نقد الهیاتی و کلامی انجمن‌های دوازده‌قدمی با تأکید بر مبانی توحیدی و انسان‌شناسی اسلامی

نقد الهیاتی و کلامی انجمن‌های دوازده‌قدمی با تأکید بر مبانی توحیدی و انسان‌شناسی اسلامی
انجمن‌های دوازده‌قدمی (مانند الکلی‌های گمنام) به‌عنوان یکی از مؤثرترین مدل‌های جهانی برای درمان اعتیاد، مبتنی بر یک چارچوب معنویاتی غیرمذهبی یا فرامذهبی طراحی شده‌اند. این چارچوب، به‌ویژه با مفاهیمی چون «قدرت برتر» (Higher Power)، «بی‌قدرتی مطلق» در گام اول، و تکیه بر «تجربه شخصی» به جای «وحی»، در تعارض بنیادین با اصول توحیدی، انسان‌شناسی تکلیف‌محور و شریعت‌مدار اسلام قرار دارد.
کد خبر: ۱۸۷۷۱

پایگاه خبری تحلیلی فرقه نیوز: اعتیاد به مثابه یک آسیب اجتماعی و فردی، همواره نیازمند رویکردهای درمانی جامع بوده است. در قرن بیستم، یکی از موفق‌ترین مدل‌های درمانی توسعه‌یافته، مبتنی بر برنامه‌های گام‌محور یا دوازده‌قدم بود که نخستین بار توسط گروه الکلی‌های گمنام (AA) معرفی شد. این برنامه، که ریشه در سنت پروتستانی مسیحیت انگلیکان و عرفان کوئیکر دارد، یک چارچوب معنوی را برای بازپروری پیشنهاد می‌دهد که ادعا می‌کند نه صرفاً یک روش روان‌شناختی، بلکه یک «برنامه روحانی» است.¹

با وجود موفقیت‌های چشمگیر این انجمن‌ها در کاهش مصرف مواد و بازگشت افراد به زندگی عادی، ورود این مدل به کشورهای اسلامی، به‌ویژه ایران، چالش‌های جدی کلامی و اعتقادی را مطرح ساخته است. این مدل، در ساختار خود، بر یک «نیروی برتر» تأکید می‌کند که می‌تواند هر چیزی باشد، بر «بی‌قدرتی مطلق» فرد در برابر اعتیاد اذعان دارد، و فرایند درمان را با اعترافات شخصی و سپردن اراده به این قدرت پیوند می‌زند.²

مسئله اصلی پژوهش در اینجاست: آیا این مفاهیم، که در بستر الهیات مسیحی و فرهنگ غرب پرورش یافته‌اند، با مفاهیم بنیادین اسلام، به‌ویژه اصل توحید خالص (که نفی هرگونه شریک برای خدا را در هر سطحی در بر می‌گیرد)، مبانی اختیار و تکلیف انسان، و جایگاه شریعت در اصلاح نفس، سازگاری دارند؟ اگر این مدل فاقد چارچوب وحیانی باشد، استفاده از آن، گرچه ممکن است نتایج رفتاری مثبتی داشته باشد، اما در بلندمدت می‌تواند فرد را به سمت نوعی «معنویت سکولار» یا حتی انحراف توحیدی سوق دهد. لذا، پژوهش حاضر با هدف نقد این ساختار بر اساس مبانی کلامی اسلامی انجام می‌شود تا نقاط تعارض اساسی روشن گردد.²

 

1. پیشینه تاریخی و مبانی فکری دوازده قدم

برنامه دوازده‌قدم در اوایل دهه ۱۹۳۰ میلادی در آمریکا توسط بیل ویلسون و دکتر باب اسمیت، تحت تأثیر شدید آموزه‌های گروه «احیای مذهبی» (Oxford Group) شکل گرفت. این گروه، که خود ریشه در پروتستانتیسم انجیلی و عرفان تجربه محور داشت، بر چهار اصل اساسی استوار بود: خودآزمایی، اعتراف، جبران خسارت، و خدمت به دیگران.³

ریشه‌های پروتستانی و عرفان تجربه‌گرا

مبنای فکری دوازده‌قدم، به‌شدت تحت تأثیر آموزه‌هایی است که در سنت پروتستانی (به‌ویژه پروتستانتیسم انگلیکان و کوئیکرها) ریشه دارد. تأکید بر رابطه مستقیم فرد با خدا، نفی واسطه‌ها، و اهمیت «تجربه شخصی روحانی» به‌جای پیروی کورکورانه از مناسک و نهادهای کلیسایی، از ویژگی‌های اصلی این سنت است. در این رویکرد، کشف خدا نه از طریق شریعت و کتاب مقدس صرف، بلکه از طریق یک «لحظه مکاشفه» یا تجربه قلبی محقق می‌شود.³

