فرقه نیوز-بخش مسیحیت تبشیری، آنچه مشخص است در عصر حاضر و احساس شدید جامعه جهانی به معنویت توجه ها بیش از پیش به اسلام و ارزش های والا و انسان ساز ان جلب شده است و این دین افق روشنی را پیش روی جهانیان گشوده است تا جایی که موج اسلام خواهی در قرن بیست ویکم شتاب بیشتری به خود گرفته است و رشد فزاینده ای که اسلام در کشورهای غربی گرفته است بر احدی پوشیده نیست.
جالب اینجاست که این رشد و توسعه در حالی صورت می گیرد که اسلام ستیزی و اسلام هراسی در غرب با ابزارهای مختلف مورد توجه قرار گرفته و چهره ای غیر واقعی از حقایق اسلام در غرب تبلیغ می گردد.
این مساله حاکی از آن است که اگر حقیقت پیام راستین اسلام در فضای نظام سرمایه داری و بازار جهان بینی های مادی غرب به درستی شناسانده شود گرایش روز افزون به این دین را شاهد خواهیم بود.
در این میان آمارها از رشد اسلام گرایی در جامعه مسیحیان حکایت دارد و این مساله ای است که می بایست ان را در فضای دین داری مسیحی و چالش هایی پیش روی این دین و از طرفی در ارزیابی مسیحیان از اسلام تحلیل و بررسی نمود.
نوشتار پیش رو نگاه برخی از مسیحیان مسلمان شده را به اسلام بیان می کند و نشان می دهد که اسلام چه جذابیت ایی برای این افراد داشته تا جایی که حاضر شده اند با ترک مسیحیت، به اسلام روی آورند.
پروفسور لگنهاوزن:
: «چیزی که در اسلام بیش از همه، برای من جاذبه داشت، این بود که چقدر این دین از پرسش های انسان استقبال می کند و همواره دعوت به تحقیقات بیشتر در تعالیم دین می کند......وقتی از کشیش ها می پرسیدم که من نمی فهمم چه طور خدا یکی است و سه شخص است؟ در اکثر موارد جواب می گفتند که ما نمی توانیم به درک این آموزه برسیم. تنها خدا می داند که حقیقت این امر چیست. این رمزی است که فقط خدا آن را می داند و عقل در اینجا به بن بست می رسد! از جمله چیزهایی که برای بنده خیلی جالب بود، این بود که در اسلام نگفته اند اصول دین را چشم و گوش بسته بپذیر؛ بلکه دعوت کرده اند که بپرس. مخصوصاً این خصلت در میان شیعیان خیلی بیشتر است»
مستبصر فرانسوی:
«بله برای من پویایی و دنیامیسم و زنده بودن دین اسلام بسیار جالب توجه می باشد. من مسیحی بودم ولی احساس دارم که مسیحیت در غرب و اروپا به عنوان یک دین زنده دیگر حضور ندارد و دینی است نیمه مرده و تنها مربوط به یکشنبه ها و کلیساها. ولی اسلام در لحظه لحظه زندگی یک مسلمان و زندگی جامعه حضور فعال و سازنده و پیش برنده دارد.......گمانم همین مقدار دلیل کافی باشد برای ترجیح دادن اسلام زنده بر مذهب نیمه مرده قبلی ام. و این که چرا مسلمان شده ام.»
ایمن عبد الله مجیب:
« مهم ترین عاملی که باعث شد من به اسلام روی بیاورم این بود که روح من تشنه شناخت خداوند بود»
مستبصر ایتالیایی:
« اولین بار که با اسلام آشنا شدم در یک کتاب فروشی در رم ایتالیا در کشور خودم بود که ترجمه قرآن را به زبان ایتالیایی دیدم. یک سوره کوچک بود ترجمه سوره این بود. به نام خداوند بخشنده مهربان، بگو اوست خدای یکتا و یگانه، خدایی که نیاز همه به او و او بی نیاز از همه است، پدر کسی نیست و از کسی نیز متولد نشده است. بی مانند و یکتا است. (سوره توحید) این جملات مانند بمبی قوی تمام ساخته های واتیکان را درباره پدر و روح القدس و... در ذهنم فرو ریخت.»
