چگونه صنعت معنویتِ اسرائیلی، مقاومت را هدف گرفته است؟

چگونه صنعت معنویتِ اسرائیلی، مقاومت را هدف گرفته است؟
جریان‌های معنوی انحرافی با بهره‌گیری از آموزه‌های مخدوش و روش‌های شبه‌علمی، سلامت معنوی اصیل را که بر مبنای آموزه‌های دینی و عقلانیت استوار است، هدف قرار داده‌اند. این جریانات با ترویج مفاهیمی مانند «قانون جذب» و «آرامش کاذب» سعی در تضعیف روحیه مقاومت و شجاعت در جامعه دارند و در مواردی، به صورت سازمان‌یافته و با پشتوانه خارجی فعالیت می‌کنند.
کد خبر: ۱۸۴۱۷

پایگاه خبری تحلیلی فرقه نیوز: محمدجواد نصیری، کارشناس و پژوهشگر عرصه معنویت و ادیان نوظهور به بررسی جریان‌های معنوی انحرافی و نقش آن‌ها در تضعیف سلامت معنوی و روحیه مقاومت در جامعه پرداخت و بر ضرورت روشنگری حوزه‌های علمیه در این میدان تأکید کرد که متن این مصاحبه به شرح ذیل است:

 

* ضمن تشکر از فرصتی که در اختیار حوزه نیوز قرار دادید، در ابتدا بفرمایید چطور جریانات معنویِ انحرافی، سلامت معنوی را در جنگ تهدید می‌کنند؟

در ابتدا، به‌صورت کوتاه، لازم است توضیحی درباره‌ جریان صنعت معنویت در جهان ارائه دهم.

در حال حاضر شبکه‌ای به نام «سلامت معنوی» در سراسر دنیا در حال فعالیت است. علت اصلی شکل‌گیری و گسترش این شبکه، ابلاغیه‌ای بود که سازمان بهداشت جهانی صادر کرد. در ابتدای این قطعنامه، سازمان اعلام کرد که سلامت انسان تنها در ابعاد جسمی، روانی و اجتماعی خلاصه نمی‌شود، بلکه بعد چهارمی به نام «سلامت معنوی» نیز وجود دارد. در تعریف این بعد، آن‌ها به جمع‌بندی روشنی نرسیدند و صرفاً کلیاتی را مطرح کردند و در نهایت موضوع را به کشورهای مختلف واگذار نمودند تا هر کدام بر اساس آداب، فرهنگ و دین خود، تعریفی از سلامت معنوی ارائه دهند.

در کشور ما نیز با توجه به اینکه منابع دینی ما سرشار از مباحث مرتبط با سلامت معنوی است، هرچند نه دقیقاً با همین اصطلاح رایج در غرب، این موضوع مورد توجه قرار گرفت.

به عنوان مثال، ما در متون دینی خود بحث «قلب سلیم»، موضوع فطرت و مفاهیم مشابه را داریم. در قرآن کریم و در تفسیر مرحوم علامه طباطبایی در المیزان، در تفسیر آیات ابتدایی سوره بقره و ذیل آیه «ذلک الکتاب لا ریبَ فیه هُدی للمتقین»، ایشان توضیح می‌دهند که معنای «متقین» در اینجا تقوای صرف دینی نیست، بلکه به معنای تقوای پیشادینی است. به این معنا که انسان، بما هو انسان و نه صرفاً در چهارچوب اسلام، ویژگی خاصی دارد که خوبی‌ها را می‌یابد و به سوی آن حرکت می‌کند. در اینجا هم بُعد بینشی وجود دارد و هم بُعد کنشی. یعنی انسان نخست خوبی‌ها را درک می‌کند و سپس به سوی آن‌ها حرکت می‌نماید.

این معنویت، زمانی که به مرحله‌ای خاص برسد، انسان در می‌یابد که این یافت‌های درونی دیگر کفایت نمی‌کنند. در اینجا است که دست در دست وحی می‌گذارد و وارد عرصه دینداری می‌شود. در این مرحله، معنویت انسان به سمت رشد و تعالی حرکت می‌کند.

لازم به ذکر است که معنویت، امری تشکیکی است؛ یعنی دارای شدت و ضعف بوده و درجات مختلف دارد. از همین رو، فرد معنوی با عمل به آموزه‌های دینی، در سه بُعد بینشی، گرایشی و کنشی تقویت می‌شود. یعنی فهم و ادراک او ژرف‌تر شده، گرایش‌هایش به امور خیر متعالی‌تر می‌شود و کنش‌ها و رفتارهایش نیز اصلاح و تقویت می‌گردد.

این معنویت پیشادینی، مقدمه ورود به معنویت دینی و سپس سلامت معنوی به معنای جامع کلمه است. در ایران نیز پس از صدور ابلاغیه سازمان بهداشت جهانی، نهادهای مختلفی در این حوزه فعال شدند. از جمله فرهنگستان علوم پزشکی که با توجه به مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی و نیز با استناد به فرمایشات مقام معظم رهبری که سلامت معنوی را از وظایف حوزه علمیه دانستند و فرمودند این مسئله یک امر الهیاتی است، فعالیت‌های گسترده‌ای را آغاز کرد. در این راستا، همکاری فضلا و اساتید حوزه علمیه طی بیش از یک دهه در عرصه سلامت معنوی نتایج ارزشمندی به همراه داشته است.

به عنوان نمونه، در سال ۲۰۱۳ میلادی (۱۳۹۲ شمسی)، ابلاغیه‌ای از سوی سازمان بهداشت جهانی صادر شد که بخشی از فعالیت‌های صنعت معنویت را در قالب مراقبت معنوی در حیطه «طب تسکینی» در بیمارستان‌ها گنجاند. این اقدامات در خصوص بیمارانی بود که دچار بیماری‌های لاعلاج یا صعب‌العلاج بودند؛ به‌گونه‌ای که از طریق مراقبت‌های معنوی، فرآیند تحمل درد و درمان آن‌ها آسان‌تر شود. همچنین در بحران‌هایی مانند کرونا و موارد مشابه، این روش‌ها به کار گرفته شد و در ایران نیز همین روند دنبال گردید. در ذیل طب تسکینی وزارت بهداشت، مراقبان معنوی مشغول فعالیت هستند و فضلای حوزه علمیه در این زمینه حضوری فعال دارند.

