فرقه نیوز-بخش صوفیه و دراویش، گروهک افراطی مجذوبان نور وابسته به فرقه دراویش گنابادی که در سال های اخیر بیشتر مخاطبانش را به خاطر تفرقه انگیزی در بین دراویش از دست داده است با انتشار متن زیر به مناسبت عید غدیر بار دیگر چهره واقعی خود را نشان داد که در ادامه به بررسی آن می پردازیم:
متن پیام تبریک گروهک افراطی مجذوبان نور وابسته به فرقه دراویش گنابادی:
غدیر، نه یک اتفاق مربوط به سال و زمان و مکان خاص، بلکه تعین یافته حقیقتی بود که از زمان آدم علیهالسلام به دوران خاتم صلواتُالله رسید و در ۱۸ ذیحجه سال دهم هجرت مصداق ظاهری یافت.
این واقعه نشان داد که ولیِ زنده، جانشینِ خویش را تعیین میکند اما همچنانکه در آن زمان، عدهای افراطی که خود را مؤمنتر و داناتر از رسول خدا میدانستند، ولایت بر جان مؤمنین را با حکومت بر جهان مسلمین اشتباه گرفته، راه دین را به بیراهه حکومت و خلافت کشیدند و محتوا را به لباس تقلیل دادند.
عید غدیر به حکم «حَیّ لایموت» جشن مومنان به خدا به واسطه تقید به دستورات اولیای زنده خداست و چندان که علی علیهالسلام فرمود؛ هیچ قدرتِ خلافتربایی یارای آن را نخواهد داشت که ولایت و امامت بر جان و دل مؤمنین را برباید.
آن عید نشان داد که مؤمنانِ دین خدا همواره در قلّت و در تنگنا و حبس و رنج و شکنجه خواهند بود، زیرا آنچه بر سر علی علیهالسلام و یاران او آوردند، بر جانشینان ایشان، امامان علیهمالسلام نیز روا داشتند.
غدیرِ مومنان، سویدای قلب ایشان است و بر سرزمین دل، جز سلطان عشق، هیچ احدی، ولو به قوه قاهره، امارت نمیتواند کرد.
مدیریت سایت مجذوبان نور این عید سعید لایزال را به مولای معظّم حضرت آقای حاج دکتر نورعلی تابنده مجذوبعلیشاه ارواحنا فداه و دراویش سلسله جلیله نعمتاللهی گنابادی و مؤمنان حقیقی اوامر الهی تبریک عرض میکند.
در ادامه به نقد و بررسی این پیام می پردازیم:
قَالَ امیرالمومنین (ع): مَا أَضْمَرَ أَحَدٌ شَيْئاً إِلَّا ظَهَرَ فِي فَلَتَاتِ لِسَانِهِ وَ صَفَحَاتِ وَجْهِه.[1]
هیچ کس چیزی را پنهان نمی سازد مگر آنگه در لغزش های گفتار و چهره اش مشخص می گردد.
افرادی که دم از ولایت اولیاء الله زده فراوان بوده و هستند اما میان حرف و عمل فاصله بسیار است. آنچه که نقطه افتراق بین شیعه و برادران اهل تسنن است با همه نقاط اشتراک، بحث ولایت است. البته برادران اهل تسنن منکر ولایت ائمه معصومین (ع) نیستند اما تفسیر ایشان با تفسیر شیعه از ولایت متفاوت است.
ولایت از نظر شیعه به معنای سرپرستی، رهبری و مدیریت جامعه و افراد آنست در حالی که برادران اهل سنت آن را تنها دوستی معنا می کنند و هیچ کدام منکر دوستی و محبت اهل بیت رسول الله (ص) نیستند.
اما برخی افراد که نه تنها خود را شیعه می دانند بلکه لقب مومنان حقیقی نیز به خود می دهند در بین کلماتشان مطالبی را می توان دید که حاکی از فاصله عمیق بین باور آنان با اعتقادات شیعه است.
در پیام تبریکی که سایت مجذوبان نور که خود را سخنگو و پایگاه خبری صوفیه گنابادیه و خانواده بیچاره آمده این مطلب به خوب نمایان است و چقدر خوبست که پیام های تبریک کوتاه و مختصر است و اگر چند پاراگراف دیگر به آن اضافه می شد دیگر از حوصله نقد آن بر نمی آمدیم، چون در همین چند خط هم اغلاط اعتقادی فراوانی است که فقط به دو مورد آن اشاره می گردد.
بسیار عجیب است که بزرگان این فرقه چطور راضی می شوند چنین افراد کم اطلاعی از اعتقادات شیعه، سخنگو و تابلو آنان باشند!!
