پایگاه خبری تحلیلی فرقه نیوز: براساس آیات و فرامین الهی، پیامبر اعظم(ص) به عنوان آخرین فرستاده آسمانی رسالت داشت که جامعه و امتی یگانه، فراگیر، معتدل و متعادل، حقمدار، عدالتگستر و نمونه و شاهد بر همگان و به بیان دیگر، بهترین جامعه و امت از آغاز خلقت تاکنون را ایجاد کند که در این راستا نیازمند راهکارهایی برای اصلاح فرهنگی و اجتماعی جامعه جاهلی آن روزگار بود. از این رو در خصوص این راهکارها با حجتالاسلام والمسلمین احمدحسین شریفی، رئیس دانشگاه قم، به گفتوگو پرداختهایم که در ادامه میخوانید:
پیامبر اکرم(ص) در جامعهای مبعوث شدند که جامعه جاهلی نامیده میشود. جهل به معنای نادانی نیست و در مقابل علم قرار نمیگیرد، بلکه جهل در مقابل عقل است. جامعهای که شاخصه آن سفاهت و بیخردی و سبک زندگی آنها براساس غرایز حیوانی بود و عقلانیت و خردورزی در رفتار اقتصادی، اجتماعی و خانوادگی آنها نبود.
بهترین، دقیقترین و مستندترین توصیف از جامعه جاهلی را امیرالمؤمنین علی(ع) در نهجالبلاغه، خطبه دوم دارد. امام علی(ع) در خطبه دوم نهجالبلاغه میفرماید: «فِی خَیْرِ دَارٍ وَ شَرِّ جِیرَانٍ نَوْمُهُمْ سُهُودٌ وَ کُحْلُهُمْ دُمُوعٌ بِأَرْضٍ عَالِمُهَا مُلْجَمٌ وَ جَاهِلُهَا مُکْرَمٌ؛ در کنار بهترین خانه(کعبه) و بدترین همسایگان(بتپرستان) زندگى مى کردند. خواب آنها بیدارى و سرمه چشم آنها اشک بود، در سرزمینى که دانشمند آن لب فروبسته و جاهل گرامى بود.»
طی سالها سؤالی ذهن خودم را مشغول کرده بود و آن این است که وجود مقدس پیامبر اکرم(ص) با جامعهای که بدترین توصیفها را دارد، چه کرد. چه راهبردها و به تعبیر مقام معظم رهبری چه راهکنشهایی را ایشان در مدت ۲۳ سال پیش گرفتند، بهطوری که مردم نه تنها افتخاری به گذشته خویش نمیکردند بلکه یادآوری آن را ننگ میدانستند.
این یک الگو و به تعبیر قرآن کریم «اسوه حسنه» است که در مدیریتهای اجتماعی بسیار کارآمد است.
اولین کاری که پیامبر اکرم(ص) در اولویت انجام دادند، جهاد تعلیم باورها و اصلاح بینشها بود. مبنای فلسفی انجام این عمل توسط پیامبر اسلام(ص)، این است که ریشه تمام کنشها و رفتارها چه فردی و چه اجتماعی در باورها و بینشهاست؛ بنابراین هرگونه تغییر بنیادینی در فرد و جامعه در حوزه تغییر در بینشها باید دنبال شود.
یک تغییر ماندگار، تغییری است که ریشهای از باورهای افراد باشد. پیامبر(ص) سه سال دعوت مخفی داشتند و بعد از نزول آیه ۹۴ سوره مبارکه حجر که میفرماید: «فَاصْدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ، پس آنچه را بدان مأمورى آشکار کن» دعوت خود را آشکار و علنی کردند. همه مورخان بر این باورند که پیامبر اکرم(ص) بعد از نزول آیه ۹۴ سوره حجر، دست کم یک سال و نیم، ۱۵ قبیله اطراف مکه را میرفت. ابن سعد در کتاب «طبقات الکبری» نام این قبایل را آورده است.
در بازارهای دهگانه مکه، پیامبر(ص) حضور پیدا میکردند و تبلیغ دین اسلام را میکردند. یکی از جملاتی که حضرت در بازار عکاظ (در محدوده عرفات امروزی) گفتند: «قولوا لا اله الا الله تفلحوا؛ ای مردم، بگویید (لا إله إلا الله) تا رستگار شوید» به این معنا که پذیرش توحید، رستگاری در پی دارد.
