به گزارش پایگاه خبری تحلیلی فرقه نیوز: چندی پیش مستندی دربارۀ پرویز ثابتی در شبکۀ منوتو به نمایش در آمد. این مستند در حالی منتشر شد که خبر تعطیلی منوتو توجهها را جلب کرده بود و رضا پهلوی نیز با صحبتهای خودش از صحنۀ اتفاقات سیاسی انصراف داده بود. آیا احتمال دارد که استراتژی سازمانهای اطلاعاتی غرب از رضا پهلوی و لیبرالها به سمت شخصیتهای مقتدر و امنیتی همچون پرویز ثابتی شیفت شده باشد؟
پرویز ثابتی از چهرههای امنیتی و بسیار برجستۀ پهلوی است که ۸۶ سال سن دارد و طی ۴۴ سال گذشته به طور کامل مخفی بوده است. این درحالی است که پرویز ثابتی در دوران حضورش در ساواک از شخصیتهای اصلی این سازمان است. نفوذ پرویز ثابتی به حدی بود که روی طرز فکر شاه اعمال نفوذ میکرد و نخستوزیر هویدا با پرویز ثابتی در چینش وزیران مشورت میکرده است.پرویز ثابتی در سال ۱۳۳۷ به ساواک میپیوندد. ساواکی که در سال ۱۳۳۵ تأسیس شده است. پرویز ثابتی تا سال ۱۳۵۷ جزو نفرات اصلی و یا حتی نفر دوم ساواک بوده است.
از زمان تأسیس منوتو تا به حال ۱۲ سال میگذرد. در این سالها منوتو در چند حوزه موفق بوده که یکی از این حوزهها مروری بر تاریخ پهلوی و ارائۀ روایتی است که خودش میخواهد از پهلوی ارائه دهد. اغلب تولیدات و فعالیتهایش هم در حوزۀ مستند بوده است.
برای شناخت ساختار و فرم مستند «پرویز ثابتی» باید آن را با سایر مستندها مقایسه کنیم. قویترین مستندها را در بیبیسی میبینیم؛ هم از لحاظ فرم و هم محتوا. سپس به منوتو خواهیم رسید. ممکن است گاهی مستندی از لحاظ محتوا خالی باشد اما لایۀ فرم چنان خوب باشد که وقتی ما آن را میبینیم روی ما اثر بگذارد.
به لحاظ فرمی مستند انقلاب ۹۸ قوی است و در ایران هم خیلی دیده شد، اما مستند «پرویز ثابتی» در مقایسۀ با آن افتضاح است. حدود ۱۰ مستند قوی از لحاظ فرم منوتو ساخته اما از لحاظ محتوایی اغلب یا تاریخ را وارونه نشان میدهد و یا آن را تحریف میکند و یا اینکه بخشی از آن را بیان کرده و بخشی دیگر را نشان نمیدهد.
چرا دشمنان ما بهویژه جریان بهائیت تا این اندازه به تاریخ ما علاقه دارند؟! دکتر موسی حقانی میگفت: آنقدری که دشمنان ما تاریخ ما را جدی گرفتهاند ما جدی نگرفتهایم. در شبکۀ منوتو ۴۵۰۰ مستند ترجمهای و تولیدی وجود داشت.
مستند «پرویز ثابتی» چون مصاحبهمحور است و صحنۀ آن تاریک و عاری از موسیقی است و آرشیوهای جذابی به کار نبرده، در میان قشر خاکستری جامعۀ ما جا باز نمیکند. شاید بخشهایی از آن در فضای مجازی پخش شود اما تمام آن ۷ ساعت را نمیبینند. حال که فرم ضعیف است چرا مستند «پرویز ثابتی» را ساختهاند؟
از آنجایی که سوژۀ مستند «پرویز ثابتی» شخصیتی امنیتی است و دربارۀ ساواک است، نمیتوان از ساختار گل و بلبل استفاده کرد. طبیعت مستند «پرویز ثابتی» سرد و بی روح بودن آن است. نمیتوان دور او حتی گل هم گذاشت. از این بیشتر نمیشود شخصیت او را تطهیر کرد. اگر میخواستند شخصیت واقعی پرویز ثابتی را نشان دهند باید در دکور برنامه از شلاق و وسایل شکنجه استفاده میکردند.
