به گزارش پایگاه خبری تحلیلی فرقه نیوز؛ «اسلام وارد ایران شد اما هرگز آتش عبادتگاههای زرتشتیان در سراسر این سرزمین، رو به خاموشی نرفت.» از روزی که اخبار ناراحتکننده از وضعیت شیعیان در سوریه پس از سقوط دولت رسمی این کشور و کوچ اجباری بخشی از آنها به کشور همسایه از ترس برخوردهای خشن شورشیان تازه به قدرت رسیده، غمی به غمهای مؤمنان اضافه کرده، یک بار دیگر آزادی اقلیتهای دینی در ایران اسلامی برای انجام امور دینی و مناسک مذهبیشان، مورد توجه قرار گرفته.
(تخریب کلیساهای سوریه توسط شورشیان تحریرالشام)
خبرِ اعمال محدودیتها برای زیارت حرم مطهر حضرت زینب(س)، جمعآوری پرچمها و کتابهای دعا از حرم حضرت رقیه(س) و حتی خبر آزار و اذیت مسیحیان در سوریه که در فضای مجازی پیچید، خاطره بازدید از کلیسای شرق آشور حوالی میدان انقلاب و آتشکده زرتشتیان حوالی میدان قزوین در ذهنم تداعی شد.
(لحظه جمع آوری پرچم های حرم حضرت رقیه سلامالله علیها بعد از قدرت گرفتن شورشیان مسلح در سوریه)
در هر دو عبادتگاه در پایتخت جمهوری اسلامی ایران، همهچیز بر مدار احترام و آرامش در جریان بود و روایت متولیان آن مکانهای مقدس، بر فعالیتهای آزادانه و عزتمندانه هموطنان مسیحی و زرتشتی در بزرگداشت آیینهای مذهبیشان، تأکید میکرد. در آن میان اما آتشکده «ورهرام ایزد»، حکایت دیگری داشت... در آستانه سالروز درگذشت زرتشت، مرور خاطرات آن تهرانگردی خاص، خالی از لطف نیست.
(نمای بیرونی آتشکده «شاه ورهرام ایزد»)
وقتی جنوب پایتخت برای هموطنان زرتشتی آغوش باز کردآن روز سرد دی ماهی که در نزدیکی میدان قزوین، قدم در آن ساختمان ساده یکطبقه با نمای آجری در خیابان «ژیان پناه»(شیبانی سابق) در دل محله قدیمی «امیریه» گذاشتیم، فکرش را هم نمیکردیم مهمان آتشکده «ورهرام ایزد»، دومین مکان مقدس و نیایشگاه زرتشتیان در تهران شدهایم.استاد تهرانشناس که دستمان را گرفت و برد به حدود ۸۰سال قبل و از کوچ زرتشتیان به محدوده دروازه قزوین در جنوب شهر تهران گفت، معمای همزیستی این عبادتگاه با خانههای محلهامیریه برایمان حل شد و «رویینتن نمیرانیان»، سرپرست آتشکده، صحبتهای او را اینطور تکمیل کرد: «وقتی گروهی از خانوادههای زرتشتی در اطراف دروازه قزوین ساکن شدند، «هرمزدیار بهمن ورهرامیان»، یکی از ساکنان قدیمی محلهامیریه، خانهاش در خیابان شیبانی سابق را برای ایجاد عبادتگاهی برای همکیشان خود اهدا کرد و بنای اولیه آتشکده «شاه ورهرام ایزد» در سال۱۳۲۹ در محل این خانه برپا شد.»
(نمای داخلی آتشکده ورهرام ایزد)
مهماننوازی محله مسلماننشین از آتشکده زرتشتیان«در تمام ۸دهه گذشته، آتشکده ورهرام ایزد، به عنوان یک مکان مقدس، مورد احترام همه افراد در این محله بوده است.» چشممان در آن عبادتگاه سیر میکرد و ذهنمان دنبال شاهد و مصداق برای صحبتهای استاد تهرانشناس بود که شاهد از غیب رسید. «محمدفیروز شیبانی» ۷۳ساله که از همسایگان قدیمی این مکان مقدس به حساب میآمد، اینطور از احترام یک محله مسلماننشین به نیایشگاه هموطنان زرتشتی گفت: «کودکیام را خوب یادم هست که لحظه سال تحویل، در این آتشکده غلغله میشد؛ همه زرتشتیان تهران میآمدند اینجا. البته مراجعان آتشکده ورهرام ایزد، فقط همشهریان زرتشتی نیستند.این مکان مقدس، همیشه مهمانانی هم از میان مسلمانان هممحلهای داشته. برای مثال، همسرم همیشه وقتی از مقابل آتشکده عبور میکند، کنار پنجرهاش میایستد و دعا میکند. هر وقت هم مهمانان جدیدی به خانهمان میآیند، کنجکاوند اینجا را ببینند. با متولی آتشکده هماهنگ میکنم، میآیند از اینجا بازدید و در فضایش دعا میکنند.»