نکته اول:
نویسنده در قسمتی از این متن چنین آورده: « این واقعه نشان داد که ولیِ زنده، جانشینِ خویش را تعیین میکند» گویا نویسنده نمی داند که تعیین ولی به عهده ولی پیشین نیست بلکه این مطلب به عهده خود خداست و ولی زمان فقط او را معرفی می کند چنانکه خداوند در جریان غدیر خم به پیامبر می فرماید: يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ[2] یعنی اى پيامبر آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است كاملا به مردم برسان و اگر نكنى، رسالت او را انجام ندادهاى. پس بحث انتخاب امیرالمومنین (ع) بعنوان خلیفه مسلمین از ناحیه خود خدا بود و پیامبر(ص) فقط مامور ابلاغ این دستور بود است کما اینکه در جریان امامت حضرت ابراهیم (ع) خداوند می فرماید: إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً [3] یعنی ما تو را برای مردم بعنوان امام انتخاب نمودیم چنانکه به حضرت داود (ع) نیز می فرماید: يا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ[4] یعنی ای داود ما تو را بعنوان خلیفه در زمین قرار دادیم. و به ملائکه نیز فرموده است: وَ إِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً[5] یعنی: بیاد بیاور زمانی را که خداوند به ملائکه فرمود من قرار داده ام در زمین خلیفه.
اما علت اینکه نویسنده جریان تعیین و انتخاب امام (ع) را به پیامبر (ص) نسبت می دهد روشن است. چون صوفیه قطب خود را اینگونه می شناسند یعنی قطب پیشین قطب بعدی را انتخاب می کند که بخصوص در خانواده بیچاره (تابنده) این جریان بصورت موروثی درآمده و فرزند چه صلاحیت داشته باشد یا نداشته باشد بعنوان قطب بعدی انتخاب می شود، با این گونه اشارات گویا می خواهند مسلک پوشالی خویش را لاپوشانی نمایند.
نکته دوم:
در قسمتی دیگر از این متن نویسنده چنین آورده: «در آن زمان، عدهای افراطی که خود را مؤمنتر و داناتر از رسول خدا میدانستند، ولایت بر جان مؤمنین را با حکومت بر جهان مسلمین اشتباه گرفته ...» از آنجا که این فرقه همانند تمامی فرقه های انحرافی و در یک دستور نانوشته از سوی استعمارگران همواره بر طبل جدایی دین از حکومت و سیاست کوبیده اند، در اینجا نیز بحث ولایت و حکومت را از یکدیگر جدا فرض کرده اند، اما چنانکه در اول این نوشتار آمد ولایت در نظر شیعه بمعنای امامت و رهبری و سرپرستی جامعه است و ائمه معصومین (ع) هرگاه فرصت ایجاد حکومت داشته اند با تمام قدرت به این امر همت گماشته اند.
و به تعبیر مقام معظم رهبری؛ علت اینکه جباران و مستکبران زمان با تمام دشمنی که با ائمه معصومین (ع) داشتند تا جایی که به شهادت آنان نیز منجر گردید، با بزرگان صوفیه همانند حسن بَصري و ابن شُبرُمَة و عَمروبن عُبَيد هیچ مشکلی که نداشتند بماند، با تمام ادعای تدین و زهد همواره مورد توجه زمامداران نیز بودند.[6]
پی نوشت:
[1] - نهج البلاغه حکمت 26
[2] - سوره مائده آیه 67
[3] - سوره بقره آیه 124
[4] - سوره ص آیه 26
[5] - سوره بقره آیه 30
[6] - مقدمه کتاب انسان 250 ساله
تمام بحث ائمه با مخالفينشان و بحث اصحابِ ائمه در مبارزاتشان، همين مسئلة حكومت و حاكميت و ولايت مطلقه و عامة بر مسلمين و قدرت سياسى بود؛ بر سر مقامات معنوى، آنها با ائمه دعوایي نداشتند.
خيلى از اوقات اتفاق می افتاد كه كسانى در جامعة زمان خلفا، اهل زهد بودند و اهل علم بودند و معروف به تفسير و به علم و به اين چيزها، خلفا هم با آنها نه فقط معارضه اى نمی كردند بلكه حتى مخلص آنها بودند، اظهار ارادت نسبت به آنها می كردند، پيش آنها می رفتند، از آنها نصيحت می خواستند، چرا؟ چون آنها در مقابل خلفا داعية سياسى نداشتند واِلا امثال حسن بَصري و اب نشُبرُمَة و عَمروب نعُبَيد، اين بزرگان از علما ىي كه مورد توجه و قبول خلفا بودند، اينها كسانى بودند كه ادعاى علم و ادعاى زهد و ادعاى معنويت و ادعاى تفسير و ادعاى علوم پيغمبر و همة اين ادعاها را هم اينها داشتند، اما نسبت به آنها هيچ گونه از طرف خلفا تعرضى نبود؛ چرا؟ چون داعية قدرت سياسى وجود نداشت. دعواى ائمه عليهم السلام با خلفاى بنی اميه و بنی عباس بر سر همين مسئلة امامت و ولايت، يعنى همين معنا یي از امامت كه ما امروز آن را به كار می بريم، [بوده]