دیبی مستبصر مسیحی:
«اگر اسلام این گونه است که شما می گویید پس من مسلمانم. چون هیچ وقت اعتقاد نداشته ام که مسیح خداست و یا پسر خداوند است.»
بانوی مستبصر مسیحی:
«مادرم مرا چنان بار آورده بود که به خدا اعتقاد داشته باشم در روزهایی که به کلیسای «یونایتد متودیست» می رفتم در آنجا بیان می شد که مسیح پیامبر خاص خداوند است و خود خداوند نیست. بسیار شکرگزار خداوند هستم که در همان ابتدا مرا به راه راست هدایت فرمود.
بتی باومن:
« اسلام معنویت کامل (از نظر ابعاد گوناگون گستردگی عمق و رفعت) را که لازمه زندگی است برای ما مهیا کرده است.»
خدیجه فولمی:
اسلام به زندگی فرد بهبود می بخشد زیرا دینی است که به فرد می آموزد چگونه برای خود و دیگران احترام قائل شوم اسلام دارای دستوراتی است که اگر از آنها پیروی کنیم به بالاترین درجه معنویت و امنیت می رسیم»
خدیجه مجیب:
« مهم نیست که چه اتفاقی روی می دهد مهم آن است که اسلام زندگی فرد را دگرگون می سازد و آرامش و لذت قلبی به او می دهد»
منیکا کلارک چیتام (آمنه خورشید):
اسلام بدون هیچ مانعی مرا به شخصی کامل تبدیل کرده بود. اسلام بینش و دید جدیدی از تادیب نفس و خودآگاهی از اینکه چرا من یک انسان هستم به من بخشیده است. اسلام به من وسیله و راهی بخشیده است تا اینکخ بتوانم در طول زندگی ام تا آن جا که قول دادم با راستی و درستی رفتار کنم.»
سوزان دی پاس:
« می دانم که اسلام مرا به شخص بهتری تبدیل کرده است. دیگر خیلی خودپسند نیستم بلکه به حال خودم بسیار دلسوزی می کنم...مهم ترین چیزی که از اسلام به من رسیده است آرامش درونی است.»
کلینتون سایپز:
با تعلیمات و آموزش های اسلام خلاء روحی و معنوی خود را پر کردم. اسلام خشنودی، صفا، محبت، آرامش و امنیت به من بخشیده است که واژه ها نمی تواند آن را توصیف کند.
دایانا بتی:
خیلی مشکل است که تغییر و بهبودی زندگی ناشی از مسلمان شدن را برای شخصی دیگر توصیف کنی چرا که او آن را تجربه نکرده است اما اسلام کاملاً مرا تغییر داد. هیچ مشکلی در مورد هدفم ندارم و در پیمودن راه درست هیچ مشکلی ندارم. به اطمینانی رسیده ام که قبلا نداشتم و به آرامشی دست یافته ام که قبلا نداشته ام ...... اما وقتی که به گذشته ام فکر کردم و اسلام را یافتم متوجه شدم که سال ها در جستجوی آن بوده ام و الحمدالله آن را یافتم و هدایت شدم.... وقتی که وارد اسلام شدم انگار که بعد از سال ها دوری از وطن خویش، دوباره برگشته ام.»
الف کارلسون:
«در نهایت اسلام باعث رشد همه جانبه من شده است. احساس رشدی عظیم در همه جنبه ها می کنم. شاید به خاطر این است که جستجوی من به دنبال آرامش دیگر به پایان رسیده است و من آرامش را یافته ام و این بزرگترین فرقی است که من نسبت به قبل یافته ام و این بزرگترین فرقی است که من نسبت به قبل کرده ام.»
نوح ها میم کِلر:
«به این نتیجه رسیدم که به نظر می رسد اسلام جامع ترین و با مفهوم ترین شیوه عملی برای زندگی روزمره را برای انسان فراهم می سازد.»
