پایگاه خبری تحلیلی فرقه نیوز: فرقه بهایی سیاست انبوه نمایی جمعیت خود را به یک راهبرد تاریخی مبدل ساخته به طوریکه حتی مراکز، رسانهها و مجامع بین المللی را نیز فریب داده است. گویی فرقه به رغم عدد ناچیزش به انبوه سازی و اغراق معتاد شده است. این سیاست به عنوان عامل دلگرمی پیروان و زمینه ساز انسجام داخلی سازمان کارکرد کارآمدی داشته است. با این وجود اهمیت موضوع در آن است که اهل نظر و پژوهشگران مشتاق با پروپاگاندای ایدئولوژیک فرقه بیشتر آشنا خواهند شد. همچنین امید میرود که پیروان فرقه نیز بسا با حقیقت مواجه شوند.
روش تحقیق
در این مقاله در نظر داریم اسناد مختلف سازمانی اعم از ساواک و بهاییت را در مقایسه با هم و با دیگر دادههای قابل مطالعه بازخوانی کنیم؛ بنابراین روش ما بر استقراء استوار است و مطالعه ما اسنادی خواهد بود. پایه محاسبات و تحلیل آمار و ارقام نو یافته میباشد.
بازه زمانی تحقیق از حدود ۱۲۷۵ تا شمسی با تاکید بر جمعیت دهههای چهل و پنجاه است. از اینرو به متون اولیه بهایی نیز استناد جستهایم. مبتنی بر همین روش نخست چند و، چون یافتههای آقایان آیتی، نیکو و مهتدی در باره شمار نفوس بهایی را با استشهاد به نوشتههای بهاء، ابوالفضل گلپایگانی و ... میسنجیم.
ویژگی نوشتار حاضر محاسبه و تخمینهای چند پایه با اتکا به منابع و مآخذ مختلف است. بدین معنا که به روشهای مختلف و با تکیه بر اسناد متفاوت، اعداد و ارقام گونه گون و مغایر را میآوریم تا اولا نادرستی ادعاهای فرقه معلوم گردد و ثانیا رقم نزدیک به واقع روشن گردد.
مأخذ شناسی
تاکنون چند محقق به شکل مستقیم و یا غیر مستقیم در باره تعداد نفوس بهایی نگاشتهاند. مقاله آقای عبدالله شهبازی، مبحثی در کتاب بهاییت پادجنبش آقای میکاییل جواهری و سازمان سیاسی بهاییت اثر آقای حمیدرضا اسماعیلی از جمله این گونه آثار به شمار میروند.
ما در این مقاله به اسناد ساواک و اسناد سازمان بهاییت هم رجوع کردهایم. برخی از متون ایدئولوژیک فرقه هم که غیرمستقیم به موضوع اشاره داشتهاند از نظر دور نماندهاند.
متون ایدئولوژیک
کتاب ایقان به قلم حسینعلی نوری موسوم به بهاء الله و کتاب فراید ابوالفضل گلپایگانی بزرگترین ایدئولوژی پرداز دوران اولیه فرقه جهت پی بردن به اندک شمار بودن پیروان این سازمان سیاسی، شاخص درخوری به دست میدهند. علاوه بر آنها برخی از گزارشهای سازمان بهاییت هم قابل استناد هستند، اگرچه خالی از غلو نیستند.
آمار این دسته متون با آنچه که در بیرون و یا برای فریب پیروان انتشار میدهند فاصلهای شگفت آور دارند و به واقعیت اندکی نزدیکاند. این گزارشها در متون مربوط به نمایندگیهای بین المللی بهاییت انعکاس یافتهاند.
دفتر احصاییه
یکی از مهمترین منابع قابل استشهاد، دفتر احصاییه سازمان بهاییت است که انجمن حجتیه طی عملیاتی در آبان ماه ۱۳۵۶ آنرا ربود و نسخهای از آنرا به کتابخانه آستان قدس دادهاند.
نشریه اخبار امری
این ماخذ دلایلی در اختیار نهاده است که میتوان از طریق محاسباتی ساده به عدد واقعی جمعیت بهاییان ایران نزدیک شد. برای نمونه میتوان شمار مردگان فرقه را در نظر گرفت و از آن طریق به شمار جمعیت کل آن پی برد. بدین منظور نام و مشخصات مردگان گروه از ۱۳۳۸ تا ۱۳۵۷ که در نشریه اخبار امری آمده مورد مطالعه قرار گرفتهاند.