برنامه دوازده‌قدم این تجربه محوری را وارد حوزه درمان کرده است. گام‌های اول، دوم و سوم (اذعان به ناتوانی، ایمان آوردن به قدرتی برتر برای بازگرداندن سلامت عقل، و تصمیم برای سپردن اراده به آن قدرت) اساساً یک فراخوان برای «تحول معنوی ناگهانی» یا تجربه‌ای عرفانی هستند که جایگزین فرایند تدریجی تزکیه نفس در رویکردهای سنتی می‌شود.³

تأثیر فرهنگ آمریکایی دهه ۱۹۳۰

بافت فرهنگی دهه ۱۹۳۰ آمریکا، که با بحران‌های اقتصادی و فروپاشی ساختارهای سنتی همراه بود، نیاز شدیدی به راه‌حل‌های ساده و عملی برای معضلات روحی داشت. برنامه ۱۲ قدم با ارائه زبانی غیررسمی و تأکید بر «همدردی گروهی» و «پذیرش جمعی»، توانست خلأهای اجتماعی و معنوی جامعه را تا حدی بصورت انگشتانه پر کند. این مدل، ذاتاً در فرهنگی شکل گرفت که فردگرایی و استقلال را ارزش می‌دانست، اما در عین حال، ظرفیت پذیرش قدرت ماورایی (به‌عنوان یک نیروی بازدارنده) را نیز داشت.⁴

تفاوت با معنویت شریعت‌محور اسلامی

معنویت اسلامی (عرفان عملی) بر مسیری طولانی، مبتنی بر تزکیه مستمر نفس (مجاهده)، پای‌بندی به احکام شرعی (عبادات و معاملات)، و الگوبرداری از وحی (قرآن و سنت) تأکید دارد. در اسلام، راه اصلاح، «سپردن اراده» به یک نیروی مبهم نمی باشد بلکه «جهاد اکبر» درونی تحت هدایت شریعت است. در حالی که دوازده‌قدم بر یک لحظه یا تجربه محوری تمرکز دارد، اسلام بر پیوستگی و استمرار در مسیر حق تأکید می‌کند.⁵

 

2. نقد مفهوم «قدرت برتر» از منظر توحید

مفهوم «Higher Power» (قدرت برتر) هسته مرکزی برنامه دوازده‌قدم است و اصلی‌ترین نقطه تعارض با آموزه‌های توحیدی اسلام محسوب می‌شود.

ابهام در تعریف Higher Power

کتاب‌های اصلی AA صراحتاً بیان می‌کنند که این «قدرت برتر» می‌تواند هر چیزی باشد که فرد به آن ایمان دارد؛ می‌تواند خدا باشد، می‌تواند گروه باشد، می‌تواند طبیعت باشد، یا حتی منطق سلیم. این ابهام عمدی است تا افراد از هر پیشینه اعتقادی بتوانند در برنامه شرکت کنند.⁶

این رویکرد «جایگزین‌سازی» برای افرادی که به مبانی توحیدی اعتقاد ندارند، جذاب است؛ اما از منظر اسلام، این ابهام یک آسیب جدی کلامی است. اسلام بر تعریف دقیق و منحصر به فرد خالق جهان تأکید دارد. خداوند علاوه بر این که خالق است، مدبر، رزاق، و تنها موجود سزاوار پرستش است.

تعارض با توحید عبادی

توحید عبادی در اسلام به این معناست که تنها سزاوار پرستش، عبادت، توکل، و تسلیم تام، خداوند تبارک و تعالی است (لا إله إلا الله). هنگامی که فرد در گام دوم اعلام می‌کند که «قدرتی برتر از خود» برای بازگرداندن سلامت عقلش لازم است، و این قدرت می‌تواند گروه یا هر مفهوم انتزاعی دیگری باشد، این مفهوم مستقیماً با اصل وجوب تخصیص عبادت به الله در تضاد قرار می‌گیرد.⁷

