پایگاه خبری تحلیلی فرقه نیوز: در دنیایی که هر روز، حجم اخبار جنگ و خون و بیعدالتی، از در و دیوار شبکههای اجتماعی بالا میرود، «سکوت» میتواند بلندترین فریاد باشد. اما این سکوت، برای فرقههای نوظهور، نه نشانه حکمت که گاه نشانه شراکت است؛ شراکتی، شاید ناخواسته در سیستم ظلم جهانی. این فرقهها، با شعارهای «آرامش، عشق، نور و انرژی مثبت»، دقیقاً همان چیزی را به دنیا میبخشند که سیستم سلطه میخواهد: مردمی بیتفاوت، بیخطر، و صرفاً مشغول باطن خود.
وقتی سخن از بیتفاوتی به کودککشی صهیونیسم به میان میآید، باید از سطحینگری پرهیز کرد. مسئله صرفاً عدم اظهارنظر نیست؛ بلکه مسئله، ریشهدار در مبانی فکری این مکاتب است. آموزههایی که هر مشکلی را «بازتاب فرکانسهای شخصی» میدانند، انسان را از فهم ساختارهای ظلم، سیستمهای استعماری، و نقش قدرتهای بزرگ در ایجاد فقر و جنگ، دور میکنند. مدیتیشن جای مبارزه را میگیرد، تأییدات مثبت جای اعتراض را، و شکرگزاری برای آنچه نیست جای تلاش برای تغییر آنچه باید باشد را.
ظلمپذیری، بیماریای مزمن است که این فرقهها در کالبد جامعه تزریق میکنند. وقتی از هر نوع قضاوت و درگیری با منفیها منع میشوی، وقتی با آموزههایی نظیر: ببین در کجای وجودت این فقر و بیماری و جنگ را جذب کردهای، بار مسئولیت بر دوش قربانی میافتد، آنوقت چطور میتوانی در مقابل ظلم و استبداد، حتی کوچکترین گامی برداری؟ این سیستم فکری، عملاً انسانها را به بردگان «خودسازی» و «تغییر فرکانس» تبدیل میکند، درحالیکه جهان اطرافشان در آتش بیعدالتی میسوزد.
تاریخ معاصر مملو از نمونههای این سکوت «خودخواسته» یا «ناخواسته» است. در جنگهای جهانی، در نسلکشیها، در اشغال سرزمینها، همیشه جماعتی بودهاند که درگیر خودشناسی و حفاظت از انرژیهای مثبت خود بودهاند. امروزه نیز، این فرقهها، بزرگترین خدمت را به صهیونیسم و استکبار جهانی ارائه میدهند. وقتی یک مکتب فکری، جوانان یک جامعه را به این باور برساند که «جنگ نتیجه فرکانسهای منفی همه بشریت است»، در واقع، اراده جمعی برای تغییر، مقاومت، و عدالتخواهی را تضعیف کرده است.
آنها نه تنها از ظلم سخن نمیگویند، بلکه گاهی با مفاهیم «صلح جهانی» و «عشق به همه انسانها»، مرزهای میان ظالم و مظلوم را پاک میکنند و به نوعی، جنایت را مشروعیت میبخشند. این همان کاری است که صهیونیسم میخواهد: بیتفاوتی جهانی، بیعملی گروههای اثرگذار، و درگیر کردن انسانها در یک معنویت «فردگرایانه» و «خودمحور». این فرقهها، نهتنها به وظیفه انسانی خود در قبال ظلم عمل نمیکنند، بلکه با تهی کردن جوامع از حس مسئولیت اجتماعی و عدالتخواهی، نردبانی برای ادامه جنایات ظالمان میشوند. سکوتشان، بوی خون میدهد.