خود پرویز ثابتی در مستند میگوید من آدم عملیاتی نبودم و شخصیتی سیاسی و فرهنگی و تحلیلگر بودم. جالب است که در قسمت اول میگوید که من عملیاتی نبودم اما در اسناد لانۀ جاسوسی آمده که دختر آیتالله طالقانی را در مقابل او شکنجه میکرده که اعتراف کند و در هنگام نماز روی او ادرار میکرده است، با وجود ادعای عملیاتی نبودن در بخش اول، خودش در قسمت پنج از فعالیتهای عملیاتی خود میگوید!
مستند پرویز ثابتی از نظر محتوایی چند محور اصلی دارد:
آنقدر از شکنجههای ساواک برای نسل جوان نگفتهایم که این فرد میگوید ما شکنجه نمیکردیم. وقتی هم به او میگویند خب فلانی را شکنجه کردید و زدید! جواب میدهد که او بمبگذاری کرده بوده. خود او میخواهد از شخصیت کاریزماتیکش خارج نشود و در عین حال ساواک را همچنان دستگاه اطلاعاتی مشرف به تمام اطلاعات نشان بدهد. در بخشهایی از این مستند میگوید که ما خودمان چندین نسخه از رسالههای امام خمینی را چاپ کردیم، در حالی که داشتن رسالههای امام در زمان پهلوی جرم محسوب میشد.
آقای تهرانی از شکنجهگران اصلی ساواک است که میگوید: ما برای کشتن افراد به طور مخفی، زندانی را شکنجه کرده و پس از آن قرص سیانور را به نام قرص بدندرد به ایشان میدادیم و پس از آن به بیمارستان برده و به خانوادهاش اطلاع میدادیم که او مرده است.
مؤمنی یادآوری کرد: این جزو طنزهای تاریخ است که کسانی که خودشان اینچنین رفتارهایی داشتهاند ادعای زن زندگی و آزادی دارند. در موردی دیگر، آقای سعیدی به علت اعتراض به کنسرسیوم در زیر شکنجه مُرد. اینها طنزهای تاریخ هستند. وقتی ثابتی میگوید:«شاه زمانی که به گزارشهای ساواک توجه نکرد، ضربه خورد»، ناخودآگاه ذهن مخاطب به این میرسد که ساواک مسیر و کارش درست بوده است.
اولین رئیس ساواک بختیار است که اگر بخواهیم در طول تاریخ ۵ جنایتکار آدمکش را نام ببریم که از کشتن انسانها لذت میبردهاند یکی از آنها همین فرد است. تیمور، رئیس ساواک بود و بعد از مدتی از ساواک کنار گذاشته شد و به عراق رفت. عراق آن زمان ضدپهلوی بود و در بلوک چپ حساب میشد. تیمور علیه حکومت پهلوی با عراق همکاری میکرد. ثابتی عملیاتی طراحی میکند برای اینکه بختیار را مدیریت کند.
محافظ بختیار، جانشینش در ایران، معاونش و آشپزش و شاید حدود ۱۰۰ نفر از نیروهای بختیار ساواکی بودند. نفر دومش ساواکی بوده است. بختیار بیسیمی در عراق و در ایران داشت که بیسیم ایرانی او در شعبه ساواک بود و ثابتی بالای سر آن بود. بختیار فکر میکرد که اینها تشکیلات خودش است و در آخر محافظ خودش او را ترور کرد.
حتی ثابتی میگوید: ما بانک آتش میزدیم و سر چهارراه تصادف ایجاد میکردیم و پمپ بنزین آتش میزدیم که بختیار فکر کند نیروهایش در ایران فعال هستند. شخص پرویز ثابتی در این مستند ادعای دموکراسی و آزادی ندارد. نه مانند رضا پهلوی است که روزی از جمهوری حرف بزند و روز دیگر از سلطنت و روز دیگر از سلطنت انتخابی و سعی کند ادای آزادی را دربیاورد و نه ساواکی واقعی است که از شکنجهها و کشت و کشتارها بگوید. او سعی دارد هم وجهۀ ساواکی خود را حفظ کند و هم وجهۀ حقوقی خود را. او نمیخواهد ساواک را گردن بگیرد.
پرویز ثابتی دو سه نقطه در زندگی خودش را برجسته میداند. زمانی که شاه به علت فشارهای کِنِدی و کارتر سعی در ایجاد فضای آزاد سیاسی داشت، ثابتی نامهای مینویسد و به خاطر این کارش بازجویی میشود. شاه میگوید به من گزارش بدهید، آزادی و حقوق بشر را تا چه حد میتوانم در جامعه گسترش بدهم؟ ثابتی جواب میدهد: جامعۀ ما ظرفیت آزادی و انتخابات آزاد را ندارد.
