وی میکوشید تا همه تعالیم مترقی را به پدرش بهاءالله نسبت دهد. به گونهای که در مواضع گوناگون اعلام داشته که چنین تعالیمی قبل از بهاءالله در جوامع بشری مطرح نبودهاند.[2] و این همه از ابداعات دیانت بهائی است که از طریق وحی به پدرش (بهاءا...) نازل گشته است.![3]
مروری کوتاه بر کتب و منابع دینی بهائیت بیانگر این حقیقت است که تعالیم به ظاهر مترقی و جدید عبدالبهاء چیزی جز گردآوری و التقاط تعالیم مذهبی شرق با اندیشههای مدرن غرب نیست. بسیاری از گفتارها و نوشتارهای وی در کتاب اقدس نتیجه مطالعات، تجربیات و برداشتها و اقتباس عبدالبهاء از تعالیم، آثار مذاهب و ادیان دیگر و نیز ناشی از مطالعه و آشنایی او با آثار و اندیشههای غربی است.[4] افزون بر این، ادعای عبدالبهاء در نوآوری در تطابق دین با علم و عقل، مغایر با آموزههای اصیل وحیانی ادیان الهی است؛ زیرا احکام دینی همه پیامبران الهی چون از جانب خداوند حکیم است هیچ گاه با علم و عقل فطری مخالفت ندارد. در ادیان توحیدی عقل به عنوان منبعی مهم در تبیین عقاید و احکام از جایگاه ممتازی برخوردار است. در طول تاریخ هر پیامبری که از طرف خدا مبعوث گردیده علاوه بر درستی معجزات، پیامهایی مطابق با موازین عقلی، علمی و فطری از ناحیه خدا برای بشر آورده و آنها را برای مردم ابلاغ نموده است.
در قرآن کریم نیز توجه به عقل، تفکر و علم مورد اهتمام جدی است؛ کَذَلِکَ یبَینُ اللّهُ لَکُمْ آیاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ؛ بدینسان خداوند آیاتش را بر شما روشن میگرداند، تا اندیشه کنید.[5] و علاوه بر اقامه براهین متعدد عقلی، خداوند ادلهای را که به انبیای گذشته آموخته ـ و آن بزرگواران در مقام احتجاج با ملحدان اقامه نمودهاند ـ در قرآن برای امت اسلامی بازگو فرموده است.[6] روایات بسیار زیادی نیز از سوی معصومین (ع) در زمینه برهان عقلی، شأن و جایگاه عقل وجود دارد؛ نظیر اینکه: اِنَّ لِلَّهِ عَلَی النَّاسِ حُجَّتَین، حُجَّهٌ ظَاهِرَهٌ وَ حُجَّهٌ بَاطِنَهٌ فَأَمَّا الظَّاهِرَهٌ فَالرُّسُل وَ الاَنبِیاء وَ الاَئِمِه وَ اَمَّا البَاطِنَه فَالعُقُول.[7] اصولاً در تعالیم توحیدی از آنجا که عقل و وحی هر دو از منبع واحد سرچشمه گرفتهاند، بین حکم عقل و فرمان شرع نوعی همسویی و ملازمه برقرار است، که از آن به قاعده ملازمه تعبیر میشود. همچنین در آموزههای اسلامی جایگاه والایی در باره علم، علم آموزی و تلاش برای توسعه و آبادانی وجود دارد. چنانکه قرآن کریم میفرماید: قُلْ هَلْ یسْتَوِی الَّذِینَ یعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یعْلَمُونَ...؛[8] بگو آیا کسانى که مىدانند و کسانى که نمىدانند یکسانند تنها خردمندانند که پند پذیرند." و پیامبر گرامی اسلام (ص) فرمود: طَلَبُ الْعِلْمِ فَرِیضَةٌ عَلَى کُلِّ مُسْلِم؛ طلب علم بر هر مسلمانی واجب است.[9]
بر این اساس ادعای نوآوری بهائیان در زمینه توجه به عقل و علم پذیرفتنی نیست و این در حالی است که اساساً بسیاری از تعالیم و احکام بهائیت در تضاد کامل با معیارهای عقلی، علمی و فطری است که خود دلیلی آشکار بر بطلان این دین بشری میباشد. به عنوان نمونه، هنگامی که بهاء میگوید: لااله الا اناالمسجون الفرید؛[10] نیست خدایی جز من زندانی یکتا همچنین بگو در هیکل من جز هیکل خدا دیده نمیشود و نه در زیبایی من جز زیبایی او و نه در هستی من جز هستی او و نه در ذات من جز ذات او و نه در حرکت من جز حرکت او و نه در سکون من جز سکون او و نه در قلم من جز قلم چیره و ستوده او دیده نمیشود.