حقیقت چیست؟ واقعیت آن است که فاطمه زرین تاج از طریق عمویش با افکار شیخیه آشنا شد و از طریق نامهنگاری با کاظم رشتی ارتباط گرفت تا آنجا که او، فاطمه را قرة العین خواند و سبب شد زرین تاج برای دیدنش همسر و دو فرزندش را رها کند و به عراق برود؛ لیکن دیر رسید و علی محمد شیرازی را به عنوان جانشین او به فاطمه معرفی کردند. او ارتباط خود را با علی محمد ادامه داد تا آنجا که او نیز با غلو در حق فاطمه، او را طاهره خواند. [۱] البته درباره اینکه چه کسی لقب طاهره را به فاطمه داد، اقوال گوناگونی هست، برخی از علی محمد شیرازی و برخی از حسین علی نوری نام آوردهاند. [۲]
اباحه گریهای قرة العین
او مشهورترین زن بی بند و بار تاریخ معاصر ایران است. وی همان کسی است که در سفرش به عراق، به سبب بد حجابی و بیبندوباری و ارتباطهای مشکوک، اعتراض مؤمنین و علمای عراق را بلند کرد. [۳] تاریخ بهائیت با گزارش بی بند و باریهای او، از مهمانی دو ماهه او در خانه آلوسی نیز سخن رانده است. [۴] همچنین گزارش میکند که هنگام بازگشت از عراق، پیکی از سوی شوهرش آمد که او را به خانه بازگرداند، لیکن با بدگویی و فحاشی او روبهرو شد. [۵]
از جمله اباحهگریهای او میتوان به کشف حجاب او در بدشت، [۶] ارتباط با مردان بیگانه [۷] و حتی همخوابگی با محمدعلی بارفروشی اشاره کرد. [۸] او در سخنرانی تاریخی خود در بدشت، مردان را به فحشا و اشتراک گذاشتن همسرانشان توصیه کرده و میگوید: «زحمت بیهوده بر خویش روا ندارید و زنان خود را مضاجعت طریق مشارکت بسپارید.»[۹] به اعتقاد قرة العین، زن متعلق به شوهر خود نیست، بلکه ابزار مشترک و در دسترسی است که هر هوسرانی میتواند شهوت خود را با او آرام سازد؛ البته او این دیدگاه خود را در عمل نیز با ترک خانه و خانوادهاش و معاشرت و خلوت با بیگانگان به نمایش گذاشت.
براساس این مستندات، قره العین نه تنها طاهره نبود، بلکه فاجرهای بود که برای ارضاء هوای نفسش از خانه و کاشانه خود بیرون آمد و به بهانه نسخ اسلام، حجاب را از سر خود برداشت و به معاشرت با مردان بیگانه پرداخت و برای عادیسازی ارتباطهای خود با بیگانگان، مردان را به معاشرت مشترک با زنان سفارش میکرد. بهائیان چنین زنی را الگوی طهارت و آزادهخواهی قرار داده و به دیگران معرفی میکنند. / ادیان نت
پینوشت:
[۱]. عباس افندی. تذکره الوفا. ۲۹۸.
[۲]. محمدحسینی، شرح حیات و آثار منظوم و منثور قرّة العین،۲۵۷-۲۸۷.
[۳]. ظهور الحق، فاضل مازندرانی، ص ۳۲۵.
[۴]. عبد الحسین آیتی، الکواکب الدریه، ص ۶۴.
[۵]. نبیل زرندی، تاریخ، ص ۲۳۷.
[۶]. شوقی افندی، قرن بدیع، ص ۹۴.
[۷]. نبیل زرندی، تاریخ، ص ۲۳۷.
[۸]. میرزا جانی کاشانی، نقطه الکاف، ص ۱۵۴.
[۹]. افراسیابی، تاریخ جامع بهائیت، ص ۹۵.