مروری بر فعالیت بهائیان از ابتدای شکلگیری این فرقه نشان از ارتباط مستمر آنها با یهودیان دارد؛ به طوری که برخی عنوان کردهاند که آموزههای بهائیت خالی از آموزههای یهودیت نیست. آشنایی سید علی محمد باب، بنیانگذار بهائیت با خانوادهی یهودی سانسون، سبب شد تا برخی از اعتقاداتی که بعدها جزء اصول دین بهائیت است در او شکل بگیرد. بر این اساس، محققان معتقد هستند ریشهی ادعاهای او دربارهی باب بودن در دوران ارتباط با همین محافل یهویان شکل گرفته است.(1)
با این حال، مروری بر تاریخچهی بهائیت نشاندهندهی این مسئله است از زمانی که امیرکبیر با آنها به مقابله برخواست، این فرقه تلاش کردند تا با نزدیکی با بیگانگان خود را حفظ کنند. بر این اساس، آنها در ابتدا به سمت روسها متمایل شدند.
حمایت روسها از بهائیت، تا انقلاب کمونیستی روسیه در سال 1917 ادامه داشت. پس از آن بهائیها، بهطور کامل در دامان انگلیس قرار گرفتند و تا آنجا پیش رفتند که همان عبدالبها، که برای روسها جاسوسی میکرد، به خاطر خدماتش از دولت انگلیس لقب «سر» دریافت کرد. او پس از انتقال به بندر «عکا» در سال 1868 پیوندش را با کانونهای مقتدر یهودی، بیشتر و مستحکمتر کرد. فریدون آدمیت مینویسد: «عنصر بهائی چون عنصر جهود بهعنوان یکی از عوامل پیشرفت سیاست انگلیس در ایران درآمد. طرفه اینکه از جهودان نیز کسانی به این فرقه پیوستند و همان میراث سیاست انگلیس به آمریکا نیز رسیده است.»(2)
با اتمام قیمومت انگلستان بر فلسطین در سال 1948 شورای ملی یهود تشکیل و تأسیس دولت اسرائیل را اعلام کرد. بلافاصله شوقیافندی رهبر وقت بهائیان نظر مثبت خود را دربارهی تأسیس اسرائیل این چنین اعلام کرد: «مصداق وعدهی خدا به ابناء خلیل و وارث کلیم با تشکیل دولت اسرائیل به وقع پیوست.» هیئت بینالمللی بهائی در نامهای برای بهائیان ایران به رابطهی صمیمانهی «شوقی» رهبر آنها با دولت صهیونیست اذعان میکند: «روابط حکومت اسرائیل با بهائیان دوستانه و صمیمانه است.»(3)
در سال 1948، شورای ملی یهود تشکیل و تأسیس دولت اسرائیل را اعلام کرد. بلافاصله شوقیافندی رهبر وقت بهائیان نظر مثبت خود را دربارهی تأسیس اسرائیل این چنین اعلام کرد: «مصداق وعدهی خدا به ابناء خلیل و وارث کلیم با تشکیل دولت اسرائیل به وقع پیوست.»
رژیم اشغالگر قدس نیز متقابلاً امکانات ویژهای در اختیار فرقهی بهائیت قرار داد. دولت اسرائیل شعبههای محافل ملی بهائیان بعضی کشورها مانند انگلیس و ایران و کانادا در فلسطین اشغالی را به رسمیت شناخت تا امکان فعالیت مستقل داشته باشند.
