بهائیت و سیاست
پایگاه خبری تحلیلی فرقه نیوز: تشکیلات بهائیت از بدو تأسیس در ایران با مجموعه ای از چالش آفرینی ها همراه بوده است؛ از غائله های بابی گری در عصر قاجار تا آتش زدن خانه های شیعیان و کوچاندن آنها از روستاهای بهائی نشین در عصر پهلوی که به زعمشان انتقام زمان قاجار را درعصر پهلوی گرفتند.
نفوذ گسترده بهائیت در ساختار حکومت پهلوی به خصوص پهلوی دوم و جسارت و گستاخی آنها تا حدی فزونی یافت که برابر گزارش «ساواک»، یکی از مسئولان بهائیت شیر از ادعا میکند به یمن وجود ایادی حضرت امرا… جناب هویدا، مساجد مسلمانان را تبدیل به کاهدان خواهیم کرد.
سخن از بهائیت به عنوان یک فرقه «ضاله» یا «مضله»، رویکردی تقلیل گرایانه به یک تشکیلات ساخت یافته حکومت گراست. ماهیت بنیادین تشکیلات بهائیت رسیدن به «قدرت» در ابعاد تامه آن اعم از سرزمین واحد مردم واحد ساختار واحد و قانون اساسی واحد است. و این نوشتار میکوشد مبتنی بر اسناد بهائیت و متکی بر سخنان سران بهائی اهداف اصلی بهائیت را از پس فعالیت های خود یعنی از «جامعه سازی تا رویای حکومت به بحث بنشیند.
تاریخچه و ساختار بهائیت در یک نگاه
میرزا حسینعلی نوری (بهاءا…) متولد ۱۲۳۳ ه.ق، حدود ۱۳ سال پس از مرگ علی محمد شیرازی (باب) ادعای «من یظهره الله» کرد. او در ۱۸۶۸م به همراه پیروانش به «عکا» تبعید شد و در ۱۸۹۲م در ۷۵ سالگی درگذشت. فرزندش میرزا عباس نوری مشهور به «عبدالبهاء» (۱۲۶۰–۱۳۴۰ ه.ق) جانشین پدر شد و در ۱۹۲۱م درگذشت و در کنار قبر باب در کوه «کرمل» دفن گردید. پس از او «شوقی افندی» نوه دختری عبدالبهاء به جانشینی رسید. وی در حیفا سکونت یافت، در بیروت و آکسفورد تحصیل کرد و اقدامات مهمی چون مهاجرت بهائیان به جهان، گسترش تشکیلات و تأسیس هیئت بینالمللی بهائی (جنین بیت العدل) را سامان داد.
با مرگ شوقی افندی، اختلاف بر سر جانشینی پدید آمد. گروهی به رهبری «روحیه ماکسول» همسر وی و ایادیان امرا… اکثریت را جذب کرده «بیت العدل» را تشکیل دادند و مقام ولیامری را کنار گذاشتند. در مقابل «چارلز میسن ریمی» ادعای جانشینی نمود و «بهائیان ارتدوکس» را ایجاد کرد. وی «جوئل مارانجلا» را ولی امر سوم معرفی نمود و او نیز در ۲۰۰۶م «نصرتا… بهرهمنده» را به عنوان ولی امر چهارم تعیین کرد. پیروان این جریان معتقدند هر تشکیلاتی بدون ولایت امر مشروع نیست.
انشعاب در بهائیت از مرگ بهاءا… آغاز و در زمان شوقی افندی شدت گرفت. شاخههای مختلف آن عبارتند از: بهائیان موحد (غصن اکبر)، بهائیان آزاد (زیمر هرمان)، بهائیان اصلاحطلب (روت وایت و احمد سهراب)، بهائیان تحت رهبری میثاق (ولیامری جوزف پیه و نیل چیس)، بهائیان ارتدوکس (معتقدین به ولی امر زنده) و پیروان بیت العدل (اکثریت بهائیان).
