به گزارش فرقه نیوز؛
چکیده
با شکلگیری موج جدیدی از اسلامهراسی و اسلامستیزی در چند دهه اخیر در غرب؛ برخی نویسندگان و مبلغان مسیحی در زمینه شیطانی خواندن دین اسلام و انطباق آن با محور شرارت بیان شده در کتاب مقدس تلاش کردهاند. این افراد با طرح نظریههای گوناگون، تا بدانجا پیش رفتهاند که از تطبیق منجی اسلامی (امام مهدی (عج)) بر ضد مسیح یاد شده در کتاب مقدس (آنتی کرایست) سخن گفتهاند. دراین زمینه، نظریه «ضد مسیح اسلامی»، با استناد به منابع اسلامی و مسیحی، در اثبات یکی بودن ویژگی های رفتاری و شخصیتی منجی اسلامی با ویژگی های ضد مسیح آمده در عبارات کتاب مقدس، تلاش میورزد و در پی آن، دیدگاه «اسلام، ردای ضد مسیح» این موضوع را برجسته و امام مهدی (عج)، به روایت شیعیان را مصداق ضد مسیح معرفی کرده است.
از آن جا که این نظریات به کمک تبلیغات رسانهای قوی
در بستر مذهبی غرب معروفیت بالایی پیدا کرده و زمینه مسمومیت فکری عمومی
را فراهم کردهاند؛ بررسی و نقد این دیدگاهها ضروری به نظر میرسد. در این
سو، ابتدا به توصیف مقدمات، استنادات و نتایج این دو دیدگاه پرداخته و سپس
مبانی و شواهد آنها بررسی و نقد شده است. نتیجه، این که بسیاری از برداشت
های صاحبان نظریه از کتاب مقدس و نیز آموزههای اسلامی ناصحیح است. تطبیق
نهایی صورت گرفته نیز اشکالات متعددی دارد که اصل آن را مخدوش میکند.
واژگان کلیدی: امام مهدی (عج)، ضد مسیح، نظریات ضد مسیح اسلامی، بررسی تطبیقی.
مقدمه
اندیشه نجات و موعود باوری در همه ادیان تاریخی و زنده بزرگ دنیا مطرح بوده
است. آیینهای زردشتی، هندو، بودا، کنفوسیوس، دائو و ادیان یهودیت، مسیحیت
و اسلام به عنوان پرمخاطب ترین ادیان کنونی جهان، همگی به نوعی این اندیشه
را مطرح کردهاند (محمدی، 1390: ص279-281).
در این میان، نگاه ادیان ابراهیمی (اسلام، مسیحیت و
یهودیت) به این مقوله، به واسطه منشاء آسمانی واحد، تشابهات زیادی با
یکدیگر دارند که از جمله آنها ظهور منجیِ فردی در انتهای دوران با
کارکردهای مشترکی همچون برقراری عدالت و رفع ظلم، پس از گذشت دورانی سخت و
تیره و تار است. جالب توجه این که برخی از این ادیان، حتی در ویژگی های
تیره پیش از ظهور منجی نیز تشابهات فراوانی دارند (محمدی، 1390: ص81-92)؛
که از آن جمله، ظهور ضد منجی با ویژگی هایی همچون حیلهگری، ظلم فراگیر و
ادعای ربوبیت است (امامی جمعه، 1389: ص21).
گذشت زمان و دغدغه آرزومندانه پیروان ادیان برای ظهور منجی، باعث وقوع مکرر
دو جلوه قابل تأمل از باورمندی به منجی در جوامع دینی گشته است:
اول، ظهور مدعیانی که با استفاده از شرایط خاص روزگار خویش و بهره بردن از
تشابهات شخصی و پیرامونی با زمانه پیشگویی شده در زمینه آمدن منجی؛
پیروانی جمع کرده و چه بسا فرقهای جدید بنیان نهادهاند (توفیقی، 1389:
ص135 و 216)؛ که البته پس از گذشت چندی و عدم تحقق شعارهای وعده داده شده،
این حرکت ها رو به زوال و کم فروغی نهاده است.
دومین جلوه، تطبیقگرایی و به تبع آن توقیتگرایی در میان پیروان ادیان
بوده که معمولاً در پی تفسیر متون مقدس دینی و انطباق آن با شرایط پیرامونی
صورت پذیرفته است.
دین مسیحیت نیز از این قاعده مستثنا نیست و در طول تاریخ، هم با مدعیانی
مسیحایی مواجه بوده و هم نمونههای متعدد تطبیق و توقیت را به خود دیده است
(میسی، 1994: ص186). از طرف دیگر مسیحیت که بستر شکلگیری آن، آرمان
مسیحیایی بوده است؛ به پیشگویی علاقه ویژهای نشان داده تا آنجا که به
باور مسیحیان، مکاشفات یوحنا ـ آخرین کتاب از جمله کتابهای عهد جدید ـ
سراسر الهاماتی رمزی و کنایهآلود است که در مورد آخرالزمان بر یوحنا
مکاشفه شده و رخداد آنها در انتهای تاریخ انتظار میرود (کلباسی اشتری،
1388: ص74 و 83).
اینگونه توجه افراطی به پیشگویی ها در سده اخیر و
به ویژه در میان مسیحیت پروتستانی، نمود عینی به خود گرفته تا آنجا که
امروزه در این زمینه کتابهای متعددی تألیف شده است و برنامههای رسانهای
گوناگون و ارائه دیدگاههای متکثر در زمینه زمان و علائم ظهور مسیح،
جایگاهی غیر قابل انکار در جوامع مسیحی،به ویژه مسیحیت پروتستان به خود
اختصاص داده است (توفیقی، 1389: ص216).
بیش از یک دهه پیش نظریاتی ـ عمدتاً با نگاه بنیادگرانه ـ در میان صاحب
نظران مسیحی پروتستانی شکل گرفته است که وجه مشترک همه این دیدگاه تقابل
نهایی نیروهای خیر به سرپرستی مسیح با نیروهای شر به رهبری ضدمسیح در
آیندهای نزدیک است. ولی آنچه این دیدگاه را از دیدگاههای تطبیقی قبلی
متمایز کرده، تطبیق نماد شر در این نظریات بر جهان اسلام و انطباق نماد
ضدمسیح بر منجی اسلامی (مهدی (عج)) است.
دیدگاهها و نظریاتی که با عناوین گوناگونی همچون
ضدمسیح اسلامی ، نشان ضدمسیح ، ردای ضدمسیح ، چهار تابلو راهنما در
خاورمیانه برای شناخت ضدمسیح و چهار اسب (سوار) آخرالزمانی مطرح شده اند؛
از جمله این مواردند. این دیدگاهها وجوه اشتراک بسیاری دارند و البته هریک
به واسطه طرح موضوع و برداشتی جدید و یا تکمیل نظریات پیشین، از مستندات و
دعاوی متمایزی نیز برخوردارند. از آنجا که دو نگاه «ضدمسیح اسلامی» و
«ردای ضدمسیح» شباهتهای بسیاری دارند و در سوی واحدی حرکت میکنند؛ در این
نوشتار به توصیف، نقد و تحلیل این دو نظریه پرداخته میشود.