از جمله نمونه‌های قابل ذکر، طرحی است که جناب آقای دکتر احمدی فراز آن را اجرا کردند. این طرح با محوریت سلامت معنوی و نیایش‌محور در بیمارستان‌های مختلف به اجرا درآمد و پروتکل‌های مشخصی برای آن طراحی و پیاده‌سازی شد و خروجی‌های ارزشمندی نیز حاصل گردید.

چگونه صنعت معنویتِ اسرائیلی، مقاومت را هدف گرفته است؟

خوشبختانه نظام سلامت کشور نیز از این فعالیت‌ها استقبال کرده است. این‌ها نمونه‌ای از فعالیت‌های ایجابی ما در این حوزه است و البته نمونه‌های متعددی دیگر نیز وجود دارد که به صورت منظم در حال اجراست و حوزه علمیه در آن فعالانه مشارکت دارد.

اما نکته‌ای که باعث شد امروز در خدمت شما باشیم، ظهور و بروز برخی رقیبان معنوی انحرافی در این عرصه است. این جریان‌ها صنعت معنویت در جامعه و سلامت معنوی افراد را به چالش کشیده‌اند.

علت اصلی این تقابل آن است که جریانات معنوی انحرافی، با مستندات صحیح معنوی مخالفت می‌کنند. بخشی از این مخالفت به دلیل هویت فرقه‌ای آن‌هاست. البته منظور از فرقه در اینجا، همان فرقه‌های تاریخی و کلاسیک نیست که در گذشته می‌شناختیم. بلکه این‌ها در قالب جنبش‌های اجتماعی ظاهر شده‌اند که بیشتر از آنکه ماهیت فرقه‌ای رسمی داشته باشند، با رویکردهایی مانند درمان‌گری، آرامش‌بخشی، تناسب اندام و مسائل مشابه فعالیت می‌کنند.

این جریان‌ها به‌نوعی هویت شبه‌فرقه‌ای پیدا کرده‌اند و سلامت معنوی که ما در حوزه علمیه مبتنی بر آموزه‌های اصیل اسلامی ارائه می‌دهیم، در تقابل با آن‌ها قرار می‌گیرد. همین امر باعث ایجاد تعارض میان ما و آن‌ها شده است. به‌ویژه در جنگ اخیر، ظهور و بروز این جریان‌ها بسیار قابل‌توجه بوده و نقش‌آفرینی آن‌ها در ساحت سلامت معنوی و تأثیرگذاری بر افکار عمومی و رزمندگان، مسئله‌ای جدی و قابل تأمل است.

 

* سلامت معنوی غربی، ریشه در دین دارد یا مکاتب سکولار و انحرافی؟

در غرب، ما شاهد بروز یک بحران معنوی جدی بوده‌ایم. این وضعیت، پس از دوره موسوم به «عصر روشنگری» در اروپا و در پی اشکالاتی که برخی فلاسفه، از جمله دیوید هیوم، به مقوله معجزه و مبانی دین مسیحیت وارد کردند، به‌وجود آمد. در این فضا، برخی حتی وجود تاریخی حضرت عیسی مسیح علیه‌السلام را نیز زیر سؤال بردند و تناقضات متعددی در کتاب مقدس مسیحیان مطرح شد. این جریان از سطح نخبگانی آغاز شد و رفته‌رفته به بدنه و عموم جامعه سرایت کرد. در نتیجه، بخش قابل‌توجهی از مردم یا سکولار شدند و یا دست‌کم دین را به کناری نهادند.

در این شرایط، تمدن مدرن وعده داد که اگر مردم از دین فاصله بگیرند و آن را به‌عنوان خرافه کنار بگذارند، همه آنچه ادیان وعده داده‌اند را از طریق علم به آن‌ها عرضه خواهد کرد. این‌گونه بود که تقابل میان دین و علم شکل گرفت و مردم غرب به‌تدریج علم را بر دین ترجیح دادند. فضای حاکم بر غرب در آن مقطع، فضایی مبتنی بر پیشرفت‌های علمی و اختراعات متنوع و رفاه مادی بیشتر بود.

اما در ادامه، همان‌گونه که فطرت انسان اقتضا می‌کند ـ چراکه انسان بر اساس فطرت الهی خلق شده است؛ «فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا» ـ گرایش به امر متعالی و میل به غایت برتر، همواره در وجود بشر باقی ماند. هرچند در ادبیات جهانی برای رسیدن به یک ادبیات مشترک، واژگان و اصطلاحات خاصی به‌کار می‌رود، اما مقصود همان گرایش فطری به الله متعال است. مردم غرب در حالی که از دین رسمی فاصله گرفته بودند، به‌واسطه وعده‌هایی که تمدن غرب به آن‌ها داده بود، در انتظار تحقق آرامش و خوشبختی و ساخت بهشتی زمینی بودند. اما این وعده‌ها محقق نشد.

با گذر زمان، نارضایتی‌ها افزایش یافت و آن گرایش درونی به معنویت، هر روز فشار بیشتری به مردم وارد می‌کرد. این وضعیت تا جنگ جهانی دوم ادامه داشت. در جریان جنگ جهانی دوم، و به‌ویژه پس از جنایات هولناکی که از سوی آمریکا در ژاپن و با پرتاب بمب‌های اتمی رخ داد، جامعه غربی دچار شوکی جدی شد. به اصطلاح خودشان، در این مقطع «کارخانه معنویت‌سازی» در غرب منفجر شد. مردم به یکباره دریافتند که وعده‌هایی که تمدن غرب به آن‌ها داده بود، نه‌تنها به تحقق نپیوسته، بلکه جهنمی واقعی را پدید آورده است. رفاه مادی در اختیار عده محدودی قرار گرفته بود، اما آرامش پایدار و معنوی در زندگی عمومی مردم جایی نداشت.

در چنین فضایی، مردم بار دیگر به معنویت رو آوردند. اما از آنجا که دین رسمی مسیحیت را از صحنه خارج کرده بودند، به سراغ ادیان جایگزین و گاه ادیان ساختگی رفتند. برخی حتی جریان‌هایی فرقه‌گونه ایجاد کردند و ادیان سنتی را با حذف آموزه‌های مربوط به جهاد و مقابله با ظلم، در قالب معنویت‌های بدون مرز و بی‌خاصیت، به مردم عرضه کردند. هدف اصلی این جریان‌ها، نه هدایت مردم، بلکه پاسخ به یک چالش اجتماعی و حل مسئله معنویت در جامعه‌ای دین‌گریز بود.