تشکیلات اصلی بهائیت «بیت العدل» است که در ۱۹۶۳م تشکیل شد. مقر آن در کوه کرمل (حیفا) قرار دارد. این نهاد ۹ عضو دارد که همگی باید مرد باشند و هر پنج سال یک بار از سوی محافل ملی انتخاب میشوند. عبد الحمید اشراق خاوری بهائی میگوید: «آنچه در بیت العدل تصویب شود، حق و مراد الله است و مخالفت با آن نفاق به شمار میآید.»
بهائیان موظفند در هر شهر یا روستایی که ۹ نفر باشند «محفل روحانی محلی» تشکیل دهند. این محافل زیرمجموعه محفل ملی هستند. نمایندگان محافل محلی، اعضای محفل ملی را برمیگزینند و محافل ملی رابط جامعه بهائی کشورها با بیت العدلاند. همچنین انتخاب اعضای بیت العدل بر عهده محافل ملی است. اعضای محافل محلی و ملی نیز هر دو سال یک بار انتخاب میشوند.
قدرت های سلطه و بهائیت
در بررسی اسناد تاریخی و منابع مختلف، میتوان نشانههای پرشماری از نقش حمایتی و هدایتی قدرتهای جهانی در پیدایش، گسترش و تثبیت بهائیت یافت. در میان دولتها، روسیه تزاری، انگلیس، آمریکا و رژیم صهیونیستی جایگاهی برجستهتر داشتهاند.
یکی از نمونههای آشکار، پناهندگی میرزا حسینعلی نوری (بهاءالله) به سفارت روسیه پس از سوءقصد نافرجام بابیان به جان ناصرالدین شاه بود. حمایت قاطعانه سفیر روس از او مانع اجرای حکم اعدام گردید و نهایتاً وی به بغداد تبعید شد. همین حمایتها سبب شد سران بهائی در نوشتههای خود بارها برای امپراتور روس دعا کنند.
دولت انگلیس نیز نقشی چشمگیر ایفا نمود. در دوران تبعید بهاءالله در بغداد، کنسول انگلیس (کلنل آرنولد باروز کمبال) به او پیشنهاد تابعیت و حمایت رسمی دولت بریتانیا داد و حتی متعهد شد پیامهای وی را به ملکه ویکتوریا مخابره کند. در دوره بعد، حمایتهای انگلیس از فرزند او، عبدالبهاء، بسیار گستردهتر شد. عبدالبهاء در جنگ جهانی اول، به دلیل حمایت بهائیان از سربازان انگلیسی، مورد خشم دولت عثمانی قرار گرفت و جمال پاشا قصد نابودی او را داشت؛ اما وزارت خارجه انگلیس به ژنرال آلنبی دستور داد جان او را حفظ کند. پس از اشغال فلسطین توسط انگلیس، عبدالبهاء از این واقعه اظهار خشنودی کرد و در الواحی خداوند را برای یاری امپراتور جورج پنجم دعا نمود. در پاسخ، دولت بریتانیا لقب «سر» و نشان عالی «نایتهود» به عبدالبهاء اعطا کرد.
موضع عبدالبهاء در قبال مهاجرت یهودیان به فلسطین و تشکیل رژیم صهیونیستی نیز روشن است. او این روند را تحقق سلطنت داوودی و شکوه سلیمانی دانسته و تصریح کرده بود که بازگشت قوم یهود به اراضی مقدس، اراده الهی است و هیچ مانعی در برابر آن وجود ندارد. شوقی ربانی (شوقی افندی) پیشوای سوم بهائی نیز از استقرار دولت اسرائیل در ارض اقدس به عنوان تحقق وعده الهی یاد کرد و روابط نزدیک میان اسرائیل و مرکز بینالمللی بهائیت را مورد تأکید قرار داد.
