خبری تحلیلی فرقه نیوز

کد خبر: ۲۱۶۱
تاریخ انتشار: 26 دی - 1394 13:21

اکنکار و اندیشه های ضد دینی- قسمت اول

مشاجره‌ درباره‌ اكنكار در اوايل‌ دهه‌1970، اندكي ‌پيش‌از مرگ ‌توئيچل‌ شروع‌ شد. برخي‌ افراد در منبع ‌تعاليم ‌وي‌ ترديد كردند و او ادعا كرد كه‌ ديگران ‌به دليل عدم ‌موافقت ‌با تعاليم ‌وي، ‌زندگي ‌او را تهديد كردند. توئيچل ‌مدعي ‌شد كه ‌هيچ ‌يك‌ از آموزه‌هايش‌ را از منبع ‌بشري ‌قرض‌ نكرده ‌است، بلكه‌ حاصل‌ تجربه ‌شخصي ‌وي ‌از خداشناسي ‌در سال‌1965 و برآمده ‌از شهودي ‌است ‌كه ‌طي ‌آن ‌تعاليم ‌را از «سلسله‌اساتيد اك‌» به ‌عنوان ‌استاد زنده ‌اك‌ به ‌دست‌ آورده ‌است‌. اما اين‌ ادعاها به ‌مشاجرات‌ پايان ‌نداد.
آیین اکنکار

فرقه نیوز-بخش عرفان های کاذب

1.پيش‌از مرگ‌ توئيچل

مشاجره‌ درباره‌ اكنكار در اوايل‌ دهه‌1970، اندكي ‌پيش‌از مرگ ‌توئيچل‌ شروع‌ شد. برخي‌ افراد در منبع ‌تعاليم ‌وي‌ ترديد كردند و او ادعا كرد كه‌ ديگران ‌به دليل عدم ‌موافقت ‌با تعاليم ‌وي، ‌زندگي ‌او را تهديد كردند. توئيچل ‌مدعي ‌شد كه ‌هيچ ‌يك‌ از آموزه‌هايش‌ را از منبع ‌بشري ‌قرض‌ نكرده ‌است، بلكه‌ حاصل‌ تجربه ‌شخصي ‌وي ‌از خداشناسي ‌در سال‌1965 و برآمده ‌از شهودي ‌است ‌كه ‌طي ‌آن ‌تعاليم ‌را از «سلسله‌اساتيد اك‌» به ‌عنوان ‌استاد زنده ‌اك‌ به ‌دست‌ آورده ‌است‌. اما اين‌ ادعاها به ‌مشاجرات‌ پايان ‌نداد.

2.داروين‌گراس‌، نهصد و هفتاد و دومين‌استاد اك

پس ‌از مرگ‌ توئيچل‌ در سال‌1971، نزاع ‌با آمدن ‌استاد زنده ‌اك‌، داروين ‌گراس‌ ادامه ‌يافت‌. بعد از يك ‌مبارزه ‌سخت ‌براي ‌كسب‌ قدرت‌ در درون‌ اكنكار بين ‌سال‌هاي‌1981 تا 1983، گراس ‌كنار گذاشته ‌شد و به ‌جاي ‌او هارولد كلمپ‌، استاد زنده ‌اك ‌شد. گراس‌ گروه‌ خـاصـي‌ بـا عـنـوان ‌تـعاليم ‌باستاني ‌اساتيد (ATOM) تشكيل‌ داد و مدعي‌ شد كه ‌تعاليم ‌جديدي ‌را آغاز نكرده، ‌بلكه ‌به ‌گسترش ‌تعاليم‌ پال‌توئيچل ‌همت ‌گمارده ‌است‌. اكنكار او را از استفاده ‌از علايم ‌و اصطلاحات‌ انحصاري‌ خويش‌ منع ‌كرد.

