به گزارش فرقه نیوز، معمولا با شنیدن کلمه «وهابی» یاد چه چیزی میافتید؟ احتمالا یاد چهرهی خشک و عبوس یک شیخ سعودی که چفیهای قرمز بر سر دارد. بله درست است اما این فقط ظاهر یک وهابی است، مشکل اصلی باطنش هست یعنی خشک مغزی و انجماد فکری او که سایر مسلمانها حتی سنیها را به خاطر اعتقاد به شفاعت، زیارت، توسل و دعا، مشرک میداند و کافر.
وهابیت یعنی انکار محبت، یعنی حذف عشق و عرفان از دین؛ البته این مساله اختصاص به مکتب و مذهب خاصی ندارد. هر کسی میتواند وهابی باشد. اتفاقا در میان ما شیعیان هم هستند آدمهایی که به مذهب نگاهی مشابه نگاه وهابیون دارند! جز عقیده و مرام خودشان، چیزی را قبول ندارند و دیگران را کافر و مشرک و منحرف میدانند. کار را به جایی میرسانند که حتی به عرفای مقید به شریعت و دیانت هم توهین میکنند.
رابطه فلسفه،عرفان و کفر مطلق
امام(ره) بارها با گلایه از متحجرین و مقدس مآب ها (وهابیون شیعی) به شدت تفکرات آنها را زیر سوال می برد و می فرمود: عدهاى مقدس نماى واپس گرا ، همه چیز را حرام مىدانستند و هیچ کس قدرت این را نداشت که در مقابل آنها قد علم کند ، خون دلى که پدر پیرتان از این دسته متحجر خورده است ، هرگز از فشارها و سختىهاى دیگران نخورده است.(1) یاد گرفتن زبان خارجى کفر و فلسفه و عرفان ، گناه و شرک بشمار مىرفت ، در مدرسه فیضیه فرزند خردسالم مرحوم مصطفى از کوزهاى آب نوشید ، کوزه را آب کشیدند ، چرا که من فلسفه مىگفتم.(2)
امام(ره) که علم فقه را صورت دین و علم عرفان را باطن دین می دانستند می فرمودند: کسانی که دعوت به صورت محض می کنند و مردم را از آداب باطنیه باز می دارند و گویند شریعت را جز این صورت و قشر ، معنی و حقیقت نیست ، شیاطین طریق الی الله و خارهای راه انسانیتند. شما یادتان نیست ، در زمان سابق ، وضع خاصی بود ، فلسفه و عرفان ، کفر مطلق بود .اکثر حوزه های علمیه تک بعدی بود و طلاب با اینکه زحمت می کشیدند ، ولی فقه متمرکز شده بود در چند باب متعارف.(3)
بگذار این کفریات به گوششان بخورد!
خاطره ای است از امام(ره) که در جلسه آخر تفسیر سوره حمد (که به دلیل اعتراض مقدس نمایان ، متحجر تعطیل شد) نقل کردند مرحوم آقای شاهآبادی رحمه الله برای عدهای از کاسبها که می آمدند سر درس ایشان،مسائل(عرفانی) را همانطوری که برای همه میگفت، برای آنها هم میگفت. من به ایشان عرض کردم : آخر اینها (که سنخیتی ندارند!) گفت: بگذار این کفریات به گوششان بخورد! (4)
خطر گیر افتادن حوزه ها در مقدمات
امام(ره) می فرمودند: که حوزه ها در زمان سابق در چهار دیواری فقه و مسائل فقهی محصور شده بود و کسی نمی توانست از آن بیرون بیاید و اشکال کار ما این بود که بغیر از مسائل عبادی فقه ، هیچ کاری نمی کردیم و در ابعاد دیگر اسلام حرکتی نداشتیم. محصور شده بودیم در کتابها و عقایدی خاص ، بگونه ای که کتابها از نظر تعلیم و تعلم ، غالبا از طهارت و تجارت و صلات تجاوز نمی کرد.(5) باید تمام سعى خودتان را به کار بگیرید که اسلام در پیچ و خمهاى اقتصادى ، نظامى ، اجتماعى و سیاسى متهم به عدم قدرت اداره جهان نگردد.
