بخش تصوف پایگاه خبری
فرقه نیوز: از جمله موضوعاتی که در ارتباط با حدیث مانند رجالشناسی در نقل احادیث باید
مراعات شود و متأسفانه صوفیه به عمد یا به سهو نسبت به آن بیتفاوت بودهاند مسأله
فهم صحیح حدیث است که در استدلال به حدیث نقش اصلی را به عهده دارد.
به گزارش فرقه نیوز_ چه بسیاردیده شده و میشود که به لحاظ عدم فهم صحیح از حدیث یا دشمنی با فردی که به حدیث دربارهی عملکرد او استدلال میکنند در هر دو صورت باطل را حق پنداشته و بعضاً ترویج و یاری کردهاند. چنان که اَحنَف بن قیس (1) رئیس بنیتمیم از سرداران شجاع و سیاستمداران بزرگ عصر خویش که در حِلم و خویشتنداری به او مَثل زدهاند میگوید: «برای یاری پسر عم رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بیرون شدم، که ابوبکره (2) ، مرا دید و گفت: «ای احنف، بازگرد که من از رسول خدا شنیدم میفرمود: هرگاه دو مسلمان شمشیر بر یکدیگر بکشند، قاتل و مقتول در آتش خواهند بود» پرسیدم: «ای رسول خدا، حالِ قاتل که معلوم است، اما مقتول چرا؟ » فرمود «او نیز میخواست هماورد خود را بکُشد» (3) این برخورد و نصیحت را اگر دشمنی ندانیم نمونهای از فهم غلط حدیث میباشد که سعید حوی نیز دربارهی این حدیث و برداشت ابوبکره میگوید: «همراهی با علی بن ابیطالب در پیکار درست و به حق بود، لیکن ابوبکره به ناروا این حدیث را به موردی که علی در آن پیکار کرد؛ یعنی پیکار با سرکشان تعمیم داد. بیگمان این تعمیم و استنباط نادرست است.»(4) به هر روی فهم حدیث از جمله وسائل مهمّ تشخیص صحت و سقم حدیث میباشد و میتوان به آن حدیث جعلی را شناسائی کرد.
همین نتیجهگیری، مانع گرفتاری و ضلالت و گمراهی شدن بوده که علی امیرالمؤمنین - علیهالسلام - سفارش نمودهاند: «هرگاه حدیثی شنیدید، در آن از سر تأمل و رعایت بنگرید، نه صرفاً برای بازگویی. زیرا که بازگویان حدیث فراوان هستند و رعایت کنندگان آن کم هستند» (5) هم چنین فرمودهاند: «هرگاه دو دعوت اختلاف داشتند، بیگمان یکی از آن دو، گمراهانه است» (6)
احادیث مورد استناد صوفیه
صوفیه برای اثبات ادعای «تصوف و عرفان ریشه در قرآن و سنت پیامبر و ائمه معصومین دارد» (7) و اینکه «واژه تصوف و صوفی از همان صدر اسلام مستعمل بوده» (8) بدون ارائه آیه یا آیاتی که ادعای ریشه قرآنی تصوف را ثابت کند، احادیثی را مورد استناد قرار داده تا مدعی شوند «تصوف در افعال و احوال پیامبر اکرم و آیات و اخبار معصومین ظهور یافته است» . (9) به آیاتی که مدعی شدهاند اشاره نکرده، لکن احادیثی را که ذیلاً آورده میشود دلیل ادعای خود ارائه دادهاند:
1 - قال رسول الله: مَنْ سَرَّهُ اَنْ یَجْلِسَ مَعَ اللهِ فَلْیَجْلِسْ مَعَ اَهل التَصَوُّفِ (10) ترجمه کردهاند: «حضرت رسول فرموده: هرکه را خوش میآید که همنشین خدا باشد با اهل تصوف بنشیند» .(11)
2 - قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) : لا تَطْعَنُوا علی اَهْلَ التَّصَوُّف وَ الخِرَقِ فَاِنَّ اَخْلاقَهُمْ اَخْلاقُ الاَنْبِیاءِ وَ لِباسَهُمْ لِباسُ الاَنْبِیاء (12) ترجمه کردهاند: «حضرت رسول فرمود: طعن مکنید و عیب منمائید بر اهل صوفیه و خرقهپوشان پس به درستی که اخلاق و اوصاف ایشان اوصاف و اخلاق انبیاء است و لباس ایشان لباس انبیاء است» .