در جمله تفضیلی پیامبر(ص) ثمرات توحید را اینگونه میفرماید: «أدعوکُم الی شهادةُ أن لا إلهَ إلاّ اللّه ُ و أنّی رسولُ اللّه ِفاجیبونی، تملکوا بها العرب و العجم و تکونون ملوکا فی الجنه؛ شما را به توحید دعوت میکنم که اگر بپذیرید، مالک جهان عرب و عجم میشوید (مالک تمام جهان میشوید) و همچنین مالک مُلک بهشت نیز میشوید.»
با وجود این، مورخان بالاتفاق بیان کردهاند که در این یک سال و نیم احدی به پیامبر(ص) و دین اسلام ایمان نیاورد. پیامبر نیز خسته نشد و با شگردهای مختلف، ۱۳ سال متمادی در تغییر بینشها و باورهای مردم در مکه کوشید. آیاتی که در مکه نازل شده، کمتر درباره رفتار و چگونگی انجام کارهاست و اغلب آنها درباره باورها و گرایشهاست. استمرار پیامبر(ص) نیز ثمربخش بود و با تغییر باورها توانست توحید را در باورها جای دهد.
تقویت باورها اولین روش پیامبر(ص) برای نهادینه کردن آنها در جامعه بود که خلأ آن در جامعه امروزی وجود دارد، در حالی که قبل انقلاب علما به خوبی روی این موضوع کار میکردند. باید جامعه امروزی بکوشد تا سیره پیامبر(ص) را احیا کند. تنها افرادی انگشتشمار مانند علامه مصباح بودند که اهمیت این سیره را میدانستند بهطوری که علامه مصباح مسئله طرح ولایت را ثمره عمر خویش میدانست که مسائل ریشهای اعتقاداتی در آن مطرح میشود.
دومین روش پیامبر(ص)، ارائه آموزشهای عینی و مصداقی بود. چگونگی به رستگاری رسیدن با ایمان آوردن به جمله لا اله الا الله از موارد این آموزشها بود. کاربردهای هر یک از مسائل توحیدی در رأس کار ایشان بود نه اینکه صرفاً مثل یک فیلسوف مسئلهای بیان شود و مردم از چگونگی آن بیخبر باشند.
چند روز بعد از رحلت وجود مقدس پیامبر اکرم(ص)، فرد عربزبانی که در مدینه نبود با ابراز ناراحتی از فقدان حضرت، به دنبال یک یادگاری از ایشان بود. این فرد درب خانه حضرت زهرا(س) را زد و یادگاری را از ایشان خواست. حضرت از خادمهای که در خانه بود خواست تا پوستی را بیاورد. خدمه نیز دستپاچه شد و گفت: من فکر میکردم که جنس باارزشی نیست و حین تمیز کردن منزل، آن را به دور انداختم. در روایات آمده است که حضرت زهرا(س) از شنیدن این موضوع به شدت برآشفته شدند. در کتاب ملاحسین نوری جملهای از حضرت زهرا(س) آمده است که در منابع دیگر وجود ندارد. فاطمه زهرا(س) میفرماید: «این پوستین را پیدا کن که آن معادل حسن و حسین(ع) است.»
جملهای که از پیامبر(ص) بر روی آن پوستین به یادگار گذاشته شده بود، این بود که فرموده بودند: «مَنْ کَانَ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ اَلْیَوْمِ اَلْآخِرِ فَلاَ یُؤْذِی جَارَهُ وَ مَنْ کَانَ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ اَلْیَوْمِ اَلْآخِرِ فَلْیُکْرِمْ ضَیْفَهُ وَ مَنْ کَانَ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ اَلْیَوْمِ اَلْآخِرِ فَلْیَقُلْ خَیْراً أَوْ لِیَسْکُتْ؛ کسی که به خداوند و آخرت ایمان دارد همسایه خود را آزار نمیدهد، و کسی که به خداوند و آخرت ایمان دارد میهمان خویش را گرامی میدارد، و کسی که به خداوند و آخرت ایمان دارد یا سخن نیکو و شایسته میگوید و یا سکوت میکند.» این سخن به خوبی نشاندهنده استمرار و پایبند بودن به توحیدگرایی است که توسط پیامبر(ص) اجرایی شد.
سومین شیوهای که پیامبر(ص) برای نهادینهسازی ارزشها و باورهای اسلامی بهکار گرفت، ساختارسازی بود. ساختارهای متناسب با باورها و عقاید اسلامی تولید کرد. امکان ندارد در سیستمها و ساختارهای مادی، ارزشهای اسلامی را بیان کرد. یک اصلی که بسیاری از مدیران و جامعهشناسان فرهنگی اعتقاد دارند این است که همیشه در برخورد سختافزارها و نرمافزارها، نرمافزار خود را با شرایط سختافزار سازگار میکند.