نظریه ضدمسیح اسلامی
سابقه طرح نظریه «ضدمسیح اسلامی» به دو دهه پیش میرسد که این دیدگاه در
میان برخی صاحبنظران و نویسندگان جوامع غرب مسیحی مطرح شد و طی چند سال
گذشته، به واسطه تکمیل ابعاد و جوانب آن و نیز تبلیغ رسانهای وسیع، به
نظریهای معروف در این جوامع بدل گردید. این نظریه ـ که توضیح آن در ادامه
خواهد آمد- در پی اثبات تعارض کامل دیدگاه اسلام و مسیحیت در مورد
آخرالزمان است؛ به گونهای که منجی یک دین، ضدمنجی آیین دیگر است و عملاً
مسیحای هریک از این ادیان، مقابل دیگری خواهد ایستاد و جنگ نهایی خیر و شر،
حاصل این تقابل خواهد بود.
اگرچه زمزمههای اینگونه نظریات را میتوان حتی به
بیش از سه دهه پیش برگرداند ؛ به صورت علمی و با استناد به کتاب مقدس
مسیحیان، اولین بار این نظریه پیش از سال 2000 طرح شد (گودمن، 1993:
ص20-30) و در سال 2008 در کتاب «ضدمسیح اسلامی» اثر جوئل ریچاردسون قابل
ارائه شد. شیوه ویژه و تطبیقی کار ریچاردسون از طرفی و تبلیغات رسانهای
شدید در مورد این نظریه، نام وی را بر زبانها انداخت و در زمان کوتاهی
دیدگاه و کتاب او در میان بسیاری از مسیحیان گسترش یافت.
نظریه «ضدمسیح اسلامی» دارای چند مقدمه و یک نتیجهگیری تطبیقی نهایی است:
مقدمه اول: در اسلام با سه شخصیت آخرالزمانی با ویژگیهای متمایز مواجه هستیم:
الف) دیدگاه مسلمانان در مورد مهدی (منجی اسلامی) که برگرفته از منابع
اسلامی (قرآن و حدیث) است؛ دارای توصیفات زیر است (ریچاردسون، 2008:
ص34-56):
مهدی رهبری دینی است که نهضتی دینی در جهان به وجود می آورد؛ نهضتی که
باعث می شود مردم اعتقاد پیشین خود را کنار گذاشته و همه، «الله» (خدای
اسلام) را بپرستند.
محور حرکت مهدی خاورمیانه؛ و هدف و مرکز حکومت او، اورشلیم (بیت المقدس) است.
مهدی در احادیث اسلامی، فردی نظامی، ستم پیشه و خونریز تصویر شده است که
در طول جنگهایی وسیع، رهبری کل جهان را بهدست می آورد و خلافت اسلامی را
برقرار میسازد.
در طول جنگهای تحت رهبری مهدی، کافران -که همه غیر مسلمانان را شامل می
شوند- به پذیرش اسلام مجبور می شوند و در صورت سرباز زدن از این امر، همگی
کشته خواهند شد.
یکی از کارهای مهم مهدی، حمله به اسرائیل و قلع و قمع همه یهودیان است.
پس از این حمله، مهدی اورشلیم را مرکز حکومت خود قرار می دهد.
طول زمان حکومت مهدی، 7 سال خواهد بود و در طول حکومت او، پیمان صلحی میان اعراب و رومیان منعقد میشود.
مهدی قوانین حاکم را تغییر میدهد و تاریخ و زمان را نیز بر تاریخ و زمان اسلامی بنا خواهد کرد.
ب) مطابق دیدگاه مسلمانان، در آخرالزمان، عیسی مسیح همراه مهدی خواهد بود.
در منابع اسلامی ویژگیهای عیسی مسیح چنین تصویر شده است (همان: ص58- 63):
عیسی به عنوان فرمانبردار مهدی، بر مناره ای سفید در دمشق ظهور میکند.
او پیشوای سپاهی است که ده ها هزار یهودیِ پیرو دجال را قتل عام میکند.
عیسای مسلمانان رهبری مذهبی است که با از بین بردن مسیحیت رایج، اسلام را به عنوان تنها دین بر روی زمین برقرار می سازد.
مالیات جزیه در دوران مهدی برداشته می شود؛ چراکه با رجعت عیسی، دیگر
جزیه پذیرفته نیست و تنها انتخابی که مسیحیان دارند، این است که اسلام
آورند، یا بمیرند.
ج) دجال یا «ضدمسیح»، شخصیت دیگری است که ریچاردسون به بررسی او در روایات
اسلامی پرداخته است. وی دجال را عنصری کلیدی در نگاه آخرالزمانی اسلامی می
شمارد که دارای ویژگیهای زیر است (همان: ص73-78):
دجال ادعای خدایی می کند؛ قدرت معجزه کردن دارد و موقتاً قدرت را در تمام دنیا به دست میگیرد.
او از یک چشم نابینا و کلمه کافر در بین چشمان وی و یا بر روی پیشانی اش نوشته شده است.
وسیله رفت و آمد او یک قاطر بزرگ است و به همه شهرها و روستاها -به جز سه
شهر مکه، مدینه و دمشق- وارد می شود تا هر انسان زنده را آزمایش کند و
فریب دهد.
او فردی یهودی است که زنان و یهودیان از او پیروی می کنند و در آخر توسط عیسی بن مریم کشته خواهد شد.
مسلمانان نام دجال را (همچون عیسی بن مریم) «مسیح» می دانند.
مقدمه دوم: مسیحیت نیز در کتابهای مقدس خود، علاوه بر «مسیح» ـ به عنوان
منجی نهایی- با شخصیت آخرالزمانی ویژهای با عنوان «ضدمسیح» مواجه است
(همان: ص45، 80، 119، 157، 171 و 199).
او موجودی خبیث است که پیش از رجعت مسیح، با نظام فاسد خود بر جهان حاکم
می شود و با عناوین مختلفی همچون ضدمسیح، وحش (جانور یا هیولا)، مرد گناه و
تباهی و یا یأجوج در کتاب مقدس توصیف شده است.
حکومتی که دجال بنا می کند؛ در ظاهر کل جهان را شامل می شود؛ ولی به
احتمال زیاد منظور از تمامی کشورها و مردم در توصیف حکومت او، «کثرت» است و
قدر مسلم آن است که مناطق اطراف اسرائیل را در بر می گیرد. هم اکنون
مناطقی که به عنوان لشکریان دجال در کتابهای مقدس آمده است؛ همه کشورهای
اسلامی را شامل میشود.
او پیمان صلحی 7 ساله با اسرائیل می بندد؛ ولی در میانه آن، پیمان خویش را می شکند.
به گفته کتاب مقدس، دجال شخصی را تحت عنوان «پیامبر دروغین» به عنوان
حامی خود به همراه دارد که یکی از نقش های اصلی این پیامبر دروغین، آوردن
نشانه ها و معجزات گمراه کننده است.
بنابر کتاب مقدس، کشتار عظیمی توسط ضدمسیح و لشکریان وی در آخرالزمان
صورت می گیرد که ویژگیهای آن کشتار عبارتند از: سراسری و عمومی بودن،
کشتار با قصد تقرب به خداوند و به شیوه گردن زدن.
جمع بندی: آنچه گفته شد، نظریه خاص و معروف «ضدمسیح اسلامی» را نتیجه داده
است. مهمترین نتایج این نظریه را می توان در موارد زیر خلاصه کرد (همان:
ص47-48):
1٫ نگاه آخرالزمانی اسلامی وجه مقابل نگاه آخرالزمانی مسیحیت است؛ چراکه
شیطان خواست خود را در قالب نگاه آخرالزمانی اسلام به مسلمانان باورانده
است.