3 - قال امیرالمؤمنین (علیهالسلام) : اَ التَّصَوُّفُ اَرْبَعَة اَحْرُفٍ تاءُ وَ صادُ وَ واوُ و فاءُ - التّاءُ تَرْکُ وَ تَوْبَةُ وَ تُقی - وَ الصّادُ صَبْرُ وَ صِدْقُ وَ صَفا - وَ الْواوُ، وِرْدُ وَ وُدّ وَ وَفاء وَ الْفاءُ فَرْدُ وَ فَقْرُ وَ فَناءُ (13) ترجمه کردهاند: حضرت فرمود: «تصوف چهار حرف است تاء و صاد و واو و فاء، تاء ترک دنیا و توبه و پرهیزکاری است، و صاد صبر و راستی و صفای دل است، و واو دوستی و توجه ره ورد و دعا و وفاء به عهد است، و فاء تنها بودن از خلق و فقر الیالله و نیستی و فانی شدن از انانیت است» . (14)
این ساختههای بیاصل و اساس را سلطان حسین تابنده در رساله رفع شبهات (15) و علی تابنده در خورشید تابنده (16) و سید قطبالدین نیریزی ذهبی (17) آوردهاند.
البته ناگفته نماند ملاعلی گنابادی این مطلب را که ملاسلطان، سلطان حسین و علی تابنده به عنوان حدیث آوردهاند، او بدون اینکه برایش ادعای حدیثی کند به کار گرفته است. (18)
4 - امام صادق (علیهالسلام) فرمود: مَن عاشَ فی ظاهر الرّسول فهو سَنَی و مَنْ عاشَ فی باطن الرّسولِ فهو صوفی (19) ترجمه کردهاند: «از امام صادق که منبع طریقت بود از تصوف پرسیدند. فرمود: متابعت رسول سنت است و متابعت احوال او تصوف»
برای اینکه دچار اظهارنظرهای بیمورد و بعضاً دسیسههای ایادی فرقهداران، تصوف، مانند جنجالی که امثال شهرام پازوکی در مورد دفاع از استدلالهای بیربط، بل مغرضانه آقای ثبوت (20) - وابسته به فرقه گنابادیه - پیرامون تطهیر حسن بصری از ننگ مخالفت با ائمه طاهرین - علیهمالسلام - و ارتباطش با امویان داشت هر نوخواستهای به اعتبار اینکه خواندن و نوشتن میداند در اموری که حدّ او نیست مداخله نکند، دکتر اسداله خاوری همشیرهزادهی مجدالاشراف اول، وابسته به فرقهی ذهبیه در تحقیق دقیق و محققانهای که پیرامون تاریخ تصوف فرقهای ذهبیه نمودهاند، در بخش بررسی پیرامون پیدایش تصوف و اولین صوفی، به این توجه میدهند «انتساب احادیث و اخباری که گویای نام تصوف و صوفی باشد به حضرت رسول اکرم و مولی الموالی علی - علیهالسلام - از مجعولات است و اعتقاد به اینکه این کلمه از مصطلحات دوران حیات آن دو شخصیت بارز عالم اسلام است مسلماً از موضوعات میباشد و سند صحیحی ندارد»(21)
حاج شیخ عباسعلی کیوان قزوینی شیخ مورد تکریم و تعظیم فرقه گنابادی که در عصر سه تن از رؤساء این فرقه مقام شیخیت داشته و بعد بر اثر مسائلی که بیان داشته (22) با توبه و اظهار ندامت از فعالیتهائی که در حق فرقه گنابادیه آنان را ترک نموده در جواب سؤال کنندهای که جویا میشود اینکه شما تصوف را به حقیقی و مرسوم تقسیم کردهاید، منظورتان این است که تصوف حقیقی مستند به قرآن و احادیث میباشد؟ جواب میدهد: اولاً در قرآن به تصوف و صوفی اشاره نشده است و اگر احادیثی را هم نقل کردهاند، مانند آنچه ملاسلطان در بشارةالمؤمنین آورده است مستند نیست و اینکه من تصوف را به حقیقی و مرسوم تقسیم کردهام، تصوفی را که دارای قطب و آنچه را مربوط به او میشود حقیقی اسم گذاشتهام. و این به معنای آن نیست که اصالت قرآنی و حدیثی تصوف را پذیرفتهام. (23)
فرقه صوفیه گنابادیه با شعار عرفان اسلامی، دستهای به راه انداختهاند تا در کنار اسلام ناب محمدی مطرح شوند، به همین منظور خود را با ربط دادن به قرآن و عترت، به گمراهی افراد، ساخت و تایید احادیث جعلی پرداختند تا ادعای خویش را با قرآن و سیرهی علمی و عملی عترت ثابت کنند.
