اگر از شخصیت ملاسلطان و ابهامات موجود درباره او بتوان گذشت اما هرگز از بدعت انحرافی که بنا نهاد نمی توان چشم پوشی کرد.
فرقه نیوز-بخش صوفیه و دراویش، هر شیعه می داند امامت در شیعه به نص پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و با فرمان خدای تبارک و تعالی اعلام و بیان گردیده است و همه امامان بدلیل جایگاه رهبری معصوم و دور از خطا و گناه می باشند.
به عنوان نمونه از روایاتی که دال بر امامت امامان است می توان به این روایت اشاره کرد که علامه مجلسی در بحارالانوار نقل کرده است: ابن عباس از رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ پرسيد: امامان پس از شما چند نفرند؟ پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله ـ فرمود: به عدد حواريون عيسي و اسباط موسي و برگزيدگان (نقباي) بني اسرائيل...، امامان پس از من دوازده نفرند، نخستين آنان علي بن ابي طالب است و پس از او دو سبط من حسن و حسين ـ عليهما السلام ـ پس از وفات حسين ـ عليه السلام ـ فرزندش علي ـ عليه السلام ـ و پس از وفات علي ـ عليه السلام ـ فرزندش محمد ـ عليه السلام ـ و پس از او فرزندش جعفر ـ عليه السلام ـ و پس از او فرزندش موسي ـ عليه السلام ـ و پس از او فرزندش محمد ـ عليه السلام ـ و پس از او فرزندش علي ـ عليه السلام ـ و پس از او فرزندش حسن ـ عليه السلام ـ و پس از او فرزندش حجت ـ عليه السلام. 1
یکی از گروه هایی که در آشفته بازار عرفان با مخلوط کردن حق و باطل سعی در دست و پا کردن آبروئی برای خود دارد فرقه صوفیه گنابادیه است که بزرگان این فرقه با انتصاب خود به اهل بیت علیهم السلام و فراتر از آن شبیه سازی با این خاندان مطهر در پی رونق بخشی به بازار خود بوده اند.
خشت اول این بنای کج توسط ملاسلطان گنابادی بنا نهاده شد. آنجا که می بینیم در کتاب صالحیه، چاپ دوم، ص 346 در حکم قطبیت فرزندش چنین نوشت : "پوشیده نماند که هر یک از اولیای عظام را در زمان حیات و بعد از ممات خلفا و نواب لازم، که رشتهی دعوت منقطع نشود که در بقاع ارض و در جمله زمان حکم یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک ... جاری باشد لذا این ضعیف سلطان محمد نور چشم خود ملا علی را خلیفهی خود قرار دادم و چون اشارهی غیبیه شده بود تأخیر را روا نداشتم."
اگر از شخصیت ملاسلطان و ابهامات موجود درباره او بتوان گذشت اما هرگز از این بدعت انحرافی که بنا نهاد نمی توان چشم پوشی کرد.
به راستی ملاسلطان گنابادی جایگاه خود را در کجا می دید که چنین مرتبه ای را برای خود در نظر گرفت؟
به کدامین دلیل و مستمسک دینی و شرعی، روش و بدعت خود را آن هم در مخالفت نص امامت امامان معصوم علیهم السلام شبیه سازی کرد؟
آیا این موروثی کردن قطبیت آن هم برخلاف روش صوفیه جز پیروی هوای نفس و دنیاخواهی مفهومی دیگر می تواند داشته باشد؟ بگذریم از اینکه اصل بحث قطبیت نیز ساخته و پرداخته اذهان منحرف و دور از ولایت نورانی اهل بیت علیهم السلام است.
از اینها گذشته بزرگان گنابادیه که قطب را دارای علم لدنی و عالم به همه چیز می دانند و او را حجت خدا بر زمین می شناسد چگونه تضادهای موجود را نمی بینند و سرسپرده دنیاداری موروثی این خاندان گشته اند؟
چگونه است که علم لدنی دارند و باید مراحل سلوک را بگذرانند؟
چگونه است که فرزند محبوب علیشاه بدلیل کوچکی شایستگی قطبیت ندارد؟ مگر علم لدنی ندارد؟
چگونه است که قطبیت در راستای امامت امامان و با اجازه آنها و با افاضه و الهام باشد، و امام در 9 سالگی و 5 سالگی بتواند امام شود، ولی فرزند قطب به دلیل کودکی نتواند قطب شود؟
چگونه است که ناگهان سیر مراحل سلوکی که سالک باید سالها در آن قدم نهاده و با زحمت مرحله به مرحله رشد کند ناگهان برای نورعلی تابنده ی طرد شده از خانواده ظرف چهل روز تمام می شود؟ تا مسیر برای قطبیت او فراهم و قطبیت از خانواده سلطان محمد بیچاره بیرون نرود؟
پی نوشت:
1.بحار الاانوار، جلد ۳۶ ، صفحه ۲۸۶