فرقه نیوز-بخش صوفیه و دراویش، بدون شک بحث مهدویت و انتظار در مکتب شیعه یکی از علل اصلی مخالفت با اسلام ناب محمدی و نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران است زیرا با توجه به آموزههای مهدویت ظلم ستیزی و عدالت از اهمیت ویژهای برخوردار است.
سرنگون کردن رژیم شاهنشاهی و پیروزی در هشت سال دفاع مقدس در برابر استکبار جهانی یکی از دستاوردهای بحث مهدویت و ولایت فقیه است که جامعه جهانی را نسبت به این دو موضوع کنجکاو کرد تا با بررسی دقیق به تضعیف آن در جامعه کنونی بپردازند.
با توجه به اینکه استکبار بعد از یک جریانسازی منظم نتوانستند بحث مهدویت را انکار کند به تحریف مهدویت توسط صوفیان عارف نما پرداخت تا از این طریق با تضعیف مهدویت ریشه اعتقادی و ظلم ستیزی شیعیان را از بین ببرد.
یکی از ویژگیهای منحصر به فرد بحث مهدویت استکبارستیزی و مبارزه با استکبار است زیرا اندیشه وجود منجی سبب میشود فرهنگ پوچ و مادی استکبار زیر سوال برود و در مقابل اندیشه مهدویت موجب رشد و امید در جامعه میشود و همین امر باعث برنامه ریزی منظم استکبار برای تضعیف باور مهدویت و منجی در جوامع مختلف به خصوص در ایران اسلامی شده است.
در این بین صوفیان عارف نما با تحریف بحث مهدویت به دین فروشی پرداختند تا از حمایت مالی و رسانهای استکبار برخوردار شوند و در کمال ناباوری برای مشروع جلوه دادن سلوک پوشالی خود جنید بغدادی را با وجود حضور مبارک امام علی نقی«علیه السلام» و کم رنگ کردن نقش اهلبیت از سری سقطی قبول اجازه کند و ادعا کنند جنید بغدادی جانشین بلافصل امام زمان«عجل الله تعالی فرجه الشریف» است و از آن حضرت اجازه تعیین جانشینی و دستگیری دارد و امروزه قطب فعلی فرقه سیاسی صوفیه طبق سلسله سند ساختگی به جنید وصل میشود، به همین خاطر وی جانشین حضرت محسوب میشود!
نورعلی تابنده قطب سیاسی صوفیه در این باره بیان میکند: در زمان غیبت صغری به تدریج چهار نفر وکیل حضرت بودند که به نواب اربعه مشهور بودند ولی این نواب اربعه حق اخذ بیت نداشتند و فقط چون اشخاص مطمئنی بودند محل اقامت حضرت را میدانستند و به حضور حضرت شرفیاب میشدند و نامههای مردم و ارادتمندان را میگرفتند و خدمت امام تقدیم میکردند و جواب گرفته و به صاحبان آنها برمی گرداندند. در روایات هم که علما اجازه روایات خودشان را به امام میرساندند هیچ کدام از اینها اجازه روایات به نواب اربعه نرساندند یعنی نواب هیچ اختیاری از این جهات نه از لحاظ روایت و نه از لحاظ بیعت نداشتند. در انجا حضرت به جنید بغدادی که از ارادتمندان حضرت عسکری بود و از طرف آن حضرت نیابت داشت برای اخذ بیعت کماکان اجازه دادند که اخذ بیعت نمایند و برای بعد خودش هم جانشین تعیین کند که جنید به این وظیفه رفتار کرد و برای بعد خودش جانشین تعیین کرد و ان جانشین هم جانشین الی یوم القیامه و این بیعت همانطوری است که امروز در فقر به عنوان تشرف گفته میشود![1]
طبق ادعای این قطب سیاسی وی یکی از جانشینان بلافصل حضرت مهدی«عجل الله تعالی فرجه الشریف» است و با توجه به اینکه بزرگان و اقطاب این فرقه خود را با سلسله سند ساختگی به جنید بغدادی میرسانند در نتیجه نائب امام زمان«عجل الله تعالی فرجه الشریف» در عصر غیبت محسوب میشوند!
این ادعا دقیقا یکی از راهبرد دشمن در تحریف بحث مهدویت است که میتواند به اهداف شوم استکبار یاری رساند و نتیجه آن را میتوان در سخنان این قطب سیاسی در مباحث «صلح کل» «جهاد» و «جنگ» و «امر به معروف و نهی از منکر» مشاهده کرد به نحوی که رسانههای مخالف اسلام از آن استقبال میکنند و به گسترش آن میپردازند!