شوقی افندی، رهبر بهائیان، دربارهی حمایتهای رژیم صهیونیستی از آنها، میگوید: «با رئیسجمهور اسرائیل و نخستوزیر پنج تن از وزرای کابینه و همچنین رئیس پارلمان آن کشور ارتباط حاصل گردید و در نتیجه ادارهی مخصوص به نام «ادارهی بهائی» در وزارت ادیان تأسیس شد. در اثر این جریانات، رئیسجمهور اسرائیل مصمم گردید دستور معافیت از کلیهی عوارض و مالیاتها برای فعالیتهای بهائیان از جمله بیت عبدالبها، مسافرخانهی شرقی و غربی را صادر کند. حکومت اسرائیل، قصر مزرعه را که برای سازمانهای دیگری در نظر گرفته بود، به این فرقه اختصاص داد و تسلیم آنان نمود. پروفسور نرمان نیویچ، از شخصیتهای سیاسی و حقوقی دولت اسرائیل، در زمان مسئولیتش بهائیت را در شمار سه دین ابراهیمی (اسلام، مسیحیت و یهودیت) به رسمیت شناخت.»(4)
بهائیان نیز متقابلاً در جنگ اعراب و رژیم اشغالگر قدس، همواره از صهیونیستها جانبداری میکردند و حتی برای کمک به ارتش اسرائیل به جمعآوری پول اقدام میکنند؛ در یکی از اسناد پس از جنگ ششروزهی اعراب و اسرائیل در سال 1967 آمده است 120 میلیون تومان به وسیلهی بهائیان ایران جمعآوری گردید و تصمیم دارند این مبلغ را در ظاهر به بیتالعدل در حیفا ارسال نمایند؛ ولی منظور آنها ارسال این مبلغ به ارتش اسرائیل است.(5)
جاسوسی بهائیان
گزارشهای ساواک از فعالیت بهائیان در ایران، اثباتکنندهی جاسوسی آنها به نفع رژیم اشغالگر قدس است. بهعنوان مثال، در جلسهی یکی از محافل بهائیان در 7 مهرماه 1347، آنها ضمن تمجید از هویدا بهعنوان یک بهایی تأکید میکنند که «دولت اسرائیل در جنگ سال 1346 و 1347 قهرمان جهان شناخته شده است و ما جامعهی بهائیت فعالیت قوم عزیز یهود را ستایش میکنیم. یکی از عوامل پیشرفت و ترقی ما بهائیان این است که در هر اداره و وزارتخانه یک جاسوس داریم و هفتهای یکبار گزارشهای وضعیت کشور به ما ارائه میشود. گزارشهایی که میتوان برای بهبود روابط ایران و اسرائیل از آنها استفاده کرد.»(6)
همچنین در جلسهی دیگری که در تاریخ 13 آبان 1351 در یکی از محافل بهایی تشکیل شده بود، گزارش ساواک از حمایت همهجانبهی آنها از اسرائیل خبر میدهد. در این جلسه، رئیس جلسه میگوید: «اسرائیل حق دارد اعراب را بمباران کند، چون مسلمانان نمیگذارند ما زندگی کنیم و مرتباً به ما نیش میزنند؛ این است که از طرف بیتالعدل به محافل روحانی دستور داده شده است افرادی که در ادارات دولتی و پستهای حساس مشغول به کار هستند، در کارهای مسلمانان کارشکنی کنند و نگذارند آنها پیشرفت کنند. همانطور که هفت سال پیش برای یهودیها دستور رسیده بود که تمامی زمینها و مغازههای مسلمانان را بخرند و مملکت را تصرف و اقتصاد را بهدست بگیرند، ما هم با استفاده از الگوی یهودیان، باید در ایران این کار را انجام دهیم.»(7)
بهائیت حلقهی نفوذ در ایران
برای درک بهتر چرایی رابطهی بهائیت و رژیم صهیونیستی باید به سیاستهای آمریکا بعد از جنگ جهانی دوم در جهان و خاورمیانه اشاره کرد. بعد از شروع جنگ سرد، یکی از سیاستهای آمریکا جلوگیری از افزایش نفوذ شوروی بود. بر این اساس، تلاش کرد تا با تقویت کشورهای اطراف شوروی از فروپاشی آنها و گسترش رژیمهای متحد شوروی جلوگیری کند. با روی کار آمدن حکومتهایی در برخی کشورهای عربی مانند عراق، که متمایل به همکاری با شوروی بودند، آمریکا در دهههای 1950 و 1960 میلادی سیاست اتحاد کشورهای غیرعربی با یکدیگر در منطقهی خاورمیانه را اتخاذ کرد. براساس این تز اسرائیل، ایران و ترکیه ضمن اینکه باید برای مقابله با توسعهطلبیهای شوروی تقویت شوند، به دلیل قرار گرفتن در محیطی که توسط کشورهای عربی احاطه شده، باید به کمک هم آمده و بر دامن نفوذ خود در منطقه بیفزایند تا از این طریق سیاستهای در پیش گرفته شده توسط کشورهای عربی مخالف آمریکا و اسرائیل را خنثی کنند.
