به گزارش فرقه نیوز؛ با بررسی جریان شناسی فکری عرفانهای نوظهور به این نتیجه میرسیم که بایستی نوع نگرش انتقادی خویش را به این جریان تغییر داد، چرا که اگر با نقدهای غیرکارشناسانه و غیرمسئولانه بیشتر به تایید این جریانهای انحرافی کمک میکنند. متن زیر گفتگوی پایگاه صهیونپژوهی تیه با حجت الاسلام و المسلمین شهبازنژاد کارشناس فرقههای انحرافی است.
فرقههای انحرافی را چگونه تعریف میکنید و در حال حاضر چگونه اینها را رصد میکنید؟
درباره تقسیمبندی فرقهها یک قسمت
برمیگردد, به فرقههایی که نزدیک به سه دهه از حضور آنها در کشور میگذرد و
بخش دیگری از فرقهها باز میگردد به فرقههایی که قدمت زیادتری در ایران
دارند. کشور ما سابقه مبارزه با فرقهها را در سالهای قبل داشت و به نوعی
میشود گفت که یکی از کشورهای فرقهخیز جهان محسوب میشود. ما قبل از این
شاهد جریانهای فرقهای نظیر بهاییت بودیم که بیش از یک قرن در کشور ما
فعالیت میکرد و الآن هم فعال است.
تصوف با تمامی شاخههایش به نوعی در ایران فعال بود. حالا گروههای دیگری که به صورت دائمی یا مقطعی در کشور فعالیت میکردند. اما در دوره جدید با جریانهای فرقهای سروکار داریم. سبک، ساختارشان و سیستمی که حاکم بر آن جریانهاست، در واقع نشأت گرفته از یک تفکر و نگاه خاصی است که به دنبال ایجاد تغییراتی در متن جامعه دینی و انقلابی ما هستند.
در واقع به نوعی برای ایجاد تغییرات در ساختار سیاسی و نظام اندیشه اخلاقی و همینطور سبک زنگی جامعه ما کمر همت بستند و در کشور ورود پیدا کردند. ما برای اینکه بهتر بتوانیم با جریان فرقهای آشنا بشویم لازم است، تعریف جامعی نسبت به این جریانها داشته باشیم. ما در کشور متأسفانه تعریف جامعی هنوز نسبت به جریانهای فرقهای ارائه نشد.
تعریفی که میخواهم عرض کنم یک تعریفی است که موسسات غربی در آمریکا و بعضی از مجموعههای دیگر که در موضوع فرقه و فرقهگرایی فعالیت میکنند، مجموعه علمی هستند که هم به تحلیل جامعههای فرقهای در جهان میپردازند. خصوصا کشورهای مثل آمریکا و اروپا و هم قربانیان فرقه به دنبال درمانشان هستند.
تعریفی را عرضه میکند برای شناسایی جریانهای فرقهای و گروههای فرقهای. این تعریف از سه قسمت تشکیل میشود، وجه اول و گذاره اول به تعریف فرقه و اینکه فرقهها حول یک رهبر شکل میگیرند. در واقع رهبر فرقه کسی هست که محور اصلی جریان فرقه را به عهده دارد و در واقع تئوریسین گروه فرقهای خود هست و کسی است که اهداف فرقه را تعریف میکند. پایههای فرقه را شکل میدهد، حمایت و عضوگیری میکند. اعضا را ثابت نگه میدارد و حفظشان مینماید و به دنبال این است که گروه فرقهای را که در واقع در محورشان رهبر قرار دارد و شاید ما تا سالهای قبل این جریانها وابسته به رهبر بودند.
در برخی فرقه ها اگر رهبر فرقه را جداکنید، فرقه متلاشی میشود
یعنی شما اگر رهبر فرقه را از متن فرقه جدا میکردید، گروه فرقهای متلاشی میشد و نمیتوانست ادامه بقا بدهد. چون همه امور فرقه تقریبا وابسته به رهبر بود. به نوعی رهبر محور بودند. اما در سالهای اخیر یک تحول جدی و بنیادین در جریانهای فرقهای شکل گرفت و آن اینکه فرقهها به صورت شبکه و سیستماتیک شروع کردند به عمل کردن و در واقع به نوعی ساختارهای فرقهای و تغییرات چشمگیری در آن رخ داد و دیگر متکی به رهبر نبودند.
