به گزارش پایگاه خبری تحلیلی فرقه نیوز، مشروح گفتگوی رحا مدیا با با حجت الاسلام امیدی عضو هیئت علمی موسسه امام خمینی (ره) پیرامون اسلام رحمانی را در ادامه بخوانید:
سوال: همانگونه که مستحضرید مدتی است که اصطلاح "اسلام رحمانی” با خوانش و مفهومی خاص و با هدف برجسته کردنِ جنبۀ رحمانیت اسلام و نادیده گرفتن دیگر ابعاد آن همچون جهاد، مقاومت و…، در ادبیات سیاسی کشور رایج شده و برخی آن را ترویج میدهند؛ با این مقدمه، تعریف شما از این "اسلام رحمانی” چیست؟!
حجتالاسلام امیدی: مبحث "اسلام رحمانی” که تقریباً از اواخر دهۀ شصت و اوایل دهۀ هفتاد مطرح شد، دو جنبه دارد؛ جنبۀ سلبی و جنبۀ ایجابی.
جنبۀ ایجابی این را بیان میکند که ضرورت دارد ما سعی کنیم در مقابل افراد، انجمنها، گروهها و حتی دولتها بر پایۀ رحمت و محبت الهی رفتار و برخورد کنیم و از هر گونه خشونت چه رسمی و چه غیررسمی در هر سطحی پرهیز کنیم. بحث نفی خشونت در جنبۀ سلبی این اصطلاح و بسط رحمت و محبت در عرصۀ اجتماع از نظر این¬ها به عنوان یک اصل و اساس تعریف میشود.
ما اذعان داریم که رحمت و رحمانیت الهی بخشی از هویت واقعی اسلام است، ما اذعان داریم که رحمت الهی منتشر در تمام هستی است، ما اذعان داریم که در قیامت این رحمت مختص انسانهای متقی است و میپذیریم که در هر سوره از سورههای قرآن جز سوره برائت، قرآن با بسم الله الرحمن الرحیم شروع میشود، همچنین میپذیریم که در بعضی از آیات و ادعیه، مسئلۀ سبقت رحمت بر غضب الهی مطرح شده است. بحث ما بر سر این است که باید از قرائتی گزینشی، جزءنگرانه و تک بُعدی از اسلام، پرهیز کنیم. پس هرچند رحمت خداوند بر غضبش سبقت دارد؛ اما این به این معنا نیست که رحمت الهی بیشتر از غضب اوست. به این معنا نیست که ما بگوییم غضب منتفی است و یا غضب الهی نادیده گرفته بشود. این نکتۀ اول است.
نکتۀ دوم این است که اساساً دینداری و اقتضای دینداری این است که ما در برابر تمامیت دین تعبد داشته باشیم، در برابر تمامیت دین تسلیم باشیم. اینکه در قرآن کریم در سورۀ انعام میفرماید «قُل اِن هدی الله هُو الهدی و امرنا لِنسلم ربّ العالَمین» یعنی دستور داده شده که در برابر خدا تسلیم باشیم، بنابراین اگر ما اسلام رحمانی را به عنوان یک شاخه از شاخههای اسلام تلقی کنیم، هیچ بُعدی ندارد و ما هم هیچ مقابله¬ای با این دیدگاه نداریم.
سوال: با این مقدمۀ جامع که بیان کردید، پس خوانش موجود از "اسلام رحمانی” چه تعریفی دارد؟!
حجتالاسلام امیدی: در خصوص خوانش اسلام رحمانی که در حال حاضر مطرح است، دیدگاههای متعدد یا قرائتهای مختلفی وجود دارد. من حداقل پنج نوع نگرش، قرائت یا تعریف از اسلام رحمانی را عرض میکنم تا ببینید چگونه دربارۀ "اسلام رحمانی” قضاوت میشود!
برخی معتقدند اسلام رحمانی یک تاکتیک سیاسی و قرائتی جزئی از اسلام است که در برابر طرح جامع انقلاب اسلامی عرضه شده است. از آنجا که جمهوری اسلامی قرائت لیبرال را کاملاً طرد کرده است، طبیعتاً اسلام رحمانی آمده تا یک قرائت حداقلی از لیبرالیسم را آن هم در قالب اسلامی و در عین حال حاوی همان اصول و غایاتی که لیبرالیسم دارد، عرضه کند. این یک دیدگاه است.
دیدگاه دوم معتقد است که اتفاقاً اسلام رحمانی یک قرائت کاملاً مثبت از ظرفیتهای اسلام است که در برابر اسلام فقاهتی قرار دارد. از نظر اینها اسلام رحمانی تمامی جوامع اسلامی با هر عقیده-ای که مردم داشته باشند را در خودش جای میدهد و در عرصۀ سیاسی نیز دنبال این است که مشارکت حداکثری مردم را با خودش همراه داشته باشد. همچنین جامعه¬ای مدنی شکل بگیرد که در آن انجمنها و گروهها بتوانند ناظر بر دولت باشند. این ادعایی است که بخشی از گروههای حامی اسلام رحمانی مطرح میکنند.
