۱۳:۳۳
۱۴۰۴/۰۷/۲۴

عقل، دین و مرزهای نیازمندی انسان به وحی

عقل، دین و مرزهای نیازمندی انسان به وحی
مسئله رابطه عقل و دین از مهم‌ترین مباحث فلسفه دین است؛ عقل هرچند ابزار شناخت و استدلال است، اما بدون هدایت وحی گرفتار نسبیت و پراکندگی می‌شود. دین نه رقیب عقل، بلکه مکمل و جهت‌دهنده آن در مسیر حقیقت و سعادت انسان است.
کد خبر: ۱۸۶۲۱
حجت الاسلام دکتر احمد منصوری
نویسنده :
حجت الاسلام دکتر احمد منصوری

پایگاه خبری تحلیلی فرقه نیوز: یکی از شبهات رایج در عرصه فلسفه دین این است که اگر انسان ابزار عقل را در اختیار دارد، چه نیازی به دین، وحی یا ایمان دینی خواهد داشت؟ از نگاه طرفداران این دیدگاه، عقل می‌تواند به‌تنهایی خوبی و بدی را تشخیص دهد، اخلاق را سامان دهد و مسیر زندگی را تعیین کند. به‌ویژه در جهان مدرن، عقل نقاد به بشر امکان داده است که مفاهیمی، چون عدالت، آزادی، حقوق بشر و معنویت را مستقل از دین بازتعریف کند. از این منظر، مراجعه به کتاب‌های هزارساله یا مناسک عبادی سنتی، نه تنها ضروری نیست، بلکه ممکن است مانع شکوفایی آزادی و خردورزی انسان شود.

با این حال، این مدعا از چند جهت نیازمند بازنگری است:

۱. دین و قلمرو ادعا‌های آن

نخست آنکه دین هرگز ادعای پاسخ‌گویی به همه نیاز‌های معرفتی و تجربی بشر را نداشته است. وحی الهی انسان را به شناخت طبیعت، سیر در زمین و کشف قوانین آفرینش فرا می‌خواند: «قُل سِیرُواْ فِی ٱلأَرضِ» (عنکبوت، ۲۰). پیامبر اسلام (ص) و اهل‌بیت (ع) نیز طلب علم را حتی به بهای سفر‌های دشوار توصیه کرده‌اند. تاریخ تمدن اسلامی نشان می‌دهد که همین انگیزش دینی سبب شکوفایی علوم تجربی و انسانی در قرون میانه شد. بنابراین، دین نه جایگزین عقل و تجربه، بلکه محرک و جهت‌دهنده آن است.

۲. عقلانیت در بنیان‌های ایمانی

اسلام، باور‌های بنیادین خود را متوقف بر عقلانیت می‌داند. ایمان کورکورانه یا تعبد بدون استدلال در سنت اسلامی جایگاهی ندارد. فیلسوفان مسلمان، از فارابی و ابن‌سینا تا ملاصدرا، همواره بر هماهنگی عقل و وحی تأکید کرده‌اند. در مقابل، عقلانیت مدرنِ خودبنیاد که خود را از منبع وحی بی‌نیاز می‌بیند، در واقع بخشی از ظرفیت عقل را نادیده می‌گیرد؛ چراکه محروم‌کردن عقل از وحی، خود اقدامی ضدعقلانی است و راه را بر دریافت حقیقت می‌بندد.

۳. محدودیت‌های عقل در جزئیات اخلاقی

عقل توانایی درک اصول کلی اخلاقی را دارد؛ مانند خوبی عدالت و بدی ظلم، ارزش راست‌گویی و مذمت دروغ‌گویی. اما هنگامی که این اصول در موقعیت‌های جزئی و متعارض قرار می‌گیرند، عقل به‌تنهایی قادر به ارائه حکم قطعی و الزام‌آور نیست. پرسش‌هایی، چون جواز دروغ برای نجات جان بی‌گناه، مشروعیت اعدام قاتل، اخلاقی‌بودن سقط جنین، یا تعارض میان آزادی فردی و عدالت اجتماعی، نمونه‌هایی از موقعیت‌هایی هستند که عقل در آنها دچار بن‌بست می‌شود. در چنین شرایطی، عقلانیت‌های مختلف می‌توانند به نتایج متضاد برسند و این امر به نسبی‌گرایی اخلاقی و آشفتگی در داوری‌های انسانی می‌انجامد.

جمع‌بندی

بنابراین، عقل و دین در تقابل با یکدیگر نیستند، بلکه کارکردی مکمل دارند. عقل راهنمای ضروری انسان در شناخت کلیات و استدلال است، اما دین با وحی الهی معیار نهایی و فراتر از نسبیت را در اختیار بشر قرار می‌دهد. دین از یک‌سو عقل را تأیید و تقویت می‌کند و از سوی دیگر، کاستی‌های آن را در عرصه‌های اخلاقی، معنوی و راهبردی جبران می‌سازد. در نتیجه، عقل بدون دین به پراکندگی و نسبیت می‌انجامد، و دین بدون عقل به جمود و تعبد کور گرفتار می‌شود. تنها همزیستی عقل و وحی است که می‌تواند تصویری جامع از حقیقت و راه سعادت انسان ارائه کند.

الحادعمل‌گرا؛ مسائل و نقدها، احمد منصوری ماتک، انتشارات حق پژوهی، چاپ اول ۱۴۰۴، ص ۶۵.

گزارش خطا
ارسال نظر