در این میان، نظام سلطه و استکبار نیز به این مسئله توجه ویژه‌ای نشان داد. آن‌ها دریافتند که شکوفایی معنویت فطری در میان مردم غرب می‌تواند تهدیدی جدی علیه نظم استکباری حاکم باشد. چراکه شاخصه‌های معنویت حقیقی، اموری فطری همچون عدالت‌طلبی، مهربانی، خیرخواهی، زیبایی‌طلبی و مبارزه با ظلم است. به همین دلیل، آن‌ها متوجه شدند که اگر این معنویت اصیل در میان مردم مستضعف و اکثریت خاموش غرب بیدار شود، به سرعت در برابر یک درصدی‌های ثروتمند و قدرتمند حاکم قرار خواهد گرفت.

در همین مقطع، جریان‌هایی معنوی معترض به وضع موجود  و تظاهرات‌های اعتراضی در غرب رخ داد. به‌دنبال این تحولات، نظام استکبار تصمیم گرفت معنویت در حال رشد را استحاله کند. به همین دلیل، معنویت‌های جایگزین و تحریف‌شده‌ای طراحی و ترویج شد که از جمله آن‌ها می‌توان به «تفکر نوین» و آموزه اصلی آن یعنی «قانون جذب» اشاره کرد. در این جریان‌ها، ثروتمندان و قدرتمندان تقدیس شدند و این معنویت استحاله‌شده، نه‌تنها با نظام سلطه مقابله نکرد، بلکه آن را تأیید و تقدیس نمود.

این نوع معنویت، به‌دلیل خلا معنوی موجود در غرب، به‌سرعت گسترش یافت. در مقابل، در کشور ما که مردم دین‌دار و متدین هستند و دین جامع و کامل اسلام خود متضمن معنویت حقیقی است، این خلا معنوی اساساً وجود نداشته است. پیش‌تر نیز بیان شد که گرایش‌های معنوی فطری در وجود انسان، همواره انسان را به سوی امر متعالی سوق می‌دهد.

علاوه‌براین، آمار و شواهد متعددی نیز گواهی می‌دهند که افرادی که زندگی دینی و معنوی دارند، در مواجهه با بحران‌ها از تاب‌آوری بالاتری برخوردارند و در بیماری‌ها، روند بهبود جسمی و روانی بهتری را تجربه می‌کنند. همین امر باعث شد نظام‌های سلامت غربی نیز به مسئله معنویت توجه کنند، البته نه به‌عنوان یک مقوله الهیاتی و دینی، بلکه به‌عنوان رویکردی که نتایج کارکردی مثبت دارد. آن‌ها از منظر کارکردگرایی به این موضوع نگاه کردند و به همین دلیل، مبانی و رویکردهای آن‌ها با آنچه در آموزه‌های اصیل دینی ما وجود دارد، کاملاً متفاوت است.

با این حال، در برخی زمینه‌ها، به‌دلیل ادبیات جهانی مشترک، نقاط همپوشانی شکلی و ظاهری میان این رویکردها وجود دارد که برای تعاملات بین‌المللی مورد استفاده قرار می‌گیرد. اما در عین حال، ما بر حفظ مبانی و خطوط قرمز عقیدتی و الهیاتی دین خود تأکید داشته و هیچ‌گاه از اصول ثابت و اصیل اسلامی در این زمینه عدول نکرده‌ایم.

 

* آیا قرآن سلامت معنوی را در ایمان به غیب متقین می‌داند یا خیر؟

همان‌طور که قبلاً عرض کردم، تقوای پیشادینی که حضرت علامه طباطبایی در تفسیر المیزان بیان کرده‌اند، امری فطری است که همه انسان‌ها در هر نقطه از جهان، از جمله در غرب، به آن مجهز هستند. انسان‌ها بر اساس همین نیاز درونی و فطری خود، به معنویت پی برده‌اند و اثرات آن را در زندگی خود مشاهده کرده‌اند؛ لذا سعی کرده‌اند از آن بهره‌مند شوند.

اصل سلامت معنوی که بیان شد، با ویژگی‌هایی که در ادامه آیات قرآنی آمده، تعریف می‌شود؛ از جمله ایمان به غیب، اهل نماز بودن (که در اینجا به معنای ارتباط قلبی و معنوی با آیات متعالی است)، و همچنین انفاق اموال در راه خیر. این ویژگی‌ها به معنویت و دینداری نسبت داده می‌شود، اما لزوماً مختص دین نیستند. دین این ویژگی‌ها را تشدید و تقویت می‌کند، اما به لحاظ فطری، انسان‌ها از این خصائص برخوردارند.

بنابراین، تا این مرحله، ما با غرب هم‌سو هستیم و معتقدیم که انسان معنوی ایمان به غیب دارد، زیرا آن را از درون و فطرت خود می‌یابد. این امر با روایت حضرت صادق علیه‌السلام نیز سازگار است، جایی که در پاسخ به پرسشی درباره مکان خداوند، فرمودند: «اگر در کشتی غرق شده‌ای و هیچ پناهی نداری، کسی که برایت پناه است همان خداست.» یعنی در شرایطی که همه اسباب و علل قطع می‌شوند، انسان باز هم خدا را می‌یابد و به او متوسل می‌شود.

اما از این نقطه به بعد، ما با غرب تفاوت پیدا می‌کنیم. سلامت معنوی در مسیر ما به دین اسلام گره خورده است. ما معتقدیم که پس از رسیدن به مرحله‌ای از سلامت معنوی، باید دست به دست وحی و دین دهیم و معنویت خود را بر اساس آموزه‌ها و احکام دینی اسلام تقویت کنیم. این روند همواره در طول تاریخ چنین بوده است. به تعبیر برخی بزرگان، زمانی که پیامبر اسلام(ص) دعوت خود را آغاز کرد، مردم بر اساس همان فطرت الهی که داشتند، خوبی‌ها را درک کردند و به دعوت ایشان پاسخ مثبت دادند. آن‌ها با ویژگی‌هایی مانند «امین» بودن، که فطری بود، دست به دست وحی دادند و این رابطه شکل گرفت.