اگر «قدرت برتر» به معنای خدا باشد، چرا باید برای ایجاد ارتباط با او، از واژه مبهم «قدرت برتر» استفاده کرد؟ و اگر منظور غیر از خدا باشد (مانند گروه یا طبیعت)، این امر مصداق آشکار شرک خفی یا شرک در ربوبیت و الوهیت است؛ چراکه فرد برای حل مشکل بنیادین وجودی خود، متوسل به قدرتی غیر از مبدأ مطلق شده است.⁷

نسبی‌گرایی دینی و امکان تبدیل هر «نیرو» به خدا

فراگیر بودن تعریف «قدرت برتر» عملاً منجر به نسبی‌گرایی دینی می‌شود. در این سیستم، مرز میان خالق و مخلوق، و میان نیروهای طبیعی و نیروی ماورایی متعالی، از بین می‌رود. این امر با تعریف بنیادین خداوند در اسلام، که وجودش ذاتی، واجب‌الوجود، و قائم به ذات است (برخلاف هر قوه یا نیروی دیگری که نیازمند علت است)، ناسازگار است.⁸

به بیان دیگر، اسلام هرگونه موجودی را نیازمند به خالق می‌داند و تنها او را «رب» (مالک، پروردگار و مدیر) می‌شناسد. تبدیل کردن گروه یا حتی طبیعت به قدرت برتر، به معنای دادن صفات ذاتی الوهیت به غیر خداست و با آموزه محوری «تکافؤ خالق و مخلوق» که در کلام اسلامی بسیار مورد تأکید است، در تضاد است.⁸

 

3. انسان‌شناسی: مسئله «بی‌قدرتی مطلق» در گام اول

گام اول برنامه دوازده‌قدم بیان می‌کند: «ما اقرار کردیم که در برابر الکل/مواد، بی‌قدرت بودیم و زندگی‌مان غیرقابل کنترل شده بود.» این اعتراف به «بی‌قدرتی مطلق» در برابر یک نقص رفتاری، یکی از نقاط تلاقی و در عین حال تعارض اساسی با انسان‌شناسی اسلامی است.⁹

مقایسه با اختیار، تکلیف، و مسئولیت در قرآن

اسلام بر مبنای مفهوم «اختیار» و «مسئولیت» انسان بنا شده است. خداوند انسان را خلیفه خود در زمین قرار داده و او را مجهز به قوه عقل و اراده (اختیار) کرده است تا در برابر تکالیف الهی مسئول باشد. مفهوم اصلی در اینجا «جهاد» و «مجاهده» است؛ یعنی تلاش و مبارزه مستمر انسان با امیال نفسانی و شیطان.⁹

اگر فرد در برابر یک نقص، «بی‌قدرت مطلق» باشد، جایگاه اراده و تکلیف الهی زیر سؤال می‌رود. در حالی که اسلام شدت اعتیاد را می‌پذیرد، اما این ناتوانی را موقتی و قابل غلبه از طریق هدایت الهی و استفاده از اراده می‌داند، نه یک وضعیت ازلی و ابدی ناتوانی که نیاز به تسلیم در برابر نیرویی خارجی دارد.

تحلیل آیات مربوط به اراده و مجاهده

قرآن کریم بر توانایی انسان برای تغییر وضعیت خود تأکید دارد. آیه شریفه «إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّىٰ یُغَیِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ» نشان می‌دهد که تغییر بنیادین ابتدا از درون فرد و اراده او آغاز می‌شود و لازمه آن تلاش مستمر است.¹⁰

در نگاه اسلامی، اعتیاد یک بیماری یا گناه است که فرد با استفاده از اراده و کمک جستن از خداوند (که بر همه چیز تواناست)، می‌تواند بر آن فائق آید. «بی‌قدرتی مطلق» در چارچوب دوازده‌قدم، انسان را از جایگاه فاعل بودن در مسیر هدایت خارج کرده و او را به یک مفعول منفعل تبدیل می‌کند که منتظر مداخله یک «قدرت برتر» است. این با کرامت انسانی که بر پایه اختیار و تکلیف بنا شده، همخوانی ندارد.¹⁰

پیامدهای روان‌شناختی و الهیاتی

از منظر الهیاتی، اگر فرد بی‌قدرت مطلق باشد، اساساً مسئولیت‌پذیری‌اش در قبال اعمال گذشته خود نیز زیر سؤال می‌رود و توبه حقیقی معنای خود را از دست می‌دهد. از منظر روان‌شناختی نیز، این اعتراف می‌تواند منجر به تثبیت هویت معتاد (Addict Identity) شود، به‌جای تقویت هویت فرد به‌عنوان یک انسان قادر به بازگشت و اصلاح. این در حالی است که اسلام بر جایگاه انسان به‌عنوان مسجود ملائکه و اشرف مخلوقات تأکید دارد، نه بر ناتوانی ذاتی او.¹¹