گراس ‌را همچـنان ‌نـهـصـد و هـفـتاد و دومين ‌استاد اك‌ مي‌دانند اما تصوير او در معبد اك‌ نصب‌ نيست ‌و در بحث‌هايي ‌كه ‌از اساتيد گذشته ‌اك ‌مي‌شود از او نامي‌ برده ‌نمي‌شود.

3.جنبش‌بيدارباش‌روحاني‌(MSIA)

در همين ‌اوضاع ‌و احوال‌، جان‌روجر هينكينز (John Roger Hinkins) تـلاش‌هايي ‌بـراي ‌ايـجاد گروهي ‌مذهبي ‌با نام ‌جنبش ‌بيدارباش ‌روحاني ‌(Movement of Spiritual Awareness) در سال‌1971 آغاز كرد؛ گروهي ‌كه ‌اكنكار را به ‌شدت‌ به ‌صورت‌ سازمان‌ عقايد و اعمال ‌بازسازي‌ كرد.

4.ديويد سي‌. لين‌(David C.Lane)

زماني ‌كه ‌لين‌، استاد مطالعات‌ ديني‌، پال‌توئيچل‌ را به ‌سرقت ‌ادبي ‌از اساتيد خويش‌ و جـعـل ‌تـمـام ‌تاريخ ‌اكنكار متهم‌ كرد، اين ‌مشاجرات ‌و نزاع‌ها به‌ اوج‌ خود رسيد. او اساساً خود را وقف ‌اثبات‌ اين ‌ادعا كرد كه‌ اكنكار و جنبش‌ بيدارباش‌ روحاني ‌چـيـزي ‌بيشتر از سرقت ‌از سنت ‌راداسوامي‌ نيستند.

چند نكته درباره اكنكار

ـ سفر روح كه مهمترين اصل عرفان اكنكار است همان خلع بدن يا موت اختياري است.

ـ اين مرحله در عرفان اسلامي پائين‏ترين مرحله سالك است.

ـ نور و صوت محور اصلي اكنگار است و چيزي جديدي محسوب نمي‏شود.

ـ عرفان اكنكار مستقل نبوده و با عرفان‏هاي هندي آميخته است.

ـ در اين آئين هيچ جايگاهي براي خدا وجود ندارد.

ـ فقط سخن از بهشت است و ارتباطي با خدا ندارد و معتقدند جهنم توسط كليسا اختراع شده تا بشريت را از قتل و خونريزي نجات داده و به تمدن سوق دهد.

نقدي بر ديدگاه اكنكار درباره اديان

يكي از مهم ترين شاخصه هاي جنبش هاي نوپديد ديني - عرفاني، انتقاد شديد آنان به وجود اديان بزرگ و تعاليم آنان است، لذا در بسياري از اين جريان هاي معنوي، انواع زيادي از انتقادها به اديان وجود دارد. از اين رو، بايد گفت كه بزرگ ترين اشكال آنان اين است كه در نقد آنها، همه اديان به يك چشم ديده مي شوند و چنين مي پندارند، كه تمام اديان داراي خصوصيات و تعاليم مشترك اند و حال آنكه اديان داراي تقسيمات متفاوتي هستند و نزديك ترين و شبيه ترين اديان نيز در دل خود بزرگترين تفاوت ها و اختلاف هاي ظاهري و باطني را با هم دارند. بنابراين هيچ گاه نمي توان با ناديده گرفتن تفاوت هاي اديان، به نقد و بررسي آنان پرداخت. و لذا به جرات مي توان گفت كه در تعاليم اكنكار، بزرگترين انتقادها و اشكال ها به اديان ابراز شده است.