مهندس اولیوکاستیلو مستبصر فیلیپینی:
«من قبلا مسیحی بوده ام و از کلیسا و خصوصیات ضعف ها و کم داشت های آن اطلاع کافی دارم... مسیحیت در برابر اسلام مثل گهواره در مقابل یک آپارتمان است. ....در قرن های معاصر تنها فضای بزرگ مناسب تعیش انسانی فضای دین اسلام است با فلسفه ها و نظامات وسیع و گسترده اش در زمینه های اعتقادی، اجتماعی، سیاسی، اخلاقی، علمی و ...» صفحه 384 شناخت تحلیلی اسلام و برخی مسلک ها و ادیان
ایرلندی مسلمان شده:
در تمامی مسایل فلسفی و سیاسی و اجتماعی اسلام از جاده اعتدال و حد وسط خارج نمی شود. .... دین اسلام بسیار کامل و جالب است حتما یک دین جهانی و برای کل جهان است. افسوس می خورم که اروپا و آمریکا اسلام را نمی شناسند و یا عمداً کوشش می شود ناشناخته بماند.
«تانیا» تازه مسلمان کانادایی:
« زندگی به عنوان یک غیر مسلمان برایم همراه با بی هویتی بود. پیش از انتخاب دین اسلام احساس انزوا میکردم و فکر میکردم ریشه و بنیانی ندارم اما بعد از اینکه مسلمان شدم زندگیام رنگ و بوی دیگری به خود گرفته و دیگر احساس تنهایی و بی هویتی نمیکنم.
آنچه مرا جذب اسلام کرد زیباییها و ارزشهایی بود که من در این دین یافتم. وقتی شروع به مطالعه کتابها و آثار اسلامی کردم متوجه شدم که پاسخ هر آنچه از دوران کودکی با آن کلنجار میرفتم و برایم به مسائل حل نشدنی تبدیل شده بود را پیدا کردم.
من تا آن زمان زندگی خود را بدون هیچ هدف و بدون داشتن هیچ جهت و سمت و سویی سپری کرده بودم اما اکنون این جهت را پیدا کرده بودم و آن چیزی نبود جز اسلام.
روح من دچار یک شوک شده بود. نمیتوانستم بخورم یا بخوابم یا فکر کنم فقط دلم میخواست کسی درباره خدا با من صحبت کند تا بفهمم که خدا کیست زیرا تا آن زمان از خدا تنها همین اسم را میدانستم و خدا در قلب من زنده نبود.
پس از دو روز صدا کردن مکرر خداوند بالاخره او پاسخم را داد. ناگهان احساس آرامش غریبی به من دست داد که تا کنون در زندگی آن را تجربه نکرده بودم. چشمانم پر از اشک شد و گویی ندایی درونی به من میگفت که باید مسلمان شوم. به سرعت از کلاس بیرون دویدم و در بیرون از کلاس به یکی از دخترها که حجاب داشت برخوردم و به او گفتم : آیا تو مسلمانی؟ و پس از گرفتن پاسخ مثبت به او گفتم که من نیاز دارم با شما صحبت کنم چون من هم فکر میکنم یک مسلمانم.
...از آن به بعد زندگی من به کلی تغییر کرد. اکنون من احساس میکنم که چیزی دارم که به خاطر آن میتوانم به آینده فکر کنم و به سوی آن حرکت کنم. اکنون من میدانم که چرا در اینجا، در این دنیا هستم و به کجا خواهم رفت.
قرائت قرآن آرامش زیادی به من میدهد و با داشتن اسلام آرامشی درونی دارم که احساس میکنم هیچ عاملی نمیتواند آن را از من بگیرد، آرامشی که پیش از روی آوردن به اسلام هرگز آن را تجربه نکرده بودم و اکنون به همه دوستان غیر مسلمان خود توصیه میکنم که اگر میخواهند آرامش واقعی را در زندگی درک کنند دین اسلام را برای خود برگزینند زیرا این دین در ذات و ماهیت خود که دارد دارای آرامشی است که در هیچ جای دیگری نمیتوان آن را یافت.
سید رضا موسوی