از سوی دیگر، مقامات رژیم صهیونیستی نیز نگاه مثبتی به بهائیان داشتند. در منابع داخلی بهائیت آمده است که دولت تازهتأسیس اسرائیل نسبت به بهائیان محبت و دوستی نشان داد و این آیین را به عنوان یک دیانت جهانی به رسمیت شناخت. به عنوان نمونه، لروی آیواس، منشی شورای بینالمللی بهائی، در نامهای در سال ۱۹۵۴ دیدار رئیسجمهور اسرائیل با شوقی افندی و زیارت اماکن مقدس بهائی در حیفا را «روزی تاریخی» برای جامعه بهائی دانست. همچنین نمایندگان بهائی در دیدار با نخستوزیر رژیم صهیونیستی، مراتب امتنان جامعه خود را نسبت به احترام و حمایت سران اسرائیل ابراز داشتند.
ارتباط بهائیت با آمریکا نیز از زمان عبدالبهاء آغاز شد. سفر او به غرب و دیدارش با محافل مذهبی و سیاسی، آغازگر پیوند عمیق این فرقه با ایالات متحده بود. به گفته منابع بهائی، هنگام ورود عبدالبهاء به نیویورک، رئیسجمهور وقت آمریکا، تئودور روزولت، مقدم او را گرامی داشت و حتی دیداری با وی انجام داد. پس از آن، آمریکا به کانونی مهم برای تبلیغ و گسترش بهائیت بدل شد.
روحیه ماکسول، همسر شوقی افندی، در اینباره میگوید: «آمریکا مأمن عواطف لطیفه هیکل میثاق و ملجأ امید قلب مطهر و مرکز وعود و برکات الهیه گردید. احبای آمریکا نه تنها مجریان فرمان تبلیغی عبدالبهاء شدند، بلکه افتخار اجرای الواح وصایای او را نیز بر عهده گرفتند. آنان بانی اصلی نظم جنینی حضرت بهاء گردیدند و به مشعلداران مدنیت جهان شهره شدند.» در واقع، بسیاری از مهمترین محافل و نشستهای بهائیان با نهادهای بینالمللی از مسیر آمریکا شکل گرفت و دستور جامعه بهائی و ساختار تشکیلاتی آن نیز به همت محافل آمریکایی تدوین و تثبیت شد.
بدین ترتیب، بررسی شواهد تاریخی نشان میدهد که از آغاز شکلگیری این فرقه تا دوران تثبیت تشکیلات بینالمللی آن، قدرتهای خارجی نقش مهمی در حمایت، هدایت و گسترش بهائیت ایفا کردهاند. روسیه با پناه دادن به بهاءالله، انگلیس با حمایت همهجانبه از عبدالبهاء و اعطای لقب و نشان رسمی، آمریکا با فراهم ساختن بستر تبلیغ و فعالیتهای جهانی، و اسرائیل با به رسمیت شناختن و حفاظت از مراکز بهائی در حیفا و عکا، هر یک در روند تاریخی این جریان اثرگذار بودهاند. این حمایتها نهتنها به بقای بهائیت در شرایط دشوار یاری رساند، بلکه آن را به یک جریان سازمانیافته و بینالمللی تبدیل نمود که همواره با قدرتهای جهانی پیوندی نزدیک داشته است.
باورهای دگر ستیزانه بهائیت
علی محمد شیرازی (باب) در کتاب «بیان» احکامی صادر کرده که نشان از شدت و انحصارطلبی این فرقه دارد. او در باب ۶ از واحد ۶، ص ۱۹ حکم میدهد تمام کتابها جز «بیان» نابود شوند: «حکم محو الکتب کلها الا ما انشئت أو تنشى فی ذلک الامر.» همچنین در باب ۵ از واحد ۵، ص ۱۵ دستور میدهد اموال کسانی که به دین او ایمان نمیآورند گرفته شود: «حکم أخذ اموال الذین لا یدینون بالبیان»، و اگر به این دین وارد نشوند باید اموالشان مصادره گردد. در باب ۱۶ از واحد ۷، ص ۲ نیز حکم به قتل غیر بابیان داده است: «إن الله قد فرض على کل ملک … أن لا یجعل أحداً على أرضه ممن لم یدن بذلک الدین.» در توضیح آمده است که بر هر صاحب اقتداری واجب است غیر مؤمنان به بیان را از سرزمین خود براند و در زمان «من یظهره الله» نیز غیر مؤمنان به او نابود شوند.