اما در غرب، این روند متفاوت است. معنویت را امری فرادینی می‌دانند؛ یعنی برای آن‌ها معنویت محدود به یک دین خاص نیست. به عنوان مثال، فردی بودایی می‌تواند با عبادت بت‌ها به آرامش برسد و این به عنوان معنویت پذیرفته می‌شود. یا کسانی که مدیتیشن انجام می‌دهند، این حالت را معنویت تلقی می‌کنند. حتی کسانی که ورزش‌هایی مانند تمرینات هوازی و تنفس‌های عمیق را انجام می‌دهند و از این طریق آرامش می‌یابند، این‌ها را نیز به عنوان مکانیزم‌های سلامت معنوی قبول دارند.

در نتیجه، وجه تمایز اصلی ما با سلامت معنوی غربی در همین نقطه است؛ تا جایی با آن‌ها همراهیم که انسان‌ها فطرتاً به معنویت گرایش دارند و آن را تجربه می‌کنند، اما از آنجا به بعد، ما وارد حوزه دینداری خود می‌شویم و سلامت معنوی را در چارچوب دین اسلام تعریف و تقویت می‌کنیم.

 

* با توجه به تفاوت مبدأ سلامت معنوی در اسلام و غرب، نقش معنویت در جنگ‌هایی مثل جنگ با اسرائیل چیست؟ آیا معنویت می‌تواند موازنه را تغییر دهد یا ابزاری در خدمت غرب است؟

دقیقاً همین مسئله مطرح است؛ ما در نظام عالم، تنها دو ولایت داریم: «ولایت الهی» و «ولایت شیطانی». هیچ ولایتی خارج از این دو وجود ندارد. این تصور که فردی بگوید «من در هیچ‌کدام از این حوزه‌ها قرار ندارم و در ولایت مستقلی به سر می‌برم»، از اساس باطل است. انسان‌ها ناگزیر یا در مسیر ولایت الهی قرار می‌گیرند یا در مسیر ولایت شیطانی.

در تمدن غرب، آن‌ها زمانی مادی‌گرای صرف بودند و هر آنچه غیر مادی بود را انکار می‌کردند؛ اما این روند در طول تاریخ دچار تغییرات متعدد شد. اکنون در غرب، جریان غالب، کاملاً ماوراءگرا شده است. به‌گونه‌ای که نه تنها در زندگی روزمره، بلکه در سینما و فرهنگ عمومی، افراط در پرداختن به ماوراءالطبیعه دیده می‌شود؛ با این تفاوت که بسیاری از خرافات را نیز در زمره امور معنوی قرار می‌دهند. به‌گونه‌ای که برخی معنویت را هر آنچه غیر مادی است، می‌دانند. از همین رو، در نگاه آن‌ها مصرف مواد مخدر و ایجاد توهم، ارتباط با جن، شیطان‌پرستی و امثال آن نیز معنویت شمرده می‌شود.

در تمدن غرب، پس از جنگ جهانی دوم و بیداری نسبی مردم نسبت به وعده‌های محقق‌نشده تمدن غربی، نظام استکباری دریافت که معنویت، ابزاری قدرتمند در دست مردم برای مقابله با آن‌ها شده است. لذا تصمیم گرفتند معنویت را به انحراف بکشانند و آن را در کنترل خود درآورند؛ زیرا به خوبی متوجه شدند که این ابزار معنوی اگر در اختیار ملت‌ها باقی بماند، می‌تواند به‌عنوان سلاحی علیه نظام استکبار عمل کند.

برای نمونه، در شرایط امروز یمن، تحلیل‌ها نشان می‌دهد چگونه مردم مقاوم این سرزمین در حالی‌که از امکانات مادی بسیار محدود، سلاح‌های پیشرفته و اقتصاد نیرومند بی‌بهره‌اند، در برابر آمریکا و رژیم‌های استکباری ایستادگی می‌کنند. غربی‌ها که خود مجهز به انواع ادوات جنگی و فناوری‌های نظامی هستند، در تحلیل‌های خود به این نتیجه رسیده‌اند که رمز پایداری ملت یمن در همین «بعد معنوی» است.  به همین دلیل از سال های قبل به معنویت توجه ویژه داشتند و  در کاخ سفید توسط دولت جورج دبلیو بوش در سال ۲۰۰۱ بخشی ویژه به‌عنوان «بخش معنوی» تشکیل شده که مأموریت آن شناسایی و بررسی ظرفیت‌های معنوی در کشورهای مختلف است؛ تا از آن‌ها در جهت منافع خود بهره‌برداری یا در مواردی آن‌ها را منحرف و کنترل کنند.

در آمریکا، برخی جریان‌های معنوی را وارد ساختار حاکمیتی کرده‌اند و برای آن‌ها پروژه تعریف می‌کنند؛ درحالی‌که در ظاهر، این کشور حکومت سکولار دارد. علت این امر آگاهی آنان از تأثیرگذاری جدی معنویت بر جوامع است. چون می‌دانند این فطرت معنوی قابل حذف نیست؛ چنان‌که قرآن می‌فرماید: «لا تَبدیلَ لِخَلقِ اللهِ». لذا تصمیم گرفتند آن را منحرف کنند.

از همین رو در غرب، جریان‌های معنوی مستقل و رو به رشد را که می‌توانستند در برابر نظام سرمایه‌داری و استکباری بایستند، به انحراف کشاندند. برای نمونه، یوگا یکی از شش مکتب فلسفی هند است که در بطن خود پرستش بت‌ها را دارد؛ این بت‌ها در حقیقت همان اجنه‌ای هستند که در دوران جاهلیت عرب نیز پرستیده می‌شدند و قرآن در این باره می‌فرماید: «کانوا یعبدون الجنّ». امروز نیز در هند، بت‌فروشی و پرستش اشکال مختلف از این موجودات ماورایی رواج دارد.

غربی‌ها، یوگا را از بخش‌های خشونت‌آمیز، خرافی و غیر قابل قبولش پالایش کردند و به‌عنوان یک ورزش آرامش‌بخش در سطح جهان تبلیغ کردند. یکی از آموزه‌های مهم در یوگا «اهیمسا» است که معنای درست آن، تسلیم و ظلم‌پذیری است. می‌گوید برای رسیدن به آگاهی و روشن‌ضمیری، باید خشونت نورزید؛ به این معنا که حتی در برابر ظلم نیز واکنش نشان ندهید. جالب این‌که امروز همین یوگا را در رژیم صهیونیستی به‌شدت ترویج می‌کنند؛ و فرقه‌ای به نام «هنر زندگی» وابسته به راوی شانکار در اسرائیل فعال است. مستنداتی وجود دارد که در یکی از جلسات یوگا، گروهی از فلسطینی‌ها و اسرائیلی‌ها را گرد هم آوردند و از طریق مدیتیشن، آن‌ها را به آرامش و دست کشیدن از درگیری دعوت می‌کردند؛ درحالی‌که این معنویت، صرفاً ابزاری برای خلع سلاح و مدیریت افکار است.