اینجا چراغی روشن است...یک میز سنگی كه محل قرار دادن شمعها و عودهایی بود که زیارتكنندگان روشن میكردند، یک حیاط نهچندان بزرگ که چند درخت در گوشه و کنارش دیده میشد، ساختمان یک طبقهای که با ۳، ۴پله سنگی از حیاط جدا میشد و ۷ستون سنگی در ایوان. این، تمام تصویری بود که از نمای بیرونی آتشکده ورهرام ایزد در قاب چشمهایمان نشست. داخل ساختمان آتشکده هم، وضع بر همین منوال بود؛ فضای سادهای شامل یک عبادتگاه در ضلع شمالی تالار، ۳روغندان روشن روی ۳سکو و مقبرهای بلند از جنس سنگ مرمر که روی آن شمع روشن میکردند.
یک بخش خوشمزه هم در عبادتگاه وجود داشت؛ یک ظرف مسی پر از نخودچی و کشمش که سرپرست آتشکده دربارهاش اینطور گفت: «این ظرف، ویژه نذریهای مراجعان است. مشکلشان که حل میشود، خوراکیهایی مثل آجیل مشکلگشا میآورند و در این ظرف میریزند.»
روحانی زرتشتی: اصل حجاب، متعلق به ماستاز آن تهرانگردی خاص در آن روز زمستانی اما، فقط سادگی آتشکده و همزیستی محبتآمیز زرتشتیان و مسلمانان نبود که در ذهنمان حک شد. درست در لحظه قدم گذاشتن در فضای داخلی آتشکده، وقتی استاد تهرانشناس یادآوری کرد که «براساس آداب مذهبی هموطنان زرتشتی، هنگام ورود به نیایشگاه، همه مراجعان حتی آقایان باید پوششی بر سر داشته باشند»، سرپرست آتشکده سری به تأیید تکان داد و لبخندبرلب گفت: «بله. اصل حجاب، متعلق به ماست»...
(پوشش سنتی زنان زرتشتی)
رویینتن نمیرانیان وقتی نگاههای متعجب ما را دید، اضافه کرد: «در تاریخ ایران، زرتشتیان همیشه پوشش و حجاب داشتهاند. خانمها اول یک پارچه به نام «لچک» بر سر میبستند و بعد روی آن یک پوشش بلند به نام «مخنا» میانداختند و مثل شال دور سر میپیچیدند و سنجاق میکردند.»
(تصاویر ملکه ها و بانوان ایران در عهد هخامنشی در قطعه فرش مکشوف در پازیریک(به نقل از مجله اخبار لندن سال 1353))
زنان باوقار و نجیب ایران؛ از مادها تا امروزهمان یک جمله از سرپرست آتشکده زرتشتیان کافی بود برای اینکه شاخکهای بازدیدکنندگان کنجکاو، حساس شود و برای بیشتر دانستن درباره جایگاه پوشش و حجاب در ایران باستان، سرکی به دنیای کتابها و مقالات بکشند. و هرچه بیشتر جستوجو کردیم، درستی ادعای آن مرد سپیدپوش در آتشکده شاه ورهرام ایزد درباره پوشش، وقار و نجابت همیشگی زنان ایرانی، بیشتر برایمان مسجل شد.
از پژوهشهای انجامشده اینطور برمیآید که زنان ایرانی نهتنها در زمان بعثت زرتشت بلکه قبل و بعد از آن هم، حجاب کاملی داشتهاند. شاهدش، کتاب «پوشاک باستانی ایرانیان؛ از کهنترین زمان تا پایان پادشاهی ساسانیان» نوشته «جلیل ضیاءپور» که در بخشی از آن آمده: «پژوهشها نشان میدهد که زنان ایرانزمین از زمان مادها که نخستین ساکنان این دیار بودند، دارای حجاب کاملی، شامل پیراهن بلند چیندار، شلوار تا مچ پا و چادر و شنلی بلند بر روی لباسها بودهاند.»