در دیدگاه سوم برخی کاملاً به اسلام رحمانی نگاه مثبت دارند و معتقدند اساساً این انگیزۀ دفاع از حقیقت اسلام بود که اسلام رحمانی را در برابر اسلام فوبیا یا اسلام هراسی که در غرب وجود دارد، مطرح کرده است؛ لذا باید از کسانی که این کار را انجام داده¬اند تمجید کنیم. همچنین باید تلاش کنیم در تمامی عرصهها این اسلام رحمانی را زنده کرده و گسترش دهیم. باید با همین ایده وارد دیپلماسی بشویم و با همین ایده نیز سیاستهای داخلی خودمان را چینش و احزاب¬مان را فعال کنیم.
نگاه چهارم این است که اسلام رحمانی یک طرح کاملاً استعماری است؛ آمده یک رفُرمیسم اسلامی را شکل دهد و در نهایت به پروتستانتیسم اسلامی منجر میشود. در پروتستانیسم اسلامی هم کم کم اصول لیبرالیستی، سکولاریستی و پلورالیستی خودش را نشان میدهد.
در دیدگاه پنجم گروهی میگویند اصلاً چرا از دور قضاوت کنیم؟ نزدیک¬تر میرویم و دقیق¬تر مواضع کسانی که این بحث را مطرح کردند رصد میکنیم و محورهایی که چینش کردند، میبینیم. خوانشی که اینها نسبت به دین و سیاست دارند یا نسبت به دین و مدرنیته دارند را بررسی میکنیم و در آخر هم به جمع بندی میرسیم. حال جمع بندی اینها چیست؟ میگویند در حقیقت این اسلام رحمانی یک بدیل و آلترناتیو در برابر الگویی است که انقلاب اسلامی ارائه داده است. در واقع عدهای آمدهاند در برابر آن اسلام ولایی و سیاسی که مرحوم امام و رهبری بعد از انقلاب مطرح کردهاند، میخواهند یک بدیلی را مطرح کنند و تلاش دارند براساس آن یک نظامی را شکل بدهند.
به عبارت دیگر تِز اسلام رحمانی جبهۀ سبز، عناصر مخالف نظام و دیگر کسانی که به دنبال اصلاحات در نظام هستند، همه را دور هم جمع میکند، لذا براین اساس اسلام رحمانی میخواهد یک نظام سیاسی جدیدی را ترسیم کند.
سوال: خوانش امروزی اسلام رحمانی در کجای مواجهۀ مبنایی با گفتمان انقلاب اسلامی قرار دارد؟!
حجت الاسلام امیدی: برای اینکه بتوانیم قضاوت دقیق¬تر و مناسب¬تر از بحث داشته باشیم، لازم است مقدمهای را عرض کنم. واقعیت این است که وقتی در سطح جهان نظام سرمایه داری بسط و گسترش پیدا کرد، لیبرالیسم هم به مثابه آن فکر سازمان دهندۀ نظام سرمایه داری بسط و گسترش پیدا کرد و خواهان این بود که در سراسر جهان به عنوان یگانه مکتب مورد انتظار بشر مطرح شود. به همین جهت جهانی شدن کاپیتالیسم و جهانی شدن لیبرالیسم تا حد زیادی در سطح جهان اتفاق افتاد. اقتضای جهانی شدن فرهنگ لیبرال دموکراسی در سطح جهان این است که یک نوع سازواری و سازگاری میان فرهنگ میزبان و فرهنگی که اگر نخواهیم بگوییم مهاجم، فرهنگ مهمان، محقق گردد تا جهانی شدن لیبرال دموکراسی اتفاق بیفتد.
این فرهنگ غربی که از آن صحبت میکنم، بر پایه اومانیسم شکل گرفته بود و قرائتی سکولار از دین ارائه میداد و از این جهت در تقابل با هر گونه قرائت سیاسی از دین بود. اموری چون لیبرالیزه کردن، سکولاریزه کردن، پلورالیستی کردن قرائت از دین، اباحیگری عقیدتی و در نهایت اباحیگری اخلاقی و عملی، از اساسی¬ترین تلاشها و اقداماتی بود که لیبرال دموکراسی در ایران برای اینکه بر اسلام فقاهتی و اسلام ناب محمدی فائق بیاید، میخواست دنبال بکند. در نقطۀ مقابل، انقلاب اسلامی که تحقق پیدا کرد قرائتی از اسلام را عرضه کرد که میتوان از آن در قالب «دین در صحنه» یاد کرد. این دین در صحنه در تمام زوایای حیات اجتماعی بشر و در گستره جهانی ظهور و بروز پیدا کرد. امروزه این نگرش و قرائت از دین، نوعی از جهانی شدن مقاومت را عرضه میکند. جهانی شدن مقاومت به مثابه یک راهبردی در برابر جهانی شدن غربی شده مطرح شده است. به رغم تلاشهایی که قدرتهای بزرگ جهانی انجام میدهند، امروز جهانی شدن مقاومت به مثابه یک واقعیت انکارناپذیر در دنیای معاصر شناخته میشود.