هدف اقطاب صوفیه از طرح این مسائل، کمرنگ کردن و انحراف در بحث مهدویت و ارائه و ترویج مهدویت نوعی است! طبق این ادعا هر قطبی به نوعی مهدی زمان خود است و از آن به عنوان منجی مریدان و فقرا یاد میشود و گاهی پا را فراتر گذاشته و از آن به عنوان گرداننده زمین و آسمان یاد میکنند (ادعای نورعلی تابنده در مورد صالحعلیشاه)
برای اثبات کذب بودن مهدویت ارائه شده توسط صوفیان عارف نما در ابتدا به توجیه شخصیت جنید بغدادی توسط صوفیان عارف نما اشاره خواهیم کرد و در ادامه ضمن نقد آن به کذب بودن این موضوع خواهیم پرداخت.
باب ررسی و تحقیق در آثار صوفیه پی خواهیم برد که اشخاصی همچون معصوم علیشاه، صالحعلیشاه، رضاعلیشاه، محبوبعلیشاه قائل به تقیه و شیعه بودن جنید بغدادی هستند و نکته قابل تامل این موضوع آن است که این افراد بدون ذکر هیچ دلیلی ادعای فوق را بیان کردند و این ادعا در حالیست که این افراد فاصله طولانی با عصر جنید بغدادی داشتهاند و این موضوع که بدون سند و دلیل ذکر شده به تنهایی کذب بودن آن را ثابت میکند زیرا هیچ کدام از افرادی که نزدیک به عصر جنید بودند در این باره چیزی ذکر نکردهاند و در هیچ کدام از منابع اسلامی و غیر اسلامی نامی از جنید به عنوان شیعه بودن و یا نائب و سفیر امام مهدی«عجل الله تعالی فرجه الشریف» بودن مطلبی ذکر نشده است.
در ادامه به صورت مختصر به بیان ادعاهای صوفیان عارف نما در توجیه مذهب و شخصیت جنید بغدادی خواهیم پرداخت:
اولین نفری که به تطهیر چهره جنید پرداخت معصومعلیشاه بود که بدون ذکر هیچ دلیل و مدرکی ادعای تقیه کرد[2] بعد از آن نوبت به اقطاب فرقه سیاسی صوفیه رسید تا بدین نحو به توجیه سلسله ساختگی خود بپردازند و ادعا کنند طبق شجره ساختگی خود به امام زمان«عجل الله تعالی فرجه الشریف» میرسند و اینگونه به صورت چراغ خاموش ادعای مهدویت نوعی و جانشینی حضرت را توجیه کنند.
سلطان حسین تابنده مدعی شد شیخ جنید در زمان امام عسکری از طرف ایشان مجاز در دعوت بود و در زمان قائم نیز آن سمت را داشت ولی بیعت او به توسط شیخ سری بود[3] ادعاهای دیگر اقطاب فرقه سیاسی صوفیه به این نحو ادامه داشت که چون زمان او مقارن با زمان غیبت بوده و اجازه از طرف قرین الشرف حضرت قائم نیز داشته[4] و جنید هم از شیعیان و درک خدمت حضرت هادی و حضرت عسکری «علیهماالسلام» و حضرت حجت«عجل الله تعالی فرجه الشریف» نمود و از آن بزرگواران مجاز بود.[5]
جناب سری سقطی و جانشین وی شخ جنید بغدادی ارادت به ائمه معصومین«علیهم السلام» زمان خود حضرت جواد و حضرت هادی و حضرت عسکری و مولانا حجت قائم«عجل الله تعالی فرجه الشریف» داشتند و از آن بزرگواران مجاز بودند و فقثط تربیت سری توسط معروف کرخی و تربیت جنید توسط سری بود.[6]
این ادعاها در حالیست که طبق منابع اهل سنت و شیعه اسم جنید در طبقات الشافعیه آمده و در هیچ یک از کتب رجالی شیعه ذکر نشده است و این نشان از آن است که صوفیان عارف نما بعد از انحراف در بحث مهدویت از طرح این مساله برای رسمیت بخشیدن مهدویت نوعی خود استفاده کردند تا اسلام آمریکایی صوفیه این چنین مورد حمایت استکبار قرار گیرد.
با توجه به موارد فوق میتوان ادعا کرد که بحث مهدویت برای صوفیان عارف نما ابزاریست برای مشروع جلوه دادن خود و در اصل در هر زمان قطب زنده مظهر وجودی امام عصر مریدان خود است همانطور که در صالحیه ادعا شده است: اقطاب ظاهریه و اولیاء، مظهریت آن قطب حقیقیه را دارند.[7]
بابررسی این ادعا حماقت اقطاب صوفیه به وضوح قابل مشاهده است زیرا این ادعا درحالیست که شجره ساختگی سلسله سند اقطاب اغلب نام اشخاصی است که مذهب عامه دارند یا از مخالفین اهلبیت عصمت و طهارت هستند و طبق ادعای این دو گروه هنوز امام زمان متولد نشده است تا بتوان اقطاب را مظهر آن بزرگوار دانست!