«فریدون پور بهمن» هم در کتاب «پوشاک در ایران باستان» اینطور نوشته: «آنگونه که متون تاریخی یاد کردند، در همه آن زمانها پوشاندن موی سر و داشتن لباس بلند، شلوار و چادر امری رایج در فرهنگ و دین مردمِ آن زمان بود و زنان هر چند با آزادی، در محیط بیرون خانه رفتوآمد میکردند و همپای مردان به کار میپرداختند، ولی این امور با حجاب کامل و پرهیز شدید از اختلاطهای فسادانگیز صورت مییافت.»
زنی که برای حفظ عفتش، قید عنوان «ملکه ایران» را زدبنا به نقل متون کهن، جایگاه فرهنگی اجتماعی پوشش و حجاب در میان زنان نجیب ایرانزمین تا آنجا بود که وقتی خشایارشاه به ملکه «وشتی»(وشی) دستور داد که بدون پوشش به بزم بیاید و زیبایی خود را در معرض دید حاضران قرار دهد، آن بانوی پاکدامن امتناع کرد و از انجام فرمان پادشاه سر باز زد. بانو وشتی به دلیل این سرپیچی، به حکم دادوَران، عنوان «ملکه ایران» را از دست داد اما این پایان داستان نبود.برخی منابع تاریخی نوشتهاند ملکه وشتی برای تمرد از دستور خشایارشاه مبنی بر برهنگی در مقابل درباریان و مهمانان جشن، تاوان سنگینتری پرداخت و پادشاه دستور داد او را به تیغ جلاد بسپارند. با این حال، ملکه نجیب و عفیف ایرانی، در مقابل درخواست بیشرمانه شاه تسلیم نشد... روایت این ماجرا حتی در عهد عتیق هم با این عبارات آمده: «...امر فرمود وشتی ملکه را با تاج ملوکانه به حضور پادشاه بیاورند تا زیبایی او را به خلایق و سروران نشان دهد؛ زیراکه نیکو منظر بود اما وشتی نخواست...»
(مراسم دعا و نیایش زرتشتیان در دل کوه)
همگی سر واپوشیم و همگی نماز و کریم بدادار هورمزدهمه جستوجوها و کند و کاوها در زمینه پوشش و حجاب، به یک نتیجه مشترک میرسد و آن اینکه پوشش و حجاب، یکی از اصول مشترک همه ادیان بوده است. از آیین زرتشت ویهود و مسیحیت گرفته تا اسلام، همه ادیان الهی، زنان پاکدامن و مردان غیرتمند را به حفظ حجاب و عفاف توصیه کرده و دستورات و احکام مشخصی در این زمینه داشتهاند.براساس آموزههای زرتشت، بر هر مرد و زن واجب است هنگام انجام مراسم عبادی و نیایش، سر خود را بپوشاند و پوشش زنان باید به گونهای باشد که هیچ یک از موهای سرِ زن از سرپوش بیرون نباشد. در خرده اوستا، به طور صریح، اینطور آمده: «نامی زت واجیم همگی سر واپوشیم و همگی نماز و کریم بدادار هورمزد»، یعنی همگان نامی ز تو برگوییم و همگان سر خود را میپوشیم و آنگاه به درگاه دادار اهورمزدا نماز میکنیم.
(زن اسب سوار با چادر در دوره هخامنشیان)
میگویند در زمان ساسانیان - که بعد از نبوت زرتشت به قدرت رسیدند – علاوهبر چادر، پوشش صورت(نقاب) هم در میان زنان اشراف، رایج شد. به گفته ویل دورانت «پس از داریوش، زنان طبقات بالاى اجتماع، جرأت نداشتند که جز در تخت روان روپوشدار از خانه بیرون بیایند و هرگز به آنان اجازه داده نمىشد که آشکارا با مردان آمد و رفت کنند...»