از سوی دیگر، جریانی انحرافی در غرب به نام «تفکر نوین» شکل گرفت که محور آن، آموزه‌هایی چون «قانون جذب» است. این جریان، فطرت انسان به عدالت‌طلبی و تقسیم عادلانه مواهب را تحریف می‌کند و ادعا دارد که ثروت و قدرت، ناشی از تجسم و تصور ذهنی است؛ به این معنا که هر فردی در طول تاریخ که ثروتمند یا قدرتمند شده، نتیجه قدرت ذهن و باور به رؤیاهای خود بوده است. این نگاه، در حقیقت تقدس‌بخشی به طبقه ثروتمند و حاکم است و درصدد تثبیت نابرابری در جوامع می‌باشد.

این آموزه‌ها امروز در کشور ما نیز در حال گسترش است. در برخی همایش‌های قانون جذب در ایران، چهره‌های شناخته‌شده مفسد اقتصادی را به‌عنوان الگوی موفقیت و ثروت معرفی می‌کنند. برای نمونه، فردی مانند شهرام جزایری با سابقه پرونده‌های سنگین اقتصادی و محکومیت قضایی، در چنین محافلی دعوت می‌شود و از او به‌عنوان فردی معنوی و موفق یاد می‌کنند؛ درحالی‌که این افراد، از مسیر غیرشرعی و نامشروع به این جایگاه رسیده‌اند و اکنون در حال مقدس‌سازی و تطهیر چهره آن‌ها در افکار عمومی هستند.

در کنار این انحرافات، بخش دیگری از جریان معنویت غربی، مبتنی بر ارتباط با اجنه است. از منظر مبانی فلسفی و دینی، و حتی در تجربه‌های میدانی، وجود موجوداتی غیرمادی به نام «جن» مسلم است. بنابر آیات قرآن، برخی از آن‌ها در دشمنی با انسان قسم خورده‌اند و این واقعیت در عرصه‌های فرهنگی و رسانه‌ای غرب، به‌ویژه در هالیوود، به‌شدت تبلیغ و بازنمایی می‌شود.

این جریان‌های معنوی انحرافی، در حقیقت سلامت معنوی اصیل ما را هدف گرفته و درصدد سست کردن و ضربه زدن به آن هستند. رهبر معظم انقلاب نیز در مواجهه با بحران‌های اجتماعی، همواره بر سه رکن عقلانیت، عدالت و معنویت تأکید داشته‌اند و هشدار داده‌اند که این ارکان باید در جامعه متعادل و هماهنگ باشد. متأسفانه در شرایط فعلی، تحت تأثیر تبلیغات غربی، موضوع معنویت (آن هم از نوع کاذب) در جامعه ما بیش از حد پررنگ شده است.

مقام معظم رهبری در سال ۱۳۸۹ در سخنرانی خود در قم صراحتاً اعلام فرمودند که انقلاب اسلامی یک انقلاب دینی است و دشمنان با تدبیر و برنامه‌ریزی درصدد آسیب زدن به باورهای دینی مردم هستند. ایشان نام برخی از این جریانات مانند بهائیت، کلیساهای خانگی و عرفان‌های کاذب را به صراحت بر زبان آوردند. امروز همان جریانات معنوی که رقیب سلامت معنوی اصیل در کشور ما هستند، با برنامه‌ریزی جدی و منسجم در حال فعالیت می‌باشند.

 

* امروز جریانات معنوی انحرافی در داخل کشور در چه حوزه‌ها و با چه روش‌هایی فعال هستند؟

این جریان‌ها در حال حاضر به‌صورت سازمان‌یافته در داخل کشور مشغول فعالیت هستند. یکی از محورهای اصلی آن‌ها، موضوعی تحت عنوان «تفکر نو» است. رهبران اصلی این جریان، افرادی هستند که در غرب دوره دیده‌اند و پس از بازگشت به ایران، فعالیت‌های خود را در قالب برگزاری همایش‌ها، دوره‌های آموزشی و تربیت شاگرد آغاز کردند. این شاگردان در حال حاضر در سراسر کشور گسترش یافته و این آموزه‌ها را تبلیغ و ترویج می‌کنند.

این جریان‌ها بر این باورند که اگر انسان به خوبی فکر کند، خوبی را جذب می‌کند و اگر به بدی بیندیشد، بدی را به سمت خود خواهد کشاند. رهبران اصلی این تفکر توصیه می‌کنند که افراد همواره به گل، خوبی، عشق و بهشت فکر کنند تا به زندگی خوبی دست یابند و به تعبیری، در همین دنیا به نوعی همان دنیای مطلوب و آرمانی را تجربه کنند.

برای مثال، آقای «آزمندیان» معتقد است که اگر انسان به جهنم یا فقر بیندیشد، در آینده همان جهنم و فقر را در زندگی خود خواهد دید. این در حالی است که چنین آموزه‌هایی کاملاً در تعارض با آموزه‌های قرآن کریم قرار دارد؛ چرا که در قرآن، بحث مرگ و مرگ‌اندیشی به‌طور مکرر مطرح شده و آیاتی درباره معاد وجود دارد که همواره انسان را به یاد آخرت می‌اندازد. در متون دینی ما نقل است که پیامبران الهی را «مرغان مرگ‌اندیش» می‌نامیدند، چرا که پیوسته مردم را به یاد مرگ می‌آوردند. این اصل درون‌مایه دین اسلام است؛ چرا که دنیا مزرعه آخرت است و این دنیا و آخرت از یکدیگر جدا نیستند، بلکه در هم تنیده و پیوسته‌اند. در همین حیات مادی نیز مسائل معنوی حضور دارد و آموزه‌های دین ما بر این حقیقت تأکید دارد. اما این جریان‌ها درصدد تضعیف این نگاه معنوی هستند.