2٫ ویژگیها، علائم و رفتارهای منجی مسلمانان که با نام «مهدی» شناخته می شود، با نشانه ها و رفتار ضدمسیح کتاب مقدس مطابق است.
3٫ عیسایی که مسلمانان معتقدند به یاری مهدی می شتابد، عیسی مسیح مورد وعده
کتاب مقدس نیست؛ بلکه با پیامبر دروغینی که ضدمسیح را یاری می کند، مشابهت
دارد.
4٫ دجال که عنصری مذموم در دیدگاه آخرالزمانی اسلامی است، با ویژگیهای منجی مسیحیان ـ عیسی مسیح- مشابهت فراوانی دارد.
5٫ بنابر آنچه از کتاب مقدس برداشت می شود، پیش از رجعت مسیح، خلافتی
اسلامی بخش وسیعی از خاورمیانه و اطراف آن را در بر می گیرد که اسرائیل را
تصرف میکند و بسیاری از مسیحیان و یهودیان را می کشد؛ ولی این حکومت بیش
از 7 سال دوام ندارد و با آمدن عیسی مسیح شکست میخورد و برچیده می شود.
نقد و بررسی
نتیجه گیری نهایی نظریه ضدمسیح اسلامی در تطبیق منجی اسلامی با ضدمسیح کتاب
مقدس؛ حاصل مقدماتی است که برخی از آنها؛ از جمله اشکالاتی که به تاریخ،
عقاید و احکام اسلامی وارد شده است؛ به دلیل مطرح شدن توسط دیگر مستشرقان
در طول تاریخ و پاسخدهی علمای اسلامی در این زمینه؛ در این نقد مورد بحث
قرار نمیگیرد؛ ولی موارد دیگری نیز از نظر تطبیقی باقی مانده که فارغ از
صحت یا عدم صحت اطلاعات و برداشتهای طراحان این نظریه از مسیحیت و کتاب
مقدس؛ قابل بحث و بررسی است. در این زمینه موارد زیر قابل بیان است:
1٫ حرکت موعود اسلامی، جهانی است و به خاورمیانه محدود نیست: نظریه «ضدمسیح
اسلامی» بر محور اورشلیم (بیتالمقدس) طرح ریزی شده و محدوده فعالیت
ضدمسیح کتاب مقدس و مهدی اسلامی، تنها خاورمیانه و اطراف کشور فلسطین
(اسرائیل) شمرده شده است؛ حال آنکه چنین ادعایی از نظر مسلمانان پذیرفته
شده نیست و آیات قرآن (انبیاء: 105 و نور: 55) و احادیث اسلامی (حاکم
نیشابوری، 1411: ج4، ص511؛ احمد حنبل، بی تا: ج3، ص 17؛ طوسی، 1380: ص178 و
صدوق، 1395: ج1، ص284)؛ صراحتاً بر حکومت امام مهدی (عج) بر سراسر زمین
دلالت می نمایند. البته یکی از کانونهای اصلی درگیری، خاورمیانه و شامات
است؛ ولی سرزمینهای دیگری همچون عربستان، خراسان و ایران نیز در روایات به
عنوان مکانهای درگیری نام برده شده که از هسته اصلی مورد ادعای این نظریه
(بیتالمقدس) فاصله دارند.
2٫ یکی از ویژگیهای مبنایی اعتقاد به ضدمسیح در اندیشه ریچاردسون، دعوت از
مردم برای پذیرش وی به عنوان «خدا و معبود» و اجبار مردم به این باور است.
این، در حالی است که بنابر اعتقادات اسلامی، «مهدی» عدل محور و توحید محور
است و به هیچ عنوان به پرستش خود دعوت نمی کند؛ چراکه در صورت چنین دعوتی،
مسلمانان مطابق دستورات اسلامی از او بیزاری جسته و جدا می شوند. این مطلب
چنان واضح و آشکار است که حتی دکتر ریگان، نویسنده و مفسر معروف مسیحی
بدان معترف است. او مینویسد:
من متأسفم؛ ولی باور این امر ]که رهبری اسلامی ادعای خدایی کند و مسلمانان
آن را بپذیرند[ برای من بسیار سخت و دشوار است. برای من پذیرش این امر نزد
مسلمانان مثل این است که بگوییم شب، روز است یا روز، شب است… برای این که
فردی بخواهد انسانی را خدا بداند، باید مسلمان بودن خود را کنار بگذارد
(Reagan, www.lamblion.com/articles/articles_islam6.php).
3٫ آنچه در زمینه کشتار و بهخصوص شیوه کشتن موعود اسلامی (گردن زدن) گفته
شده، صحت ندارد و بی اساس است (طبسی، 1388: ص248-249 و منتظری، 1387:
ص210-230). به عکس، مطابق روایات اسلامی، بسیاری از مردم به واسطه رفتار
نیکوی امام مهدی (ع) و حجت هایی که او اقامه می کند، به ایشان ایمان
میآورند و پیرو امام میشوند. تنها عده کمی که به واسطه عناد مقابل امام
می ایستند و به پذیرش دین حق حاضر نمیشوند؛ به مجازات می رسند.
4٫ یکی از مهمترین مقدمات نظریه ضدمسیح اسلامی، در مورد شیوه رفتار امام
مهدی (عج) در مواجهه با اهل کتاب بهویژه یهودیان است. صاحبان این نظریه،
مدعیاند که مهدی، همه غیر مسلمانان را به پذیرش اسلام مجبور میکند و در
صورت عدم پذیرش اسلام، آنان را گردن میزند. این شیوه، بهویژه در مورد
یهودیان که لشکریان دجال نیز هستند؛ شدیدتر خواهد بود. در این زمینه نکات
زیر قابل تأمل است:
4ـ1٫ در مورد اجبار اهل کتاب به پذیرش اسلام، باید گفت، اگرچه برداشت از
برخی روایات آن است که حکومت امام، شرق و غرب عالم را فرا می گیرد و همه
غیر مسلمانان باید مسلمان شوند؛ وگرنه از میان خواهند رفت؛ در مقابل این
روایات، ظاهر برخی آیات قرآن و روایات دیگر، بر حضور اهل کتاب در دوران
حکومت امام مهدی (عج) اشاره دارد. وجه جمع همه آیات و روایات آن است که
اولاً، غالب اهل کتاب با روشن شدن حقیقت و مشاهده نشانه های آشکار توسط
حرکت اصلاحی امام عصر (ع) و کنار رفتن حجاب ها از فطرت آنان؛ به اسلام
ایمان می آورند. ثانیاً، اهل کتابی که باقی میمانند، عقاید مشرکانه خویش
را کنار نهاده و موحد میشوند و ثالثاً این عده در ابتدای دوران ظهور حضور
دارند و به تدریج با آشکارشدن حقیقت و اتمام حجت با ایشان، تنها گروهی باقی
خواهند ماند که لجوج و عنود بوده و با وجود روشنی راه، در مقابل آن
میایستند. این عده که در مقایسه با جمعیت انبوه اهل کتاب بسیار کم هستند
(آیتی، 1383: ص260)؛ به قتل محکوم خواهند بود؛ چراکه اگر کسی با تبلور چنین
نشانههای آشکار، همچنان بر دین منسوخ خود اصرار ورزد و از پذیرش آیین
اسلام سر باز زند؛ هیچ انگیزهای جز عناد با حق و لجاجت و خودسری نخواهد
داشت و چنین انسانهایی چنانچه در دنیا باقی بمانند، افزون بر این که بر
گناهان خود میافزایند، تهدیدی برای مؤمنان خواهند بود؛ چرا که ممکن است در
ایمان مؤمنان رخنه کنند و جامعه را در درازمدت به تباهی بکشند. این نظریه،
دیدگاه بسیاری از علما، از جمله مرحوم علامه مجلسی (مجلسی، 1404: ج 26،
ص160)؛ شهید سید محمد صدر (صدر، 1384: ص612) و نیز آیت الله مکارم شیرازی
(مکارم شیرازی، 1386: ص288) است.