واضح و روشن است. چنین قرائتی که انقلاب اسلامی عرضه کرده و در جمهوری اسلامی شکل گرفته و تداوم پیدا کرده؛ اصلاً با اهداف استعماری غرب سازگاری ندارد، با فرایند جهانی شدن غربی همسویی ندارد. به همین جهت لازم است از طریق رفرمیسم و اصلاحات دینی، قرائتی دیگر از اسلام عرضه شود که قادر باشد با یک مبارزۀ عقیدتی، رقیبی قدرتمند را از صحنه حذف کند. استعمارگران نخست یک قرائت خشن را عرضه کردند تا جمهوری اسلامی را معادل آن نشان دهند. آن قرائت، قرائت طالبانی-داعشی بود. اما دیدند موفق نشدند زیرا خود جمهوری اسلامی به عنوان یک نظام اسلامی در برابر جریان داعش قرار گرفت و آن را سرکوب کرد. این مقابله طرح استعمارگران را بهم ریخت، چرا که آنها تصور میکردند جمهوری اسلامی مجبور است با این سلفی¬های افراطی کنار بیاید زیرا اسلامشان با هم فرق نمیکند. وقتی از این ناحیه موفق نشدند سعی کردند جریان روشنفکری را تحریک کنند.
همانطور که میدانید جریان روشنفکری از ابتدا به شکل بیمارگونه در کشور ما رشد پیدا کرد. این جریان در زمانی که مارکسیسم حاکم بود و یک قطب را در جهان در دست داشت تلاش کرد یک قرائت مارکسیستی از اسلام عرضه کند. نام این قرائت را اسلام انقلابی گذاشتند. بعضی از سردمداران این جریان در کشور ما معروف هستند. برخی هم آمدند جریانی از اسلام التقاطی شکل دادند و وقتی گفتمان انقلاب اسلامی، گفتمان غالب شد، کم کم از صحنه کنار رفتند. با توجه به اینکه لیبرال دموکراسی به دنبال این بود که در سطح جهانی کاملاً سیطره و سلطه داشته باشد و قدرت سیاسی قدرتهای جهانی هم با آن همراه بود، به همین جهت جریان روشنفکری از این به بعد به سمت لیبرالیسم سوق پیدا کرد. تلاش این جریان هم معطوف بر این شد که در برابر انقلاب اسلامی، قرائت لیبرال را زنده کند. طی یک دوره تمام تلاش اینها این بود که همین نگاه را در بحث دموکراسی، جامعه مدنی، آزادی و مباحث دیگر دنبال کنند.
قائلین به این دیدگاه در نهایت دیدند از این طریق هم نمیتوانند مردمی را که خواهان اسلام هستند و اسلام جزیی از شالودۀ شخصیتی آنها شده است را با خود همراه سازند. به همین دلیل بعضی جریانهای شِبه دینی آمدند و مسئله اسلام رحمانی را مطرح کردند. این تفسیر هم یک تفسیر کاملاً التقاطی از اسلام است که آن را اسلام رحمانی، اسلام دموکراتیک، اسلام عصری و اسلام مداراگر هم می¬نامند. یعنی تعابیر مختلفی راجع به این مسئله مطرح میشود. تمامی این¬ها در تقابل با اسلام ولایی سیاسی بود که در جمهوری اسلامی شکل گرفت.
سوال: با این تعاریف، جریان اسلام رحمانی که درون جمهوری اسلامی به وجود آمده به دنبال چیست؟!
حجت الاسلام امیدی: این جریان اسلام رحمانی که در جمهوری اسلامی شکل گرفته، به مثابۀ ابزار سیاسی و فرهنگی و یک اقدام تاکتیکی و عملی برای مقابله با جمهوری اسلامی است و بر این اساس شکل گرفته است. در این قرائت اصلاً تمایزی میان مومن و کافر و میان کافر حربی و غیر حربی وجود ندارد. رحمت اسلامی همه را در بر میگیرد و یک قرائت شبه مسیحی از اسلام عرضه میکند. طبیعتاً در این دیدگاه در برابر ظلمهای سازمان یافته که قدرتهای جهانی هم انجام میدهند سکوت میشود یا به سمت سازش حرکت میشود. این همان چیزی است که اسلام رحمانی به دنبال دارد.