این اقدامات به‌ویژه در شرایطی انجام می‌شود که در جبهه مقاومت، با جنگ تحمیلی رژیم صهیونیستی و آمریکا جنایتکار روبه‌رو هستیم؛ جنگی که قطعاً به شکست آن‌ها خواهد انجامید. قرآن کریم در این زمینه می‌فرماید: «وَلَا تَهِنُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَنتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ»؛ یعنی «سست نشوید، غمگین نگردید که شما برترید، اگر ایمان دارید». در این شرایط، این جریان‌ها با ایجاد فضای ترس و ناامیدی در میان مردم، تلاش می‌کنند باورهای دینی را سست کرده و مردم را دچار تردید، ترس و افسردگی کنند تا به این وسیله توان مقاومت را از جامعه بگیرند. در حالی که قرآن تصریح می‌کند: «إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ»؛ یعنی اگر مؤمن باشید، برتر هستید و قطعاً پیروزی با شماست. این جریان‌ها در تلاش‌اند ریشه‌های این باور را از بین ببرند.

چگونه صنعت معنویتِ اسرائیلی، مقاومت را هدف گرفته است؟

یکی از نمونه‌های شاخص در این زمینه، «حسین عباس‌منش» است که از مروجان اصلی این جریان به شمار می‌رود.

ایشان در یکی از مطالب اخیر خود، راهکارهایی برای آرامش در بحران‌ها ارائه کرده بود. نکته قابل توجه آن بود که در این مطالب، هیچ اشاره‌ای به عامل جنگ تحمیلی و مقصر این بحران‌ها نشده بود. او توصیه می‌کرد که مردم اصلاً به این مسائل کاری نداشته باشند. این آموزه‌ها مردم را به بی‌تفاوتی سوق می‌دهد. بر اساس آموزه‌های این جریان، افراد نباید درباره جنگ فکر کنند و اگر کسی به موضوعات منفی فکر کند، آن‌ها را جذب می‌کند. رهبران این تفکر می‌گویند که حتی با مبارزه با جنگ، خود جنگ را گسترش می‌دهید؛ یا اگر علیه مواد مخدر صحبت کنید، باعث رواج بیشتر آن می‌شوید. بنابراین، توصیه می‌کنند که به هیچ موضوع منفی فکر نکنید.

برخی دیگر از مروجان این جریان معتقدند که ارتعاشات موجود در عالم، عامل بروز جنگ‌هاست و افراد باید فرکانس‌های ذهنی خود را مثبت کنند. آنان بر این باورند که یک هجمه فرکانسی جهانی اتفاق افتاده که در آن فرکانس‌های منفی افزایش یافته و علت بروز این جنگ‌ها و بحران‌ها را همین می‌دانند. از دیدگاه آنان، تقصیر متوجه خود مردم است. این افراد معنویت را کاملاً درونی و فردی تعریف می‌کنند و می‌گویند: «تو حالت خوب باشد، کفایت می‌کند.» در نتیجه، مردم را از مسائل اجتماعی و حضور در میدان مبارزه دور می‌کنند. این کار، همان چیزی است که دشمن می‌خواهد. چه بسا بسیاری از افراد، ناآگاهانه در این مسیر گام برداشته و بدون آن‌که بدانند در چه پازلی قرار گرفته‌اند، آموزه‌های این جریان را ترویج می‌کنند.

بخشی از این جریان‌ها نیز در حوزه یوگا فعال هستند. در کنار آن، جریاناتی مانند «علی یعقوبی» نیز وجود دارد که در حوزه مسائل ماورایی فعالیت می‌کند. ادعای اصلی این جریان آن است که در عالم، موجوداتی به نام اجنه وجود دارند که ما نیز طبق آموزه‌های دینی وجود آن‌ها را قبول داریم؛ اما میزان اثرگذاری آن‌ها در زندگی انسان، محدود و در حد وسوسه است. قرآن کریم نیز می‌فرماید: «إِنَّ کَیْدَ الشَّیْطَانِ کَانَ ضَعِیفًا».

در حالی‌که این جریان ادعا می‌کند موجوداتی به نام «دیاران» در زیرزمین زندگی می‌کنند و ساحران یهود از طریق آن‌ها، جبهه مقاومت را شکست خواهند داد و حزب‌الله، یمن، سپاه قدس و موشک‌ها از کار خواهند افتاد. این جریان همچنین ادعا می‌کند که در نهایت فردی به نام «طالوت» ظهور خواهد کرد و قدس را آزاد خواهد ساخت. آموزه‌های انحرافی این جریان متأسفانه در میان برخی افراد و حتی گاه در برخی مراکز مدیریتی نیز نفوذ کرده است.

این جریان‌ها با بزرگنمایی قدرت‌های ماورایی، در تلاش‌اند در جامعه فضای ترس ایجاد کنند. در حالی که اگر واقعاً چنین قدرت‌هایی در اختیار داشتند، ضرورتی نداشت که سلاح، موشک، هواپیما و سامانه‌های دفاعی ساخته شود و آن‌ها می‌توانستند با همان روش‌های موهوم، امور را سامان دهند.

علاوه بر این‌ها، جریان‌هایی نظیر استرولوژیست‌ها و پیشگوها نیز فعال‌اند که با پیشگویی‌های بی‌اساس، مردم را از عقلانیت و تحلیل منطقی دور می‌کنند. برخی از آن‌ها حتی با ظاهری مذهبی ادعا می‌کنند که طلسمی برای حفظ کل ایران نوشته‌اند. یا در وقایع اخیر، برخی ادعا کردند که در فلان تاریخ، فرکانس‌های دشمن از کار خواهد افتاد و جنگ متوقف خواهد شد. این در حالی است که هیچ‌کدام از این ادعاها مبنای عقلی و دینی ندارد.

رهبر معظم انقلاب همواره بر عقلانیت، عدالت و معنویت به‌عنوان اضلاع سه‌گانه مورد نیاز جامعه اسلامی تأکید دارند. ایشان می‌فرمایند همان‌گونه که به قدرت نظامی و مسائل مادی توجه می‌شود، باید معنویت نیز در جامعه حفظ و تقویت شود. اما این معنویت، به معنای دعا و توسل و استمداد قلبی از خداوند است؛ نه معنویتی که در این جریان‌ها تبلیغ می‌شود و مردم را از حضور اجتماعی و مقاومت دور می‌کند.