جناب محبوبعلیشاه برای توجیه مهدویت نوعی صوفیه در کتاب رفع شبهات که یکی از منابع اصلی فرقه صوفیه گنابادی است بیان میکند: مهدی در لغت به معنای هدایت شده و از القاب و اوصاف همه ائمه اثناعشر«علیهم السلام» است که هر کدام در زمان خودشان هادی و مهدی و خلف و حجت و صاحب السیف بودهاند که فرمود: کلنا هاد وکلنا مهدی و هر کدام لقب خاصی نیز داشتهاند؛ مانند: باقر و صادق و تقی و هادی و زکی و مهدی منتظر حضرت حجتبنالحسنالعسکری«عجل الله تعالی فرجه الشریف» دوازدهمین وصی پیامبر«صلی الله علیه و آله و سلم» میباشد که لقب خاص آن حضرت نیز همان مهدی است. مهدویت نوعی نیز اگر بعضی اظهار داشتهاند، به این معنا است که ذکر شد. یعنی همه نمایندگان الاهی هادی و مهدی میباشند و آن همان حدیث منقول از معصوم گرفته شده که همه آن بزرگواران هادی مهدی هستند و نمایندگان ائمه هدی فقط از جنبه نیابت که از آن بزرگواران دارند، مهدی ظلی و تبعی و هدایت یافته توسط آن بزرگواران میباشند.[8]
انحراف در مهدویت توسط صوفیان عارف نما زمانی به اوج خود رسید که با طرح مهدویت نوعیه به تضعیف باور انتظار و مهدویت پرداختند و بیان کردند معرفت امام در عصر غیبت غیر ممکن است پس ضرورت دارد که معرفت به کاملی پیدا کنیم که در زمان غیبت به «باب» یا «نایب خاص» یا «بزرگ وقت» یا «قطب» معروف است و دارای ولایت جزئیه قمریه میباشد که «نماینده حق»[9] بوده و منصب مهدویت نوعیه از آن اوست. بیعت با او در صورتی تحقق مییابد که این «معرفت نوعیه» به ظهور رسیده باشد «تا کسی این بیعت را انجام ندهد (در معنا به معرفت نوعیه نرسد) اگر تمام عمر مشغول عبادت و طاعت باشد هر آینه خداوند او را به و در آتش جهنماندازد»[10] البته شیخیه هم به این تفکر ایمان راسخ دارند با فرق اینکه در تصوف رئیس صوفی داردی چنین موقعیتی میباشد و در شیخیه صاحب این موقعیت منصب رکن رابع.[11]
از آنجا که جامعه اسلامی باید بر اساس دستورهای دین اداره شود و لذا زمامدار باید مسلمانی باشد که نسبت به مبانی و احکام دین، آگاه باشد تا بتواند طبق مقررات اسلامی، جامعه را راهبری کند و این فرد، کسی جز فقیه و مجتهد توانمند در تدبیر جامعه نیست. با رجوع به روایات نیز به روشنی به دست میآید که رهبری و اداره جامعه و نیابت حضرت مهدی«علیه السلام» فقط شایسته مجتهد جامع شرایط است و چنین فردی از طرف آن بزرگوار، سکان جامعه را باید در دست بگیرد همانطور که اسحاق بن یعقوب میگوید: از محمد بن عثمان عَمری (دومین نایب خاص) خواستم نامهای را که مشتمل بر مسائلی بود، خدمت حضرت برساند و پاسخ آنها را دریافت کند. توقیع و نامهای از وجود مقدس صادر شد و حضرت پاسخهایی را مرقوم فرمود که از جمله آنها این سخن است «و اما الحوادث الواقعه فارجعوا فیها الی رواة حدیثنا فانهم حجتی علیکم و انا حجة الله علیهم؛[12] در حوادث و رویدادهایی که واقع میشود به راویان احادیث ما (علما و کارشناسان دین) رجوع کنید، پس به درستی که آنان حجت من بر شما هستند و من حجت خدا بر آنانم (تا دیگر عذری برای کسی باقی نماند» .
پی نوشت:
.[1] نورعلی تابنده، تشرف و بیعت،تهران، صفحه ۳۶
.[2] کوی صوفیان تا حضور عارفان، صفحه ۱۶۳.
.[3] نابغه علم و عرفان،تهران،چاپ تابان، صفحه ۶۰
[4] . یادداشتهای سفر به ممالک عربی،انتشارات حقیقت، تهران، صفحه۲۵.
. [5] همان، صفحه 25
. [6] خورشید تابنده، انتشارات حقیقت، تهران، صفحه۴۱.
. [7] صالحیه ملا علی گنابادی، انتشارات حقیقت، صفحه ۱۷۲
. [8] رسالة رفع شبهات، سلطان حسین تابنده،انتشارات حقیقت، صفحه۱۳- ۱۴
. [9] رساله باب ولایت ، انتشارات حقیقت،تهران صفحه ۱۰۷ شماره ۱۷
. [10] رساله باب ولایت تالیف آقای جذبی شیخ فرقه گنابادی، انتشارات حقیقت، تهران، صفحه ۱۰۶-۱۰۷.
. [11] فهرست تالیف ابوالقاسم خان کرمانی صفحه ۱۱۳