نگاه ما به طرح مسئلۀ اسلام رحمانی به رغم اینکه بخشی از اسلام ناب محمدی است، اما خود این قرائت به دنبال چیز دیگری است و هدف دیگری دارد که ایجاد یک جریان بدیل در برابر جمهوری اسلامی بر پایه قرائتی از لیبرال دموکراسی است. طبیعتاً عرصههایی که در آن ورود کرده و شاخصهها و مولفههایی که مطرح کرده با قرائت لیبرال دموکراسی سازگارتر است.
سوال: به نظر شما اصل پرداختن به خوانشِ ناقصِ اسلام رحمانی و جریانی که تابع آن به راه افتاده است به چه میزان می تواند مهم باشد؟!
حجت الاسلام امیدی: بحث اسلام رحمانی با توجه به مسئله جهانی شدن غربی، ظهور و بروز انقلاب اسلامی و اینکه امروزه دشمن در قالبهایی خودش را نشان میدهد که به نظر میرسد یک فریب تاکتیکی را برای ما دنبال میکند، اهمیت دارد.
کسانی که میخواهند انقلاب اسلامی به مقصد و مقصود خودش دست پیدا بکند و به غایاتی که انقلاب اسلامی برای آنها شکل گرفته نائل شود، بایستی متوجه باشند که دشمن چقدر فریبکار است و چگونه سعی میکند از همه ابزارهایی که در دست دارد برای مقابله با اسلام ناب محمدی استفاده کند. این اهمیت قضیه را میرساند.
نکته بعد اینکه بایستی متوجه بود کسانی در داخل هستند که به رغم اینکه ظاهر خودی دارند اما واقعاً نفوذی هستند و در حقیقت لیبرال فکر میکنند، لیبرال عمل میکنند و لیبرال اقدام میکنند ولی یک پوشش اسلامی برای خود گذاشته¬اند.
این پوشش اسلامی نباید افراد را از اینکه حقیقت قضیه چیز دیگری است غافل کند. حقیقت قضیه این است که جهان سلطه از سلطه¬گری دست برنداشته و امروز در قالب شناختی ورود می¬کند؛ یعنی عقیده و تفکر را تغییر می¬دهد و از طریق تغییر دادن عقیده است که انگیزهها و اهداف و در نهایت رفتارها را هم تغییر می¬دهد و از پس آن، این ساختارها است که عوض میشود.
سوال: در توضیح آن بخش از کلامتان که دربارۀ افراد نفوذی بود، بیشتر توضیح دهید، این نفوذی ها چه کسانی هستند؟!
حجت الاسلام امیدی: برخی از جریانها منصف هستند و به رغم اینکه مخالف جمهوری اسلامی هستند به صراحت می¬گویند طرفدار لیبرال دموکراسی هستند. به صراحت مطرح میکنند جدایی طلب هستند. این مقدار انصاف در بیان خوب است اما خطر از جایی است که افرادی میآیند و به نحوی مسئله را مطرح میکنند که انسان تصور می¬کند این خودی است که چنین می¬گوید، درحالی که این¬ها فقط رنگ و لعابی به خودشان داده¬اند.
برخی جریانهایی هم که در خارج کشور هستند صریح میگویند که به دنبال لیبرال دموکراسی هستند. بعضی میگویند می¬خواهیم نظام پادشاهی را احیا کنیم، بعضی دیگر هم جدایی طلب هستند که باز به صراحت حرفشان را میزنند. اما یک عده در داخل و البته بعضی از متفکرین¬شان که در خارج از کشور هستند مسئله را به نحوی مطرح میکنند که گویی کاملاً طرفدار پر و پا قرص اسلام هستند، دلشان برای اسلام میسوزد و دغدغۀ اسلام را دارند؛ در عین حال قرائتی که امروز در کشور ما حاکم است را نمی¬پذیرند و به همین جهت هم میخواهند از حقیقت اسلام دفاع بکنند. وقتی هم که مواضعشان را بررسی و دیدگاه¬هایشان را تحلیل میکنیم، می¬بینیم در کنار ادبیاتی که در نسبت بین دین و سیاست و دین و مدرنیته بکار میبرند، این نگاه لیبرالیستی است که بر اصول تفکرشان حاکم است.
سوال: به نظر شما تفاوت اسلام رحمانی با جریاناتی مثل مُرجئه چیست؟
حجت الاسلام امیدی: برخی میخواهند برای این بحث یک مبنای کلامی پیدا بکنند و بگویند قبلاً در این باب یک مبنای کلامی در مباحث اسلامی داشته¬ایم و می¬خواهیم دوباره به آن بر میگردیم.