در قضیۀ مرداد ۵۷ راهکار ثابتی برای حل این مسأله کشتوکشتار است. ثابتی میگوید: تمام معترضان ۱۵۰۰ نفر هستند، با کشتن اینها همهچیز تمام میشود. این را نه در سال ۴۲ که در سال ۵۷ میگوید.
در واقع خود براندازان هم علیه ثابتی شوریدهاند که دیگر ساواک را نمیتوان سفیدشویی کرد. برای مثال بهرام مشیری که ضددین و تشیع هم هست، میگوید که نباید پرویز ثابتی را سفیدشویی کرد و جریان سلطنتطلب باید اعلام کند که ثابتی از ما نیست. رضا پهلوی هم ثابتی را نفی نمیکند.
پرویز ثابتی دو نامه به شاه میزند، طوری که گویا در حال پیشبینی آینده است. شاه [در جواب] میگوید: چقدر ثابتی همهچیز را سیاه میبیند در حالی که ما در حال پیشرفت هستیم. تنها برگ برندهای که ثابتی در این مستند دارد، همین است. سؤال این است که از این برگ برنده چه استفادهای میخواهند بکنند؟ او میخواهد بگوید که من چیزی را میدیدم که بقیه نمیدیدند. حتی راهکار هم دادم که ۱۵۰۰ نفر را بکشید تا مسأله حل بشود.
وقتی این حرف را در فیلمی تکرار کنند، و این حرف جا بیفتد که ساواک چیزی را در خشت خام میبیند که شاه نمیبیند، نتیجه در ذهن مخاطب این میشود که تو علاوه بر اینکه نیاز به ساواک داری به فردی مانند ثابتی هم نیاز داری.
ثابتی در اوایل قسمت پنج میگوید: من روزی رئیس میز ایران در آمریکا را دیدم و به او گفتم: به نظر شما آیندۀ ایران و مهمترین خطری که آن را تهدید میکند چیست؟ او جواب میدهد: من مشکل اصلی را در این میبینم که محمدرضا جانشینی ندارد. این حرف در حالی است که در آن زمان فرح نایبالسلطنه و رضا پهلوی هم زنده بوده است.
در حقیقت آمریکاییها رضا پهلوی را هیچگاه جدی نگرفتهاند. اگر بگویید انگلیسیها که سیاستهایشان دوراندیشانهتر است این را گفتهاند، طبیعی است. اما این را آمریکاییها گفتهاند. رضا پهلوی در خارج از کشور با افراد دونپایۀ سیا[۱] ارتباط میگیرد، به طوری که احمد علی مسعود انصاری، مشاور اصلی رضا پهلوی در کتاب پس از سقوط میگوید: من به رضا پهلوی گفتم: زشت است که شما با افراد دونپایۀ سیا ارتباط میگیرید، اگر میخواهید من ویلیام کیسی را هماهنگ کنم، تا گفتگویی در سطح رئیس سازمان سیا بکنید.
در نهایت در گفتگو با ویلیام کیسی، کیسی گفت: ما ۱۵۰هزار دلار به شما میدهیم، به شرطی که ۵۰ هزار دلار آن را به ثابتی بدهید. رضا پهلوی هم قبول کرد. انصاری میگوید: به او گفتم که این کار زشت است، چرا که اگر از سیا پول بگیری بعدها چگونه میخواهی در چشمان مردم نگاه کنی؟! البته این پول برای رضا پهلوی چیزی نیست.
دربارۀ اموالی که محمدرضا از ایران برده شد، باید گفت: ۳۴ میلیارد دلار یعنی دو برابر بودجۀ ایران را به صورت نقدی از ایران برد. پولهایی هم که غیرنقدی برد، بماند.[۲] شاه به جز این پول هم ۶۰ و خردهای قصر در سراسر دنیا داشت. رضا پهلوی در صحبت خودش گفته که: اگر شاه هم بشود به ایران نخواهد آمد. او عملا انصراف داد.