موجوديت اديان

پال توئيچل - موسس مكتب اكنكار - فلسفه پيدايش اديان بزرگ را از دو منظر پي گيري مي كند:

1.اديان بزرگ بر اساس تجربه هاي معنوي، مكاشفه ها و سفرهاي روحاني موسسين، پديد آمده اند، كه از اين ميان اكنكار با اتخاذ چنين موضعي در حقيقت مي خواهد چنين نشان دهد كه هر انساني مي تواند با تمرين هاي معنوي و رياضت هاي جسماني موفق به مكاشفه و سفر روحاني شود. اين ادعا در دل خود متضمن اين معناست كه انسان مكاشفه گر مي تواند حامل معرفت معنوي همسان با معرفت معنوي ديگر انبياي بزرگ اديان بزرگ باشد. و در واقع چنين وانمود كند كه هر انسان به واسطه پيروي از تعاليم ما - اكنكار - مي تواند همانند ديگر پيامبران بزرگ تاريخ به حقيقت، دست يافته و به همان سعادتي كه اديان آن را در دنياي ديگر وعده دادند؛ در همين دنيا نائل شود. از اين رو، در اكنكار وانمود مي شود، كه اديان بزرگ بر اساس تجربه هاي معنوي، مكاشفه ها و سفرهاي روحاني موسسين پديد آمده اند.

پال توئيچل مي گويد: حتي در ميان فرقه هاي منشعب از يك مذهب هم اختلاف هاي فاحشي در زمينه ي روش ها ودستورالعمل هايشان وجود دارد، كه اين امر توجيه كننده اين است كه چرا اين همه گوناگوني بي پايان و سردرگمي در خصوص نتايج به دست آمده از روش هاي ديگر مشاهده مي شود. به همين ترتيب، وقتي در جهان هاي ديگر نيز وارد مي شويم، تجربياتمان از كيفيات دگرگوني بهره مي گيرند، كه در نتيجه، در خصوص نتايج حاصله از اين تجربه ها نيز همين تفاوت هاي فاحش به چشم مي خورند. و لذا اكنون مي توان فهميد كه چرا اين همه دين هاي متفاوت وجود دارند.؛ زيرا تجربيات افراد مختلف در عوالم درون با هم متفاوت هستند و براساس همين تجربه ها بوده است كه اديان و مذاهب متفاوت شكل گرفتند. و اين واقعه اسف باري است، كه هزاران هزار نفر تجربه كرده اند، يعني تا درجه اي از عمق به آگاهي عوام درون نفوذ كرده اند. آنگاه به آنان وحي شده كه يك خدا، يك فرشته يا يكي از بستگان، در حال هدايت آنها هستند. آنها اظهار مي كنند كه صداي خدا را شنيده اند يا دچار اين تصور مي شوند كه خداوند به شخصه، دستورها و فراميني را به آنان داده است.

ولي حقيقت قضيه اين است كه اين الهام ها، صداها و تصورها همه مخلوق هاي ذهني خود آنهاست و اين روند براي كساني كه صاحب بينايي مستقل هستند، به وضوح قابل ديدن است و خود شخص به ندرت قادر است تا اين را تميز دهد، چون هنوز صاحب چنين بينش مستقلي نيست او عميقا معتقد است كه خداوند مستقيما با او سخن مي گويد، در حالي كه آنچه او مي شنود، نجواي ذهن خود اوست كه از ضمير ناخودآگاهش صادر مي شود. او فريب خورده است. فريب خويش را. و اغلب اتفاق مي افتد كه چنين فردي اعلام مي كند كه از خدا پيامي دريافت كرده است. و يا آنكه، خدا در حال هدايت اوست تا كارهاي معيني را به انجام رساند. بسياري از افراد ادعا مي كنند كه خدا به آنها فرمان داده، كسي را به قتل برسانند؛ قومي را از ميان بردارند و بسياري از شرارت هاي ديگر، كه همه اينها زاييده ذهن مختل شده آنهاست.