4-2٫ در مورد برخورد خشونت بار و کینه آمیز مهدی (عج) و مسلمانان پیرو
ایشان با یهودیان؛ باید گفت منشأ این اتهام ظاهر یک روایت (بخاری، 1422:
ج4، ص43 و مسلم، بی تا: ج4، ص2239) است که علاوه بر وجود تشکیکاتی در مورد
منبع و سند آن؛ نمیتوان آن را مستقیماً به دوران پس از ظهور مرتبط دانست.
لکن در صورت وقوع این امر در زمانه قیام امام مهدی (عج)؛ چنان که در شیوه
رفتاری ایشان با اهل کتاب بیان گردید؛ رفتار امام بر مدارا و اتمام حجت
مبتنی است و حکم به قتل یهودیان به صورت عام به هیچ عنوان پذیرفته شده
نیست.
5٫ روایتی که در مورد پیمان 7 ساله امام مهدی با یهودیان مورد استناد قرار گرفته ، به دلایل چندی خلاف برداشت نویسنده است:
5ـ1٫ حدیث مذکور در میان روایات اسلامی و نزد علمای مسلمان جایگاه مهمی
ندارد. این حدیث منبع مستقل شیعی نداشته و اولین ناقل حدیث در میان اهل
سنت، طبرانی (طبرانی، 1404؛ ج8، ص101) است. هیثمی در مجمع الزوائد با نقل
این حدیث از طبرانی، آن را به دلیل وجود «عنبسه بن أبی صغیره» در سند، ضعیف
میشمارد (هیثمی، 1412: ج7، ص619). بقیه کتابهای متأخر نیز با تفاوت
مختصری همان متن طبرانی را نقل کردهاند.
5ـ2٫ در دلالت حدیث نکاتی دیده میشود که جای تأمل و دقت دارد: اول این که
منظور از رومیان در متن حدیث: «سیکون بینکم و بین الروم أربع هدن…» چیست؟
آیا کشورهای غربی که غالباً مسیحی هستند، مصداق کنونی آنها هستند (چنانکه
نویسنده کتاب ادعا می کند) و یا به منطقه روم قدیم (قسطنطنیه و شامات) نیز
اطلاق می شود؟ در صورت دوم، که کاربردهای اولیه «روم» نیز آن را تایید
میکند، دیگر نمیتوان اهل روم را صرف مردمان غرب امروزی دانست.
نکته دوم این که مطابق آیات و احادیث که به برخی از
آنها در مباحث قبل اشاره گردید؛ با ظهور حضرت مهدی (عج) حکومت ایشان در کل
جهان استقرار خواهد یافت و حتی اگر اهل کتاب با شرایط ذمه در آن دوران
باقی بمانند؛ صاحب حکومتی نخواهند بود. بنابراین، حتی در صورت پذیرش متن
روایت، می باید این پیمان را قبل از استقرار امام مهدی (عج) بر کل جهان
دانست. علاوه بر آنکه طبق حدیث، پیمانی میان مسلمین با رومیان صورت می
گیرد و نه یهودیان و اسرائیل (حال آنکه در عبارت ریچاردسون تنها پیمان
ضدمسیح با اسرائیل بیان شده است) واسطه بودن شخص یهودی، حتی در صورت اثبات؛
صورت مسئله را تغییر نمی دهد.
6٫ از دیگر مواردی که صاحبان این نظریه چشم بر آن بستهاند؛ بحث همراهی
حضرت عیسی بن مریم (ع) با امام مهدی (عج) در حرکت اصلاحی نهایی است. این
نکته که در منابع متعدد شیعی و سنی ذکر و توسط علمای اسلامی مکرراً عنوان
شده است (بخاری، 1422: ج4، ص168؛ مسلم، بی تا: ج1، ص135؛ نعمانی، 1397: ص75
و کلینی، 1407: ج8 ، 42)؛ بستری همگرایانه جهت همراهی مسلمانان و مسیحیان
در دوران پس از ظهور فراهم میآورد و این مهم، بر پذیرش عمومی و تشکیل
حکومت عدالت منشانه تاثیری به سزا خواهد داشت.
7٫ علاوه بر موارد مذکور، در نگاه شیعی به نکاتی بر میخوریم که با مفروضات
این نظریه در مورد نگاه آخرالزمانی اسلام تناقض بیشتری دارد. به عنوان
مثال: دجال، عنصری محوری در نگاه آخرالزمانی شیعی نیست و برخلاف آنچه ادعا
شده است، تصرف بیت المقدس مشخصه اصلی امام مهدی (عج) نزد شیعیان نیست و
حرکت امام مهدی (عج) بر محور اورشلیم نمیگردد؛ بلکه از مکه آغاز و به
تدریج عالمگیر میشود. همچنین امام مهدی (عج) اورشلیم و بیت المقدس را به
عنوان مقر حکومت خویش بر نمیگزیند؛ بلکه مطابق روایات شیعی، شهر کوفه چنین
جایگاهی دارد (طوسی، 1411: ص475).
بنابر آنچه گفته شد، نظریه ضدمسیح بر پیشفرض هایی مبتنی است که در بسیاری
از آنها تردید وجود دارد و اصل آن را به چالش دچار میکند. به عنوان مثال:
جهانی بودن حکومت امام مهدی (عج) (و نه منحصر بودن به خاورمیانه) و یا
برقراری نظام توحیدی توسط ایشان (و نه دعوت به پرستش خویش) با اصل تطبیق
مهدی مسلمانان با ضدمسیح کتاب مقدس؛ که بنا به ادعای صاحبان نظریه، همچون
ریچاردسون حکومتی منطقهای داشته و به پرستش خود دعوت میکند؛ منافات اساسی
دارد.
تطبیقات دیگر این نظریه، همچون معادل قرار دادن
پیامبر دروغین کتاب مقدس با عیسای موردنظر مسلمانان و به ویژه تطبیق دجال
مسلمانان با عیسای موردنظر مسیحیان؛ علاوه بر نداشتن مستند قابل اعتماد؛
دارای تناقض بسیاری است که حتی طراحان آن نتوانستهاند آنرا برطرف کنند
(ریچاردسون، 2008: ص156-163).