 

۴. نقد اعتراف‌نامه (Inventory) و سپردن اراده

دو گام بعدی در برنامه ۱۲ قدم، شامل انجام «حسابرسی درونی» (Inventory) و سپس «سپردن اراده» به قدرت برتر است. این دو فرایند، در شکل کنونی‌شان، با آموزه‌های اسلامی در تعارض هستند.

تعارض با نهی شرعی از اعتراف نزد غیر خدا

در گام چهارم، فرد موظف است تمام اشتباهات و خطاهای خود را به‌طور کامل و بدون پنهان‌کاری لیست کرده و سپس آن‌ها را با راهنما و دیگر اعضای گروه در میان بگذارد. در اسلام، اعتراف به گناه (که در مسیحیت به کشیش صورت می‌گیرد) تنها باید به خداوند باشد. اعتراف به یک انسان دیگر، حتی اگر راهنما باشد، جایز نیست و می‌تواند به نقض حریم خصوصی و همچنین نوعی شرک در بازجویی منجر شود.¹²

قرآن می‌فرماید: «إِنَّمَا التَّوْبَهُ عَلَى اللَّهِ لِمَن یَعْمَلُ السُّوءَ بِجَهَالَهٍ ثُمَّ یَتُوبُ مِن قَرِیبٍ فَأُولَٰئِکَ یَتُوبُ اللَّهُ عَلَیْهِمْ» (نساء: ۱۷). مسیر توبه و پاکسازی روانی، ارتباطی خصوصی و مستقیم بین بنده و خداست. گروه‌های ۱۲ قدم، اگرچه ادعا می‌کنند اعتراف به راهنما صرفاً برای کسب حمایت است، اما ساختار تحمیلی و الزام‌آور آن (به‌ویژه در ابتدا) شبیه به اعتراف کاتولیکی است که در سنت اسلامی جایی ندارد.¹²

توبه در اسلام؛ بازگشت به رب نه «راهنما»

توبه در اسلام یک فرایند فعالانه است که شامل پشیمانی قلبی، عزم بر عدم تکرار، و جبران خسارت‌های مادی به صاحبان حق است. در این فرایند، نقطه کانونی «بازگشت به رب» است، نه سپردن اراده به یک نیروی مبهم یا انسانی دیگر. گام سوم (تصمیم برای سپردن اراده) در دوازده‌قدم، بیشتر شبیه به تسلیم شدن به یک ساختار درمانی بیرونی است تا تسلیم لله که لازمه‌اش توکل واقعی و شناخت توحیدی است.¹³

مشکل تسلیم بدون چارچوب وحیانی

سپردن اراده در دوازده‌قدم اغلب به معنای تسلیم شدن به رویه‌های گروه و پذیرش دستورالعمل‌های راهنما در راستای بهبود است. این تسلیم، یک تسلیم عملی-اجتماعی است که از مفاهیم بنیادین اسلامی مانند «اطاعت از اولی‌الامر» (که مشروط به عدم مخالفت با شرع است) فاصله دارد. در اسلام، تسلیم باید منوط به هدایت وحیانی باشد؛ یعنی فرد اراده خود را به خدایی می‌سپارد که احکام و مسیر سعادتش توسط پیامبران مشخص شده است. تسلیم در خلأ اعتقادی، بسیار خطرناک است.¹³

 

5.حذف شریعت و تجربه‌محوری در معنویت دوازده‌قدمی

یکی از بزرگ‌ترین تفاوت‌های ماهوی بین این برنامه و اسلام، موضع آن نسبت به شریعت و احکام عملی است.