به محض اينكه شخص وارد جهان هاي معنوي تحتاني مي شود، حتي هنگامي كه فاصله بسيار كمي را در درون آنها پشت سر گذاشته باشد، هميشه مورد مواجهه و حمله مجموعه اي از اشكال فكري خودش واقع مي شود. تقريبا همگي اينها در اثر پرورش و تربيت هاي گذشته او و اعتقادها و تصوراتي شكل گرفته اند، كه در مدت زمان گسترده اي به مساعدت پيشنهادهايي از سوي ديگران بنا شده اند. آنها از درون متن خواهش هاي دراز مدت خود بيرون مي جهند. و او را به كوره راه هاي گوناگوني راهبر مي شوند، كه اين عملكردهاي رواني به اعتقاد اكنكار، منشا بيشتر اين تجربيات گوناگون و بي پايان است، كه مردم آنها را مذهبي مي پندارند و به همين دليل اين همه مذاهب متفاوت وجود دارند.

2.اديان بر اثر مناسبات اجتماعي، فعاليت قشر روحانيون و تصورات ذهني پيروان آنان پديد آمده اند.

در اكنكار آمده است: هيچ يك از ناجياني كه به اين جهان آمده اند، مرادشان انتشار و تبليغ، به خاطر كسب پيرو نبوده است، بلكه همه آنها مي خواستند، تا معدودي از حقايق ساده را كه از سرزمين هاي دور آموخته بودند به بشر هديه كنند، تا آنان كه گوش شنوا دارند، بدان پيام بيدار شوند.

البته استادان باستاني از اين روند استفاده زيادي مي كردند. آنها به ندرت به كتابت و ثبث مفاهيم مي پرداختند. به اين دليل كه، هيچ يك از پيروانشان فن خواندن و نوشتن را نمي دانستند. آنها كلام را دهان به دهان و سينه به سينه نقل مي كردند و هنگامي كه يك فرد را به حلقه هاي الهي پذيرش مي دادند، آنگاه به پرورش نفر بعدي مبادرت مي كردند. آنها هيچ كدام از اين ساز و دهل ها و تعليمات جمعي، كه امروزه در تشكيلات سازمان يافته مذاهب مي بيني به كار نمي گرفتند. بنابراين، در مي يابي كه دين، به سادگي يكي از تاسيسات اجتماعي است. اين امر در اديان غربي بيشتر مشهود است، در حالي كه تار و پود مذاهب شرقي را نيز همين عامل تشكيل مي دهد.

پال توئيچل مي گويد: هر ديني را كه امروز در قدرت است، نام ببر. من به تو نشان خواهم داد كه فقط و فقط زائيده يك وجدان اجتماعي است، نه حقيقتي كه از جانب سوگماد آمده است. همه آن قوانيني كه به عنوان قوانين الهي شناخته شده اند، چيزي نيست، جز يك وجدان اجتماعي متحول شده كه از قانون مانو، نظام همورابي، فرامين موسي و احكام كليسايي مسيحيت مشتق شده است.

اما محتواي آنها بازگوكننده ي چيست؟

هيچ! مگر پيكري از احكام و مقررات كه از جانب قشر روحانيت رسمي، براي تحت كنترل نگاه داشتن پيروانشان تنظيم شده، تا بدان وسيله، عنان سياسي و اقتصادي توده هاي مردم را به دست گيرند.

آيا پديده اي شنيع تر از سيستم طبقاتي كه توسط مانو پايه گذاري شده، وجود دارد؟ يا محدوديت هاي اجتماعي كه در مفاد نظام همورابي مطرح است؟ يا پي آمدهايي كه احكام مدون در فرامين موسي يا اخلاقيات كليسا و تشكيلات مذهبي مسليمن امروزي باعث مي شوند؟ محدوديت، محدوديت، محدوديت! اين، تمام آن چيزي است كه اين شاخص هاي اجتماعي بر آن سعي دارند.