دیدگاه تکمیلی اسلام، ردای ضدمسیح
در ادامه نظریهپردازی در زمینه یکسانانگاری ضدمسیح کتاب مقدس با امام
مهدی (عج) منجی مسلمانان؛ جک اسمیت (که بنابر مقدمه کتابش کشیشی اوانجلیستی
و آمریکایی است) در سال 2011 کتابی نگاشته که علاوه بر تأیید دیدگاه
نظریهپردازان «ضدمسیح اسلامی»؛ با شواهد بیشتر و جدیدتر در استحکام و
اثبات این دیدگاه تلاش داشته است. وی نام کتاب خود را «اسلام، ردای ضدمسیح»
گذاشته و جالب توجه، این که تیموتی فرنیش نیز بر این کتاب پیش گفتار
نگاشته و با استناد به مطالب کتاب هشدار داده که «کلیسا باید خطر امام
دوازدهم ـ مهدی- را جدی بگیرد».
از آنجا که این دیدگاه حاوی مطالبی جدید بوده و از
طرفی (چنان که مشاهده خواهد گردید) بر منجی شیعی، به عنوان دشمن مسیحیان در
آخرالزمان تکیه دارد؛ بررسی آن ضروری به نظر میرسد. در ادامه با (صرفنظر
از مطالب مشابه این دیدگاه با نظریه «ضدمسیح اسلامی») به عناوینی که در
این دیدگاه به صورت خاص بر آن پافشاری شده و نویسنده در صدد اثبات آن بوده
است؛ پرداخته میشود.
1٫ اسلام، آیین شیطانی ضدمسیح در آخرالزمان
در نگاه جک اسمیت، قرآن مملو از آیاتی است که به مسلمانان اجازه استفاده از
زور برای تغییر دین غیرمسلمانان داده است! بر همین مبنا، اسلام در طول
تاریخ بیشترین دشمنیها را بر یهودیان و مسیحیان روا داشته و دلیل این
مطلب، جنگ های مقدسی است که مسلمانان علیه مسیحیان داشتهاند. از همین روست
که کتاب مقدس – مزامیر باب 83 آیات 2 تا 8 ـ فرزندان اسماعیل و مردمان
اطراف اسرائیل را که اکنون مسلمان هستند؛ دشمنان خدا معرفی کرده که در صدد
نابودی اسرائیل در طول تاریخ خواهند بود (اسمیت، 2011: ص50-56).
2٫ تطبیق ضدمسیح مذکور در کتاب مقدس بر امام دوازدهم شیعیان (مهدی)
مطابق دیدگاه اسمیت، در کتاب مقدس، ویژگیهایی برای ضدمسیح شمرده شده که
تنها بر نسخه منجی شیعیان تطبیق دارد، نه بر نسخه سنیها. وی برای اثبات
دیدگاه خود، شواهدی از تاریخ، عقاید و منابع اسلامی میآورد و استناداتی
نیز به کتاب مقدس دارد. اهم مستندات اسمیت در این زمینه از قرار زیر است:
2ـ1٫ مطابق کتاب مقدس، آخرین نظام پادشاهی پیش از آمدن مسیح، یک امپراتوری
«تقسیم شده» و دشمن خداست (دانیال 2: 41). همان طور که میدانیم اسلام در
همان ابتدا به دو شاخه سنی و شیعی تقسیم شده است. این نظام پادشاهی «در
نسلی از مردم خواهد بود» (همان: 43) که این نیز در شیعه متجلی است؛ چراکه
شیعیان به امامت فرزندان علی (ع) معتقد هستند و تنها فرزندان علی و فاطمه
(ع)، به ترتیب داماد و دختر محمد9- را شایسته امامت قلمداد میکنند. همچنین
در کتاب مقدس برای این پادشاهی،10 شاخ به تصویر کشیده شده است (دانیال7:
7) و ما میدانیم که پس از درگذشت محمد،10 تن از صحابه وی به عنوان وارثان
بهشت به صورت اجماعی معین شدند و مسلمانان از ایشان تبعیت کردند. علاوه بر
این، در کتاب مقدس پیشگویی شده که در این پادشاهی ضد خدا، از میان سه شاخ،
یک شاخ از ریشه جدا خواهد گشت (همان: 8) و از همین شاخ است که پادشاه
نهایی برخواهد خاست و علیه دیگران قیام میکند و بر تمامی جهان تسلط
مییابد (همان: 21-24). تاریخ نشان میدهد شیعه پس از واقعه کربلا در 680
میلادی، دیگر سه خلیفه ابتدایی (ابوبکر، عمر و عثمان) را نپذیرفت و با
پذیرش علی به عنوان جانشین محمد، راه خود را از اهل سنت جدا کرد. بنابر
اعتقاد شیعه، از همین نسل، «المهدی» برخواهد خاست و علیه اهل سنت و دیگر
مردم جهان قیام میکند و دنیا را تحت تسلط خویش در خواهد آورد (اسمیت،
2011: ص 90-100).
2ـ2٫ مطابق آنچه در تاریخ آمده است، حاکمان سنی، چون امامان شیعی را رقیب
خود قلمداد میکردند، آن ها را از میان بر میداشتند. با تولد «محمد بن
الحسن (ع)»، فرزند امام یازدهم شیعیان، وی فرزندش را از دید عموم خارج کرد و
جز عدهای خاص از شیعیان، کسی از وجود او مطلع نبود و وقتی حسن عسکری (ع)
درگذشت، فرزند او که 7 سال بیشتر نداشت، به طور کامل مخفی گردید که
شیعیان، از آن با عنوان «غیبت» یاد میکنند. شیعیان امام دوازدهم خود را
منتظَر، قائم و صاحب شمشیر میخوانند که به ویژه صفت اخیر – مطابق روایات
شیعی – حاکی از آن است که روش مهدی بر جنگ و خونریزی مبتنی است و برخلاف
پیامبر اسلام، با دشمنان خویش مدارا و نرمی ندارد (همان، 2011: ص186-190).
2ـ3٫ در کتاب مقدس؛ به ویژه مکاشفات یوحنا، ضدمسیح با عناوین و ویژگی های
مختلفی به تصویر کشیده شده است. از جمله عناوینی که برای ضدمسیح در مکاشفات
یوحنا بهکار رفته «وحش (هیولا) سرخ فام» با هفت سر و ده شاخ است (مکاشفات
17: 3). مطابق دو عبارت دیگر از همین باب (مکاشفات 17: 8 و 11)؛ خصوصیتی
برای ضدمسیح میبینیم که تنها بر امام دوازدهم شیعیان تطبیق دارد. در عبارت
اول میخوانیم: «آن وحش که دیدی، بود و نیست و از هاویه خواهد برآمد و به
هلاکت خواهد رفت.» با دقت در این عبارت در مییابیم:
چنان که در تاریخ گفته شده است و شیعیان بدان معتقدند، امام دوازدهم
«محمد بن حسن» حدود 1200 سال قبل به دنیا آمده است. بنابراین، عبارت « آن
وحش که دیدی، بود…»؛ بر او قابل تطبیق است.
مطابق دیدگاه شیعیان، امام دوازدهم پس از درگذشت پدر خود، از دید مردم
مخفی شده و غایب گشته است. لذا عبارت «آن وحش…. نیست…» هم بر او صادق است.
