*** مروری بر زندگینامه آیتالله شاهآبادی ***
آیتالله نصرالله شاهآبادی، فرزند آیتالله شیخ محمدعلی شاهآبادی، استاد اخلاقی و عرفانی امام خمینی و برادر شهید مهدی شاهآبادی از روحانیون مبارز دوران نهضت اسلامی، در مهرماه 1309 به دنیا آمد. و پس از سپری کردن تحصیلات ابتدایی، در 9 سالگی به تحصیل علوم دینی روی آورد. از اساتید او در دوره مقدمات و سطح میتوان به شیخ حسین کنی، میرزا ابوالحسن شعرانی، حاج سید عبدالکاظم عصار و میرزا مهدی آشتیانی اشاره کرد.
مرحوم شاهآبادی سپس در سال 1328 به قم رفته و از محضر اساتید چون آیات عظام بروجردی، حجت، خوانساری و امام خمینی بهرهها برد و دو سال بعد عازم نجف شد و در حوزه آنجا نیز از محضر آیات خویی، عبدالهادی شیرازی و روحانی استفاده کرد.
آیتالله شاهآبادی در سال 1349 به کشور مراجعت کرد و همپای دیگر روحانیون به مبارزه با رژیم پهلوی پرداخت.
آنچه در ادامه میخوانید بخشی از خاطرات مرحوم آیتالله نصرالله شاهآبادی است که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی ثبت و ضبط شده و برای نخستین بار منتشر میشود.
*** استقبال مراجع و علمای نجف از امام خمینی ***
آیتالله نصرالله شاهآبادی درباره حال و هوای حوزه نجف در هنگام تبعید امام خمینی به عراق میگوید: وقتی خبر رسید که امام خمینی به نجف مشرف میشوند، رفقا را جمع كردیم تا بتوانیم استقبال قابل توجهی از ایشان انجام دهیم. افرادی مثل مرحوم حاج نصرالله خلخالی، اساس كار بودند كه میتوانستند بودجه استقبال را تأمین كنند. دوستان دیگر از علاقمندان به امام مثل آقای سید حمید روحانی، حسن كروبی، اخوان مرعشی، حاج محمد لاهیجی و بقیه طلاب و روحانیون هم بودند.
علمای دیگر مثل مرحوم آیتالله العظمی خویی هم موافق این استقبال
بودند. آن زمان جمعیت زیادی از نجف برای استقبال از امام خمینی حركت كرد.
جمعی تا فرودگاه بغداد رفتند و جمعیت زیادی
هم تا مسیب رفتند و عدهای هم كربلا ماندند تا امام تشریف آوردند. بعد
هم امام
به نجف تشریف آوردند و در منزلی که برای ایشان تهیه شده بود با آقا
مصطفی مستقر شدند. استقبال خیلی شایانی بود و خیلی جمعیت آمده بودند و
دید
و بازدید زیادی از ایشان شد. مرتب جمعیت این خانه پر و خالی میشد.
علما و
مراجع نجف هم همه آمده بودند، باز جمله آقای حكیم، آقای شاهرودی و
آقای
خویی.
دعوتهایی هم از ایشان شد منجمله آیتالله خویی ایشان و عده زیادی از علما را دعوت کرد. بعد هم آرام آرام امام در مدرسه مرحوم آیتالله بروجردی نماز جماعت اقامه کردند که بعدها به مسجد شیخ منتقل شد و درسشان را هم در همان مسجد آغاز کردند.
*** اقدامات آیتالله خویی در حمایت از نهضت اسلامی ***
آیتالله
نصرالله شاه آبادی درباره حمایتهای آیتالله خویی از امام خمینی و نهضت
اسلامی میگوید: آنچه من ناظر بودم این بود که آیتالله
خویی خیلی شدید در انقلاب بود. حتی من یادم است بعد از قضیه مدرسه
فیضیه،
موسم ایام حج شد. ساعت 12 شب آیتالله خویی سراغ من فرستاد، وقتی
آنجا
رفتم فرمود بنشین كارت دارم، میخواهم یك جزوهای نوشته بشود كه
از اول
شروع برنامههای ایران هرچه که اتفاق افتاده در آن بیاید. از انجمن های
ایالتی و
ولایتی، شهادت امام صادق در مدرسه فیضیه ، تبعید امام و اهانتهایی
كه به ایشان شد و
... با تمام خصوصیات نوشته بشود تا این كاروانهای حج که میخواهند به
مكه
مشرف شوند، ما اینها را جمع كنیم برای مكه بفرستیم تا بین
مسلمانهای دنیا
پخش كنند.
ما هم آمدیم و نشستیم با اخویمان یك جزوه مفصل نوشتیم و نزدیك اذان صبح بود که پیش ایشان رفتیم. دیدیم ایشان بیدار نشسته و منتظر ماست. مطالب را خواندیم. خیلی خوششان آمد. فوری فرستاد دنبال دامادش آقای حكمی و گفت اینها را در عرض سه روز هم به انگلیسی، هم به اردو و هم به عربی ترجمه كنند تا برای مراسم حج آماده شود. همین كار را كردند و سه روزه این جزوهها آماده شد و آنها را سریع به مکه بردند.
*** حساسیت امام خمینی بر مرجعسازی در حوزه توسط رژیم پهلوی***
آیتالله
شاه آبادی در بخشی از خاطرات خود که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی ثبت و
ضبط شده است میگوید: بعد از رحلت آیتالله حكیم، دستگاه
رژیم پهلوی برای تعیین مرجع بسیار فعالیت داشت و مراجع متعددی هم
در نظر داشت. بعضی از مراجع هم فعالیت داشتند كه نظر محمدرضا پهلوی
را به خودشان
جلب كنند كه آنها را مطرح كند. یعنی اذهان بعضی از آنها به این سمت
رفته بود که اگر شاه بخواهد كسی مرجع بشود او مرجع میشود.
من
در آن ایام پاكستان بودم. نامهای
به حضرت امام نوشتم. ایشان در جواب فرمودند: «من برای تو تعیین
تكلیف نمیكنم.
تو خودت الحمدالله عالم و آگاه به وظایفت هستی. ولی این را تذكر
میدهم كه شاه و دستگاه او درصدد تعیین مرجع هستند و نباید گذاشت كه
مرجعیت به دست شاه و امثال و ذلك تحقق پیدا كند.»
واقعاً عجیب بود. مأموران رژیم پهلوی در سفارت پاكستان، معین كرده بودند که مرجعیت چه كسی را باید تبلیغ و ترویج كرد! و محمدرضا پهلوی هم تلگرافهایی به كسی كه میخواست به عنوان مرجع قرار بدهد زد. در بین مردم و اهل علم هم اینطوری منعكس شده بود كه هر كس شاه بخواهد همان مرجع میشود ولی به لطف خدا اینطور نشد./مرکز اسناد انقلاب اسلامی