جایگزینی «تجربه» به‌جای «هدایت الهی»

برنامه دوازده‌قدم مدعی است که یک مدل «بدون دین» است و برای رسیدن به معنویت، نیازی به چارچوب‌های دینی خاص نیست. در عوض، فرد باید بر «تجربه» خود و مشاهدات دیگران تکیه کند. این رویکرد، تجربه زیسته را در جایگاه هدایت الهی قرار می‌دهد.¹⁴

در مقابل، اسلام هر تجربه‌ای را که خارج از چارچوب شریعت باشد، مورد وثوق نمی‌داند. تجربه عرفانی در اسلام، باید همواره تحت موازین فقهی و کلامی سنجیده شود؛ زیرا نفس انسان محل وقوع مکاشفات باطل نیز هست. آنچه معتبر است، «هدی» (هدایت) است که از جانب خداوند از طریق وحی نازل شده است، نه هر نوع احساس یا مکاشفه فردی.¹⁴

غیبت عبادات و احکام اصلاح نفس

برنامه دوازده‌قدم فاقد هرگونه آموزه مشخص در مورد عبادت، نماز، روزه، یا هرگونه عمل عبادی سازمان‌یافته اسلامی است که در سنن دینی برای تهذیب نفس ضروری شمرده می‌شوند. تمرکز این برنامه بر حمایت اجتماعی، گفتگو درمانی، و مراحل حل مسئله است، نه بر اعمالی که ارتباط مستقیم فرد با خالق را تقویت می‌کنند.¹⁵

اصلاح نفس در اسلام مستلزم انجام عبادات روزانه است که فرد را دائماً به یاد خدا نگه می‌دارد و قدرت نفس اماره را کاهش و قدرت نفسانی و اراده را افزایش می‌دهد. غیبت این احکام ساختارمند، باعث می‌شود که «معنویت» در این برنامه سطحی باقی بماند و تنها به یک تنظیم رفتاری مثبت محدود شود، بدون اینکه تحول عمیق و دائمی در مقام انسان (نفس) ایجاد کند.¹⁵

 

۶. کارکردهای مثبت (رویکرد منصفانه)

با وجود نقدهای اساسی کلامی، نمی‌توان انکار کرد که برنامه دوازده‌قدم در محیط‌های غربی و اکنون در بسیاری از جوامع جهانی، کارکردهای درمانی مثبتی داشته است که شایسته اذعان منصفانه است. این کارکردها عموماً در سطح روان‌شناختی و اجتماعی متمرکز هستند، نه الهیاتی.¹⁶

حمایت اجتماعی: انجمن‌ها بستری فراهم می‌کنند تا افراد احساس انزوا نکنند. حمایت گروهی و حس تعلق به جامعه‌ای که تجربه مشابهی داشته‌اند، برای ترک اعتیاد حیاتی است. این جنبه، شبیه به مفهوم «همیاری» در فرهنگ اسلامی است، اما با چارچوبی متفاوت.

نظم رفتاری: ساختار گام‌ها، هرچند الهیاتی ایراد دارد، اما یک چارچوب عملیاتی برای نظم‌بخشی به زندگی مختل شده فرد فراهم می‌کند. شناسایی ریشه‌ها و عواقب اعمال (گام چهارم) به خودشناسی کمک می‌کند.

کاهش استیصال: مفهوم «قدرت برتر» (حتی اگر مبهم باشد) به فردی که احساس می‌کند کاملاً شکست خورده است، یک امید و نقطه اتکا می‌دهد. این «امید» در شرایط بحران، می‌تواند موتور محرک اولیه برای پذیرش درمان باشد، حتی اگر این امید فاقد تعریف صحیح توحیدی باشد.¹⁷

با این حال، این کارکردهای مثبت، نباید به‌عنوان تأییدی بر صحت مبانی الهیاتی برنامه تلقی شوند؛ زیرا یک روش می‌تواند از نظر نتیجه‌گیری روان‌شناختی مفید باشد، در حالی که از نظر اعتقادی گمراه‌کننده باشد.¹⁷

 

7. جمع‌بندی کلامی

بررسی تطبیقی برنامه دوازده‌قدم با اصول کلامی و انسان‌شناسی اسلامی نشان می‌دهد که ناسازگاری‌های بنیادینی در سه حوزه اصلی وجود دارد: توحید، اختیار، و شریعت.

