فرقه نیوز - بخش صوفیه و دراویش، مهمترین شاخصه عرفان ناب اسلامی سرچشمه گرفتن از آیات قران کریم و روایات اهل بیت علیهما سلام است. همین امر باعث شده است که در عرفان الهی سالک با عبودیت و طاعت خداوند خود را به مراتب سلوکی مختلفی برساند.
این شاخصه مهم در فرقه های صوفیه نادیده گرفته شده است و صوفیان عارف نما همیشه مریدان خود را در سراب عرفانی نگه داشته و با پوشیدن لباس حق درصدد القاء مطالب ساختگی و دور از حقیقت خود هستند. امروز صوفیان عارف نما با تغییر تاکتیک و انتخاب رویکرد سیاسی با نقض ادعای خود مبنی بر عدم دخالت در امور سیاسی تلاش می کنندتا به فتنه و اختلاف دامن زده و امری را سیاسی جلوه دهند تا مورد حمایت مالی و رسانه ای غرب قرار گیرند.
عرفان ناب اسلامی یک نوع گرایش فطری است که سالک را از طریق راه مستقیم طبق فطرت حقیقی انسان او را به سرمنزل میرساند. برای تایید ادعای فوق کافی است به آیه ۳۰ سوره روم مراجعه کرد: فاقم وجهک للدین حنیفا فطرت الله التى فطر الناس علیها لا تبدیل لخلق الله ذلک الدین القیم... پس روى خود به سوى دین حنیف کن که مطابق فطرت خدا است فطرتى که خدا بشر را بر آن فطرت آفریده و در آفرینش خدا دگرگونگى نیست، این است دین مستقیم...
علامه طباطبایی در کتاب شریف تفسیرالمیزان در تفسیر آیه فوق آورده است که: انسان داراى فطرتى خاص به خود است، که او را به سنت خاص زندگى و راه معینى که منتهى به هدف و غایتى خاص مى شود، هدایت مى کند... پس انسان از این جهت که انسان است بیش از یک سعادت و یک شقاوت ندارد، و چون چنین است لازم است که در مرحله عمل تنها یک سنت ثابت برایش مقرر شود، و هادى واحد او را به آن هدف ثابت هدایت فرماید... و اما اینکه گفتیم نوع انسان یک سعادت و شقاوت دارد، براى این است که اگر سعادت افراد انسانها به خاطر اختلافى که با هم دارد مختلف مى شد، یک جامعه صالح و واحدى که ضامن سعادت افراد آنجامعه باشد، تشکیل نمى گشت، و همچنین اگر سعادت انسانها به حسب اختلاف اقطار، و سرزمینهایى که در آن زندگى مى کنند، مختلف مى شد، و سنت اجتماعى که همان دین است اساسش همان چیزى باشد که منطقه اقتضاء دارد آن وقت دیگر انسانها نوع واحدى نمى شدند، بلکه به اختلاف منطقهها مختلف مى شدند، و نیز اگر سعادت انسان به اقتضاى زمانها مختلف مى شد، یعنى اعصار و قرون یگانه اساس سنت دینى مى گشت. باز انسانهاى قرون و اعصار نوع واحدى نمى شدند، و انسان هر قرنى و زمانى غیر انسان زمان دیگر مى شد، و اجتماع انسانى سیر تکاملى نمى داشت، و انسانیت از نقص متوجه به سوى کمال نمى شد، چون نقص و کمالى وجود ندارد مگر اینکه یک جهت مشترک و ثابت بین همه انسانهاى گذشته و آینده باشد....
عارف حقیقی علامه طباطبایی به خوبی بر اهمیت فطرت حقیقی انسان در هدایت صحیح انسان اشاره میکند و این امر در تمامی فرق ادیان و مذاهب مختلف مورد تایید است و تمامی بزرگان ادیان الهی بر آن اجماع نظر دارند.
دالایی لاما رهبر معنوی بوداییان و قاتل مسلمانان میانمار برای جذب بیشتر مخاطب بر خلاف فطرت انسانی به دستگیری مخاطبان خود میپردازد، وی در ادعایی عجیب بیان میکند: ممکن است کسی با اعتقاد به خدا، به آرامش برسد و دیگری با انکار خدا هر کدام باید داروی مورد نیاز خود را انتخاب کنند! (کتاب بیداری ، صفحه7)
شباهت عجیب اقطاب صوفیه و پرچم داران عرفانهای کاذب در بیان اظهار نظرهای وقیحانه امری غیرقابل انکار است و نکته جالب آن دفاع تمام قد این افراد از سلوک پوشالی یک دیگر است. با توجه به رویکرد فرقه سیاسی صوفیه امری که امروزه از طرف بزرگان آنها بر فقرای فرقه القاء میشود نبود عرفان کاذب و (دفاع تمام قد قطب سیاسی دراویش از عرفانهای نوظهور) و تایید مدعیان دروغین توسط این افراد است.
و همچنین (انتقاد شدید یوسف مردانی شیخ کرج از برخورد با شیطان پرستان) نشان دهنده سلوک پوشالی سردمداران این فرقه سیاسی است.
در اینجا سوالی که ذهن هر مخاطب حقیقت جو را به خود مشغول میکند این است که اگر بزرگان این فرقه ادعا دارند عرفان کاذب نداریم پس صحبت دالایی لاما مورد تایید این فرقه سیاسی است؟
حال طبق چه مبنا و اصولی باید قبول کنیم این فرقه سیاسی مروج اسلام است؟