اگر مذاهب را بقدر كافي بشناسي برايت معلوم خواهد شد، كه احكام و مقررات مربوط به هر گروه خاصي در خود دو تاثير مثبت و منفي را پيشنهاد مي كند. به اين معني كه اگر از آنچه تشكيلات مذهبي مقرر داشته تبعيت كني، قول پاداش مي گيري، ولي در صورت غفلت از مقررات و احكام، مجازات در پيش خواهي داشت... همه اديان به اين ترتيب تاسيس مي شوند. از طريق قدرت تصور پيروانشان. روحانيت اين تصور را اختراع مي كنند و آنقدر در مقابل مردم نگه مي دارند تا قبولش كنند و نيايش آن را بپذيرند.

از اين رو، پال توئيچل به اديان و گروه هاي مذهبي انتقاد كرده. و ابراز مي دارد، كه از گروه هاي فلسفي مذهبي و فرهنگ هايي كه امروز نيز پرچم ايمان به خدا و اشاعه راه پيشوايان و فرستادگان خدا رژه مي روند، اعتراض دارم.

و چنين ادامه مي دهد كه، ظاهرا دين قرار است دوست بشر باشد. ولي تقريبا در تمام طول تاريخ، اين دو با يكديگر ستيز مرگ باري داشته اند. امروزه روحانيت تقريبا به يك ناهنجاري پوچ تبديل شده است. هنوز در همه جاي دنيا با تواني بالا حضور دارد. ولي روزي خواهد آمد كه از سطح زمين برچيده شده، محو و نابود شوند. جهالت هم، عليرغم احداث مدارس و اقدام به سوادآموزي جمعي، براي پير و جوان، پيوسته در حال گسترش است. افسوس كه اينها راه غلط را براي تحصيل برگزيده اند، نه راهي براي نشان دادن شيوه هاي خارج شدن از كالبد جسماني.

پال توئيچل مي گويد: اخلاقيات خوب اند، اما در خوبي بشر امتياز چندان چشم گيري نهفته نيست. همه اديان از اخلاقيات (احكام) انباشته اند و يك سري دستورالعمل هاي اخلاقي هستند كه در شكل هاي گوناگون، قرن به قرن ،به نوع بشر آموخته شده اند. اما به صراحت بگويم كه علوم اخلاق شريعت هاي اديان هرگز نتوانسته اند راهي به اقليم درون بگشايند. البته در مسير پاك سازي ذهن و همواركردن راه، جهت رسيدن به پشت دروازه ي اقاليم درون موثرند. و حتي مي شود به جايي رسيد كه بتوان به دروازه هاي درون دق الباب كرد، اما باز كردن اين دريچه به سوي جهان هاي معنوي كاري است كه از احكام و اخلاق ساخته نيست.

اخلاق، چنانكه در مذاهب قديم نيز آموزش داده مي شود، فرسوده و بي مصرف است. هر گروهي كه صرفا اخلاقيات را تعليم بدهد، چيز زيادي براي جستجوگري كه به دنبال نور معنوي باشد، ندارد، مگر آنچه در همه اديان مشترك است. اخلاق، ابزاري است، جهت شستشوي ذهن، اگر چه ابزار كاملي نيست؛ ولي بهترين نوع آن مي تواند فرد را براي برداشتن اولين قدم در مسير خداشناسي آماده كند.

كسي كه بخواهد توسط اخلاقيات (شريعت) به يك زندگي مذهبي دست يابد، مسير را در جهت معكوسش طي كرده است. اخلاقيات، تنها وسيله اي براي دست يابي به وضعيت مشخصي براي ذهن هستند و هيچ كاربرد ديگري ندارند. اخلاق، نه دين است و نه بستري كه از ميان آن دين رشد مي كند. اخلاق هرگز نمي تواند اساس فلسفه عالم گيري، همچون اكنكار باشد؛ زيرا اخلاق هرگز نمي تواند آفريننده ي خرد، قدرت و آزادي باشد.

