جرس ادامه میدهد: ما به همان اندازه که نیاز داریم سیاستورزی واقعی بکنیم، نیاز داریم که شبح موسوی را هم در آسمان سیاست داشته باشیم.
انقلابی معرفی کردن موسوی در حالی است که وی از سوی برخی عناصر نفوذی کاملا احاطه شده و تحت مدیریت قرار داشت، تا آنجا که حتی پس از علنی شدن واقعیت کودتای مخلمین آمریکا و انگلیس و اسرائیل نیز پای آشوبگران ایستاد، حرمتشکنان روز عاشورای 88 را که در سازمان منافقین و بهائیت و... بودند، مردمان خداجو خواند و یک سال بعد در 25 بهمن 89 - در حالی که فتنهگران در روز قدس مدعی شعار نه غزه نه لبنان شده بودند- به همراه کروبی و با مدیریت حلقه نفوذی خواستار ایجاد اغتشاشات جدید در پوشش حمایت از مردم غزه و تونس شد؛ حال آن که در حقیقت به کمک رژیمهای شکست خورده از بیداری اسلامی میشتافت.
اما فارغ از این واقعیت، باید خاطرنشان کرد که فؤاد شمس- نویسنده تحلیل مورد اشاره- شخصا سوژه جالبی است و مرور هویت این سوژه معلوم میکند که انقلابی معرفی کردن موسوی از سوی این فرد چه قدر اعتبار دارد.
وی 28 اردیبهشت 1392 ضمن نوشتهای در سایت گویانیوز با اشاره به اینکه چند روز پیش از ثبتنام هاشمی در انتخابات ریاست جمهوری 92 به همراه چند تن از روزنامهنگاران (و برخی افراد بازداشتی) به ملاقات هاشمی در محل مجمع تشخیص رفته، تصریح کرد؛ در سال 72 هاشمی را عامل فقر و بدبختی مردم قلمداد میکرد و در سال 76 خوشحال شده از اینکه دوران ریاست هاشمی تمام شده است.
او ادامه میدهد؛ «زمستان سال 78 هاشمی کاندیدای مجلس شده بود. با سلطان علی پروین عکس یادگاری میانداخت. من هم پرسپولیسی دو آتیشه کلی فحش به علی پروین دادم که چرا با «عالیجناب سرخپوش» عکس انداخته. هر روز روزنامهها را در راه برگشت از مدرسه به خانه در اتوبوس میخواندم. به حرفهای بچههای دبیرستانی گوش میدادیم. همه اکبر گنجی را میخواندند. میگفتند باید هاشمی رای نیاورد. عاقبت همه هم بهش گفتند آغاسی».
شمس مینویسد؛ «18 تیر سال 1380 در سالگرد کوی دانشگاه تهران روبروی درب اصلی کوی، شعار میدادیم «عالیجناب سرخپوش ما همه گنجی شدیم.» و هنوز هاشمی منفور بود.
وی آنگاه به خطبههای هاشمی در نمازجمعه 26 تیر 1388 اشاره میکند و مینویسد: «آن روز شعار میدادیم هاشمی هاشمی سکوت کنی خائنی! من در عمرم نماز نخواندم بودم. آن روز هم نمازی نمادین خواندم با کفش و بدون وضو. آخر نماز هم با یک خانم جوان کنار دستم که نمیشناختم، دست دادم با خنده قبول باشید گفتیم. تا میدان ولیعصر رفتیم و آنجا صف ما را درهم شکستند، چشممان از گاز اشکآور خیس بود. اما در قلبمان خوشحال که هاشمی با ماست»! / کیهان