ولی اشخاص دانشمند و فهمیده جهان متوجه هستند که این مطلب اگر صورت عملی به خود بگیرد فقط و فقط جنبه ی لفظ و صورت و تظاهر داشته و از حقیقت خالی و عاری است. انسان اگر حقیقتا مرام و مسلکی داشته باشد قهرا با مخالفین آن مرام مخالف بوده و با مزاحمین و معارضین مبارزه خواهد کرد. اما خود بهاء جعل کننده این حکم و عبدالبهاء و شوقی افندی سران این فرقه نیز نتوانسته اند با مخالفین خود از راه صلح و آشتی و حسن و معاشرت برآیند.
میرزا بهاء در کتاب بدیع حداقل در دویست مورد نسبت به برادر خودش صبح ازل بدگوئی و فحاشی کرده و او را به عنوان مشرک و مرتاب و مطلع فحشاء و معدن کذب و منبع غرور و بی شرم و خائن و شقی و کافر و غیر اینها معرفی می کند.
درصفحه 382 کتاب بدیع در جواب اعتراض معترضی که از پیروان صبح ازل بوده است می گوید: لعن الله من القاک و لعن الله من کذب و افتری ثم بغی و اطغی ثم کفروا شقی خداوند لعنت کند کسی را (صبح ازل) که این سخن را به تو القاء نموده است و لعنت کند کسی را که دروغ و افتراء می گوید و سپس ظلم و طغیان می کند و کسی را که کافر و شقی شده است.
نعیم در ترکیب بند خود ص124 خطاب به یازل می گوید:
آنچه کردی تو هیچ یحیی کرد
چون تو تخریب دین ابهی کرد
هیچ دجال و هیچ سفیانی
چون تو خصمی برب اعلی کرد
هیچ فرعون و هیچ هامانی
چون تو تشتیت قوم موسی کرد
هیچ کولی و هیچ نادانی
ترک دنیا و دین و عقبی کرد
و در صفحه 127 نسبت به برادر عبدالبهاء غصن اکبر که مورد طعن و لعن قرار گرفته است می گوید:
قصه غصن اعظم و اخوان
شرح یعقوب و یوسف چاه است
چشم حقد برادران حسود
برچنین طلعتی باکراه است
صدهزارش بکوری دشمن
چون زلیخا بجان هواخواه است
عاقبت ای برادران عزیز
چاره ی کار ناله و آه است
ای حسودان زمان استغفار
ای زنان وقت حاش لله است
تا بکی کید با خدای عظیم
ان ربی بکید کن علیم
شوقی در لوح نوزده صفحه 23میگوید: طغیان حزب یحیی بساط نعمت بی منتهی در مرج عکا بگسترد و همزات آن سفیه بیوفا اثر و ثمرش ایصال رسالات بهاء بملوک و امراء گردید.
و در صفحه 22 می گوید: صوت ناعق اعظم(میرزا یحیی) در ارض سر(ادرنه) مرتفع شد و عجل سامری بنداء آمد و اوراق ناریه درد و خطه عراق و ایران منتشر نمود حیه ی رقطا هیکل الطف اعز ابهی را سم جفا بچشانید و بغی و فحشای اتباع و اشیاع آن خصم لدود ذیل مطهر را ملوث ساخت.
و در صفخه25 می گوید: و غروب شمس بهاء از بسیط غبر افرا رسید کره اخری طوفان بلا برخواست و نائره امتحان شعله اش بعنان آسمان رسید ریح عقیم بر سدره الهیه اشد از قبل بوزید و فتنه عمیاء ظهور یافت ناقض اکبر(غصن اکبر) حجاج خود بدرید و بذر حسد و خصومت در قلوب جمعی از سست عنصران بکاشت انقلاب اعظم احداث شد و کابوسش جمره محرقه در دلها بینداخت سهام افتراء پران شد و روضه ی غناء چندی جولانگاه شغالان نقض و ریاء گشت...