اكنكار معتقد است كه امكان مذهبي و اديان رسمي، به دوره هاي قبل از بلوغ افكار و تحولات انساني تعلق دارند. در دوره هاي طفوليت بشر، هر مذهبي وظيفه اش را در روز و موعد مقرر خود به جا مي آورد، اما در موازات رشد بشر در زمينه فهم معنوي بالاتر، اين راه ها و روش ها بايد با چيزي كامل تر جايگزين شود. در طول تاريخ بشر، تمام آنچه اديان تلاش مي كردند تا ارائه دهند، خلاصه مي شود در شناخت سوگماد. چند نفر موفق شده اند؟ شايد معدودي بيش از تعداد انگشانت!

پال توئيچل مي گويد: فقط مسافران معظم «اك» هستند، كه اين روش ها را در اختيار دارند. و اين مسافران در ميان انسان ها بسيار معدوداند. تلاش ها در جهت چنين درك و شناختي هميشه با شكست مواجه شد، مگر در مواردي كه از روش هايي كه در اكنكار مطرح كرده ايم، پيروي شده باشد. اگر پيروان سرسخت برخي اديان، به اين كه بسياري از مردم به روش آنها موفق شده اند، اصرار مي ورزند؛ به اين دليل است كه آنها تجربه مختصري را در ديگران بسيار دست بالا تصور كرده اند.

پاسخ به نظريات توئيچل

اما در اين ميان، در نظر گرفتن چند نكته حائز اهميت است:

1.          در اينكه علت پيدايش اديان، سفرهاي ناقص رهبران و انبياء است و فلسفه اعمال و كردار آنان، توهمات ذهني است، كه بر اثر خواهش هاي دراز مدت و به عبارت ديگر،بر اثر عقده هاي سركوب شده آنان سرچشمه مي گيرد؛ ادعاي بزرگ و كلي است، كه اولا: اكنكار براي اثبات چنين ادعاي بزرگي، محتاج ادله محكمي است، كه البته در كتاب هاي اكنكار يافت نمي شود و بيان ادعاي فاقد علت و مدرك، ارزش علمي ندارد، چرا كه هر طالب حقيقتي با تمام اعتمادي كه ممكن است به اكنكار داشته باشد، هيچ گاه نمي تواند چنين اظهارنظرهاي بزرگي را از جانب اكنكار، بدون بيان دليل و مدرك بپذيرد.

ثانيا: جنس اين ادعاها مبتني بر رويكرد فلسفه هاي معاصر و روان شناسي جديد است. حال آنكه چنين بياناتي بيشتر از جانب كساني ايراد مي شود، كه از دريچه مادي و اومانيستي به انسان مي نگرند، و به نوعي با رويكردهاي معنوي مخالف اند. بيان چنين اشكال هايي به اديان، از جانب عرفان اكنكار قابل تامل است، چرا كه جداي از ورود به حوزه پاسخ گويي، به چه دليل اين اشكال شامل عرفان اكنكار نباشد؟

2.          در اينكه دين تاسيسات اجتماعي است. و سازمان ها و مراكزي با موضوعيت دين تشكيل مي شوند، و اثرات قابل توجهي بر مناسبات سياسي مي گذارند؛ جداي از وجود تفاوت هاي بسيار در مورد هر مصداق ديني، مبتني بر انتقادهاي شديد عرفان اكنكار به روحانيون و رهبران معنوي هر مسلك ديني و عرفاني است. اين دغدغه نه تنها در عرفان اكنكار، بلكه در بسياري از نحله ها و گرايش هاي علمي غرب مشهود است، و بيشتر، ريشه در عملكرد طولاني و نابخردانه كليسا در قرون وسطي دارد. اين ادعا در مورد هر مصداق ديني، و جغرافياي تاثيرگذاريش مي بايست بسيار گوناگون و متفاوت بيان شود. هر چند عملكردهاي غير اخلاقي برخي از روحانيون، هر مصداق ديني، ناخودآگاه ذهن را به سوي اين دغدغه سوق مي دهد، ولي اين بيان در مورد همه اديان بزرگ و كوچك، كليت ندارد.