دادههای آماری درونگروهی
در خلال جلسات سازمان بهاییت دادههایی مختلف اعلام میشد که به شکلی به کار شمارش نفوس بهایی میآید. به روش استقراء اسناد حاوی این گونه دادهها گردآوری، مورد مقایسه و جمعبندی واقع شد. از آن جمله است:
۱- آمار پیروان ذیرأی فرقه در اسناد سازمان انعکاس یافته است. این گونه آمار را نیز میتوان قرینه شمرد. این رقم میتواند هر ناظر بی طرف را به عدد واقعی جمعیت فرقه نزدیک سازد.
۲- تعداد محافل بهایی در ایران نیز راهنمایی است برای رسیدن به آمار پیروان این فرقه. میدانیم که این فرقه طی برنامههای مختلف ۱۰ ساله ۹ ساله ۵ ساله، ۱ ساله؛ از سال ۱۳۳۲ تا ۱۳۵۷ رسیدن به عددی مانند ۲۰۰۰ محفل را هدف گذاری کرده بود و حد نصاب هر محفل نیز ۹ نفر میباشد، از اینرو با محاسبهای ساده میتوان به شمار تقریبی پیروان فرقه گروه پی برد.
۳- آمار «مراکز» و یا مناطق بهایی نشین که به «نقطه و جمعیت» موسومند، مبنایی دیگر برای محاسبه جمعیت مناطق پیرامونی مانند روستاها و آبادیها میباشد.
یافتهها و بافتههای ساواک
کارمندان ساواک میکوشیدند از طریق منابع خود در میان بهاییان به عدد جمعیت این سازمان برسند. بدین جهت از نیمه دوم دهه ۴۰ بدست آوردن شمار پیروان فرقه برای ساواک موضوعیت یافت.
البته صحت این دسته دادهها به صداقت هر مأمور و یا منبع ساواک وابسته است. از اینرو برخی از دادهها آلوده به تعصب و متأثر از سیاست پروپاگاندای فرقه است ولی برخی از آنها نزدیک و برخی منطبق با واقع میباشد. شگفت آنکه تلاش ساواک به دلایل نامعلوم ناتمام ماند و یا شاید جمعبندی آن انجام یافته، اما اکنون موجود نباشد. با این وجود عمده اسناد مربوط به پرس و جوهای ساواک در این مورد موجود است که دو قسمند. برخی پرسشنامههای درون فرقهای است و بخشی هم حاصل گزارش منابع ساواک استانها که در محفلهای بهایی حضور داشتند.
این اسناد نیز دو گونهاند. شماری اسناد تفصیلی و استقرایی و تعدادی جداول کلی و جمعبندی است که به تفصیل اعداد و ارقام را نوشتهاند. البته به دلایل ناشناخته، ساواک منتظر گزارشهای استانی نماند و پیش از نیل به رقمی برآمده از تحقیقات، به گزارش منبع شماره ۸۱۱ بسنده نمود و در مکاتبات رسمی عدد ۳۰۰ هزار را اعلام داشت و حتی پس از نزدیک شدن به آمار واقعی، به نتایج اولیه و نسبی استقرای انجام یافته هم توجه ننمود و بر تصمیم اداری پیشین خویش همچنان تا پیروزی انقلاب باقی ماند.