پینوشت:
(1). احنفبن قیس تمیمی، ابوبَحر (3 قبل از هجرت) که برخی نام او را ضحاک و عدهای صَخر گفتهاند در بصره متولد شد و در خلافت عمر نزد او به مدینه رفت، یک سال در آن شهر بماند و سپس به بصره بازگشت وی در دوران خلافت عمر به فتح بخشی از خراسان گسیل و طبسین، هرات، مرو شاهجان و نیشابور را فتح کرد و یزدگرد ساسانی از برابر او گریخت. در جنگ جمل بیطرف ماند اما در صفین همراه امام علی (ع) بود. هنگامی که معاویه ظالمانه حکومت را غصب کرد احنف را بریاری امام سرزنش کرد و او پاسخی تند به او داد که معاویه با صبر و تحمل آن را نادیده گرفت و چون سبب این عمل را از معاویه پرسیدند گفت: این مردی است که اگر خشم گیرد صد هزار جنگاور با او به خشم آیند و نپرسند که چرا خشم گرفته است. وی مدتی حکومت خراسان را داشت و از دوستان مُصعببن زبیر بود. هنگامی که مصعب در کوفه بود به نزد او رفت و همانجا درگذشت (اعلام رکلی: 276/1، تحفهالاحباء فی نوادر آثار الاصحاب: 32)
(2). ابوبکره ثقفی، نفیع بن حارث (م 52/51) ، برادر مادری زیاد بن ابیه پدرش حارث بن کَلدة و مادرش سمیه مادر زیاد بود. او بردهای در طایف بود و در محاصرهی طایف با طنابی آویخته به قرقره گریخت و به خدمت پیامبر آمد که او را به ابوبکرة مکنی ساخت و آزاد فرمود. او در جنگهای جمل و صفین کناره گرفت. در بصره درگذشت. (اعلام زرکلی: 44/8؛ سیرالنبلاء: 5/3؛ الکنی و الالقاب: 28/1)
(3). صحیح مسلم: 18/11
(4). الاساس فی السنة: 711/4
(5). نهجالبلاغه / حکمت: 28
(6). شرح نهجالبلاغه ابن ابیالحدید: 449/5
(7). کتاب خورشید تابنده: 16
(8). همان مأخذ: 19
(9). همان مأخذ: 17 - 18
(10). بشارهالمؤمنین تألیف ملاسلطان گنابادی / چاپ سوم: 315
(11). همان مأخذ ماقبل
(12). بشارةالمؤمنین با مشخصاتی که آورده شد: 316
(13). بشارةالمؤمنین با همان مشخصات ماقبل: 316 + تحفه عباسی در حاشیه سبعالمثانی: 19 که از جمله مسانید فرقه ذهبیه اغتشاشیه است.
(14). ترجمه از سلطان حسین تابنده در «رفع شبهات» : 60 پاورقی ش 3
(15). چاپ دوم / انتشارات صالح: 60
(16). خورشید تابنده: 19، به نقل از حلیةالاولیاء: 20/1 و مناقبالصوفیه / قطبالدین اردشیر عبا
(17). میزان الصواب در شرح فصلالخطاب: 43/1
(18). صالحیه: 205
(19). خورشید تابنده: پاورقی صفحه 16 و 17
(20). اگر کتاب آقای ثبوت را مطالعه کردید حتماً مصاحبه اختصاصی جناب دکتر نصر الله حکمت که با انجمن اهل قلم داشتهاند و فاضل زبدهی دوستدار فضلا مدافع آرمانهای تشیع جناب اوجبی کاملاً از آن مطلع هستند را مطالعه کنید و کتاب سخنِ تلخ شیرین تألیف آقای علیرضا سعادت و کتاب حسن بصری پیر پیران اهل نفاق تألیف جناب محمدباقر نحوی که نقد نوشته آقای ثبوت میباشد را بخوانید. و دربارهی حسن بصری نیز به کتاب «حسن بصری چهره جنجالی تصوف» تألیف آقای مهدی عمادی مراجعه نمائید.
(21). ذهبیه تصوف علمی - آثار ادبی: 43/1
(22). کتابهای رازگشا، بهین سخن و استوار را که خوشبختانه تجدید چاپ گردیده مطالعه کنید.
(23). نسخهای از این مجموعه سؤال و جواب را در کتابخانه مرحوم آقای احمد خوشنویس دیدم.