ضمن اينكه به راستي، ميان همه پيامبران و تعليمات شفاهي كه در دوران حيات خود داشته اند و برداشت هايي كه قرن ها بعد از كلام ايشان شده و منجر به پيدايش عقايد جديدي، مبتني بر شرايط جديد اجتماعي است، تفاوت هايي وجود دارد، كه غير قابل انكار است. از اين رو، هيچ گاه نبايد نظريه يا عملكرد پيروان معاصر يك دين را، كاملا و به طور كلي منطبق با اصل نظريه يا عملكرد پيامبران و رهبران، يك مصداق ديني دانست و به واسطه داشتن اشتباهات گوناگوني كه توسط پيروان يا سازمان هاي متكي به دين ايجاد مي شود، اصل گزاره هاي ديني و شخصيت پيامبر آن دين را تخريب كرد.

3.  برخي معتقدند: يك اشكال مهم به اديان بزرگ اين است كه آنان متعلق به قرن ها قبل بوده اند و اكنون، انسان معاصر، محتاج اديان جديد است، تا بتواند نيازهاي نوين معنوي خود را در آنان جستجو كند. اكنكار معتقد به اين شبهه است. اكنكار خود را يك مسلك معنوي جديد مي داند، كه براي انسان امروزي، به واسطه اقتضائات دوران معاصر نسبت به ديگر اديان جهان مفيدتر است. اكنكار معتقد است كه هدف همه اديان قديم ايجاد ارتباط با خداوند بوده و اين نكته را ضعف اديان بزرگ معاصر مي داند.

اما بايد گفت كه هدف همه اديان بزرگ، صرف ارتباط با سوگماد (خداي مطلق) نبوده است؛ چرا كه در بسياري از اديان بخصوص اسلام، التزام به خواسته هاي اجتماعي انسان در لواي ارتباط با خداوند روشن است. ضمن اينكه اگر صرف ارتباط با خدا، اشكال اساسي اديان است. به چه علت در عرفان اكنكار، ارتباط با سوگماد و جهان هاي برتري كه همگي تحت حمايت نمايندگان سوگماد است؛ پراهميت نشان داده مي شود؟ و اينكه آخرين طبقه جهان هاي برتر تحت نظارت شخصي سوگماد (خداي مطلق) است. و چنين اظهار مي شود كه بالاترين استاد اكنكار در آن طبقه با خدا در ارتباط است.

اما اين اشكال كه اديان بزرگ متعلق به قرن ها قبل بوده و اكنون براي حل نيازهاي معنوي - اجتماعي، انسان معاصر نيازمند اديان جديد است، متوجه هر دين يا مسلك عرفاني، است كه به تغييرات اجتماعي و بحران هاي جديد معنوي انسان توجه ندارد. از اين رو، معتقديم كه اين اشكال متعلق به همه اديان بزرگ نيست، چرا كه برخي از اديان، بخصوص دين اسلام، به واسطه تكيه بر اصول اوليه، ملزم به تاسيس احكام و گزاره هاي معنوي جديدي براي خروج از هر بحران معنوي يا اجتماعي است؛ بحران هاي معنوي اخلاقي اي كه در ادوار گوناگون، و بر اثر تحولات اجتماعي پديد آمده اند.

با توجه به اين اصل كلي، چنين ادياني، بخصوص اسلام، بر اديان و عرفان هاي نوظهور برتري دارند؛ چرا كه اگر فلسفه وجودي عرفان هاي نوظهور رفع مشكلات جديد انسان معاصر باشد، برخي از اديان همانند اسلام، قادر به رفع اين مشكلات اند. ضمن اينكه اين اديان داراي پشتوانه علمي و عملي، رهبران باتجربه، و تجربه حل مشكلات بيشتري نسبت به عرفان هاي نوظهوراند.