همه مسلمانان به ظهور مهدی در آخرالزمان قائل هستند. در این میان،
شیعیان، شخص معینی را مصداق مهدی میدانند و او، همان «امام دوازدهم» است
که سالها قبل مخفی شده است. در حال حاضر، شیعیان معتقدند مهدی، زنده است و
درون چاه مسجد جمکران، در روستایی نزدیک قم استقرار دارد و به همین دلیل
است که هر هفته هزاران شیعه در آنجا جمع شده و درخواستهای خود را برای
رسیدن به مهدی درون چاه، میاندازند. این چاه همان جایی است که شیعیان به
ظهور مهدی از آن معتقد هستند. با این توصیفات مشخص میشود قسمت سوم عبارت
مکاشفات، یعنی «آن وحش… از هاویه خواهد برآمد»؛ بر مهدی شیعیان تطبیق کامل
دارد (هاویه همان چاه عمیق است)
(http://www.jacksmithprophecy.org/index.php/iran-the-trigger-for-the-beginnning-of-tribulation).
عبارت انتهایی مکاشفات نیز به ما وعده داده است ظهور ضدمسیح با نابودی
نهایی مصادف است: «آن وحش… به هلاکت خواهد رفت». لذا ما معتقدیم عاقبت منجی
اسلامی نابودی و هلاکت است (اسمیت، 2011: ص190-198 و 273).
کتاب مقدس پیشگویی کرده که در آخرالزمان یک امپراتوری عظیم از مذهبی
دروغین سر بر خواهد آورد که کل جهان را تسخیر میکند (مکاشفات 13: 7).
اسلام در حال حاضر، بدون خلیفه و خلافت است؛ ولی مطابق نگاه آخرالزمانی
اسلام، مهدی ـ منجی مسلمانان ـ آخرین خلافت اسلامی را برپا خواهد کرد که
این خلافت بر کل جهان تسلط خواهد یافت. این خلافت، هشتمین خلافت، پس از هفت
دودمان خلفای اسلامی (بنی امیه، بنی عباس، فاطمیون مصر، ایوبیان و
سلجوقیان، مغول و عثمانی) است و کاملاً بر عبارات مکاشفات (17: 10-12)
تطبیق دارد (اسمیت، 2011: ص200-208).
یکی از رویدادهای مذکور در کتاب مقدس در آخرالزمان، اتحاد کشورهای اطراف
اسرائیل (شامل عراق، سوریه، ترکیه، اردن، لبنان، عربستان و در نهایت ایران)
و حمله به اورشلیم (بیتالمقدس) و تسلط بر آن است. اشغال اورشلیم توسط
لشکر اسلامی، به رهبری مهدی صورت میپذیرد و مدت 7 سال ادامه خواهد داشت. در
نیمه ابتدایی این 7 سال، مسلمانان از یهودیان و مسیحیان «ذمّه» دریافت
میکنند؛ ولی در نیمه دوم، ذمّه برداشته شده و همه ایشان میبایست به «الله»
(خدای مسلمانان) ایمان بیاورند؛ وگرنه کشته میشوند. در این میان، مسیحیان
راستین به آسمان برده شده و یهودیان نیز از پذیرش «الله» سر باز میزنند. در
انتهای هفت سال، عیسی مسیح همراه ایمانآورندگان خویش بر زمین فرو میآید و
یهودیان باقیمانده به وی ایمان آورده و نجات مییابند. مسیح اورشلیم را
از دست لشکریان ضدمسیح (که همان منجی اسلامی و مهدی شیعی است) نجات میدهد و
حکومت خود را بر آن بنا مینهد (همان: 295-301).
نقد و بررسی
نظریه «اسلام، ردای ضدمسیح» در ادامه دیدگاه «ضدمسیح اسلامی» طرح شده است و
طبعاً در اصلاح اشکالات و طرح ادعاهای جدید و مستند کردن آن ها بر اساس
منابع اسلامی و مسیحی، سعی و تلاش دارد. نظریه او بر مبنای برخی تهمت ها
علیه اسلام، پیامبر خدا (ص) و عقاید اسلامی شکل گرفته است و به بسیاری از
این دعاوی در طول سالیان دراز پاسخ داده شده و طرح آن ها در این نوشتار
ضروری نمینماید. در مقام نقد این نظریه، تنها به چند نکته در زمینه موارد
تطبیقی آن پرداخته میشود:
1٫ همان گونه که در بخش نقد نظریه «ضدمسیح اسلامی» تذکر داده شد،
مصداقیابی برای ضدمسیح در طول تاریخ مسیحیت سابقهای دیرینه دارد (توفیقی،
1389: ص216) که آخرین نمونههای آن هیتلر
(www.nowtheendbegins.com/؟-ways-that-adolf-hitler-was-a-perfect-type-of-the-biblical-antichrist)؛
صدام حسین
(www.bible-codes.org/letters-Saddam-antichrist-type-figure-only.htm)؛
پاپ رهبر کاتولیک های جهان (www.pacinst.com/antichri.htm)؛ چند تن از رییس
جمهوران آمریکا
(foursignposts.com/2015/03/02/add-shooting-down-israeli-planes-to-president-support-for-signposts)
و در آخر مهدی -منجی مسلمانان- بوده است. هریک از این دیدگاههای تطبیقی
با دلایل خویش مدعی بودند ادعایشان با واقع و بر مبنای تفسیر و برداشت درست
از کتاب مقدس کاملاً منطبق است. همین مطلب نشان میدهد که این-گونه نظریات
بر مبنای حدس و گمان شکل گرفته و ریشه آن در تفسیرهای ظنی از کتاب مقدس
است. به فرض قبول همه محتویات کتاب مقدس، در قبول تفسیرهای جدید از آن،
تردیدهای جدی وجود دارد که پارهای از این اشکالات را خود علمای پروتستانی
ابراز کردهاند. از طرف دیگر، این نویسندگان؛ که خود را رمزگشای عبارات
کتاب مقدس مینامند؛ در کتابها و نوشتههای پیشین خود با استناد به بخش
هایی از کتاب مقدس، در مورد حوادث روزگار، مانند جریانات سالیان اخیر در
مصر و ترکیه و یا ظهور داعش و یا حتی برخی بیماری های فراگیر دیدگاههایی
ابراز کردهاند
(www.jacksmithprophecy.org/2012/07/02/egypts-morsi-the-muslim-brotherhood-and-bible-prophecy)؛
که گذشت زمان نادرستی برداشت های ایشان را نشان داده است. از سوی دیگر،
این افراد برای قبولاندن ادعای خویش به چشمپوشی بر بسیاری عبارات کتاب مقدس
در مورد آخرالزمان مجبور میشوند که طبعاً این رویکرد قابل پذیرش نیست.
نتیجه آنکه برداشت های متفاوت کنونی از کتاب مقدس به فرض عدم امکان تکذیب،
تأیید پذیر و یقینآور هم نیست و نمیتوان به صرف چند تشابه احتمالی، بدان
ها معتقد شد.