در آثار بهائیان بعدی نیز همین نگاه دیده میشود. چنانکه در کتاب «مائده آسمانی» آمده است، معاشرت و تکلم با غیر بهائیان جایز نیست: «با نفوس معرض … معاشرت و تکلم و ملاقات جایز نه.» و تأکید شده که نفوس خبیثه همچون آتش، نفوس طیبه را میسوزاند. حتی در صحیفه حمرا، شیعیان «از مشرکین» خوانده شدهاند.
در متون بهائی، علمای شیعه و ایران بیش از دیگران مورد بغض و نفرت قرار گرفتهاند. آنان را «علمای متعصب و مرتجع و بسیار فاسد مذهبی» و مردم ایران را «قوم منحط» و کشوری با «تعصبات جاهلانه»، «جهل و غفلت» و «ظلم و ستم» توصیف کردهاند. این ادبیات نشاندهنده نگاه خصمانه نسبت به اسلام، شیعه و بهویژه ملت ایران است که در آثار بابی و بهائی مکرراً تکرار شده است.
از «نظم اداری» تا «شبکه جاسوسی مدرن»
آحاد بهائیان تحت سیطرهساختار تشکیلاتی منسجم و سلسلهمراتبی بهنام «نظم اداری» قرار دارند که از تولد تا مرگ کلیه اعضا را پوشش میدهد. این نظم با تعریف محافل، مؤسسات، سیستمهای نظارتی، برنامهها و دورههای آموزشی، بر تمامی شئون زندگی جامعه بهائی حاکم شده است. ساختار نظارتیِ تشکیلات که ابتدا «لجنه صیانت» و سپس «دوستانِ خانواده» نام گرفت، با سه سطح برخورد سازمانی شامل «طرد اداری»، «طرد روحانی» و «سلب نسبت» با هرگونه سرکشی یا خطا مواجه میشود. طرد اداری افرادی را که برخی دستورهای اداری را رعایت نمیکنند از برخی امتیازات و حقوق محروم میسازد؛ طرد روحانی شامل کسانی است که از مبانی اعتقادی بهائیت پیروی نکرده یا جدا میشوند؛ و «سلب نسبت» شدیدترین تنبیه تشکیلاتی است که برای کسانی بهکار میرود که نه تنها از بهائیت جدا شدهاند، بلکه بعد از جدایی نسبت به مبانی اعتقادی بهائیان توهین میکنند.
بیتالعدل بهواسطه مشاوران قارهای، محافل ملی در همه کشورها و محافل محلی و منطقهای در استانها، شهرها و روستاهایی که دستکم ۹ نفر بهائی دارند، تسلط خود را گسترش داده است. محفل ملی ایران که «یاران ایران» نامیده میشود تابع بیتالعدل است. برای سیطره سازمانی بر آحاد بهائی، مؤسسات و هیئتها و محافل متعددی پدید آمدهاند؛ از جمله نهادهایی درباره جوانان و نوجوانان، هنر و موسیقی، برنامههای کودکان (گلشن توحید)، امور متوفیان (رضوان)، آموزش عالی (علمی آزاد)، مشاغل، فنیحرفهای، ضیافت، حبات عائله و صیانت.
یکی از ویژگیهای برجسته این نظم اداری ساختار هرمى و سلولی آن است که امکان ابلاغ سریع و فراگیر فرمانهای بیتالعدل و اعلام نتایج را فراهم میکند؛ این شبکه ارتباطی بهراحتی بستر مناسبی برای تحقق اهداف جاسوسی تلقی میشود. وقتی صحبت از جاسوسی بهائیت میشود، مقصود صرفاً جمعآوری سنتی اطلاعات نیست؛ بلکه «جاسوسی مدرن» مدنظر است؛ بدین معنا که استقرار بیتالعدل در سرزمینهای اشغالی و بهتعبیر برخی کارشناسان امنیتی، ارتباط مدیریت بیتالعدل با «میز ایران» در موساد، و نیز ساختارهای تشکیلاتی بهائی در ایران، همه فرصتهایی برای عملیات اطلاعاتی نوین فراهم میکنند.