[11] ، میرزا آقاخان کرمانی و احمد روحی ـ از پیروان مکتب باب (شاخه ازلی)ـ این ادعای غریب میرزا حسینعلی بهاء را آنقدر دور از عقل میشمارند که معتقدند جز افراد بیخرد، کسی اینگونه ادعاها را از مدّعیان آن نمیپذیرد.[12] علی محمد باب نیز علاوه بر ادعاهای متناقض، احکامش نیز نمایانگر میزان ترقی و عقلانیت آن میباشد؛ تنها به یک نمونه بسنده مینمائیم: لا تَرکبَنَّ البَقر... سوار گاو نشوید، شیر الاغ نخورید، سوار حیوانی نشوید مگر با دهنه و رکاب و بر آن چیزی بار نکنید، تخم مرغ را قبل از پختن به جایی نزنید که میشکند و ضایع میشود. ما تخم مرغ را روزی نقطه اولی قرار دادیم، شاید شما شکر کنید.!!![13] باب همچنین استعمال دارو را مطلقاً حرام اعلام کرده است: برشما باد که دوا و مسکرات و نوع آنها را نه مالک شوید و نه بفروشید و نه بخرید و نه استعمال کنید.[14] با این حساب باید کلیه فعالیتهای پزشکی و بهداشتی و دارو سازی به حال تعطیل در آید. به علاوه به دستور باب تمام کتابهای عالم به غیر از کتابهای باب و آنچه در قلمرو بیان نگارش یافته، باید نابود شود: فی حکم محو کل الکتب کلها الا ما انشات اوتنشی فی ذلک الامر.[15]
سران بهائی برای رهائی از این افتضاحات از یکسو ادعا میکنند که کتاب بیان نسخ شده است و این در حالی است که میرزا حسینعلی بهاء در آثار خود چندین بار نسخ بیان را مردود دانسته و گویندگان آن را مورد لعن قرار میدهد؛ از جمله در اقتدارات مینویسد: "نسبت دادهاند که احکام بیان نسخ نموده الا لَعنَهُ عَلَی القَومِ الظّالّمین[16]و از سوی دیگر ضمن جلوگیری از دسترسی بهائیان به کتاب بیان، به کتاب اقدس تکیه مینمایند که البته آن هم دست کمی از کتاب بیان و احکام باب ندارد. نظیر اینکه؛ اگر کسی خانهای را بسوزاند او را بسوزانید.[17] همچنین کتاب اقدس شمار ماههای سال را 19 ماه و هر ماه را 19 روز میداند.[18] که این موضوع فاقد هرگونه مبنای علمی، عقلی و دینی بوده و دارای اشکالات اساسی است.[19]
پی نوشت:
[1] . خطابات، عبدالبهاء، ص 18.
[2] . افندی، عباس (عبدالبهاء)، خطابات مبارکه،
[3] . شیفتگی عبدالبهاء به غرب؛ در اندیشه و عمل، سعید شریفی، فصلنامه مطالعات تاریخی ـ شماره ?? (ویژه بهائیت)، ص210 به نقل از سایت محاکمه
[6] دینشناسی، عبدالله جوادی آملی، صص 163ـ157؛ و منزلت عقل در هندسه معرفت دینی، عبدالله جوادی آملی، صص ص69ـ61.
[7] . تحف العقول عن آل الرسول، ابن شعبه حرّانی، ص386.
[8] الزمر/ 9.
[9] . جهت آشنائی بیشتر با آیات و روایات پیرامون جایگاه علم و عالم در اسلام به میزان الحکمه، محمدی ری شهری، ج 6، صص 445 ـ 535 مراجعه شود.
[10] . کتاب "مبین" نوشته بهاءالله، ص286.
[11] مبین، ص 17.
[12] . هشت بهشت، میرزا آقاخان کرمانى و شیخ احمد روحى، ص215؛ هشت بهشت ادعانامه فرقه ازلى علیه بهائیت،حمیدرضا روحانى، ماهنامه زمانه،شماره 61.
[13] . بیان عربی، علی محمد باب، ص 49.
[14] همان، ص 42.
[15] . بیان فارسی، ص198.
[16] . اقتدارات، حسینعلی میرزا، ص 45 و 103.
[17] . کتاب اقدس ص18
[18] . همان، ص 34.
[19] . اعتقاد مذکور که هر سالی 19 ماه و هر ماهی 19 روز است دارای اشکالات زیر خواهد بود: 1. اگر ماههای بهائیان مبتنی بر سال خورشیدی است در این صورت 19 ماه که هر کدام مشتمل بر 19 روز باشد با سال خورشیدی منطبق نمی گردد؛ زیرا سال خورشیدی 365 روز است و مجموع روزهای بهائیان در یکسال 361 روز میشود. 2. اگر مبنای بهائیان بر سال قمری است در این صورت نیز هیچ تطابقی با سال قمری نمی تواند داشته باشد؛ چون ماههای قمری 29 یا 30 روز میباشند نه 19 روز. بنابراین دیدگاه بهائیان در گردش ماه و خورشید در تناقض آشکار با مسائل پذیرفته شده عقلی، علمی، عرفی و دینی خواهد بود.