این جریان‌ها در کنار اقدامات فرهنگی و معنوی، در حوزه جاسوسی نیز فعالیت می‌کنند. شورای عالی امنیت ملی در ابلاغیه‌ای، به افراد مرتبط با سرویس‌های جاسوسی، تا تاریخ معینی مهلت داده است تا خود را معرفی کنند؛ در غیر این صورت با آن‌ها به‌عنوان ستون پنجم برخورد خواهد شد. برای نمونه، «کمال الماسی جاف» رهبر پیشین «اکنکار» در ایران، هم‌اکنون در کردستان عراق فرقه «فرزندان بنی‌» را راه‌اندازی کرده و از طریق شبکه‌های اجتماعی، ضمن انتشار اخبار جعلی، آشوب‌طلبی و دعوت به جاسوسی، در حال همکاری با سرویس‌های جاسوسی است.

فرقه «عرفان حلقه» به رهبری «محمدعلی طاهری» نیز به‌شدت معاند نظام جمهوری اسلامی ایران است. وی در زمان حضور در ایران، مدعی بود که این جریان سیاسی نیست، اما اکنون در شبکه‌های ضدانقلاب مانند ایران اینترنشنال فعال است و از همان شبکه ارتباطی برای تحریک کنشگری در داخل ایران استفاده می‌کند.

به طور خلاصه، این جریان‌ها در تلاش‌اند تا ارزش‌هایی نظیر وحدت، شجاعت و غیرت را که در جبهه مقاومت بسیار برجسته است، هدف قرار دهند. در این میان، حوزه علمیه به دلیل رسالت هدایت‌گری و اقامه دین، وظیفه دارد وارد میدان شود.

در مواجهه با این جریانات، دو رویکرد وجود دارد: نخست، در قبال جاسوسان و معاندان که برخورد با آن‌ها وظیفه دستگاه‌های امنیتی و قضایی است. دوم، در قبال عموم مردم و افرادی که ناآگاهانه درگیر این جریانات شده‌اند. حوزه علمیه در این زمینه، با اطلاع‌رسانی و آگاهی‌بخشی، آسیب‌ها و انحرافات این جریانات را معرفی می‌کند. فعالیت حوزه در این زمینه، معطوف به روشنگری و جهاد تبیین است.

تجربه نشان داده است که بسیاری از افراد، پس از اطلاع از ماهیت واقعی این جریانات، از آن‌ها فاصله گرفته‌اند. نمونه‌هایی از مربیان یوگا، مروجان قانون جذب و پیروان سایر جریان‌ها وجود داشته که پس از آگاهی‌یافتن از ابعاد انحرافی این گروه‌ها، مسیر خود را تغییر داده‌اند. حوزه علمیه با سیاست روشنگری پیشگیرانه، در تلاش است مردم را در برابر آموزه‌های انحرافی واکسینه کند تا در آینده گرفتار آن‌ها نشوند. این کلیت مواجهه حوزه با این جریان‌هاست.

یکی از این جریانات، جریان موسوم به «موج کره‌ای» است. در این‌باره لازم به توضیح است که کره جنوبی پیش از حمله موشکی رژیم صهیونیستی به ایران، در جلسه شورای حکام آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، به قطعنامه‌ای رأی مثبت داد که علیه برنامه هسته‌ای جمهوری اسلامی ایران صادر شده بود. افزون بر این، بنابر گزارش منابع رسمی کره جنوبی، در سال ۲۰۲۴ میلادی، این کشور در اوج درگیری‌ها و جنگ‌های منطقه، به رژیم صهیونیستی شش میلیون دلار اسلحه با قیمت پایین تحویل داده است؛ سلاح‌هایی که در جنگ علیه مردم فلسطین به کار گرفته شده‌اند.

همچنین دولت کره جنوبی در مقاطع مختلف، چندین هواپیما حامل کمک‌های غیرنظامی به رژیم صهیونیستی ارسال کرده و در عین حال، میلیاردها دلار از دارایی‌های جمهوری اسلامی ایران را مسدود کرده و از استرداد آن‌ها خودداری می‌کند. این کشور اساساً در تقابل با جمهوری اسلامی ایران قرار دارد و در ذیل سیاست‌ها و راهبردهای استعمار نوین آمریکا فعالیت می‌کند. افزون بر این، در جنگ عراق و دیگر مناطق حساس منطقه، کره جنوبی همراه با آمریکا حضور و نقش‌آفرینی داشته است.

در این میان، جریانی با عنوان «موج کره‌ای» شکل گرفته که با محوریت کلیدواژه‌هایی نظیر «K-pop» و «K-drama» (موسیقی پاپ کره‌ای و سریال‌های درام کره‌ای) در حال ترویج یک الگوی فرهنگی است. این جریان، تصویری آرمانی و بهشتی از کره جنوبی ارائه می‌کند و به واسطه تولیدات فرهنگی و هنری خود، به‌ویژه در قالب موسیقی و سریال، فرهنگ و سبک زندگی خاصی را به مخاطبان ایرانی القا می‌کند.

بر اساس برآوردها، تعداد مخاطبان این جریان در ایران به چندین میلیون نفر می‌رسد که بخش عمده آنان را دانش‌آموزان تشکیل می‌دهند. نکته قابل توجه این است که این طیف از مخاطبان، عمدتاً هیچ ذهنیت منفی یا حساسیتی نسبت به کره جنوبی و اقدامات سیاسی و نظامی آن در قبال ایران و جبهه مقاومت ندارند.

در این فضا، خوانندگان موسیقی پاپ کره‌ای که به آن‌ها «آیدل» گفته می‌شود، تاکنون هیچ موضع‌گیری مشخص و مخالفتی در قبال تجاوزات و جنایات رژیم صهیونیستی و حامیان آن ابراز نکرده‌اند. طرفداران و هواداران این خوانندگان نیز در تبعیت از آنان، همین رویکرد را در پیش گرفته‌اند.

این موضوع به یک چالش جدی تبدیل شده است؛ چرا که در عمل، جریانی فرهنگی ایجاد شده که بخشی از مخاطبان ایرانی را، که می‌بایست در صفوف انقلاب و مقاومت حضور فعال داشته باشند، از این عرصه دور و منفعل ساخته و آنان را درگیر فضایی سرگرم‌کننده و بی‌اعتنا به مسائل اصلی و حیاتی جامعه و جهان اسلام کرده است. در نتیجه، این موج فرهنگی وارداتی، نوعی آسیب نرم به بنیان‌های فکری، ارزشی و هویتی جامعه ایران وارد می‌کند.