یکی از روشهای پراستفاده جاسوسی مدرن «جریانسازی» است؛ در این روش بازوان اجرایی سرویسها در محیطِ کشور هدف بخشهایی از یک برنامه بزرگتر را اجرا میکنند. بهعنوان مثال، قدرتهای سلطه بهمنظور اعمال فشار علیه ایران پرونده ادعایی نقض حقوق بشر را در کنار پروندههای هستهای و تروریسم فعال کردند و برای پیشبرد این پرونده به عوامل داخلی نیاز داشتند. در این چارچوب، محفل ملی ایران بهابلاغ بیتالعدل طرحی بهنام «قیام حقوقی» را اجرا کرد که در آن بهائیان موظف شدند بهصورت گسترده اسناد مرتبط با ادعای نقض حقوق بهائیان توسط حاکمیت را جمعآوری یا حتی جعل کنند تا پروندههای حقوق بشری را تقویت نمایند. در نتیجه، مدارک و اسنادی که یا جمعآوری یا جعل شده بود، به بیتالعدل منتقل شد و آنان نیز بخشی از این مدارک را در اختیار گزارشگران و سازمانهای مربوطه قرار دادند و از طریق نفوذهای بینالمللی جو سنگینی علیه نظام اسلامی بهوجود آوردند.
در دورهای دیگر، با هدایت بیتالعدل و مشارکت افرادی چون پرویز ثابتی (که بهعنوان مدیر ارشد و بهائی ساواک یاد شده است) طرح «روابط بینالملل» با هدف نفوذ و تأثیرگذاری بهائیت بر اشخاص و نهادها تدوین شد. در قالب این طرح گروهی از بهائیان آموزش دیدند تا در سازمانهای مردمنهاد حقوق بشر، زنان، کودکان، آسیبدیدگان اجتماعی و محیطزیست مؤسسات راهاندازی یا در آنها نفوذ کنند. اهداف این طرح شامل نفوذ در ستاد حقوق بشر، تأثیرگذاری بر مقامات قضایی از طریق مظلومنمایی و برانگیختن احساسات، ارتباطگیری با عناصر خاص در وزارت خارجه، مراجعه به نامزدها در ایام انتخابات برای کسب حمایت و بزرگنمایی جمعیت بهائیان بهمنظور جلب حمایتهای بینالمللی ذکر شده است.
این اقدامات شامل جمعآوری و گاهِ جعلِ اسناد، منتقلسازی مدارک به بیتالعدل و در اختیار قرار دادن آنها به گزارشگران و سازمانهای بینالمللی بود. همچنین تشکیلات برنامههایی برای بزرگنماییِ جمعیتِ بهائیان، تطمیع و بسیج برای جمعآوری آرا در انتخابات و مراجعه به نامزدها جهت کسب حمایتِ علنی از بهائیت ترتیب داد. نفوذ در مهدهای کودک، ایجاد شبکههای تأثیرگذاری بر افکار عمومی و بهرهگیری از مظلومنمایی برای اثرگذاری بر تصمیمگیرندگان قضایی و اجرایی از دیگر ابزارهای ذکرشده است.
در کنار طرحهای نفوذ، طرح دیگری با عنوان «تبلیغ انتحاری» مطرح شد که ادعا میکرد اگر تبلیغ موجب کشته نشود، تبلیغ نیست؛ در چارچوب این طرح مبلغان بهائی با مراجعه آشکار به مراکز حساس مشخصات و تلفن خود را اعلام میکردند تا دستگیریشان موجب واکنش جهانی و ایجاد جو روانی علیه ایران شود. پیشبینی تشکیلات آن بود که بازداشتهای گسترده چندهزار نفری واکنش بینالمللی شدیدی ایجاد خواهد کرد، اما بهگفته متن، با هوشیاری دستگاههای مسئول این طرح شکست خورد و بدون دستگیری ادامه نیافت.