آمار اواخر قاجار
آماری که متبریان اولیه دادهاند و گزارش نابسامانیهای فرقه گویاست که بهاییت در جذب ایرانیان شکست خورده است. نه فقط در ایران بلکه: «از تاریخ جدایی فرزندان میرزا بزرگ نوری در سال ۱۲۸۵ و تشکیل دو فرقه بهایی و ازلی و تفرقه میان آنها از سال ۱۲۸۵، هر دو گروه در کشور عثمانی زیر اسم بابی بسر میبردند و بنا به تعهدی که هنگام توقف در بغداد و قبول تابعیت سپرده بودند، ... حق هیچ گونه تبلیغ و ترویج شفاهی و کتبی نداشتند و به همین سبب، در طول مدت چهل سال، قادر به جذب افرادی از عنصر عرب و ترک و ... حتی به تعداد انگشتان دو دست نشدند و هرکاری انجام میدادند، خواه در عکا و خواه در قبرس و از پیش در آدرنه و بغداد، در پرده استتار انجام میگرفت و مربوط به همان عده ایرانی بود که از کاشان و اصفهان وشیراز و تبریز و بلده نور دنبال ایشان به کشور عثمانی رفته بودند.» (بحث کتابشناسی: کتاب اقدس (قسمت اول) مندرج در: نقدهای استاد محیط طباطبایی، به کوشش سید علی اسماعیلی، موسسه دین پژوهی نگاه معاصر، چاپ اول، ۱۳۹۱، ص ۱۳۷)
در اینجا قول آیتی و نیکو در مورد شمار بهاییان اولیه اهمیت مییابد «شوقی افندی رئیس سوم ایشان، احصائیه طلبید و عده کبار در تمام دنیا از ده هزار نفر و با صغار از بیست هزار نفر تجاوز نکرده - یعنی هزار یک آنچه بیست سال قبل میگفتند - و از جمله در آن اوقات علناً میگفتند که عن قریب با وصله بر سینه اهل اسلام میچسبانیم....» (کشفالحیل عبدالحسین آیتی، نشر نیکان چاپ دوم ۱۳۹۲: ۲۳۱)
وی همچنین مینویسد:
«پس از پانزده سال، ... در هیئت نظّار محفل روحانیشان وارد شدم و دیدم عده بهائیان تهران از چهارصد نفر تجاوز نکرده و با فرض اینکه صد و پنجاه الی دویست نفر هم در دهات باقراف باشند بالاخره پانصد [۵۰۰]نفر بهائی در تمام حدود تهران، ... میرسد؛ و شبههای نیست که اگر بهائیان دو هزار [۲۰۰۰]نفر عده در طهران داشتند، ... خیلی بیش از اینها اسباب زحمت دولت و ملت را فراهم [می]کردهاند.» (آیتی، همان، ۱۳۹۲: ۲۳۱ و ۲۳۰)
«.. فقط و فقط در هشت، نه الی ده هزار نفر از ایرانیان بیعلم و اطلاع نفوذ دارد که عدهای در ایران و عدهای در عشقآباد و فلسطین و هند ساکنند ...» (همان: ۶۵ و ۶۴)
«.. احصائیه [آمار]صحیحی که در این دو ساله به دست آمده، عبارت است از پنج هزار و یکصد و هشتاد ... نفر در همه دنیا ... عباس افندی راضی نمیشد احصائیه [آمار بهائیان]گرفته شود، زیرا تا حدی میدانست خبری نیست ولی شوقی افندی باور کرده بود که اگر به میلیون و کرور نرسیده، اقلاً صد هزار نفر مرید در دنیا خواهد داشت.... برایش نوشتم و بعد معلوم شد که من بیش از دو برابر اشتباه کردهام و زیاد نوشتهام ... از اطراف احصائیه خواست و دید از آنچه من هم گفته بودم نصف بیرون آمده لذا مأیوس شد و ... گفت این «امر» کاری صورت نداده و خواست از خدایی بابیها استعفا دهد و برود در سوئیس تجارتخانه باز کند و با اندوختههایی که دارد تجارت کند. ولی اطرافیانش محکم گریبانش را گرفتند که آیا کسی پنج هزار مزرعه شش دانگ را رها میکند برود تجارت! ... بالاخره او را راضی کردند...» (پیشین، ۱۳۹۲: ۴۹۴ ـ ۴۹۳)
شوقی افندی رئیس سوم ایشان، احصائیه طلبید و عده کبار در تمام دنیا از ده هزار نفر و با صغار از بیست هزار نفر تجاوز نکرده - یعنی هزار یک آنچه بیست سال قبل میگفتند - و از جمله در آن اوقات علناً میگفتند که عن قریب با وصله بر سینه اهل اسلام میچسبانیم
حسن نیکو در این باره چنین نگاشت: «در پی اجرای برنامههای شوقی افندی همزمان با حکومت پهلوی افزایش شمار بهائیها رخ داد؛ چندان که در اوایل سدهی بیستم میلادی شمار بهائیها در جهان نزدیک به ده هزار نفر گزارش میشد. اما حسن نیکو در سال ۱۳۰۷ ش این رقم را اغراقآمیز دانست و شمار بابیها را اعم از بهائی و ازلی ۵۲۰۷ نفر اعلام داشت و نوشت ۳۹۶۰ تن بهائی در ایران زندگی میکند.» (گزارش رئیس حزبالوطن مصر در نشریه اللواء. نک: حسن نیکو، فلسفهی نیکو، در پیدایش راهزنان و بدکیشان، بی جا، بی نا، بی تا، ج ۲، ص ۲۱۴)
آنچه نیکو میگوید با گفتههای سران بهایی بیشتر مطابقت دارد. پیشتر نوشتیم که بهاء خشمگینانه به علما و مردم توهین میکرد که به فرقه ایمان نمیآورند.
