از این دخالت در کشورهای مختلف را
میتوان از ایجاد فرقهها و عرفانهای کاذب مذهبی، تحریک قومیتها،
حمایتهای یکجانبه از گروههای مختلف تا اقدام نظامی به بهانه حمایت از
حقوق شهروندی و حقوق بشر را نام برد. حمایت قدرتهای منطقهای و
فرامنطقهای از مخالفان دولت سوریه و پشتیبانی نظامی و مالی آنها، همچنین
حمله غیرقانونی و برخلاف موازین سازمان ملل که به بهانه حمایت از رئیس
جمهور یمن به این کشور صورت گرفت را میتوان از جمله بارزترین موارد در چند
سال اخیر نام برد.
مدیریت ناعادلانه سازمانهای جهانی
سازمانهای منطقهای و جهانی بر مبنای تصورات
مؤسسان آنها و بر اساس اهداف و اصولی شکل گرفتهاند که بتوانند امنیت جمعی
را با تکیه بر مشارکت برابر همگانی از سوی دولتهای عضو تأمین نمایند.
اما آنچه امروزه و در عمل مشاهده میشود ناعادلانه بودن مدیریت بر
سازمانها و در نهایت سیستم جهانی است. این ناعادلانه بودن مدیریت حاکم بر
روابط بینالمللی، اجزای این سیستم را در وضعیتی بحرانی، چالش برانگیز و
ناامن قرار داده است. مادامی که برابری دولتها نادیده گرفته میشود و
عدهای محدود از دولتها به عنوان هیات رئیسه جهان عمل مینمایند، دنیا
در وضعیت ناآرام و آشوب کنونی باقی خواهد ماند. جنگ طلبیهای ابرقدرتها و
برخوردهای سلیقهای با خشونت و نمادهای آن، شکی برای عموم و آحاد جامعه
بشری باقی نمیگذارد که صلح در عمل، نه برای همگان، بلکه تنها برای
برخیها تعقیب و تا زمانی دنبال میشود که منافع آنها را برآورده سازد.