خلاصه آنکه مفهوم «جاسوسی بهائیت» فراتر از فعالیتهای فردی و سنتی است و شامل نقش آحاد بهائی در شبکه تشکیلاتیِ هدایتشده توسط بیتالعدل است که بهعنوان بازوان اجرایی طرحهای سرویسهای اطلاعاتی، بهویژه موساد، در زمینههایی مانند جریانسازی و نفوذ عمل کرده و بهصورت دانسته یا نادانسته در «شبکه جاسوسی مدرن» نقش ایفا میکنند. این فعالیتها زیربنای عملیات پیچیده اطلاعاتی بودهاند و میماند.
از «جامعه سازی» تا «تشکیل حکومت جهانی»
یکی از اصول غایی بهائی برپایی «سلطنت الهیه» در «عصر ذهبی» است که لازمه آن استقرار حکومت بهائی در ایران بهعنوان «مهد امرا» و سپس حکمفرمایی جهانی با عنوان «نظم جهانی بدیع» میباشد. این باور را نخستینبار شوقی افندی بیان کرد و هفت مرحله برای تحقق آن برشمرد: ۱) مجهولیت، ۲) مظلومیت و مقهوریت، ۳) انفصال شریعتالله از ادیان پیشین، ۴) استقلال دینالله و مساوات آن با سایر ادیان، ۵) رسمیت یافتن آیین بهائی بهعنوان دین رسمی کشور، ۶) ظهور سلطه زمینیه و ادغام نظام کشوری با نظام بهائی، ۷) استقرار سلطنت جهانی و آغاز عصر ذهبی.
بررسی متون و دستورالعملهای بهائی نشان میدهد یکی از اهداف بنیادین این فرقه، تشکیل «حکومت ملی» بهنام جامعه بهائی بهعنوان مقدمه«حکومت جهانی» است که گام نخست آن در ایران دنبال میشود. استراتژی اصلی در این مسیر استفاده از «تقیه» است. هرچند بهائیت ظاهراً آن را حرام دانسته، اما این ممنوعیت صرفاً برای آشکار ساختن تبلیغ است و شامل اهداف بلندمدت نمیشود. بهائیان در برابر مخالفتها رویکردی نرم اتخاذ کرده و اهداف خود را پنهان میکنند. بهاء تقیه را «حکمت» نامید و گفت: «اگر عمل دینی موجب برانگیختن خصومت شود، عمل به آن جایز نیست.»
شوقی افندی در کتاب پیامها به جهان بهائی میگوید: «مرحلهای فرا خواهد رسید که ایمان بهائیالله بهعنوان دین دولتی توسط مقامات شناخته شود، مشابه با مسیحیت پس از کنستانتین. این مرحله سرانجام به ظهور دولت بهائی خواهد انجامید که در تمام امور مدنی و مذهبی مطابق با قوانین کتاب اقدس عمل میکند و به تأسیس جامعه جهانی بهائی منجر میشود.»
عبدالبهاء نیز در کتاب ارض طاء پیشبینی کرده است که: «عنقریب دولت وطنی جمال مبارک در سراسر زمین محترمترین حکومت خواهد شد.» همچنین شوقی افندی در قرن بدیع از مدلی برای حکمرانی در ایران سخن گفته که در آن «اصول جمهوریت با عظمت سلطنت» ترکیب خواهد شد.
بیتالعدل نیز در پیام ۱۵ بهمن ۱۳۹۴ تمدن مادی و معنوی را مشروط به استقرار بهائیت دانست و نوشت: «باید در ایران بکوشید که با استقرار بهائیت تمدن مادی و معنوی را برای این کشور به ارمغان آورید.»
گام دوم هدف سلطنت الهیه پس از استقرار حکومت ملی در ایران، تأسیس حکومت جهانی با نظم بدیع است. شوقی افندی در ظهور عدل الهی مینویسد: «پس از دوره مجهولیت و مقهوریت، استقلال دین الهی اعلام و مساوات پیروان امر با دیگر ادیان پذیرفته میشود. این رسمیت به مرور به سلطنت الهیه و اختیارات تام مبدل میگردد.»