نوشته ابوالفضل گلپایگانی هم خواندنی است. او ابتدا بر آن است که «در نصف قرن ذکرش آفاق را مطبق دارد و در جمیع ملل نفوذ» یافته است. اما در مییابد که اغراق گفته لذا در ادامه مینویسد: «بعضی از جهال از تاریخ بی اطلاعند»، زیرا «امر مسیحیت در صد سال اول چندان اهمیت نیافت و پس از سیصد سال آن هم به معاضدت قیاصره و رومانیه در آن اقطار نافذ شد.» (فراید ۶۶۱-۶۶۰)
وی نا خواسته آمار آیتی را تأیید میکند. او وقتی میخواهد به نقد شیخ الاسلام تفلیس راجع به خوشگذرانی حسینعلی نوری پاسخ گوید عدد «چندین هزار نفر» را به عنوان پیروان باب و بها یاد میکند. «چگونه حبس و قتل و حرق و اسر نقطه اولی و جمال اقدس ابهی عز اسمها و چندین هزار نفس از اهل ایمان دلیل حقیت ایشان نباشد و شاهد قولشان نگردد.» (فراید، ابوالفضل گلپایگانی، ۲۴۴.)
دوره رضا شاه
به متنی آرشیوی و یا پژوهشی دست نیافتیم که آمار بهاییان دوره رضا شاه را نشان دهد ولی احتمالا رشد جمعیت بهایی در این دوره بویژه تا ۱۳۱۳ را باید ناچیز دانست. چون از یک سو فضای مذهبی بر جامعه غالب بود و مردم به شدت با بهاییگری مخالفت میکردند به طوریکه در برخی شهرها هر نوع تبلیغ بهاییگری واکنش حاد مردم را بر میانگیخت. چنانکه گزارشهای نشریه بهایی اخبار امری آن دوره گواه غیض و غضب مردم به بهاییت است.
اگر چه رضاشاه به تضعیف دین و روحانیت پرداخت و به کسروی گرایی، ناسیونالیسم، غربگرایی و مسلکهای مخالف تفکر روحانیت مانند اندیشه سنگلجی مجال تبلیغ داد. ولی این سیاست بر بدگمانی مردم به مسلکهای نوپدید میافزود.
به طور طبیعی وقتی مرجعیت دینی تشیع امامی به حاشیه رانده شود، در غیاب حضور اجتماعی روحانیت، مردم میبایست در جستجوی معنا به مسلکهای نو پدید و از جمله به بهاییت اقبالی نشان دهند، اما چنین نشد و پروژه رضاشاه تاثیر مثبتی به سود بهاییت بجا نگذاشت، چون «دگر» بودگی بهاییت با جوهره هویت ملی مردم ایران عجین بوده است.
نماد و نمود آشکار مذهب گرایی مردم در تظاهرات انبوه سال ۱۳۰۳ آنان در تهران دیده شد. آنگاه که مردم در مخالفت با جمهوری خواهی رضاخان به خیابانها آمدند. وقتی راهپیمایان از مقابل دفتر کار رضاخان رد میشدند وی از بالا به جمعیت مینگریست در این زمان مردم در شعارهایشان رضاخان را به بابی گری متهم میشمردند.
