به گزارش فرقه نیوز؛ انديشة انسانمحوري عرفانهاي نوظهور، يكي از ويژگيهاي اصلي اين عرفانهاست. آنها به «انسان» توجه میکنند و هر آنچه توصيه مینمایند در جهت رفاه و آرامش اوست. اگر براي مراقبه «طريقي» ارائه ميشود، اگر براي ايجاد آرامش حركتي توصيه ميشود و اگر دستورالعملي براي ايجاد شادي داده ميشود، همگی برای تحقق اهداف انساني است و هيچكدام براي رسيدن به خداوند نيست. اساساً در اين عرفانها خداوند جايي ندارد و نميتوان نشاني از آن پيدا كرد. منظور از خداوند، خداي واحد و يكتايي است كه در دين اسلام، مسلمانان به آن معتقدند.
اين نوع نگرش به انسان، با آسيبهايي همراه است كه در ادامه به آن خواهيم پرداخت. اين آسيبها گاهي فردي است و گاهي اجتماعي.
فردگرايي بهمعناي «گوشهنشيني» و «دوري از اجتماع» يكي از مهمترين توصيههاي عرفانهاي نوظهور به پيروان خود است. آنان غالباً خود را دارای كرامات و قدرتهاي فوقالعاده نشان ميدهند، به شيوههایي گوناگون سعي ميكنند به مخاطبان خود بقبولانند كه ولينعمت و صاحباختيارشان هستند. البته گاهي كارهاي خارقالعادۀ آنان سبب فريب بسياري از افراد سادهلوح ميشود. آنها غالباً خود را داراي قدرتهاي تكويني ميدانند كه همة موجودات عالم به اذن و اراده آنان در حال فعاليت هستند. صاحبان اين انديشه نهتنها خود را محور معرفي ميكنند، بلكه مريدان خود را به گوشهگيري و كُنجنشيني ترغيب ميكنند. اهداف آنان در اجتماع و در جمع تعريف نميشود، بلكه در خلوت و تنهايي دنبال میشوند.
انتظار
تفکر جمعی و اجتماعی در این دست از عرفانها را باید نهایتاً در سطح گروه های
مدیتیشن خلاصه کرد. انتظار دخالت در مسایل سیاسی و اجتماعی از عرفانهای نوظهور به
همان اندازه موهون و بیمعناست که اگر کسی از برنامههای ورزشی پرورش اندام چنین
انتظاراتی را مطرح سازد!
یکی از دلایل بیتفاوتی حکومتها و نظامهای سیاسی مختلف نسبت به رشد و فزایندگی
موج عرفانهای نو ظهور و گاه نیز حمایت از آنها ، همین نکته یعنی تاکید چنین گرایش
عرفانی بر سکولاریزم است. چنان که چنین عنصری در تصوف از نوع خانقاهی نیز مشهود
است . بر اساس شواهد موجود در گرایشهای امروزین به تصوف در جهان اسلام، کسانی که
به گروه های صوفیه میپیوندند به مرامنامهای متعهد میشوند که در آن بر عدم دخالت
در مسایل سیاسی تاکید شده است. اگر چه برخی از این گروه
های صوفیه مانند صوفیه گنابادیه، نه تنها مرامنامه خود را نقض کرده اند بلکه
رهبران آن به گونه ای عمل می کنند که امروزه به آنها به عنوان یک جریان کاملا
سیاسی نگاه می شود.
در اکنکار اعتقاد بر این است که رسيدن به واقعيت، از طريق جهانِ خارج امكانپذير نيست و بايد به درون خود مراجعه كرد. بازگشت بهخود نيز مستلزم دوري از اجتماع است تا بتوان درون خود را پيدا كرد؛ چرا که در همهمة جهان خارج، درون شكوفا نميشود. پال توئيچل دربارۀ «دين و جهان درون» چنين ميگويد:
حال بازمیگردیم به مبحث دین، بهتر است بگويیم که دین برای هیچکس نمیتواند به مسجد و کلیسا رفتن یا تشکیلاتِ سازمانیافتهای خلاصه شود که همه در جهان بیرون از او است، بلکه دین عبارت است [از] تجربهای که یک فرد [در] درون خود میکند. برای رسیدن به این تجربه، شخص باید به درون خود و به اقالیم معنوی پای گذارد.[1]
وقتی انسان، محور هر چیزی باشد، فردگرایی رنگ می گیرد و جایگاه پیدا می کند و از آنجا که عرفان های نوظهور برآمده از دل انسان محوری است، دور از انتظار نیست اگر بر طبل خودمحوری می کوبند. سايبابا از کسانی است كه با دعوت بهخود، «فردگرايي» را ترويج ميدهد. او با تَردستيهاي فراوان تلاش میکند تا خود را يگانه قلمداد كند و مخاطبان بيشتري را به خویش جذب نمايد:
مأموريت من اعطاي شوق و شادي به شماست كه از ضعف و ترس دورتان كنم. مأموريت من پراكندن شادماني است. از اين جهت هميشه آمادهام ميان شما بيايم؛ نه يك بار، دو بار يا سه بار، هر زمان كه شما مرا بخواهيد. اسمم ساتيا [است]؛ من راستي هستم، اَعمالم ساتيا، جلال و شكوه من ساتيا، تنها آرزوي من شادماني شماست. شادي شما شادي من است. شادماني جدا از شما ندارم. قدرت من غير قابل اندازهگيري است. تولد من غير قابل توضيح و غير قابل درك و پيمايش است.[2]
البته باید دانست که علت اصلی توصیه به کنج نشینی
از جانب این جریانات، مبارزه با روحیه جمعی نظام اسلامی است. بسياري از اين آموزهها
برمبناي انديشۀ سياسي و اهدافی خاص ارائه ميشوند. اين آموزهها دقيقاً برخلاف
آموزهای اسلام است كه به «اجتماع» اهمیت ميدهد، سعادت «فرد» را در گرو سعادت
«جامعه» میداند، بر جمعبودن تأكيد فراواني دارد و بيشتر عبادات خود را در غالب
جمعي تعريف نموده و ثواب بيشتري بر آن مترتب ميسازد. عباداتي كه بهصورت جمعي انجام میشود، در اسلام ارزشی فراوان دارد؛ مانند: بهجا
آوردن نماز، حج و برخي ادعيهها، از جمله دعاي كميل، ندبه و مراسم شبهاي قدر که برگزار
كردن جمعی آن توصيه شده است.
ادامه دارد...
منبع: کتاب سیاه و سفید(خدامحوری یا انسان باوری در عرفان های نوظهور) نوشته مهدی سالاری