او همچنین در نظم جهانی حضرت بهاءالله پیشگویی میکند که با نفوذ جهانی دین بهائی، بیتالعدل اعظم به اوج قدرت خواهد رسید و بهعنوان «اعلی مقام ممالک متحده بهائی» تمامی حقوق و مسئولیتهای یک حکومت جهانی را بر عهده خواهد گرفت.
بنابراین، یکی از اهداف اساسی این جریان، حرکت مرحلهای از ناشناختگی تا رسمیت یافتن، از حکومت ملی تا سلطنت جهانی است. نخستین بستر این استراتژی ایران است که بهعنوان مهد ظهور آیین، جایگاه محوری در تحقق پروژه سلطنت الهیه دارد. این مسیر با بهرهگیری از سیاست «حکمت» و پنهانسازی اهداف بلندمدت دنبال شده و بر اساس نوشتههای رهبران بهائی، به استقرار یک حکومت جهانی و «صلح اعظم» منتهی خواهد شد.
برنامه های اجرایی تشکیلات بهائیت برای تحقق حکومت بهانی
تشکیلات بهائیت برای تحقق رؤیای حکمرانی جهانی، صرفاً به تولید ادبیات و آرزوهای درونی پیروان اکتفا نکرده، بلکه طرحها و برنامههای ویژهای را تدوین و عملیاتی کرده و همچنان در این مسیر حرکت میکند. بنیادیترین برنامه این جریان تحت عنوان «نقشه الهی یا ملکوتی» از سالها پیش آغاز شده و ادامه دارد. در گزارشی با عنوان «تسخیر معنوی جهان، مسئولیت ما در قبال نقشهها» وضعیت موجود، اهداف و برنامهها و تقسیمبندی فعالیتها در مناطق مختلف جهان ترسیم شده است. در این گزارش، تاریخ بهائیت به سه دوره تقسیم شده است: ۱) دوره حواری و ظهور، ۲) دوره شکلگیری و انتقالی، ۳) دوره عصر ذهبی یا طلایی.
تشکیلات بهائیت دوره دوم را دورهای میداند که باید از طریق اجرای نقشهها و برنامهها «تسخیر معنوی جهان» صورت گیرد تا سرانجام وارد عصر طلایی شوند؛ عصری که همان تحقق پیشگوییهای رهبران بهائی در جهت برپایی حکومت جهانی بهائیت خواهد بود. بیتالعدل در ۲۹ دسامبر ۱۹۱۵ پیامی به کنفرانس مشاورین قارهای صادر کرد و در آن بر اهتمام به اجرای این نقشهها تأکید نمود. در این پیام، به افزایش نقاط اجرایی نقشهها به بیش از ۵ هزار نقطه در جهان و مطالعه کتاب اول توسط دستکم یکمیلیون تیم در سطح جهانی اشاره شده که منجر به پیشرفت محسوس در روند «دخول افواج» یعنی جذب گسترده به بهائیت گردیده است.
این نقشهها با هدف آمادهسازی پیروان (احباء) طراحی شدهاند تا با انگیزهبخشی و آموزش، آنها را برای مواجهه با جوامع خود آماده کنند. این آمادگی نه صرفاً جنبه تدافعی، بلکه جنبه تهاجمی دارد؛ یعنی اجرای تبلیغات گسترده، نشر باورهای انحرافی و نهایتاً جذب افواج به بهائیت. تشکیلات بهائیت در این مسیر از تبلیغات در اشکال گوناگون بهره برده و با اجرای هزاران طرح و زیرطرح، پروژه «بهائیسازی جامعه» را دنبال میکند. پیام یادشده نیز تأکید دارد که این حرکت باید هوشمندانه و تدریجی باشد و کمیت و کیفیت همزمان مورد توجه قرار گیرد.