2٫ اشکال دیگری که بر این دیدگاه و نظریههای مشابه وارد است؛ این که صاحبان
این نظریهها برای اثبات ادعاهای خود به بخش کوچکی از اعتقادات اسلامی
متمسک شده و بسیاری عقاید دیگر را که با ایده ایشان تضاد کلی یا جزئی دارد؛
عامدانه رها کردهاند. در نظریه «اسلام، ردای ضدمسیح» این مسئله به صورت
واضحتری قابل مشاهده است. به عنوان مثال: طراح این نظریه به تطبیق ضدمسیح
بر منجی شیعی یعنی امام دوازدهم شیعیان قائل است و نه نسخه سنی و چندین فصل
از کتاب خود را به این مقوله تخصیص داده است. طبعاً اگر ادعای تطبیقی درست
باشد، باید به همه لوازم آن نیز پایبند باشد؛ ولی وی در گوشهای دیگر از
ادعای خود (مصداقیابی از عبارت «ده شاخ» در کتاب مقدس)؛ همه مسلمانان را
به پیروی از صحابه 10 گانه (عشره مبشّره) معتقد میداند که حداقل نسبت به
شیعه نادرست است (امینی، 1416: ج10، ص163-183). یکی دیگر از پایههای نظریه
جک اسمیت، تطبیق امام دوازدهم شیعیان حضرت حجت بن الحسن العسکری (عج) بر
عبارت مکاشفات (17: 8 و 11)، میباشد: «آن وحش که دیدی، بود و نیست و از
هاویه خواهد برآمد…». فارغ از این مطلب که وی برای استناد به این عبارت،
برخلاف دیدگاه غالب نویسندگان غربی، بر تولد امام مهدی (عج) صحه گذاشته و
قول شیعی در مورد ولادت و همچنین غیبت ایشان را قبول کرده است؛ در مورد محل
زندگی و ظهور ایشان سخنی بر زبان رانده که هیچ یک از شیعیان بدان معتقد
نیست. او برای اثبات ظهور امام دوازدهم (عج) که از منظر او همان ضدمسیح
است؛ از مکانی چاه مانند (هاویه)، به تهمتی دست یازیده که در طول سالیان
اخیر بارها رسانههای غربی برای تخریب باور مهدویت آن را مطرح و تکرار
کردهاند (www.washingtonpost.com/wp-dyn/content/article/2008/05/07/
AR2008050703587_pf.html) و آن مطلب، ادعای باور شیعیان به زندگی امام مهدی
در چاه مسجد جمکران و ظهور وی از این مکان میباشد. جالب توجه این که به
سبب سست بودن این ادعا و عدم توانایی نویسنده در بیان شاهدی از کتابها و
منابع شیعی در این زمینه، وی به گزارش چند رسانه و نویسنده ضداسلامی متمسک
گشته و به عکس استنادات مکرری که وی در زمینههای مختلف به منابع اسلامی و
شیعی دارد؛ در اینجا به همین مقدار بسنده کرده است. این ها همه در حالی
است که علمای بزرگوار شیعه، بارها به علت عریضهنویسی در کنار چاه جمکران
اشاره کردهاند
(http://makarem.ir/main.aspx?lid=25&mid=246653&typeinfo=&catid=23309)؛
و هیچ فردی در شیعه به حضور امام مهدی (ع) و قیام ایشان از این چاه و حتی
از مسجد جمکران معتقد نیست؛ بلکه همه شیعیان به تبع روایات مکرر (صدوق،
1395: ج1، ص331)؛ به ظهور امام عصر (عج) از مکه مکرمه قائل هستند و بسیار
بعید است جک اسمیت و هممسلکان او این روایات را ندیده باشند.
3٫ در نظریههای انطباقی جدید همچون نظریه «اسلام، ردای ضدمسیح»؛ تلاش
زیادی صورت میگیرد که اثبات شود مسلمانان و منجی اسلامی ـ مهدی ـ به دنبال
ایجاد خلافتی جدید هستند که به امپراتوری سراسری میانجامد و هفتمین (و یا
هشتمین) امپراتوری بوده و از بستر نظام پادشاهی آخر بر خواهد خاست. جالب
توجه این که هر یک از این ایده ها، برای شمارش این هفت (یا هشت) امپراتوری
به صورتی متمایز عمل میکند و در حالی که نظریه «ضدمسیح اسلامی»
امپراتوریهای ایران، یونان، روم و… را مشمول آن معرفی میکند (ریچاردسون،
2008: ص124)؛ نظریه «اسلام، ردای ضدمسیح» سعی کرده است همه این
امپراتوریها را در سلسله حکومت های اسلامی همچون بنیامیه، بنیعباس،
فاطمیون و ایوبیان مصر، سلجوقیان و عثمانیها معرفی کند. طبعاً نگاه به
تاریخ کشورهای اسلامی نشان میدهد نظام های نامبرده در یک سطح نیستند و در
این لیست، حکومت های بسیار دیگر همچون غزنویان، صفویه و قاجار در شرق یا
موحدون و مرابطون در غرب عالم اسلام از قلم افتاده اند؛ حکومتهایی که از
نظر وسعت یا طول حکومت، حداقل با برخی از نظام های نامبرده قابل مقایسه
هستند. لذا به هر صورت نمیتوان تعداد هفت (یا هشت) امپراتوری پیشین را با
نظام-های مذکور تطبیق داد. علاوه بر آنکه مطابق عبارات استناد داده شده از
کتاب مقدس، امپراتوری نهایی (که همان خلافت منجی اسلامی است) احیاشده از
آخرین نظام امپراتوری گذشته خواهد بود. طبعاً در لیست عنوان شده آخرین نظام
پادشاهی اسلامی، امپراتوری عثمانی است، ولی نظریه «اسلام، ردای ضدمسیح»
بستر امپراتوری نهایی را نه از کشور عثمانی ـ ترکیه ـ بلکه اصالتاً از
ایران معرفی میکند که این نیز یکی دیگر از تناقضات این نظریه است.
4٫ یکی دیگر از استنادات این نظریه بر حکومت 7 ساله منجی اسلامی – مهدی-
استوار است. باید توجه کرد این عدد بیشتر بر نظر اهل سنت در این زمینه
مبتنی است و نه دیدگاه شیعی. بلکه از بسیاری علمای اسلامی، با توجه به
روایات مختلف در این موضوع، دیدگاههای دیگری ابراز داشتهاند (صدر، 1384:
375-379 و مکارم شیرازی، 1386: 281). بنابراین، تطبیق این عدد بر طول
دوران رنج و محنت نیز قابل خدشه و ایراد است.
ایرادات دیگری بر این نظریه وارد است که به علت اختصار و نیز ذکر موارد
مشترک در نقد نظریه «ضدمسیح اسلامی» از آن موارد صرف نظر میشود.
نتیجهگیری
با بررسی دیدگاههای برخی نویسندگان و مبلغان مسیحی که در زمینه تطبیق منجی
اسلامی بر نماد ضدمنجی در مسیحیت، یعنی ضدمسیح تلاش بسیاری داشته اند؛ می
توان نکات زیر را دریافت:
1٫ این افراد برای اثبات نظریه خود با استفاده از تاریخ، عقاید و منابع
اصلی اسلامی (قرآن و احادیث) سعی داشته و در این زمینه تحقیقات وسیعی صورت
دادهاند. لذا برای پاسخ به این دیدگاهها میبایست به مبانی اسلامی اشراف
کاملی حاصل کرد.
2٫ معمول طراحان این نظریات، دیدگاههای تفسیری خاصی از کتاب مقدس ارائه
میکنند که با جریان مرسوم عقیدتی در جهان مسیحیت مخالف است و بدین سبب سعی
میکنند با شواهد تطبیقی و البته رسانههای تبلیغی، دیدگاههای خود را در
جوامع مسیحی تثبیت کنند. برای پاسخ به این بخش، بهترین شیوه استناد به
منابع و شخصیت های مقبول مسیحی و ذکر اشتباهات تفسیری و تناقضات آرای مذکور
است.