عرضم این است که اسلام رحمانی مبنای کلامی ندارد. یک طرح تاکتیکی است که لیبرالیسم را در قالبی جدیدتر احیا کند. شاید بشود گفت مرجئه یک قرابتی نسبت به این بحث دارد، از این جهت که این¬ها به دنبال این هستند که بگویند رحمت شاملۀ الهی همه را در بر میگیرد. اما نگاه مرجعه ناظر به آخرت است نه دنیا و نگاه این¬ها هم به قدرت است. تفاوتشان از این جهت است.
مرجئه میگویند رحمت الهی خواست خداست و اگر او بخواهد کافری را، مشرکی را بهشتی کند، میتواند و این هیچ مشکل و منعی ندارد. رحمت عامۀ الهی چنان وسیع است که حتی شیطان هم طمع می¬کند در سایۀ رحمت الهی بهشتی شود. در نقطۀ مقابل کسانی که قائل به حُسن و قُبح عقلی هستند، معتقدند اینطور نیست که خدای تعالی هر کاری را انجام دهد. «إن الله یَامُر بالعدل و الاحسان»؛ هم در این دنیا و هم در آخرت. حسن و قبح عقلی را که درک کردیم؛ وقتی خدا می-گوید کافر را عذاب خواهم کرد، پس هر کسی مشرک از دنیا برود معذب خواهد بود. این معنا ندارد که خدا بگوید مخالف این وعده عمل میکنم.
در حالی که در ایدۀ اسلام رحمانی، بحث بر سر دنیا و قدرت است؛ یعنی اجازه دهید همه کسانی که به عقیدۀ شریعت محوری، جهادمحوری، امر به معروف و قصاص در اسلام باور ندارند هم بتوانند در عرصۀ قدرت ورود کنند و رحمت واسعۀ الهی شامل این¬ها هم بشود. این برداشت اشتباه است و قرائت نابجایی از اسلام است که ضربات سنگینی میتواند بر جامعه وارد کند.
بعضی گفته¬اند یک مبنای فقهی میتوانیم برای این بحث پیدا بکنیم. شاید قائلین به فقه حداقلی که یک قرائت کاملاً محدود از فقه دارند و معمولاً آن را در حوزۀ فقه فردی قرائت میکنند هم قرابتی با اسلام رحمانی داشته باشند زیرا اسلام را در قالب حکومت نمیپذیرند و احکام را در عرصۀ فردی خلاصه می¬کنند. با این همه به نظر ما برای همین اسلام رحمانی که ضد خشونت رسمی و غیر رسمی است، بحث جهاد و قصاص برایش مسئله است و حتی در حوزۀ فردی هم بعضی مسائل را بر نمیتابد.
سوال: به نظر شما این خوانش ناقص از اسلام یعنی ” اسلام رحمانی” چه آسیبهایی میتواند به دنبال داشته باشد؟
حجتالاسلام امیدی: اسلام رحمانی و اسلام داعشی دو روی یک سکه هستند. هر خطری که میبینید امروز مثلاً اسلام داعشی دارد؛ اینکه حقیقتاً قرائت داعش توانسته ضربات سهمگینی بر اسلام و مسلمانان وارد کند، باعث شده در کشورهای غربی بر مسلمانان به شدت سخت بگیرند و در آن فضا مسلمانها احساس آرامش ندارند، این خطرات از یک طرف. از طرف دیگر بحث خطرات عقیدتی است که به مراتب سخت تر از آن فشارهایی است که از لحاظ فیزیکی بر مسلمانان میآید.
اولین خطر، تقلیل گرایی دینی است. اینکه شما دین را در امور معنوی، عبادی و اخلاقی خلاصه کنید و همین¬ها را جوهر دین تلقی کرده و مابقی آموزههای دین را به عنوان امور تاریخی کنار بزنید در نهایت باعث میشود شما سایر عرصههای حیات را به مکاتب دیگر واگذار کرده و اسلام التقاطی عرضه کنید، این بسیار خطرناک است.
در حالی که اسلام به مثابه یک دین جامع و فراتاریخی، نه تنها ابعاد حیات فردی و اجتماعی را برای ما ترسیم کرده است، بلکه آمده به رهبران جامعه اسلامی توصیه میکند که با استفاده از عنصر عقل و علم، افقهای جدیدی را فراروی حیات اجتماعی بشر ایجاد کنند و نظامات اجتماعی اسلام را با بهره گیری از آموزههای اسلام و عقل و علم، برای جامعه عرضه کنند. این فوق العاده است.
نکتۀ دومی که وجود دارد و میتواند یک خطر باشد، نگاه ابزاری به دین است. ما همیشه این خطر را در طول تاریخ احساس میکردیم و آن اینکه براساس اسلام رحمانی، هر فرد میتواند با استفاده از ابزار دین، در برابر قرائت رسمی از دین قرار بگیرد و برخورد تهاجمی با آن داشته باشد و نسبت به اصول و محکمات دینی مثل امر به معروف و نهی از منکر، قصاص، جهاد و…، خدشه وارد کرده و این¬ها را طرد کند. در نهایت دینی که قرار بود انسان را به سعادت برساند ابزار توجیهی هواها و تمایلات انسانی قرار بگیرد. این فوق العاده خطرناک است.
