ویولنزن روی بام: سنت یهودی، مدرنیته و ردپای صهیونیسم
پایگاه خبری تحلیلی فرقه نیوز: فیلم موزیکال «ویولنزن روی بام» محصول ۱۹۷۱ و برنده سه جایزه اسکار یکی از آن آثاری است که در نگاه اول تنها یک داستان خانوادگی شیرین و تلخ به نظر میرسد؛ اما کمی که جلو برویم، میبینیم زیر این روایت ساده، دنیایی از معنا، کشمکش هویتی و حتی لایههای سیاسی پنهان شده است. داستان فیلم در دهکدهای یهودینشین به نام اناتوکا در اوکراین میگذرد. تویه، یک شیرفروش فقیر و مذهبی، همراه همسر و پنج دخترش زندگی میکند و تلاش دارد سنتهایی را که نسلها دوام داشتهاند، در دنیایی که با سرعت در حال تغییر است، حفظ کند.
تویه نماد سنت است؛ مردی که هر اتفاق تازهای را با معیار سنت میسنجد. اما زندگی همیشه طبق سنت پیش نمیرود. دخترانش یکییکی سراغ انتخابهای شخصی میروند و همین تصمیمها نظم ذهنی و ایمانی تویه را به هم میزند. زایتسل، دختر بزرگ، عاشق یک خیاط فقیر میشود. هودل با یک دانشجوی انقلابی که فکر و ذکرش تغییرات اجتماعی است همراه میشود. و چاوا، دختر سوم، مرزها را کاملاً کنار میگذارد و عاشق یک پسر مسیحی میشود. هر یک از این انتخابها ضربهای است به چهارچوب ذهنی پدر؛ چهارچوبی که سالها او را سرپا نگه داشته بود.
در کنار اینها دو شخصیت مهم دیگر هم حضور دارند: ینته، دلال ازدواج که سمبل طنزآمیز سنتهای قدیمی است و پرچیک، معلم جوانی که ایدههای جدید و نگاه مدرن را وارد زندگی تویه میکند. تضاد این دو شخصیت، تضاد میان دو جهان است: جهان سنتهای هزارساله و جهان مدرنیته که هیچ چیز را مقدس و ثابت نمیداند.
یکی از زیباترین استعارههای فیلم، «ویولنزن روی بام» است؛ نمادی از تلاش برای حفظ تعادل در دنیایی متزلزل. موسیقی او، هرچند لرزان و ناپایدار، نشانه هویت فرهنگی است؛ هویتی که ممکن است در طوفان تغییرات از دست برود. اما نکته مهم این است که همین ویولنزن در پایان فیلم همراه خانواده تویه به آمریکا میرود؛ یعنی هویت، اگر انعطاف داشته باشد، میتواند در هر شرایطی ادامه پیدا کند.
در پایان فیلم، فشار دولت تزاری، یهودیان را مجبور به ترک دهکده میکند. برخی به آمریکا میروند و برخی به اورشلیم. این دو انتخاب، دو سبک مواجهه با جهان جدید را نشان میدهد: انطباق با جهان مدرن یا بازگشت به ریشههای تاریخی. هر دو انتخاب در فیلم محترم شمرده میشود، اما هر دو نشاندهنده یک واقعیت تلخاند: آوارگی.
تا اینجای کار، فیلم یک روایت احساسی از تعارض سنت و مدرنیته است. اما پشت همین روایت ساده، لایهای پنهان وجود دارد که کمتر درباره آن صحبت میشود؛ لایهای که جنبه سیاسی و ایدئولوژیک فیلم را آشکار میکند.
فیلم با نمایش مداوم آزار، تبعید و فشار بر یهودیان، تصویری عمیقاً احساسی از «قوم همیشه قربانی» میسازد. البته رنجهای تاریخی آنها واقعی است، اما فیلم این رنج را همچون یک سرنوشت گریزناپذیر و دائمی نشان میدهد. چنین روایتی دقیقاً همان چیزی است که بعدها در سینما و تبلیغات سیاسی برای مشروعیتبخشی به ایده ایجاد یک سرزمین مستقل یهودی استفاده میشود: اگر یک قوم همیشه قربانی است، پس حق دارد بالاخره جایی امن داشته باشد.
انتخاب «حییم توپول»، بازیگر مشهور اسرائیلی، برای نقش تویه نیز بیاهمیت نیست. او در دهه ۱۹۷۰ یکی از چهرههای فرهنگی اسرائیل بود و حضورش در این نقش، تصویر رنج و مقاومت را به نوعی با هویت مدرن اسرائیلی پیوند میزند. درست در سالهایی که اسرائیل پس از جنگ ۱۹۶۷ بهشدت در حال گسترش روایت تاریخی و فرهنگی خود بود، این فیلم ناخواسته یا آگاهانه نقش یک محرک احساسی را ایفا میکرد.
نکته مهم دیگر، اشاره فیلم به دو مقصد مهاجرت است: اورشلیم و آمریکا. فیلم، اورشلیم را همچون سرزمینی خالی و منتظر نشان میدهد؛ بدون هیچ اشارهای به مردمی که آنجا زندگی میکنند. اینکه از اورشلیم یاد می شود؛ ولی از ساکنان بومی آن سخنی به میان نمیآید، یکی از نشانههای آشکار روایت صهیونیستی است. وقتی یک سرزمین در سینما «خالی» نشان داده شود، مخاطب ناخودآگاه میپذیرد که هر کس به آنجا برود، غاصب نیست، بلکه «بازگشتکننده» است؛ سرزمین بدون ملت برای ملت بدون سرزمین!
از سوی دیگر، آمریکا بهعنوان سرزمین دوم یهود معرفی میشود؛ جایی امن، آزاد و پذیرنده. این تصویر دقیقاً با روایت سیاسی قرن بیستم همخوان است که در آن آمریکا به عنوان حامی اصلی اسرائیل و پشتیبان پروژه صهیونیستی شناخته میشود.
اینها را کنار هم بگذاریم، میبینیم که فیلم برخلاف ظاهر کاملاً غیرسیاسی و خانوادگیاش به شکل نرم و احساسی تصویری میسازد که در نهایت ذهن مخاطب را آماده میکند تا ایده «حق داشتن یک سرزمین امن» را طبیعی، ضروری و حتی اخلاقی بداند. این نوع جهتدهی احساسی بسیار مؤثرتر از هر تبلیغ مستقیم است؛ زیرا تماشاگر فکر میکند تنها دارد داستان زندگی یک خانواده را میبیند، اما در واقع در حال پذیرش یک پیام عمیقتر و پنهان است.
به این ترتیب، «ویولنزن روی بام» تنها یک موزیکال زیبا و داستانی درباره تعارض سنت و مدرنیته نیست؛ بلکه متنی فرهنگی است که در لایه زیرین خود، تصویری سیاسی و جهتدار از هویت یهودی و آینده آن ارائه میدهد. فیلم شما را وادار نمیکند که صهیونیسم را تأیید کنید، اما کاری میکند که احساس کنید یهودیان باید بالاخره جایی امن داشته باشند و این یعنی اثرگذاری عاطفی، نه استدلالی.
ترکیب این دو سطح روایت ساده و لایه پنهان سیاسی باعث شده که «ویولنزن روی بام» یکی از مهمترین نمونههای سینمایی باشد که باید با نگاه دقیق و انتقادی به آن نگریست.