سکوت طریقت در بزنگاه تاریخی: تحلیل رفتار سیاسی شیخ نهرو کسنزانی

سکوت طریقت در بزنگاه تاریخی: تحلیل رفتار سیاسی شیخ نهرو کسنزانی
در هنگامه‌ای که مردم، در این جنگ تحمیلی زیر بار حملات آشکار دشمن متجاوز صهیونیستی، جان باختند و شهرها در التهاب و آتش بودند، چرا از سوی یکی از پرمخاطب‌ترین طریقت‌های معاصر، حتی یک جمله هم شنیده نشد؟
کد خبر: ۱۸۳۸۳
حجت الاسلام دکتر عبدالرحیم بیرانوند
نویسنده:
حجت الاسلام دکتر عبدالرحیم بیرانوند

پایگاه خبری تحلیلی فرقه نیوز: طریقت قادریه کسنزانیه یکی از شاخه‌های فعال و پرنفوذ تصوف قادریه در عراق، ایران و برخی کشورهای منطقه است که با مرکزیت سلیمانیه، پیروانی به‌ویژه در نواحی کردنشین دارد. این طریقت با بهره‌گیری از آموزه‌های عرفانی و ساختار منظم خانقاهی، به‌ویژه در دهه‌های اخیر، در حوزه‌های اجتماعی و حتی سیاسی نیز حضوری محسوس پیدا کرده است.

شیخ شمس‌الدین نهرو کسنزانی، فرزند و جانشین شیخ محمد کسنزانی، اکنون قطب‌الارشاد این طریقت است؛ شخصیتی که علاوه بر جایگاه عرفانی، دارای روابط گسترده با شخصیت‌های دینی و سیاسی در عراق، اقلیم کردستان، اردن و برخی کشورهای دیگر است.

شیخ نهرو در سال‌های اخیر، دیگر صرفاً یک قطب طریقتی نیست. نقش او در تحولات اجتماعی، انتخاباتی و منطقه‌ای، حکایت از جایگاهی فراتر از خانقاه دارد. او بارها در موضوعات حساسی همچون انتخابات جمهوری اسلامی ایران، حمایت از شهید آیت‌الله رئیسی، تمجید از آیت‌الله‌ سیستانی و همچنین محکومیت ترورهای رژیم صهیونیستی مانند ترور سید حسن نصرالله یا تحولات مرتبط با مسئله فلسطین و غزه مواضعی آشکار و صریح داشته است.

با این‌حال، در برابر تجاوز نظامی و بی‌سابقه رژیم صهیونیستی و آمریکا به خاک ایران که با هدف قرار دادن تأسیسات هسته‌ای، شهادت فرماندهان نظامی و دانشمندان هسته‌ای و بمباران مناطق مسکونی و شهرهای ایران و کشته و زخمی‌شدن صدها نفر انسان بی‌گناه همراه بود، هیچ‌گونه واکنشی از سوی شیخ نهرو یا دفتر مرکزی طریقت منتشر نشد. نه در قالب بیانیه‌ای رسمی، نه حتی در حدّ اظهار نظر عرفانی یا دعا و همدردی با مردم.

این وضعیت در حالی‌ است که طریقت کسنزانیه در ایران، ساختاری منسجم و پرتعداد دارد و در موارد متعدد، مریدان آن با توصیه‌ها و رهنمودهای مستقیم شیخ، در فرآیندهای اجتماعی و حتی انتخاباتی مشارکت فعال داشته‌اند.

 بی‌تردید، تجاوز مستقیم رژیم صهیونیستی و آمریکا به خاک ایران، نقطه‌عطفی تاریخی است که از این پس، تحلیل رفتارها و مواضع شخصیت‌ها و جریان‌های دینی و اجتماعی را نمی‌توان بدون توجه به آن صورت‌بندی کرد. این رویداد، مرزی روشن میان پیش و پس از خود ترسیم کرده و به آزمونی برای صداقت و پایبندی به ارزش‌های انسانی و عرفانی بدل شده است

در چنین چارچوبی، عدم واکنش نسبت به حمله مستقیم به سرزمین محل اقامت هزاران مرید و خادم طریقت، صرفاً سکوت نیست، بلکه حامل پیام‌ است. در دوران معاصر که طریقت‌ها نقش اجتماعی و رسانه‌ای پیدا کرده‌اند، کنش‌ناگری نیز نوعی موضع‌گیری تلقی می‌شود.

این نکته در خور تأمل است که از منظر عرفان اسلامی، که همواره در دفاع از مظلوم و تقبیح ظلم و ظالم پیش‌قدم بوده، انتظار می‌رود موضع‌گیری‌هایی در بزنگاه‌های بزرگ، نه از سر مصلحت‌اندیشی‌های سیاسی، بلکه مبتنی بر اصول اخلاقی، معنوی و تعهد انسانی صورت گیرد.

ایران، از موضع اقتدار و عزت، نیازی به تأییدات و حمایت‌های نمادین ندارد؛ اما در فضای اسلامی، عرفانی و ایمانی، بی‌تفاوتی نسبت به آلام ملت؛ گسست عاطفی و معنوی میان رهبران طریقت و بدنه مریدان ایجاد می‌کند. به تعبیر حضرت امیرالمؤمنین امام علی علیه‌السلام:
«کونا للظالم خصماً و للمظلوم عوناً»
دشمن ظالم باشید و یاور مظلوم.

از این منظر، آنچه اهمیت دارد، نه صرفاً مواضع فردی یک قطب طریقت، بلکه بازخوانی کارکرد اجتماعی و معنوی طریقت‌هایی است که داعیه هدایت انسان در مسیر حقیقت و عدالت دارند.

اگر در چنین لحظاتی، طریقت کسنزانیه و مشایخ آن در ایران، نقش خود را در هم‌صدایی با ملت خود ایفا نکنند، این تصور تقویت می‌شود که این جریان صرفاً در شرایط عادی و غیرِ تنش‌آلود حضور اجتماعی دارد و در موقعیت‌های حساس و روزگار سخت، به سکوت یا بی‌موضعی و بی‌عملی گرایش می‌یابد.

پیشنهاد می‌شود خلفای ایرانی این طریقت، که شناخت نزدیک‌تری از وضعیت ملت ایران دارند، این خلأ ارتباطی و معرفتی را جبران کنند و با اعلام موضع یا همراهی معنوی، پیوند سنتی و عاطفی با مردم را احیا نمایند.

در غیر این صورت، بیم آن می‌رود که بخش‌هایی از جامعه، نگاه انتقادی‌تری به نهاد طریقت داشته باشند و آن را صرفاً ابزاری برای مناسک خانقاهی و منافع سیاسی تلقی کنند.

عرفان اسلامی، به‌مثابه یک سنت معنوی زنده، نمی‌تواند در برابر رنج انسان‌ها ساکت بماند. و جامعه‌ای که طریقتی را درون خود پذیرفته، از آن انتظار واکنش مناسب نیز دارد.

در نهایت، این پرسش همچنان به‌جا و زنده است:
در هنگامه‌ای که مردم، در این جنگ تحمیلی زیر بار حملات آشکار دشمن متجاوز صهیونیستی، جان باختند و شهرها در التهاب و آتش بودند، چرا از سوی یکی از پرمخاطب‌ترین طریقت‌های معاصر، حتی یک جمله هم شنیده نشد؟

گزارش خطا
ارسال نظر