همیشه در برخورد ارزشها و سیستمها، ارزشها عقبنشینی میکنند. بهعنوان مثال سیستم بانکداری، وجود ارزشی مثل رباخواری را توجیه کرد. متأسفانه در زمینه ساختن سیستم در راستای ارزش ضعیف هستیم در صورتی که در اوایل انقلاب اسلامی، جریانهایی مانند جهاد سازندگی به این امور میپرداختند.
ساختارسازی به قدری اهمیت دارد که در رشتهها و علوم مختلف نمایان میشود. بهعنوان مثال معماری. معماری اسلامی مسئلهای مهم است که روایات متعددی ضمن چگونگی معماری آمده است. در صورتی که امروزه با ساختن پاساژها به جای بازارهای سنتی از معماری اسلامی چشم پوشیده شده است. بیان این مسائل کافی نیست، بلکه باید انجامدهندگانی وجود داشته باشند، همانگونه که پیامبر اکرم(ص) در ساختن و معماری مسجدالنبی دست داشتند و سخنانشان را عملی کردند تا مردم از او الگو بگیرند.
چهارمین روشی که پیامبر اکرم(ص) در اصلاح اخلاق اجتماعی و دگرگون کردن آن فرهنگ جاهلی داشت، برخورد جدی، قاطع، صریح و بدون تبعیض با هر گونه جرم و فساد داشتند. بیان این روش را با یک روایت تصریح میکنم که شیخ صدوق در کتاب معانیالاخبار با سه سند آن را ارائه میکند. فردی به نام هند ابن ابی هاله که امام حسن(ع) و امام حسین(ع) او را دایی خطاب میکردند. برخی از مورخان نیز اذعان داشتند که هند ابن ابی هاله فرزند حضرت خدیجه(س) از شوهر سابقش که از دنیا رفته است، بود. با ازدواج حضرت خدیجه و پیامبر(ص)، این پسر وارد خانه پیامبر(ص) شد.
امام حسن مجتبی(ع) خطاب به هند ابن ابی هاله میپرسند: دایی جان اخلاق پیامبر(ص) را برای ما بیشتر توصیف کن حال آنکه بیشتر او را درک کرده ای.» هند ابن ابی هاله میگوید: پیامبر(ص) دائما خندهرو بود. اخلاق راحتی داشت و اهل تکلف نبود. نرم و مهربان بود. هیچ خشونت و سنگدلی در او وجود نداشت. امور دنیوی ایشان را خشمگین نمیکرد، اما اگر حقی نادیده گرفته میشد، اینقدر دگرگون و خشمگین میشد که هیچ چیزی خشم وی را فرو نمینشاند مگر اینکه حق به صاحبش باز گردد.
پنجمین و آخرین اقدام پیامبر(ص)، جهاد امیدآفرینی و برجستهسازی ارزشها و خوبیها بود. خلأ این نکته نیز در جامعه امروزی محسوس است. متأسفانه ما بدیها را میبینیم و آن را برجسته کرده، شیوع میدهیم. گویا همه دست به دست هم دادهایم تا آسیبها را به اوج برده و همه ارزشها و خوبیها را نادیده بگیریم؛ کتاب در خلقیات ما ایرانیان به نویسندگی آقای جمالزاده، بسیار خوب به این مسئله دامن زده است. مقام معظم رهبری در بیانیه گام دوم انقلاب فرمودند: جهاد امیدآفرینی و مبارزه با یأس و ناامیدی، از اهم اعمال است.
روزهای قبل از رحلت پیامبراکرم(ص) ایشان با ضعف جسمانی بسیار شدیدی در حضور مردم خطبه بسیار ارزشمند و مهمی فرمودند: «مَن سَمِعَ فاحِشَةً فأفشاها فهُو کَمَن أتاها، و مَن سَمِعَ خَیرا فأفشاهُ فَهُو کمَن عَمِلَهُ؛ هر کس کار زشتى را بشنود و آن را افشا کند، همانند کسى است که آن را مرتکب شده و هر کس عمل نیکى را بشنود و آن را در بین مردم شایع کند، همانند کسى است که آن را انجام داده است.» معنای این سخن پیامبر(ص) این نیست که بدیها را نگویید و با آن مبارزه نکنید بلکه به این معناست که بدیها و پلشتیها را توسعه ندهید و آن را برجسته نکنید که باعث تکثیر خیرات شود.
منبع: ایکنا