خطر دیگر حذف هویت مستقل اندیشۀ دینی است زیرا اسلام رحمانی زمینه¬ساز عرفی¬گرایی و کثرت¬گرایی فرهنگی، تسامح و تساهل فرهنگی است. یعنی به کثرات عقیدتی، اخلاقی و رفتاری در رنگ و قالب اسلامی رسمیت میبخشد. واضح و روشن است که این امر باعث میشود هویت مستقل اندیشۀ دینی حذف شود و فرهنگ دینی دیگر به عنوان یک فرهنگ مستقل مطرح نباشد؛ چراکه در برابر هر قرائتی از اسلام، شما بدیلهای بسیار متنوعی را خواهید داشت. در حالی که تساهل فرهنگی بر مبنای فلسفۀ اصالت دادن به خواست و تمایلات انسانی، اصلاً با اصول فطری اسلام سازگار نیست.
در واقع آن اسلامی که میخواهد ارزشهای متعالی که معطوف به سعادت و کمال انسان است را عرضه کند، با این تساهل و تسامح سازگار نیست. اسلام با ظلم و بی¬عدالتی سازگار نیست؛ حال آنکه این¬ها در برابر ظلم و بی¬عدالتی¬ها راحت سکوت میکنند. اسلام خواهان جهاد با کفر و شرک است؛ حال آنکه اسلام رحمانی این را بر نمیتابد. طبیعی است که تساهل در برابر ظلم، انکار حق و انحراف از حق برای اسلام پذیرفته نیست. این¬ها به عنوان نکات مهم خطرات اندیشۀ اسلام رحمانی مطرح است.
چهارمین خطر استحالۀ حکومت دینی است. در نگرش اسلام رحمانی چون فرهنگ مسئله¬ای دشوار و پیچیده است، تدبیرناپذیر است، لذا دولت اصلاً نباید در آن مداخله کند؛ بلکه باید به صورت یک داور بی¬طرف قرار بگیرد و نباید خودش را به هیچ یک از ادیان عقیده¬مند کند. وقتی دولت داور بی-طرف شد، احکام شریعت اسلام را هم نباید اجرا کند. این در واقع یک نوع مقابله با اسلامِ دارای شریعت است.
در نقطۀ مقابل این باور، اسلام حقیقی میگوید فرهنگ تدبیرپذیر است. چه کسی گفته تدبیرناپذیر است. اصلاً ما در اصلاحات فرهنگی که دنبال میکنیم مفروض¬مان این است که فرهنگ تدبیرپذیر است والا اصلاحات فرهنگی امکان پذیر نبود. این نکتۀ اول. نکتۀ دوم این که از مهم¬ترین وظایف دولت اسلامی هدایت¬پذیری است. اگر این را از دولت اسلامی بگیرید با دولت سکولار چه فرقی دارد؟ نکتۀ سوم این که یکی دیگر از وظایف دولت اسلامی اجرای شریعت است. وقتی اجرای شریعت را از دولت اسلامی بگیرید با دولت سکولار چه فرقی خواهد کرد؟ این¬ها به استحالۀ از درون دولت اسلامی منجر می¬شود.
دیدید که برخی به صراحت گفتند ما مأمور نیستیم مردم را به بهشت ببریم. این همان اسلام رحمانی است؛ یعنی خودش را در این قالب نشان میدهد. ما هم میگوییم قرار نیست کسی را به زور به بهشت ببریم اما دولت اسلامی موظف است زمینههای تعالی و به سعادت رسیدن انسان را فراهم کرده و با هر چیزی که مانع سعادت انسان میشود مقابله کند. بنابراین دولت اسلامی باید زمینههای بهشتی شدن یا زمینههای جهنمی نشدن افراد را فراهم آورد. این جزو وظایف دولت اسلامی است. اگر بخواهد استنکاف بکند یعنی این دولت استحاله شده است. خطر اینجا است.
خطرِ دیگر التقاط دینی است؛ وقتی به صورت تک بُعدی از دین دفاع کنی، تنها یک بُعد از دین را برجسته کنی و دیگر ابعاد را نادیده بگیری، این سبب التقاط میشود. زیرا وقتی ابعاد دیگر دین را کنار بگذاری، مجبوری در ساحتهای دیگر اجتماع از مکاتب دیگر استفاده کنی!