با این حال، یکی از بزرگترین موانع تحقق این سیاست مخالفت علمای اسلام و مردم ایران با سیاستهای آمریکا مبنی بر نزدیکی ایران با اسرائیل بود. در چنین شرایطی، باید افراد و گروههایی در ایران بهعنوان متحدان اسرائیل انتخاب میشدند تا توسعهی روابط این دو متحد آمریکا را تسهیل کنند.
بهائیان در سالهای قبل از انقلاب اسلامی همواره نقش کاتالیزور را در رابطهی ایران و اسرائیل در زمینههای سیاسی، اقتصادی، نظامی و اطلاعاتی ایفا میکردند. با این حال، بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و کوتاه شدن بهائیان از مناصب حکومتی و از بین رفتن بزرگترین حامی بهائیت، آنها تلاش کردند تا با جاسوسی برای اسرائیل، خلأ کوتاه شدن دست این رژیم از ایران را پر نمایند.
از آنجایی که سابقهی روابط بهائیان و صهیونیستها به سالهای پیش از تشکیل رژیم اشغالگر قدس باز میگشت و بهائیان به اسرائیل به چشم خانهی دوم خود بعد از ایران نگاه میکردند، در آن مقطع میتوانستند نقش تسهیلکنندهی رابطهی ایران و اسرائیل را بازی کرده و باعث توسعهی روابط این دو کشور شوند. به خصوص اینکه آمریکا متوجه شده بود که بهائیان در سالهای 1340 از نفوذ گستردهای در دستگاههای حکومتی و نظامی ایران برخوردار بودند و بهخوبی میتوانند بسترهای افزایش نفوذ اسرائیل در ایران را فراهم کنند.
بر این اساس، بهائیان در سالهای قبل از انقلاب اسلامی همواره نقش کاتالیزور را در رابطهی ایران و اسرائیل در زمینههای سیاسی، اقتصادی، نظامی و اطلاعاتی ایفا میکردند. با این حال، بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و کوتاه شدن بهائیان از مناصب حکومتی و از بین رفتن بزرگترین حامی بهائیت، آنها تلاش کردند تا با جاسوسی برای اسرائیل خلأ کوتاه شدن دست این رژیم از ایران را پر نمایند. این مسئله باعث شد تا در سال 1982 شبکهی جاسوسی بهائیت برای رژیم صهیونیستی در ایران کشف و منجر به دستگیری جاسوسان اسرائیل در ایران بشود.
فرجام سخن
مروری بر روابط اسرائیل و بهائیت نشان میدهد که فرقهی بهائیت، از ابتدای تشکیل رژیم اشغالگر قدس، روابط گستردهای را با صهیونیستها برقرار کردند؛ به طوری که این مسئله باعث شد تا اسرائیل به خانهی دوم بهائیان تبدیل شود. علاوه بر این، اسرائیل در زمان رژیم پهلوی از بهائیان بهعنوان ابرازی برای نفوذ در ایران و همچنین تضعیف نفوذ روحانیت در این کشور استفاده کنند، چرا که رژیم صهیونیستی متوجه شده بود که تا زمانی که روحانیت در ایران حضور دارد، نمیتواند دایرهی نفوذ خود را در این کشور گسترده کنند. از این رو، با حمایت از تشکیلات بهائیت، تلاش کرد تا اعتقاد مردم را به نهاد روحانیت و دین تضعیف کند.
علاوه بر این، بهائیان در سالهای قبل از انقلاب اسلامی یکی از ستونهای کسب اطلاعات اسرائیل از ایران محسوب میشدند و با دادن اطلاعات و اخبار محرمانه از نهادهایی که در آن نفوذ داشتند، بسترهای گسترش نفوذ این رژیم را در ایران فراهم کنند.
منابع:
1. سید سعدی زاهد زاهدانی، بهائیت در ایران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1380، ص 126.
2. بهران افراسیابی، تاریخ جامع بهائیت، انتشارات سخن مقابل دانشگاه تهران، 1371، ص 315.
3. بهرام افراسیابی، بهائیت به روایت تاریخ، نشر پرستش، 1366، ص 189.
4. محمدمحمدی اشتهاری، بابیگری و بهائیگری، انتشارات ناصر، 1387، ص 89.
5. روحالله حسنیان، بهائیت، رژیم پهلوی، مطالعات تاریخی، 1386، شمارهّی 17،ص 25.
6. گروه نویسندگان، دستهای شیطانی، مؤسسهی فرهنگی قدر ولایت، ص 136.
7. گروه نویسندگان، دستهای شیطانی، همان، ص 145.