(آیین «سدره پوشی» زرتشتیان که به ثبت ملی رسیده است)
آیین «سدره پوشی»؛ وقتی زرتشتیان برای حجاب، جشن میگیرندجایگاه حجاب و پوشش در میان زرتشتیان تا آنجاست که برای ملبس شدن فرزندان دختر و پسر به پوشش ویژه مذهبی آیین زرتشت، هر ساله یک مراسم ویژه به نام آیین «سدره پوشی» برگزار میکنند. برای اینکه بیشتر به اهمیت این موضوع برای هموطنان زرتشتی پی ببریم، خوب است بدانیم «آیین سدره پوشی و پوشش بانوان زرتشتی» در ۶ تیر سال ۱۳۹۹ در شورای ملی ثبت میراث فرهنگی ناملموس ایران، به ثبت ملی رسیده است.
آیین سدره پوشی زرتشتیان که به آن «نوزاد» یا «نوزات» هم میگویند، یک آداب دینی شبیه غسل تعمید برای مسیحیان و جشن تکلیف برای مسلمانان است. آیین کهن «سدره پوشی»، با اعطای یک پیراهن به نام «سدره» و یک کمربند مقدس به نام «کُشتی» به افراد برگزار میشود. اما مخاطب خاص جشن سدرهپوشی چه کسانی هستند؟زرتشتیان عهد باستان، فرزندان خود را در سن ۱۵ سالگی سدرهپوش میکردند اما امروزه این آیین در سن ۷ تا ۱۰ سالگی انجام میشود. بر این اساس، برای دختر و پسر نوجوانی که به سن هوشیاری و مسئولیتپذیری رسیده و میتواند آموزشهای پیامبرش را با خرد خود درک کند، جشن سدرهپوشی برپا میشود. بعد از سدرهپوشی است که یک فرد، بهعنوان زرتشتی پذیرفته میشود و به او اجازه داده میشود در مراسم مذهبی و اجتماعی مرتبط با آیین زرتشت شرکت کند.
اما «سدره» دقیقاً چه نوع پوششی است؟ قبل از جواب دادن به این سؤال، خالی از لطف نیست که بدانیم لباس سنتی زنان زرتشتی شامل لچک(کلاهک)، سدره(پیراهن زیر)، خمیس(پیراهن رو)، مکنی(روسری)، شوال(شلوار) و گیوه(کفش) است. در این میان، سدره بهعنوان نخستین جامهای که بدن را میپوشاند و از ۹ تکه تشکیل شده، از جنس پنبه، کتان یا ململ و به رنگ سپید دوخته میشود و نشانه پاکی، سادگی و فروتنی است.
(حجاب زنان ایرانی در کتیبه های به جا مانده از ایران باستان)
وقتی دختران ایرانی در اسارت هم، حجاب و عفت خود را حفظ کردندپژوهشگران با استناد به نقشها و کتیبههای به جا مانده از ایران باستان که در آنها صورت هیچ زنى دیده نمىشود، معتقدند از همان دوران که اغلب مردم پیرو آیین زرتشت بودند، زنان ایرانی پایبند به پوشش و حجاب ظاهری و وقار و پاکدامنی رفتاری بودهاند و همین، شاهدی است بر اینکه موضوع حجاب با ورود اسلام به ایران، وارد این سرزمین نشده بلکه بانوان عفیف ایران از قدیمالایام حجاب داشتهاند.
در تاریخ آمده: بعد از فتح ایران، وقتی که سه نفر از دختران «کسری»، شاهنشاه ساسانی، اسیر شدند و آنها را به همراه غنائم فراوان پیش خلیفه دوم بردند، این شاهزادگان ایرانى به رسم زنان عفیف ایرانی، چهره خود را با نقاب پوشانده بودند. خلیفه به دختران اسیر دستور داد پوشش صورت خود را بردارند تا خریداران با دیدن چهره آنها، پول بیشترى بدهند. دوشیزگان ایرانى اما حاضر به این کار نشدند. وقتی هم مأموران با خشونت میخواستند این حکم را اجرا کنند، با مشت به سینه آن نامحرمان زدند و آنها را از خودشان دور کردند. خلیفه از این حرکت دختران ایرانی بهشدت عصبانی شد اما خبر که به امیرالمؤمنین على(علیهالسلام) رسید، به او توصیه کردند با آن دختران، مدارا و آنها را تکریم کند.
نویسنده: مریم شریفی