هدف اصلی این تلاشها، «جامعهسازی ملهم از تعالیم بهائیت و زمینهسازی برای حکومت جهانی» عنوان شده است. تحقق چنین حکومتی بدون اجرای مدل کوچکتر آن یعنی «حکومت ملی» در یک نقطه مشخص از جهان – بهویژه ایران – ممکن نیست. بنابراین، اجرای نقشههای الهی نیازمند گامهای عملیاتی متناسب با شرایط زمانی و مکانی است که تحت عناوین مختلف به محافل ملی کشورها ابلاغ و اجرا میشود.
بررسی این اقدامات که شامل هزاران طرح و دهها هزار زیرطرح است، نشان میدهد تشکیلات بهائیت از سیاست «هر جا، هر توان، هر اقدام» تبعیت میکند. این سیاست از چهار محور اصلی بهره میبرد: نخست، نهادسازیهای بینالمللی و اثرگذاری بر آنها؛ دوم، قدرتیابی اقتصادی؛ سوم، اجرای طرح توسعه اقتصادی – اجتماعی (OSED)؛ و چهارم، فعالیتهای رسانهای.
سخن آخر
آحاد بهائیان ایران تا زمانی که رفتاری در تعارض با امنیت و منافع ملی نداشته باشند، بهعنوان شهروند محترم شناخته میشوند؛ اما مشکل از تشکیلات منسجم و برنامهریزیشده بهائیت است که هویت فرقهای را بر «مای جمعی» ترجیح میدهد و در عمل میتواند شهروندی را به مخاطره اندازد. هنگامی که افراد بهائی حیات اجتماعیشان را صرفاً در چارچوب دینی و تابعیت از هویت ملی نگهدارند، در این زیستبوم متنوع باقی میمانند؛ اما هرگاه حیات فردی را با اهداف تشکیلات بیتالعدل و «نقشههای الهی/ملکوتی» پیوند بزنند، عملاً از مسیر شهروندی خارج شده و دیگر صلاحیت ادامه حضور آزاد در عرصه عمومی را نخواهند داشت.
تشکیلات بهائیت، چه در قالب محفل ملی «یاران ایران» و چه در سطح بینالمللی بهنام «بیتالعدل»، بهواسطه برنامهها و نقشههای منظم خود در جهت جامعهسازی و حکمرانی — و همراستا کردن این اهداف با منافع قدرتهای سلطه— ذاتاً در تضاد با امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران قرار دارد. لذا سیاست رسمی بر تفکیک میان آحاد بهائی و تشکیلات بهائی استوار است تا حقوق شهروندانِ پیروان دینی حفظ شود و آنها از تدارکات و تأثیرات تشکیلاتی مصون بمانند.
در گام عملی، مواجهه با تشکیلات بهائیت و خنثیسازی طرحهای ابلاغی بیتالعدل در درجه نخست برای حفاظت از آحاد بهائی است که خواهان زندگی مطابق با هویت و امنیت ملیاند؛ این مواجهه بهمعنای نادیدهانگاری انحرافات اعتقادی نیست، بلکه مرزبندی میان حقوق شهروندی و مسئولیت حفاظتی دولت است. بدین منظور لازم است این رویکرد نخست بهوضوح به آحاد بهائی ابلاغ شود، سپس در مواجهه با نهادهای بینالمللی و حقوقی شفاف گردد و در نهایت بهعنوان گفتمان واحد مدیریتی در کشور جا بیفتد.
با چنین تفکیک و گفتمانسازی، مرز حقوق شهروندی و حق حاکمیت در حفاظت از امنیت ملی برجسته میشود و نهادها موظف خواهند شد ضمن رعایت حقوق فردی، هماهنگی و مشارکت کامل در مقابله با تشکیلات بهائیت را بهعمل آورند؛ تأخیر در این روند بهمعنای واگذاری میدان به ریشهدواندن پروژه جامعهسازی تشکیلاتی و تحمیل هزینههای سنگین به هویت و امنیت ملی خواهد بود.
منبع: روشنگرمدیا