به گزارش پایگاه خبری تحلیلی فرقه نیوز، تاریخ، یک رود رونده و جاری است که ماهیت سیالگونه آن هیچگاه تغییر نمیکند؛ آنچه به این آب سیال، جلوه و صورتِ دیگر میبخشد، بستر رودخانه است که گاه آن را در دل کوهستان، خروشان و پر جنبوجوش نشان میدهد و دیگر بار در یک دشت سبز و هموار، آن را آرام و آسوده، پدیدار میسازد. آنچه حقایق تاریخی و محتوای یکسان آن را، دچار تغییر و فراز و نشیب میکند، زمان و مکان است که به ماده ثابت تاریخ، صورتهای مختلفی را عطا میکند!
از این روی، بسیاری از مفاهیم اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و... دارای ذات و گوهر واحد هستند که در بستر زمان و مکان، به رنگها و نمایههای مختلفی، ظهور و بروز پیدا میکنند؛ همانند برتریطلبی غیر الهیِ بشر و تغییر ملاکهای فضیلت و کرامت که در زمانهای همچون حکومت ۹۰ ساله اموی در قالب قومیتگرایی، خود را نشان میدهد و در ادامه و در عصر مدرن با پوستاندازی و جایگرفتن در لباس میش، خود را به شکل ناسیونالیسم و وطنپرستی افراطی عرضه میکند.
قومیتگرایی و مطرح کردن عنصر نژادی، تنها حربه و دستاویزی بود که میتوانست بنیامیه را در معرض زمامداری و حاکمیت قرار دهد؛ چراکه آنان برای دستیابی به این جایگاه، به ویژه با وجود رقیبی قدرتمند و شناختهشده همچون بنیهاشم با محوریت ائمه معصومین (ع)، هیچگونه شایستگی واقعی نداشتند؛ لذا در یک برنامهریزی محفلی، تصمیم گرفتند تا با فروکاستن ملاکهای برتری همچون تأییدات الهی و نصوص نبوی، مسئله قومیت را مطرح کنند؛ پیش کشیدن زیرکانه مسئله قومیت باعث میشد تا اولاً معیارهای درست و تعیینکننده به کنار رود و ثانیاً دیگر اقوام غیر قریشی همچون مهاجرین، خارج از موضوع تلقی شده و به حاشیه روند؛ چراکه در صورت وجود مجال انتخاب خلیفه توسط اقوام غیر قریشی، قطعاً بنیهاشم که در قریشی بودن، امتیاز بیشتری داشتند، به برتری دست مییافتند.
امویان که عثمان را به عنوان برگ برنده خویش میپنداشتند، پس از قتل وی، خود را ولیّ دَم او دانسته و با بهانه کردن لزوم قصاص قاتلین خلیفه مقتول، موجبات تضعیف خلافت حضرت علی (علیهالسلام) را فراهم آوردند و سپس با صحنه سازی و طراحی پروژه تحمیلی «حکمیت»، ادعا کردند که خلافت حق آنان است؛ حقی که از عثمان اُمویالنسب به ارث بردهاند، بلکه در شام بازگو کردند که آنان وارث پیامبر هستند![1]
معاویه طی سالها حکومت در میان تازهمسلمانان شامی، چنان اموی بودن را دارای ارزش و الگو کرده بود که گویی با اموی بودن هیچچیز دیگری مهم نخواهد بود؛ فرهنگسازی و روایتسازی وارونه از فرامین برابری و برادری در اسلام، که به او اجازه داد برای فرد پلیدی همانند فرزند خویش، درخواست بیعت کند؛ او در هنگام مرگ خطاب به اطرافیان گفت:
«این پیمانی است که معاویه بـا فرزندش یزید میبندد... بنیامیه و آل عبدشمس بر بنیهاشم، و فرزندان عثمـان بر فرزندان علی بن ابیطالب مقدم داشته شوند!»[2]
پینوشت:
[1]. قومیتگرایی در عصر امویان، پژوهشنامه تاریخ، اسلام، سال چهارم، تابستان 1393، شماره 14.
[2]. ابن اعثم کوفی (1406ق)، الفتوح، بیروت، دارالکتب العلمی، جلد 4 ص 353.
منبع: اندیشه برتر
انتهای پیام/