خطر بعدی خطر سازش با استکبار جهانی است. یکی از مسائل مهم در طرح بحث اسلام رحمانی این است که با استکبار جهانی کنار بیایید. به هر حال این در جمهوری اسلامی به صراحت مطرح شد که ما مقصریم! ما بایستی یک نوع تنش¬زدایی را دنبال کنیم و کاری کنیم که در فضای بین الملل به عنوان یک کشوری که اصلاً درگیر با کسی نمیشود و کاری به کار دیگری ندارد!
سوال: به نظر شما چرا رسانههای غربی از این جریان حمایت میکنند؟!
حجتالاسلام امیدی: از آنجا که وقتی اندیشه¬ای شکل میگیرد، در خلاء اتفاق نمیافتد و بسترها و زمینههای تاریخی برای بروز و ظهور آن وجود دارد. اسلام رحمانی در ظرفی از زمان و تاریخ اتفاق افتاد که دو اردوگاه در نقطه مقابل همدیگر قرار گرفته بودند. یکی اردوگاه استکبار جهانی بر محور لیبرال دموکراسی و دیگری اردوگاه انقلاب اسلامی بر محور مردم سالاری دینی. جریان رسانه¬ای اردوگاه استکبار جهانی یک تهاجم گستردهای علیه اسلام انجام داده بود. یک اسلام هراسی را در سطح جهانی دنبال میکرد. این بُعد سلبی ماجرا بود. این بُعد سلبی بایستی در قالب بُعد ایجابی هم دنبال می¬شد.
این مسئله خیلی اهمیت دارد که بدانید چرا جریان رسانه¬ای غرب از این اسلام دفاع میکند. جریان اسلام رحمانی آمد پازل رسانه¬ای دشمن را در بُعد ایجابی تکمیل کرد و تلاش کرد اسلام را با ایدۀ لیبرال دموکراسی هم¬ساز نشان دهد و یک قرائت لیبرالیستی از اسلام عرضه کند.
محورهایی که این¬ها دنبال میکنند از قبیل آزادی، برابری، دموکراسی، عقلانیت ابزاری، تسامح و تساهل، تکثرگرایی، علم محوری، نسبیت اخلاقی، انسان محوری بر پایۀ حقوق بشر، همه جزو مهم-ترین اصول سکولاریسم بودند اما این¬ها در اسلام رحمانی چه میکنند؟
پس واضح است رسانه¬های غربی به دنبال یک اقدام سلبی و یک اقدام ایجابی بوده¬اند. اقدام سلبی را که خودشان متقبل شدند، یک نوع اسلام هراسی را در جهان گسترش دادند. زحمت اقدام ایجابی را هم برخی در داخل کشور کشیدند و خوانشی از اسلام ارائه دادند تا موید لیبرال دموکراسی باشد!
سوال: به نظر شما راهکارهای مقابله با خوانش ناقص اسلام رحمانی چه می تواند باشد؟!
حجت الاسلام امیدی: ببینید، جهاد تبیینی که رهبر معظم انقلاب اسلامی مطرح کردند نکتۀ بسیار مهمی است؛ اینکه آشنایان با مباحث انقلاب اسلامی و کسانی که انحرافها را میشناسند و میدانند اینها از کجا شکل گرفته، باید تبیین گری کنند.
اسلامی که ما داریم و در انقلاب اسلامی مطرح شد، نه اسلام صرفاً انقلابی است و نه صرفاً محافظه کار، نه صرفاً داعشی و نه صرفاً رحمانی است. اصلاً این تعابیر با این اسلام سازگار نیست، نه استبداد را میپذیرد و نه صرفاً دموکراتیک است؛ بلکه اسلامی جامع است که نگرش راهبردی به مسائل دارد. یعنی معتقد است شما باید براساس موقعیتها و اقتضائات عمل کنید. پیغمبر اکرم(ص) میفرماید: «الحسن و الحسین امامان قاما او قعدا»؛ یعنی شما باید ببینید امام جامعه بر کدام محور حرکت میکند. وقتی امام جامعه را محور قرار دادید و متوجه شدید امام جامعه در مسیر است یعنی کلیّت اسلام را فهم کردید و فهمیدید امام جامعه در مسیر کلیت اسلام حرکت میکند پس با امام جامعه باشید.
امام جامعه گاهی برخورد انقلابی میکند، گاهی برخورد قهرآمیز میکند، گاهی هم برخورد فوق العاده محبت آمیز میکند. در یکجا بایستی تند بشوید، در یکجا کند بشوید، در یکجا بشتابید، در یکجا توقف کنید. این¬ها همه مهم است.
پس این که میفرماید «الحسن و الحسین امامان قاما او قعدا»؛ یعنی ممکن است امام در یک زمان قیام کند و در زمانی دیگر خیر. اگر اصول اسلام را فهمیدید و فهمیدید امام در مسیر این حرکت جامع اسلامی قدم بر میدارد، پس بایستی نگاه راهبردی امام برایتان مهم باشد. و بر اساس آن نگاه راهبردی حرکت کنید. این نکته مهم است.