 

* حوزه علمیه در برابر جریان‌های انحرافی که به‌دنبال تضعیف مفاهیم ارزشی چون شجاعت، غیرت و وحدت‌اند، چه رسالتی دارد و با چه مفاهیمی باید وارد میدان شود؟

در این زمینه مقوله‌ها و مسائلی وجود دارد که رسیدگی به آن‌ها در حیطه وظایف نیروهای امنیتی قرار می‌گیرد؛ به این معنا که اگر افرادی در قالب جاسوس یا نفوذی در کشور فعالیت کنند، شناسایی و برخورد با آن‌ها بر عهده دستگاه‌های امنیتی و قضایی است. اما در کنار این افراد، گروهی دیگر نیز هستند که از میان مردم عادی‌اند و ذهن و باورهایشان به‌صورت کامل فریب این جریان‌های انحرافی را خورده است. این افراد، بدون آن‌که آگاه باشند، از مفاهیم ارزشی اصیل فاصله گرفته و در دام آموزه‌های غلط گرفتار شده‌اند. در این بخش، حوزه‌های علمیه بنا به رسالت هدایت‌گری خود که اقامه دین و هدایت مردم در مسیر دینداری است، مسئولیت مستقیم برعهده دارند و در این زمینه نیز فعالیت خود را آغاز کرده‌اند.

حوزه‌های علمیه، کارکرد خود را در این زمینه در قالب روشنگری و آگاه‌سازی تعریف کرده‌اند و نگاهی که به این افراد دارند، نگاهی متفاوت با جاسوسان و عوامل نفوذی است. در فضای فعالیت جریانات انحرافی، بخشی از افراد به‌صورت خواسته یا ناخواسته در حال فعالیت هستند که تکلیف آن‌ها روشن است و مقامات قضایی و امنیتی موظف‌اند با آنان برخورد کنند. این مقوله، حوزه علمیه را در حیطه مسئولیت خود نمی‌بیند. اما آنچه در حیطه مسئولیت حوزه‌های علمیه قرار دارد، موضوع روشنگری، تبیین و آگاهی‌بخشی است.

حوزه علمیه در این زمینه وظیفه دارد آسیب‌ها را معرفی و جریان‌های انحرافی را به جامعه بشناساند و قطعا در این مسیر، اگر رشد و گسترشی در این جریانات رخ داده، حاصل ناآگاهی و نبود تبیین صحیح در گذشته بوده است. لذا رسالت حوزه این است که خوبی‌ها و بدی‌ها را در کنار یکدیگر معرفی کند و امکان انتخاب صحیح را در اختیار مردم بگذارد. تاکنون نیز حوزه‌های علمیه در عرصه روشنگری عملکرد مطلوبی داشته‌اند. در واقع، نخستین نهادی که در سطح کشور ورود به مقابله با این جریان‌های انحرافی کرد و متوجه حضور آن‌ها در کشور شد، حوزه‌های علمیه بودند. این مقابله از بیش از دو دهه پیش آغاز شد و در قالب فعالیت‌هایی چون برگزاری همایش‌ها، نگارش کتاب، انتشار مقالات تخصصی و نشست‌های علمی صورت گرفت. در آن زمان، حوزه علمیه قم پیشگام این مسیر شد و به‌تبع آن، سایر نهادها و مراکز فرهنگی نیز به این حرکت پیوستند. اکنون نیز حوزه علمیه قم و سایر حوزه‌های علمیه در سراسر کشور در همین مسیر فعال هستند.

چگونه صنعت معنویتِ اسرائیلی، مقاومت را هدف گرفته است؟

نگاه حوزه به عموم افرادی که در این جریانات قرار گرفته‌اند، نگاه به افراد آسیب‌دیده است. کارشناسان این حوزه معتقدند این اشخاص، آسیب‌دیدگان جنگ معنوی و درگیر نبرد نرم و پنهانی هستند که در آن گرفتار شده‌اند. بیانی از رهبر معظم انقلاب اسلامی وجود دارد که ایشان از این افراد با تعبیر «آسیب‌دیده جنگ معنوی» یاد فرموده‌اند. بنابراین، رسالت حوزه این است که این افراد را یاری دهد و زمینه رهایی آن‌ها را از دام این جریانات فراهم کند. بر همین اساس، اصلاح باورها و اندیشه‌های این افراد و نجات آنان از فضاهای انحرافی در دستور کار حوزه‌های علمیه قرار گرفته است.

اکثریت افرادی که در این جریان‌ها فعالیت دارند، به‌صورت ناخواسته و ناآگاهانه وارد این فضاها شده‌اند و حتی نمی‌دانند در چه پازلی در حال ایفای نقش هستند. شواهد و تجربه‌های فراوانی وجود دارد که نشان می‌دهد در موارد متعددی، زمانی که روشنگری صورت گرفته، اطلاعات کافی در اختیار افراد گذاشته شده و زوایای پنهان و پشت‌صحنه این جریانات تبیین شده است، خود آن‌ها منقلب شده و از این مسیر خارج شده‌اند. در همین راستا، مواردی گزارش شده است که مربیانی در حوزه یوگا، با وجود آن‌که هویت و تشخص اجتماعی و منبع درآمدشان در این فضا تعریف شده بود، پس از آگاهی از ابعاد آسیب‌زای آن، به‌صورت کامل از این فضا کناره‌گیری کرده‌اند. در حوزه قانون جذب و سایر جریانات مشابه نیز همین اتفاق افتاده و اشخاصی پس از اطلاع از حقیقت ماجرا و آسیب‌های معنوی و روانی این آموزه‌ها، از آن خارج شده‌اند.

بنابراین، رسالت اصلی حوزه علمیه در این زمینه، انجام روشنگری و پیشگیری فرهنگی است؛ به این معنا که این روشنگری‌ها نه صرفا برای افراد گرفتار در این جریانات، بلکه برای عموم مردم جامعه انجام می‌شود. هدف از این روشنگری، مصون‌سازی و نوعی واکسیناسیون فرهنگی و اعتقادی است، به‌گونه‌ای که در صورت مواجهه مردم با آموزه‌ها و جریان‌های انحرافی، آگاهی کافی داشته و در برابر آن‌ها مصون بمانند. در حقیقت، هر کس که آگاه و مطلع باشد، گرفتار این انحرافات نمی‌شود و در همان ابتدا می‌تواند نسبت به ماهیت و آسیب‌های این جریان‌ها شناخت لازم را پیدا کند.

گزارش خطا
ارسال نظر