لازم به يادآوري است كه در بسياري از جريان هاي نوپديد ديني، ادعاي ساختگي بودن تمامي اديان مطرح مي شود به عنوان مثال، در تعاليم كريشنا مورتي چنين آمده، كه اديان و مذاهب همگي ساختگي اند.

كريشنامورتي مي گويد: ما خواهان پدري با عظمت و قدرتمند هستيم كه از ما حمايت كند و به ما بگويد كه چه بايد بكنيم. حالا براي آنكه تنها نمانيم. بي يار و پشيمان نمانيم. به خدا اعتقاد پيدا مي كنيم، كه به ما در زندگي كمك مي كند با اين همه ذهن ماست كه اين را آفريده است. اين طور نيست؟ به خاطر اينكه ما مي ترسيم و دوست داريم هدايت بشويم و به ما بگويد: چه چيز درست است و چه چيز غلط است. همچنان كه بزرگ مي شويم و به اصطلاح مذهب را مي سازيم، كه در واقع مذاهب، حقيقي نيستند. مذهب به عقيده من ،چيز كاملاً متفاوتي است و براي اينكه به اين چيز متفاوت، كه مذهب واقعي است دست پيدا كنيم، بايد به طور كلي از نظر ذهني آزاد شويم و دست از مذهبي كه ذهن ها آن را ساخته و اختراع كرده است برداريم.

تمامي باورها، از مسيح گرايي، هندوئيسم و آيين بودا، پويش انديشه اند، كه در راستاي زمان، نوشتارها، نمادها و فرآوردهاي دست و ذهن تداوم يافته اند و همه آنها در جهان مدرن كنوني نيز، دين خوانده مي شوند. از ديدگاه كريشنامورتي، اينها براستي دين نبوده، بلكه پنداري رمانتيك، احساساتي، تسكين دهنده و خرسند كننده است، كه در حقيقت دين راستين نمي باشد.

در گفتار كريشنامورتي يك مسئله پراهميت وجود دارد و آن اين است كه او هيچگاه در مورد مذهب حقيقي خود سخن نمي گويد، بلكه همواره راه رسيدن به مذهب حقيقي را دست برداشتن از اديان و مذاهب بزرگ معرفي مي كند. و حال آنكه چه دليلي وجود دارد، كه مذهب حقيقي و يا هر تعليمي كه او از آن پيروي مي كند و يا حتي اساس تعاليم او، ساخته ذهن و تخيل نباشد؟

 

منابع:

1. خبرگزاري فارس

2. سایت اطلاع رسانی جوان

3. سايت خبری تحليلی خدمت

4. khabaronline.ir

5. وب سايت خبری آينده روشن

6. باشگاه انديشه bashgah.net

7. هفته نامه - پگاه حوزه - 1388 - شماره 272

8. سراب ، ضمیمه جام جم

9. كتاب آشنايي با اديان بزرگ نوشته حسين توفيقي

10. الياده، ميرچا، اسطوره، رويا، راز، ترجمه رويا منجم

11. الياده، ميرچا، رساله در تاريخ اديان، ترجمه جلال ستارى

12. الياده، ميرچا (ويراستار)، فرهنگ و دين

13. حكمت، على اصغر، تاريخ اديان

14. زرين كوب، عبدالحسين، در قلمرو وجدان، تهران

15. كريشنان، رادا، اديان شرق و فكر غرب، ترجمه رضازاده شفق

16. كريشنان، رادها، مذهب در شرق و غرب، ترجمه فريدون گرگانى

17. گئر، جوزف، حكمت اديان، ترجمه و تاءليف محمد حجازى

18. گئر، جوزف، سرگذشت دينهاى بزرگ، ترجمه ايرج پزشك نيا

19. مصطفوى، على اصغر، اسطوره قربانى

20. ناس، جان بى.، تاريخ جامع اديان، ترجمه على اصغر حكمت

 

ارسال به دوستان
نسخه چاپی
نظرات بینندگان
آخرین اخبار