امام خمینی(ره) در هشداری صریح به روحانیون و طلاب از خطر گیر افتادن حوزه ها در مقدمات می گویند و هشدار می دهند "دسته اى از اجانب براى اینکه مسلمین و روشنفکران مسلمان را که نسل جوان ما باشند ، از اسلام منحرف کنند ، وسوسه کردهاند که اسلام چیزى ندارد ، اسلام پارهاى احکام حیض و نفاس! است ، آخوندها باید حیض و نفاس بخوانند ، حق هم همین است ، آخوندهایى که اصلا به فکر معرفى نظریات و نظامات و جهانبینى اسلام نیستند و عمده وقتشان را صرف کارى مىکنند که آنها مىگویند و سایر کتابهاى اسلام را فراموش کردهاند ، باید هم مورد چنین اشکالات و حملاتى قرار بگیرند ، آنها هم تقصیر دارند ، مگر خارجیها تنها مقصرند؟ کسانى در بین ما روحانیون بودهاند که ندانسته به مقاصد آنها کمک کردهاند"(6)
تا پایان عمر در مقدمه نمانید
امام(ره) در مورد یادگیری مقدمات که همان علم فقه در حوزه است می فرمایند: بیم آن می رود که بحث وتحقیق در مسائل مقدماتی ، مجالی برای پرداختن به مسائل اصلی و اساسی که مورد عنایت قرآن کریم و نبی اعظم (ص) و سائر انبیاء است ، باقی نگذارد. تحصیل این علوم در واقع مقدمة تهذیب نفس و تحصیل فضائل و آداب و معارف الهیه است ، تا پایان عمر در مقدمه نمانید و نتیجه را رها سازید. متأسفانه در حوزه های علمیه ، غالبا به مقدمات ، بیشتر می پردازند تا به اصل مطلب و علتش هم نبودن برنامه و ابهام در هدف است.بیشتر عمرمان را در تحصیل مقدمات می گذرانیم و زمانی که به ذی المقدمه رسیدیم نه حالی باقیمانده و نه وقتی ! حوزه های علمیه بیدار شوند ، لازم و ضروری است که علماء و مدرسین و افاضل عظیم الشآن ، صرف وقت نموده و برای نظام دادن به حوزه ها قیام کنند و با برنامه ریزی دقیق و صحیح ، حوزه ها را از آسیب حفظ نمایند.(7)
پیگیری طرح اصلاح حوزه
در پایان ذکر این خاطره از امام(ره) را هم خالی از لطف نمی دانم، امام خمینی از مدافعان و حامیان جدی حضور آیت الله العظمی بروجردی در قم بود و همراه با فرزندان مؤسس حوزه علمیه قم تلاش فراوانی برای استقرار این آیت الله مقیم بروجرد در قم انجام داد که سرانجام در نیمه دهه بیست شمسی این تلاش ها ثمر داد و حوزه علمیه قم در مسیر ثبات و اقتدار قرار گرفت. امام و دوستانش از همان اوایل ورود آیت الله العظمی بروجردی به قم، ایشان را به پیگیری طرح اصلاح حوزه(از گیر کردن حوزه در مقدمات) ترغیب کردند.
اما طولی نکشید که همه رشته های اصلاح طلبان حوزه پنبه شد و زعیم حوزه قم به این تلاش ها بدبین گشت. مرحوم حجة الاسلام علی دوانی که از طلاب فعال آن روزگار بوده است در این باره نوشته که پس از عقب نشینی آیت الله بروجردی، امام خمینی به همراه مرحوم آیت الله شیخ مرتضی حائری یزدی و دیگر اعضای هیأت مصلحین حوزه نزد وی می روند تا علت را جویا شوند. در خلال مذاکرات، ناگهان آیت الله بروجردی می گوید:"از کجا بدانم که می خواهید اصلاح کنید؟! آقا مرتضی حائری با عصبانیت می گوید آقا یعنی ما مفسد هستیم؟! پدر من حوزه ای به آن خوبی تشکیل داد و ما مفسد هستیم؟! این را می گوید و عمامه اش را به زمین می زند. با دخالت یکی از اطرافیان آقای بروجردی، حاج آقا روح الله خمینی هم استکان چایش را که در دست داشته به دیوار می کوبد که می شکند. آقای بروجردی بلند می شود به اندرون می رود. آنها هم برخاسته از خانه خارج می شوند و همه چیز به حال اول باقی می ماند"پس از این واقعه، امام خمینی برای همیشه ارتباطش را با بیت آیت الله بروجردی محدود کرد و سکوت پیشه نمود. با این حال همواره مورد مشورت رهبر وقت شیعیان قرار داشت و حتی به عنوان وزیر خارجه آیت الله بروجردی معروف شده بود.(8)
در پایان همه را به تفکر در مورد این جمله امام(ره) دعوت می کنم که فرمودند: حوزه های علمیه اگر درست شود ، ایران درست خواهد شد. علمای اسلام و روحانیت ، اگر دیر بجنبند ، کار از کار می گذرد.
منابع:
1/ صحیفه امام ، جلد 21، ص 278 و 279
2/ صحیفه امام ، جلد 21،ص 279
3/ صحیفه امام ، ج 17 ، ص53
4/ تفسیر سوره حمد، امام خمینی(س)، ص 190
5/ امام خمینی ، چهل حدیث ، حدیث 29 ، ص 511
6/ امام خمینی ، ولایت فقیه
7/امام خمینی ، جهاد اکبر
8/ زندگانی آیت الله بروجردی، علی دوانی، ص 31
شبکه ایران