نکته دیگر این است که در حقیقت ما باید فهم خودمان را از اسلام ارتقا دهیم؛ چه نوجوان باشیم چه جوان، چه در سطح میانسالی باشیم. به تعبیر مرحوم امام(ره) براساس نگاه خاصی که اسلام به همه ابعاد انسان دارد، اگر این را بتوانیم خوب بفهمیم، آن وقت خواهیم یافت چه کسانی بر مدار اسلام ناب حرکت میکنند و چه کسانی از این مسیر پیاده شدند. قطار اسلام ناب که حرکت میکند به هر حال لوکوموتیورانی دارد که باید به آن توجه کرد. این حرکت جامعیتی دارد که باید مدنظر قرار بگیرد. مقصدی دارد که باید به آن توجه گردد.
اگر این نکات مهم و کلیدی را دریابیم آن وقت می¬فهمیم بیشتر دو قطبی سازیهایی که مطرح میشود تناظر با این دارد که انگار انقلاب اسلامی یک انقلاب داعشی عرضه میکند و یک تفکر داعشی را رواج میدهد. اما اگر تفکر داعشی را ترویج میدهد چرا در برابر داعش ایستاد؟ چرا نظام اسلامی اگر استبدادی است مشارکت حداکثری مردم را میخواهد؟ کدام نظام استبدادی است که رهبر آن واقعاً و حقیقتاً خواهان حضور حداکثری مردم باشد، حتی بگوید مخالفین بخاطر ایران هم که شده بیایند. این کجایش استبدادی است؟ این باز گذاشتن فضای سیاسی به روی همۀ جریانهایی است که میتوانند در چارچوب قانون اساسی حرکت کنند. بله کسانی که از قانون اساسی تخطی کنند، هیچ نظام سیاسی مطلقاً اجازه نمیدهد که این¬ها بتوانند در عرصۀ قدرت حضور پیدا کنند. این فقط مخصوص جمهوری اسلامی نیست.
این مسئله را بعدها توجیه کردند و جا انداختند که هر ایرانی باید بتواند در عرصۀ قدرت حضور پیدا کند. نه، اینطور نیست. به هر حال فضای سیاسی جامعه همواره بر پایه قانون اساسی کشور است، اعطای مسئولیتها بر پایه قانون اساسی است. اگر کسی قانون اساسی را قبول ندارد، طبیعی است که نمیتواند در مناصب قدرت قرار بگیرد. اگر شورای نگهبان تعدادی را رد صلاحیت یا تأیید میکند، این مبنایی دارد که قابل پذیرش است و اساساً بر مبنای قانونی عمل میکند.
اینکه برخی میگویند شورای نگهبان نظارت استصوابی نداشته باشد، در حالی است که اگر فضای نظارت استصوابی را در بحث شورای نگهبان نداشته باشیم به این معناست که اجازه بدهیم هر فردی که ادعا میکند میتواند جامعه را به سمت رفاه پیش ببرد، به سمت پیشرفت سوق بدهد، اصلاً به سمت عالی¬ترین مراحلی که یک جامعه مدرن میتواند به آن برسد پیش ببرد، بتواند در عرصۀ سیاسی قدرت بگیرد. اما چنین چیزی نیست.
همین آقایانی که این حرفها را میزنند، یک آقایی که کلاه پهلوی و سبیل گذاشته و سن خاص و سواد کمی دارد و میگوید می¬خواهم رئیس جمهور بشوم را مسخره میکنند. چرا مسخره میکنید؟ براساس اسلام رحمانی باید به او فضا بدهید! واقعیت قضیه این است که هر کسی نمیتواند مسئولیت بگیرد خصوصاً با جامعۀ علمی که امروزه داریم. سطح علمی جامعه فوق العاده بالاست. نیروهای بسیار خوش¬فکر و فهیمی داریم که با وجود آنها هر کسی نمیتواند در صحنه سیاسی ایران ورود پیدا کند.
اینکه مثلاً رضا پهلوی بیاید ادعا کند که میخواهم بیایم، دیگران به او می¬گویند اول برو تحصیلاتت را ادامه بده، کمی از لحاظ علمی رشد پیدا بکن، قدری از لحاظ اقتصادی مستقل باش و به مادرت تکیه نکن، تا بتوانیم بگوییم که تو هم کسی هستی. واقعاً جریانهای مخالف جمهوری اسلامی اصلاً در سطحی نیستند که نخبگان بتوانند این¬ها را بپذیرند. شما میبینید در بحث جریان اپوزیسیون بین خودشان چقدر درگیری است، راجع به همه چیز با هم اختلاف دارند و درگیرند. این¬ها وقتی به قدرت برسند چهها که نخواهند کرد!