گذشت زمان نشان میدهد طراحان و سیاستگذاران این جریان فکری، با بهرهگیری
از شرایط روزگار معاصر، در اصلاح و تکمیل آرای خویش تلاش دارند تا آنجا که
برخی، منجی شیعی (حضرت حجت بن الحسن العسکری (عج)) را آماج تهمت های
ناروای خویش قرار دادهاند. لذا رصد دقیق و هوشمندانه این طیف فکری و
پاسخدهی در زمان مناسب، امری ضروری به نظر میرسد.
منابع
قرآن کریم
آیتی، نصرتالله (پاییز1383). عدالت مهدوی و ادیان، مجله انتظار موعود، شماره 13٫
امامی جمعه، مهدی و جهان احمدی، آزاده (پاییز1389). دجال شناسی تطبیقی در الهیات اسلامی و مسیحی، مجله الهیات تطبیقی، شماره 3٫
توفیقی، حسین (بهمن واسفند1378). هزارهگرایی در فلسفه تاریخ مسیحیت، مجله موعود، شماره 18٫
ابن حماد مروزی، ابو عبدالله نعیم (1412ق). الفتن، قاهره، مکتبه التوحید.
اربلی، علی بن عیسی (1381ق). کشف الغمه فی معرفه الأئمه، مترجم: هاشم رسولی محلاتی، تبریز بنی هاشمی.
امینی، عبدالحسین (1416ق). الغدیر فی الکتاب و السنه و الأدب ، قم، مرکز الغدیر للدراسات الاسلامیه.
بخاری، محمد بن إسماعیل (1422ق). الجامع المسند الصحیح المختصر من أمور
رسولالله (ص) وسننه وأیامه، المحقق: محمد زهیر بن ناصر الناصر، بیروت، دار
طوق النجاه.
توفیقی، حسین (1389). آشنایی با ادیان بزرگ، تهران، سمت.
جمعی از نویسندگان (1428ق). معجم الأحادیث الإمام المهدی (عج)، قم، مسجد مقدس جمکران.
حاکم النیسابوری، محمد بن عبد الله (1411ق). المستدرک علی الصحیحین، تحقیق: مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت، دار الکتب العلمیه.
سلیمیان، خدامراد (1385). پرسمان مهدویت، قم، شباب الجنه.
الشیبانی، أحمد بن حنبل (بی تا). المسند، القاهره، مؤسسه قرطبه.
صدر، سید محمد (1384). تاریخ پس از ظهور. مترجم: حسن سجادی پور، تهران، موعود عصر (عج).
صدوق، محمد بن علی (1395ق). کمال الدین و تمام النعمه، تهران، اسلامیه .
طبرانی، سلیمان بن أحمد بن أیوب أبو القاسم (1404ق). المعجم الکبیر، تحقیق: حمدی بن عبدالمجید السلفی، الموصل، مکتبه العلوم والحکم.
طبسی، نجمالدین (1388). تا ظهور، قم، بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود (عج).
طوسی، محمد بن الحسن (1380ق). الغیبه، قم، دارالمعارف الإسلامیه.
عیاشی، محمد بن مسعود (1380ق). تفسیر العیّاشی ، تصحیح: هاشم رسولی محلاتی، تهران ، المطبعه العلمیه.
کاظمی، مصطفی بن ابراهیم (بی تا). بشاره الإسلام فی علامات المهدی، محقق: حسن نزار، بیروت، بلاغ.
کورانی، علی (بی تا). عصر ظهور، قم، دار الهدی.
کلباسی اشتری، حسین (1388). هزارهگرایی در سنت مسیحی، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی.
کلینی، محمد بن یعقوب (1407ق). الکافی، تهران، دار الکتب الإسلامیه.
مجلسی، محمد باقر (1403ق). بحار الأنوار ، بیروت ، دار إحیاء التراث العربی.
ـــــــــــــــــ (1404ق). مرآه العقول فی شرح أخبار آل الرسول9 ، تهران ، دار الکتب الإسلامیه.
محمدی، محمد حسین (1390). آخرالزمان در ادیان ابراهیمی، قم، بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود9.
مکارم شیرازی، ناصر (1386). حکومت جهانی مهدی (عج)، قم، نسل جوان.
منتظری، حسینعلی (1387). موعود ادیان، تهران، خرد آوا.
موحدیان عطار، علی و دیگران (1389). گونهشناسی اندیشه منجی موعود در ادیان، قم، دانشگاه ادیان و مذاهب.
نعمانی، محمد بن ابراهیم (1397ق). الغیبه، محقق: علیاکبر غفاری ، تهران ، نشر صدوق.
نیسابوری، مسلم بن الحجاج أبو الحسین (بی تا). صحیح مسلم، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، بیروت، دار إحیاء التراث العربی.
ورمزیار، مصطفی (پاییز1392). بررسی روایات مدت حکومت امام زمان (عج)، مجله پژوهشهای مهدوی، ش6٫
هیثمی، نور الدین علی بن أبی بکر (1412ق). مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، بیروت، دار الفکر.
Goodman Phillip, The Assyrian Connection (Tulsa, Oklahoma: Prophecy Watch Books, 1993-revised edition in 2003).
Richardson Joel, 2012, Mideast Beast: The Scriptural Case for an Islamic Antichrist, WND Books, Washington DC 1st edition.
Richardson Joel 2009. The Islamic Antichrist: The Shocking Truth about
the Real Nature of the Beast, WND Books, Washington DC 1st edition.
Smith Jack, Islam: The Cloak of Antichrist, Winepress Publishing (October 26, 2011)
Macey ,Samuel L. (March 1, 1994) Encyclopedia of Time, Routledge; 1 edition.
مقالات اینترنتی:
Reagan David R, "The Antichrist Will he be a Muslim?”, www.lamblion.com/articles/articles_islam4.php, 2013/06.
Reagan, David R, "The Muslim Antichrist Theory: Joel Richardson”,
www.lamblion.com/articles/articles_islam6.php, Viewed in 2014/03.
Smith Jack, "Abdullah’s Death and the Fall of Yemen to Houthis – Will
Iran see the will of Allah?”, January 23, 2015,
http://www.jacksmithprophecy.org/2015/01/23/abdullahs-death-and-the-fall-of-yemen-to-houthis-will-iran-see-the-will-of-allah.
Smith Jack, "Iran – The trigger for the beginnning of Tribulation”, June
25, 2013,
http://www.jacksmithprophecy.org/2013/06/25/iran-the-trigger-for-the-beginnning-of-tribulation.
سایت ها:
www.nowtheendbegins.com/7-ways-that-adolf-hitler-was-a-perfect-type-of-the-biblical-antichrist.
www.bible-codes.org/letters-Saddam-antichrist-type-figure-only.htm
www.pacinst.com/antichri.htm.
www.foursignposts.com/2015/03/02/add-shooting-down-israeli-planes-to-president-support-for-signposts.
www.jacksmithprophecy.org/2012/07/02/egypts-morsi-the-muslim-brotherhood-and-bible-prophecy.
www.washingtonpost.com/wp-dyn/content/ article/ 2008/05/07/ AR 2008050703587 -pf.html.
www.makarem.ir/main.aspx?lid=0&mid=246653&typeinfo=25&catid=23309.
مجله انتظار موعود شماره 52