نقدی بر روانشناسی زرد

این روانریتی‌های مهربان

به جز سیاست، از هر دری سخنی می‌گویند. مرز‌های علوم‌شان مشخص نیست. جامع‌الاطراف‌اند. خودشان، خودشان را روان‌شناس می‌دانند ولی روان‌شناسانی که عمر خود را در دانشگاه و پژوهش صرف کرده‌اند و سهمی در علم روان‌شناسی دارند اینان را کاسب می‌دانند و می‌گویند:«اینها روان‌شناسی را به گند کشیده‌اند».
کد خبر: ۱۷۸۸۵
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی فرقه نیوز، برشی از یادداشت فردین علیخواه جامعه‌شناس در مورد روانشناسی زرد را میخوانیم:

روانریتی‌ها (ترکیب روان‌شناس-سلبریتی) در شبکه‌های صدا و سیما، شبکه‌های ماهواره‌ای و اینستاگرام بازارشان حسابی سکه است. در شبکه‌های صدا و سیما حتی اگر جوان‌اند ژست «حکیمی به فرزندش گفت!» را می‌گیرند، اغلب صورت‌شان را مهربان و دوست داشتنی نشان می‌دهند، همه چیز می‌دانند و از هر دری سخنی می‌گویند. حرف‌های محبت‌آمیز می‌زنند، اگر برای جمع صحبت می‌کنند گاهی لحن ملامت و سرزنش به خود می‌گیرند تا انگیزه ایجاد کنند. با غرّش بر سر مخاطبان، از همه آنان می‌خواهند با صدای بلند بگویند:«تو هیچیت نیست!»، «تو هیچیت نیست!».

به جز سیاست، از هر دری سخنی می‌گویند. مرز‌های علوم‌شان مشخص نیست. جامع‌الاطراف‌اند. خودشان، خودشان را روان‌شناس می‌دانند ولی روان‌شناسانی که عمر خود را در دانشگاه و پژوهش صرف کرده‌اند و سهمی در علم روان‌شناسی دارند اینان را کاسب می‌دانند و می‌گویند:«اینها روان‌شناسی را به گند کشیده‌اند».

از نظر روانریتی‌ها حال مردم از دخالت‌های بی‌منطق و بی‌جای دیگران، از افزون طلبی و طمعی که دارند، داشتن تفسیر غلط از زندگی، جذب انرژی‌های منفی موجود در پیرامون، بد می‌شود. افراد باید نگاه‌شان را تغییر دهند تا دنیای‌شان «زیبا و زیباتر» شود. برای مثال، برای یک فرانسوی، یا یک آرژانتینی یا یک رومانیایی همان حرف‌هایی را می‌زنند که برای یک ایرانی می‌گویند:«نگاهت رو به زندگی تغییر بده عزیز دلم».

روانریتی‌ها مانند قرص مسکّن عمل می‌کند. مخاطبان به حرف‌های آنان گوش می‌دهند و در لحظه نگاه‌شان زیبا می‌شود. بعد از یکی دو روز دوباره حالشان بد می‌شود. دوباره در اینستاگرام کلیپی از نصایح آنان می‌بینند و نگاه‌شان زیبا می‌شود. بعد از چند روز دوباره حالشان بد می‌شود. دوباره به آن‌ها گوش می‌کنند و این قصه همچنان ادامه دارد. به همین دلیل برنامه‌ها یا کلیپ‌های روانریتی‌ها مدام باید تولید و عرضه شود. مخاطبانی معتاد داریم که اگر محصول به آن‌ها نرسد در گوشه‌ای کز می‌کنند و به صفحه گوشی خیره می‌شوند.

روانریتی‌ها کارخانه تولید معنا شده‌اند. آنان نیک می‌دانند که آدم‌هایی که نقش دین در زندگی اجتماعی و فردی کم‌رنگ شده است، دنبال جایگزین‌اند. به همین دلیل آنان سرمایه‌گذاری کرده‌اند و کارخانه‌های کوچک تولید معنا ساخته‌اند. آنان کپسول‌های متنوع معنا تولید می‌کنند در رنگ و لعاب‌های مختلف. سعی می‌کنند در خط تولید، تنوع را حفظ کنند تا مشتری دلزده نشود. به طعم آنچه می‌گویند یک بار از نیچه، یک بار از «آلیس در سرزمین عجایب»، یکبار از ویکتوهوگو، یکبار از مریم میرزاخانی و یکبار از معلم دوره ابتدایی‌شان چیزی اضافه می‌کنند تا غذایشان کسالت‌آور نشود.

به یقین اینان کشیشان عصر جدید هستند. کشیشان مردم را به خدا دعوت می‌کردند اینان آنان را به «خود» دعوت می‌کنند. ولی چه نوع خودی؟ این خود در واقع خودِ فردِ مخاطب نیست بلکه خودِ روانریتی است! خودی که در عوض کشیش با دستورالعمل‌های روانریتی‌ها پیش می‌رود و شدیدا به تولیدات صنعت رویاسازی و رویافروشی آنان وابسته است.

مردم همانطور که در محضر کشیش‌ها راحت گریه و اعتراف می‌کردند در محضر اینان هم آسان اشک می‌ریزند، همان‌طور که کشیشان در آنچه می‌گفتند یقین داشتند اینان نیز همیشه با یقین حرف می‌زنند، همان‌طور که کشیشان ژست «پیری در ره جوانی بدید» را می‌گرفتند اینان نیز چنین لحن و ژستی دارند، کشیشان مدام نصیحت می‌کردند، نصحیت، نصحیت و نصیحت. اینان نیز نصحیت می‌کنند ولی پشت نیچۀ بخت برگشته، سعدی، شوپنهاور، وین دایر و برایان تریسی پنهان می‌شوند. تنها یک فرق دارند: کشیش‌ها بعد از موعظه «پاکت» می‌گرفتند اما مخاطب روانریتی‌ها قبل از مراسم باید تصویر تراکنش را برای ادمین آنان ارسال کند تا مطمئن شوند پول‌واریز شده است. کاملا شیک و مدرن! پایان.

انتهای پیام/

گزارش خطا
ارسال نظر