قبل از انتشار مستند پرویز ثابتی، خبر تعطیلی منوتو توجهها را جلب کرد و در نهایت مستند، در حالی که رضا پهلوی انصراف داده است، منتشر میشود. آیا با توجه به توضیحاتی که دربارۀ روایت منوتو دربارۀ پرویز ثابتی و انصراف رضا پهلوی داده شد، میتوان گفت که استراتژی سازمانهای اطلاعاتی غرب از رضا پهلوی و لیبرالها به سمت شخصیتهای مقتدر و دارای کاریزما رفته است؟ البته شواهد کافی برای این مسأله پیدا نشد.
این احتمال هم وجود دارد که منوتو با توجه به اینکه خود را در حال تعطیلی دیده، دست به انتحار زده باشد. اینکه مستندی از سیاهترین شخصیت تاریخ پهلوی میسازد میتواند دلیلی بر این مسأله باشد. وقتی میگوییم سیاهترین به این دلیل است که سیاههای دیگر مردهاند. تیمور بختیار را خودشان کشتند، نصیری، پاکروان و مقدم هم اعدام شدند. البته خود شاه زندانیشان کرده بود و خلخالی تنها آنها را اعدام کرد.
از طرف دیگر مسألۀ تطهیر پهلوی مسألۀ روی میز و ثابت شبکۀ منوتو است. منوتو تا جایی که توانسته پهلوی را در حوزههای مختلف تطهیر کرده است. حال احتمال اینکه به دنبال تطهیر لکۀ ننگ پهلوی یعنی ساواک باشد، وجود دارد. چهبسا تمام این پروژه را بتوان ذیل پروژۀ تطهیر پهلوی تعریف کرد. البته پذیرفتن این احتمال هم سخت است. چرا که خیلی بهتر میتوانستند این کار را انجام بدهند.
در بخش مبارزه مستند پرویز ثابتی اصرار بر کنار هم گذاشتن چپها و اسلامگراها است. مردم ما که به طور عمده انقلابی بودند چه ارتباطی به چپها دارند؟! مگر تعداد چپها چقدر بود؟! چپها تا دهۀ ۵۰ از بین رفتند، در حالی که جریان اسلامگرا ایستادگی کرد و شهید داد.
او همه را چپ میداند. نقش امام هم در این مستند حذف شده و تنها در اواخر مستند مطرح میشود. پرویز ثابتی با توجه به اینکه امام را نادیده میگیرد، میگوید تا سال ۱۳۵۵ مخالفی باقی نمانده بود. ای بسا نشأت گرفته از نگاه امنیتی او باشد که تنها معترضان مسلح را در نظر میگیرد. این مسأله فقط روایت پرویز ثابتی نیست که چپ و اسلامگرا یکی است. حرف لیبرالها هم همین است. لذا در مناظرۀ آقای غنینژاد و آقای درخشان میبینید که غنینژاد میگوید: بهشتی هم کمونیست بود. اینکه انقلابیها میگویند تعاونیها باید رشد کنند و لیبرالها میگویند: شما میخواهید اقتصاد اشتراکی کمونیستی را رواج دهید. مرز ما با چپها همیشه باید مشخص باشد. مرز ما با آنها در مبارزۀ خشونتآمیز و التقاط بوده و هست.
جالب که جریانهای چپ از این مستند خیلی ناراحت شدند چرا که تم کلی این مستند مخالفت با چپهاست. یعنی ساواک را در مقابل چپها قرار میدهد. هم شکنجههایشان یادآوری شده و هم در مستند بهشان بسیار حمله میشود.
در زمان انقلاب، در درون جریان پهلوی با دوگانۀ سلطنتطلبهای لیبرال و سلطنتطلبهای سنتی مواجه بودیم. شاه هم در وسط ماجراست. البته نفوذ طیف لیبرال در شاه بیشتر است. متن سخنرانی «من صدای انقلاب شما را شنیدم» را رضا قطبی که از جریان لیبرال است مینویسد.
امثال امید دانا از این مستند حمایت کردند و رضا پهلوی هم در میانه حرکت کرده و تعداد زیادی، حتی از سلطنتطلبهای حامی پهلوی هم به صورت نرمی حمایت کردهاند؛ زیرا حرفهای ثابتی برای سلطنتطلبان سنگین میآید. حرف ثابتی این است که شاه با گوش کردن به حقوق بشر آمریکایی اشتباه کرد
[۱] CIA.
[۲] این قضیه در هفت یا هشت سند ذکر شده است.
پایان/
منبع: موسسه فرهنگی رسانهای استاد فرجنژاد