قتل ماژر رابرت ایمبری کاردار سفارت امریکا در تهران اگر چه مشکوک و معمایی حل نشده ماند، اما نماد حساسیت دینی مردم بود. آیت الله محمد خالصی زاده در خاطرات خود میگوید: «سردار سپه خود این توطئه را برای سرکوبی مخالفان طراحی کرده و عامل قتل ایمبری را دو نفر افسر معرفی میکند که بلافاصله اعدام شدند. اما هر چه بود از شدت مخالفت مردم با بهاییگری حکایت داشت.»
علاوه بر آن میتوان گفت در این دوره، سازمان بهاییت دچار تغییر ساختاری شده بود و ساخت جدیدش دوره جنینی خویش را طی میکرد و به انتظام درونی، نهادسازی، تدوین نظامنامهها و تحکیم روابط خویش با دولت پهلوی مشغول بود و البته فشار افکار عمومی و مقاومت علما - حتی علمای موافق رضا شاه- فرصت چندانی برای جذب پیرو در اختیار فرقه نمینهاد.
سرانجام پس از آنکه از سال ۱۳۱۳ دولت برخی محدودیتها را اعمال نمود و مدارس و آموزشگاههای بهایی را بست، دست فرقه بیش از پیش بسته شد؛ لذا بهاییت توان و فرصتی برای تبلیغ و جذب نداشت پس بعید است تغییر فاحشی در عدد بهاییان این دوره رخ نموده باشد.
اما پس از برکناری رضاخان و در پناه حمایت ابر قدرتها و در فضای اشغال ایران سازمان بهاییت فرصتی تاریخی به چنگ آورد و به گسترش فعالیت تبلیغی پرداخت. در این دوره کامیابیهایی به دست آورد، اما امواج مقاومت انجمن ها، سازمانها، احزاب و افراد مذهبی در ذیل رهنمودهای روحانیت مانع عمدهای فراروی سازمان مزبور پدید آورد. اگر چه در این دوره کسب مناصب دولتی و جلب نظر مردم دو هدف عمده اش بود. لکن به نظر میرسد در اولی اندکی موفقتر پیش رفتند. اما باز در این دوره نیز جهشی در آمار گرویدگان به فرقه گزارش نشده است.
چنین مینماید که خود آگاهی دینی و فرهنگی جامعه پسا رضا شاهی اوج گرفت و بد گمانی مردم به مسلکها و فرقههای انحرافی را ابراز میشد. (رسول جعفریان، جریانها و سازمانهای مذهبی سیاسی ایران) بدین معنا که مردم با احیای هویت دینی و ملی خویش کوچکترین تعرض به ساحت اسلام را بر نمیتابید. از این رو هر گونه فعالیت تبلیغی و یا رشد زیر پوستی فرقه روز به روز بر نگرانیهای مردم و مرجعیت شیعه میافزود. به همین علت آیت الله بروجردی ره پیوسته از شاه میخواست بساط فرقه بهایی را برچیند، اما او از وظیفه اش تن میزد. آنچه که باید مد نطر باشد جهش جمعیتی بهاییان پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و در ذیل برنامههای حمایتی محمدرضا پهلوی است. حسین فردوست میگوید در دوره مزبور بهاییان سه برابر رشد داشتهاند. پیداست مرادش جمعیت بهایی است و گرنه از نظر قدرت سیاسی و ثروت اقتصادی و استحکام تشکیلاتی و گسترش سازمانی دهها برابر رشد نمود.
به نوشته دنیس مک ایون در ایرانیکا، بهائیگری در سالهای ۱۹۲۸ / ۱۳۰۷ تا ۱۹۵۲ / ۱۳۳۱ افزایش سریعی نداشت ولی از ۱۹۵۲ / ۱۳۳۱ گسترش آن شتاب گرفت و این امر به علت برنامه ریزیها و سازماندهیهایی بود که با برنامه «جهاد ده ساله» شوقی افندی آغاز شد. encyclopaedia iranica [..]vol ۱، ۱۹۸۵,p۴۴۹.
همچنین بریتانیکا (۱۹۹۸) اوج گسترش بهائیت را در دهه ۱۹۶۰ میداند bahai faich ; britanico cd ۱۹۹۸
(جستاری از تاریخ بهائیگری، عبدالله شهبازی، پایگاه تخصصی مقالات مجمع جهانی شیعه شناسی)
از همین رو در مقاله کنونی تمرکز بر مطالعه رشد جمعیت بهاییت در خلال سالهای ۱۳۳۸ تا ۱۳۵۷ میباشد.
