در بررسیهای انجام شده در خواهیم یافت آن هدف عبارت است از گرفتن قدرت از خانواده شوقی و تحویل دادن اربابی به ساختاری در کنترل سرویسهای اطلاعاتی انگلستان و ایالات متحده که بعدها بیت العدل تایین شد. ماری ماکسول با انجام این نقشه به دنبال پیاده نمودن دو هدف بود: 1- کنترل مستقیم بر بهائیت از راس به وسیله غرب. 2- گرفتن قدرت از خانواده سرکردگان بهائیت. 3-پایبند کردن بهائیت در سیستمی هرمی به تشکیلات فرقه و نه اعتقادات بدین وسیله نیازی به افراد خاص برای بیان احکام از میان میرفت و طبقه روحانیون شکل نمیگرفت بلکه یک حزب سیاسی به نام تشکیلات بهائیت بود که اداره امور و کنترل نفوی بهائیان را در اقصی نقاط دنیا در دست گرفت و جای هر گونه چون و چرا و بحث کارشناسانه را از درون بهائیت از میان برد.
مرگ شوقي مسیر را مهیا نمود. ماري ماکسول سخنان میرزا حسینعلی نوری را در مورد جانشینهای بعد از شوقی را هم بصورت کامل نقض کرد. ماری ماکسول سرانجام موفق شد شورای 9 نفره رهبری را تشکیل دهد و تا امروز دوام داشته است. این مرکز به عنوان مرکز اداری و پاسخگویی به سؤالات آنان به فعالیت خود ادامه میدهد. ماری ماکسول در ماه ژانويه سال 2000م. درگذشت. وی متعلق به خانواده يهودي-صهیونیست ماکسول بود. پدر ماري، ويليام ساترلند ماکسول، ساکن کانادا بود، وی در سال 1902م. شعبه فرقه بهائيت در مونترآل کانادا را بنيانگذاری کرد.
شوقی افندی با لقب "ولی امرالله" در سالهای پایانی عمرش، هنگامی که از جانشینی فردی از طرف خانوادهاش مأیوس شد، چاره ای ندید جز اینکه خودش را به عنوان رئیس بیتالعدل معرفی کند. وی که تا قبل از مرگ پدر بزرگش (عباس افندی) تحت تربیت مربیانی انگلیسی در دارالفنون بالیون لندن بود. شوقی ربانی اولین نفری بود که در این فرقه ضاله شعار کشف حجاب را به عنوان آنچه که وی سعی داشت به عنوان برابری زن و مرد القا کند سر داد و چون ایران را خاستگاه «بهائیت» میدانست به پیروان خود دستور داد کوشش کنند این روش قبل از هر جا ابتدا در تهران و بعد در سراسر ایران مرسوم شود. شوقی افندی در سال 1300ش. مصادف با اولین سال به روی کار آمدن رضاخان، به رهبری فرقه ضاله بهائیت برگزیده شد. وی در شانزدهمین سال سلطنت محمدرضا پهلوی درگذشت.
در پایان این نکته را قابل تذکر میدانیم، بر اساس وصیتنامه و دستور شخص عباس افندی باید رهبری بهائیت در خاندان شوقی افندی و به صورت ارثی باقی میماند، اما برخلاف پیش بینی پدر و پسر، شوقی صاحب فرزند نشد و برای ادامه اداره بهائیت به ناچار تشکیلات بیتالعدل را در رأس تصمیم گیری قرار داد. از طرفی دیگر انتصاب وی به رهبری بهائیت با توجه به رذایل اخلاقی و اعمال پست و کثیفش، موجب اختلاف و انشعابات تازهای در تشکیلات بهائیت گردید. چرا که بنابر مکتوبات و خاطرات صبحی (مبلغ و تاریخ نگار)، شوقی گرایشی بیشرمانه به همجنس بازی داشت و به همین خاطر به نوعی بیماری جنسی مبتلا شد. وی در ادامه میگوید شخص اول بهائیان دنیا بیشتر وقت خود را به همجنسبازی و همجنسگرایی به عنوان مفعول میگذراند. وی تمایل زیادی به مردان قوی هیکل و نیرومند داشت. اینگونه موارد و موارد متعدد دیگر باعث رویگردانی چندین تن از نزدیکان عبدالبهاء از فرقه ضاله بهائیت شد.
بعد از مرگ او مانند پدر و پدر بزرگش برای مسند جانشینی، كشمكشهای شدیدی بین بهائیان به وجود آمد. تعدادی از آنها رهبری همسر آمریكایی شوقی (ماری ماكسوِل) معروف به اَمةالبهاء، روحیه خانم یا روحیه ماکسوِل را قبول کردند و عدهای هم با وی به مخالفت پرداختند. وی به کشورهای زیادی جهت تبلیغ بهائیت سفر کرد. بهائیان در اوایل سال1340ش. كنفرانسی با حضور سران مهم بهائیت در لندن ترتیب دادند، در این كنفرانس 9 نفر را به عنوان اعضای بیتالعدل انتخاب نمودند و قرار بر این شد بیت العدل به شهر حیفا در فلسطین اشغالی منتقل شود. هر ساله این مکان دستوراتی را به عنوان خط مشی بهائیان تحت عنوان پیام بیت العدل صادر میکند، بیت العدل نظارت کامل بر جاسوسان خود یا به عبارتی دیگر پیروان بهائیت دارند این نظارت در تمام دنیا و مخصوصا ایران، بر قرار میباشد.