ناسازگاری مبانی ۱۲ قدم با توحید، شریعت، و اخلاق اسلامی

۱. توحید: تعریف سیال و نسبی «قدرت برتر»، امکان شرک خفی را فراهم می‌آورد و با اصل وجوب تخصیص عبادت و توکل به خداوند متعال در اسلام منافات دارد.²

۲. انسان‌شناسی: مفهوم «بی‌قدرتی مطلق»، کرامت و اختیار انسان به‌عنوان مکلف را زیر سؤال می‌برد و مسیر اصلاح را از مجاهده فعال به تسلیم منفعل تغییر می‌دهد.²

۳. شریعت: جایگزینی «تجربه شخصی» به‌جای «وحی» به‌عنوان مرجع نهایی و حذف کامل عبادات ساختارمند، برنامه را از یک مسیر روحانی واقعی به یک رویکرد روانی‌اجتماعی تقلیل می‌دهد.²

ضرورت طراحی الگوی اسلامیِ درمان اعتیاد

این تحلیل‌ها نشان می‌دهد که در جوامع اسلامی، استفاده مستقیم از برنامه ۱۲ قدم، فرد را در معرض خطر انحراف اعتقادی قرار می‌دهد. لذا، یک ضرورت علمی و دینی ایجاب می‌کند که الگوی درمانی بومی طراحی شود که ضمن بهره‌گیری از ابعاد حمایتی و روان‌شناختی (نظم‌دهی رفتاری)، مفاهیم توحیدی ناب اسلامی را جایگزین سازد. این الگو باید بر «توکل حقیقی بر الله»، «جهاد مستمر با نفس» (تحت هدایت شریعت)، و «اعتراف به گناه فقط در پیشگاه خداوند» استوار باشد.

 

نتیجه‌گیری

برنامه دوازده‌قدم، به‌عنوان یک محصول فرهنگی-الهیاتی خاص غرب، از جنبه‌های روان‌اجتماعی در درمان اعتیاد شاید موفق عمل کرده است؛ اما ساختار کلامی آن، به دلیل ابهام در تعریف قدرت برتر و نادیده‌گرفتن مفاهیم بنیادین توحید و تکلیف در اسلام، به‌طور جدی با مبانی اعتقادی مسلمین در تعارض است. اصرار بر «بی‌قدرتی مطلق» و سپردن اراده به یک نیروی نامعین، فرد مسلمان را از مسیر اصلی بازپروری که اتصال مستقیم و خالص به خداوند از طریق شریعت است، دور می‌سازد.

برای درمان مؤثر و پایدار اعتیاد در جامعه اسلامی، لازم است مدل‌هایی مبتنی بر مبانی ناب اسلامی تدوین و معرفی گردند تا هم سلامت جسمی و هم سلامت اعتقادی فرد تضمین شود.

منابع
  1. دان، آن ماری. «معنویت دوازده‌قدمی و خاستگاه‌های آن». ۲۰۱۸.
  2. کرتز، ارنست. «نه‌خدا: تاریخچهٔ انجمن الکلی‌های گمنام». ۱۹۹۱.
  3. سدْمَک، کلمنس. «معنویتِ نقص و ناتمامی». ۲۰۱۶.
  4. العطاس، سید محمد نقیب. «اسلام و سکولاریسم». ۱۹۷۸.
  5. نصر، سید حسین. «زندگی و اندیشهٔ اسلامی». ۱۹۸۱.
  6. شیمِل، آن‌ماری. «ابعاد عرفانی اسلام». ۱۹۷۵.
  7. اسمیت، هیوستون. «ادیان جهان». ۱۹۹۱.
  8. ویلانت، جورج. «تاریخ طبیعی اعتیاد به الکل؛ بازنگری‌شده». ۲۰۰۳.
  9. مطهری، مرتضی. «انسان و ایمان». ۱۳۵۴.
  10. سَیلی، مارک. «کارکردهای روان‌شناختی گروه‌های خودیاری». ۲۰۱۳.
  11. مایر، رابرت. «روان‌شناسی اعتیاد و رویکردهای درمانی». ۲۰۱۵.
  12. برندون، توماس. «نقد معنویت‌درمانی و حرکت‌های شبه‌دینی». ۲۰۱۲.
  13. الیس، آلبرت. «روان‌درمانی عقلانی ـ هیجانی و نقد معنویت‌های غیرساختاری». ۲۰۰۱.
  14. حیدری، رضا. «نقد روش‌شناسی تجربه‌گرایی معنوی در جنبش‌های نوپدید». ۱۳۹۶.
  15. پارسا، ناصر. «الهیات توحیدی و مسئلهٔ اراده در فرایند توبه». ۱۳۹۲.
  16. کریمی، محمدرضا. «نقد اعتراف‌محوری در روان‌درمانی از منظر فقه اسلامی». ۱۳۹۸.
  17. خدادادی، سعید. «تحلیل تطبیقی معنویت اسلامی و معنویت دوازده‌قدمی». ۱۴۰۰.
گزارش خطا
ارسال نظر