دهه ۳۰
تا سال ۱۳۳۲ علما، طلاب و فعالان مربوط به تشکلهای مذهبی سخت به مبارزه علمی و جدلی با بهاییان مشغول بودند. این مقاومت علمی در برابر بهاییگری تداوم کنشهای بر آمده از جنبش احیای هویت دینی بود که در بخشهای گذشته بدان اشارت رفت. این زمان فتاوای تحریم معامله با بهاییان نیز پیروان بهاییت را سخت زیر فشار اجتماعی قرار میداد و آنها را منزوی میساخت.
بدین سان تا اواخر سال ۱۳۳۳ روحانیت و مرجعیت، فعالان فرهنگی و مردم در قبال بهاییت مقاومت کارآمدی نشان دادند لذا بهاییان مجال فعالیت کلان و فراگیر نداشتند. چنین شد که بهاییت در این دوره مغلوب روحانیت بود و در ضعف نسبتا مطلق بسر میبرد. (گزارش خود نوشت حبیب ثابت پاسال) و طبعا نیاز به دوپینگ داشت.
این بار نه از جانب جنبش احیای هویت دینی بلکه از جانب حکومت وقفهای بزرگ در کار بهاییت پدید آمد. دقیقا در بازهی پس از کودتا تا اواسط ۱۳۳۸ بهاییت ملزم به مکث و توقفی بزرگ شد تا حکومت بتواند گشایشی راهبردی برایش فراهم سازد. آنگاه که شاه از سال ۱۳۳۴ گامی قانونی، سیاسی و اداری برداشت تا بهاییت بدون موانع قانونی به رشد و گسترش نایل آید. بی تردید فرآیند مزبور مستلزم ملاحظه حساسیتهای جامعه بود و طبعا باید با احتیاط و دوراندیشی همراه میشد.
همزمان با طراحی راهبردی شاه، حادثه سال ۱۳۳۴ رخ داد. منظور سخنرانیهای ماه رمضان آقای فلسفی است که با ابتکار و مدیریت آقای حلبی شکل گرفت و با موافقت شاه از رادیو سراسری پخش میشد و حوادثی در چندین شهر ایران آفرید (نک: در سایه خورشید، خاطرات سید حسین سجادی)
این رخداد پیامدهایی منفی از جمله بر فعالیتهای آشکار بهاییت داشت چندان که در پی این وقایع شماری از بهاییان هم توبه کردند. چنانچه ماموران دولتی تعدادی از مراکز بهایی در چندین شهر را تعطیل و کتب و نشریات آنها را توقیف و ضبط نمودند.
همچنین بهاییان در این سالها موطف به تعطیل کارهای تبلیغاتی نیز شدند، چون وزیر کشور - اسدالله علم- بخشنامه دولت را در مجلس قرائت نمود. آن بخشنامه هر نوع فعالیت له و علیه بهاییت را ممنوع کرد. رسانه و روزنامهها هم این تصمیم حکومت را به طور گسترده بازتاب دادند. (روزنامههای کیهان و اطلاعات، اردیبهشت ۱۳۳۴).
طراحان آن حوادث از شاه قهرمان مبارزه با بهاییت ساختند و پرچم مبارزه با بهاییت را از روحانیت و مرجعیت ستاندند و بعدا به انجمن حجتیه سپردند. اما سرانجام موانع صوری کنار رفت و از جمله نشر دوباره مجله اخبار امری از ۱۳۳۸ و فعالیت تبلیغ آشکار دوره جدید بهاییگری و کنشهای تبلیغی بهاییان نیز از ۱۳۳۹ شروع شد.
اگر چه فعالیتهای پر شتاب بهاییت در اواخر سال ۱۳۳۸ و ۱۳۳۹ با سر و صدا همراه بود و گاه به صورت دسته جمعی هم به تبلیغ میپرداختند، اما مردم و روحانیت نیز به دستگاههای دولتی شکایت میبردند که بهاییان قانون شکنی کرده و به تبلیغ میپردازند و دولت هم مجبور بود آنان را از تبلیغ گروهی باز دارد. بدین ترتیب جمعیت بهایی در دهه ۳۰ نتوانست جهش کند.
نویسنده: دکتر محمد رضایی