به بهانه تغییر نماینده ارشد جدید سازمان سیاسی بهائیت در سازمان ملل؛ از بانی دوگال تا ریچل بیانی؛ تداوم پروژه بهائیت در سازمان ملل با پوشش «حقوق بشر»
پایگاه خبری تحلیلی فرقه نیوز: در دهههای اخیر، بهائیت با سازماندهی منسجم و حضور مستمر در نهادهای بینالمللی، به یکی از بازیگران فعال در عرصه گفتمانسازی حقوق بشری در جهان تبدیل شده است. سازمان بهائی(BIC) با برخورداری از دفاتر رسمی در نیویورک و ژنو و شبکهای از دفاتر منطقهای در بروکسل، قاهره، آدیسآبابا و جاکارتا، نمایندگی این تشکیلات را در سازمان ملل متحد و نهادهای وابسته بر عهده دارد؛ حضوری که صرفاً نمادین نبوده، بلکه واجد کارکردهای سیاسی، رسانهای و اعمال تحریم های ظالمانه علیه کشورهای مختلف از جمله ایران است.
نمونه روشن این کنشگری، نقشآفرینی فعال نمایندگان بهائیت در فرآیند تصویب قطعنامههای ضدایرانی در سازمان ملل است. بانی دوگال، نماینده ارشد پیشین سازمان بهائیت، همزمان با تصویب سیاُمین قطعنامه ضدایرانی در تاریخ 23/8/1396، با طرح ادعای «آزار بهائیان در ایران»، از این قطعنامه استقبال کرده و آن را محکومکننده نقض مستمر حقوق بشر توسط جمهوری اسلامی ایران دانست. این موضعگیریها در حالی صورت میگیرد که تشکیلات بهائیت، عملاً پس از انقلاب اسلامی، نوک پیکان تبلیغی خود را متوجه ایران کرده و در این مسیر، از ظرفیت نهادهای بینالمللی برای تقویت فشار سیاسی بهره برده است.
این رویکرد، از منظر درونگفتمانی با تناقضی بنیادین مواجه است. بر اساس تصریحات صریح رهبران بهائیت، بهویژه عبدالبهاء در رساله سیاسیه، پیروان این فرقه از هرگونه دخالت در امور سیاسی منع شده و موظف به اطاعت از حکومتهای مستقر معرفی شدهاند. با این حال، عملکرد سازمان بهائیت نشان میدهد که تشکیلات مزبور، نهتنها از سیاست کناره نگرفته، بلکه به کنشگری فعال و سازمانیافته در بالاترین سطوح نهادهای بینالمللی روی آورده است؛ کنشگریای که با بهرهگیری از گفتمان حقوق بشر، در خدمت اعمال فشار بر دولتهای مستقل علی الخصوص ایران قرار میگیرد.
تحول اخیر در رأس نمایندگی بهائیت در سازمان ملل نیز مؤید ماهیت ساختاری و مستمر این راهبرد است. انتصاب ریچل بیانی بهعنوان نماینده ارشد جدید BIC، پس از دو دهه فعالیت بانی دوگال، نشان میدهد که این حضور نه وابسته به اشخاص، بلکه مبتنی بر یک شبکه حرفهای، حقوقی و دیپلماتیک است. سوابق خانم بیانی در نهادهای اتحادیه اروپا، مأموریتهای بینالمللی و تحصیلات تخصصی در حقوق بینالملل، بیانگر آن است که تشکیلات بهائیت بهطور آگاهانه از نیروهای آموزشدیده برای تأثیرگذاری در گفتمانهای جهانی بهره میگیرد.
در همین چارچوب، نحوه بازنمایی پروندههایی چون وضعیت بهائیان در یمن نیز قابل تحلیل است. اعتراض سازمانهایی مانند عفو بینالملل و اظهارات نمایندگان بهائیت درباره محاکمه شهروندان بهائی یمنی، غالباً بدون توجه کافی به بستر جنگی، امنیتی و حاکمیتی این کشور مطرح میشود و با مقایسههای تاریخی پرچالش، در قالب روایتی یکسویه ارائه میگردد. این در حالی است که همزمان، فجایع گسترده انسانی در یمن ـ از جمله مرگ یک کودک در هر ده دقیقه بنا بر گزارش یونیسف ـ و نیز کشتار مردم مظلوم غزه در فلسطین توسط رژیم اشغالگر قدس و قتلعام مسلمانان روهینگیا در میانمار، با سکوت یا واکنشهای حداقلی نهادهای بینالمللی مواجه شده است.
درنهایت مجموع شواهد نشان میدهد که سازمان سیاسی بهائیت، با وجود ادعای پرهیز از سیاست، به کنشگری هدفمند و سازمانیافته در عرصه بینالمللی روی آورده و از گفتمان حقوق بشر بهعنوان ابزاری برای فشار سیاسی بهره میگیرد. تداوم این راهبرد، از بانی دوگال تا ریچل بیانی، بیانگر یک پروژه تشکیلاتی پایدار است که در بستر استانداردهای دوگانه نظام بینالملل عمل میکند. این وضعیت، نهتنها تناقضات درونی گفتمان بهائیت را آشکار میسازد، بلکه جانبداری و ناکارآمدی ساختاری نهادهای بینالمللی در مواجهه با مسئله حقوق بشر را نیز برجسته میکند.