به خاطر اینکه خلاصه عرض کنم، متکی به رهبر نبودند و اگر رهبر را از متن گروه شما حذف کنید و باز آن جریان فرقهای ادامه پیدا میکند. شما نمونهاش را میبینید. در کشورهای اسلامی بهائیت نمونه بسیار بارز هست و فعالیت میکرد. جریان فرقهای کاملا وابسته به آقای حسینعلی نوری بود. اما بعد از ایشان میبینید جریان فرقهای بهائیت از تک محوری و تک رهبری خارج میشود و گروه سرکار میآید.
بهائیت وابسته به رهبر فرقه نیست
یک گروه انجمن نه نفره در عکا شروع به فعالیت میکند، در هر قارهای نه نفر را میگذارند و در هر کشوری، قارهای که بهاییت حضور دارد نه نفر را میگذارند و همینطور در شهرهای مختلف وظیفه آنها رسیدگی کردن به امورات بهاییان در آن منطقه هست. اینها کاملا از حالت تک محوری خارج شدند و اگر این رهبر از بین برود، گروه بعدی جایگزین میشود و جریان فرقهای راه خودش را ادامه میدهد و همین موضوع را در برخی جریانهای فرقهای که الآن هم در ایران فعالیت میکنند، شاهد هستیم. مثل جریان عرفان حلقه، رهبر عرفان حلقه با اینکه الآن در بازداشت به سر میبرد ولکن به فعالیتهای خودش چه در ایران و چه در خارج از کشور ادامه میدهد و شما نمونههایی شبیه به اینکه نمونههایش را عرض خواهم کرد و خواهید دید که اینها در واقع رهبر محور نیستند.
رهبران فرقهها چگونه گروه خویش را اداره میکنند و چه سیاستهایی را برای بقای آن اتخاذ میکنند؟
حالا دو نکته دیگر درباره رهبران فرقه عرض
کنم، اینکه رهبران فرقه شخصیتهایی هستند که از چند ویژگی برخوردارند، اول
اینکه از تقدس و قدسیت فراوانی برای خودشان دم میزنند و قائل هستند که
شخصیتهای مقدسی هستند. این نکته خیلی مهم هست که در مورد رهبران فرقهای
به این معنا که هرچه میگویند، هرکاری میکنند این را یک امر قدسی قلمداد
میکنند، اینکه خدای متعال اینگونه به ما خطاب کرد، ما جانشین خدا در روی
زمین هستیم و هرچه میگوییم سخن خداست.
الآن شما ببینید جریان فرقهای آل یاسین به رهبری پیمان فتاحی ملقب به رامالله، کتابی دارد به نام جریان هدایت الهی، در این کتاب شما مشاهده میفرمایید که جریانهای فعال در تهران بود. در کتابش این جریان را وقتی نگاه میکنیم، ایشان میگوید پنج تا استاد حق هستیم. اینکه میگویم برای خودشان قداست قائل هستند، میگویند جایگاه ما اساتید حق نسبت به ذات باریتعالی مثل آلات موسیقی میماند. مثلا همانطور که نِی میدمید و صدای زیبایی از این نِی به مخاطبینتان میرسد، خداوند در ما میدمد و هرچه میگوییم سخن خداست.
رهبر فرقه آل یاسین برای خود جایگاه پیامبری قائل است
دقیقا جایگاه رسالت و پیامبری را برای خودشان تبیین میکنند، بدون اینکه بخواهند در این بخش ادعایی داشته باشند. این یکی از موضوعاتی است که در مورد رهبران فرقهها مورد تامل است. نکته دیگری که در مورد رهبران فرقهها جای تامل است و جزء ویژگیهای رهبران فرقهها است و ما در این چند سال عمدتا رهبران فرقههایی که در ایران حضور ندارند و در خارج از کشور غالبا از این روش استفاده میکنند، از خودشان تمام مدارک را حذف میکنند.
به این معنا که در واقع میخواهند اثبات کنند علم ما یک علم قدسی است. از جانب خدای متعال الهام شد و ما به هیچوجه نیازمند این علوم ظاهری نیستیم. شما مثلا پیمان فتاحی را نگاه کنید در جریان هدایت الهی، ایشان میگوید من همه مدارک تحصیلیام را سوزاندم، از بین بردم و آقای محمدعلیطاهری نمونه همین هست. به ایشان گفتند مدارک دیپلم شما کجاست؟
میگفت مدرسه من در یک بزرگراهی افتاد، آن مدرسه خراب شد و دیگر اثری از مدرک تحصیلی من نیست و من هرچه دارم، در واقع صحبتشان در مورد آثار علمی خودشان این است که محصول سی سال مکاشفات معنوی من است. تلاشهای خودم هست که به دست آوردهام. در صورتی که بخش مهمی از این مباحث سرقت علمی ادبی ایشان از آثار دیگران است ، این نکتهای هست که محل تامل است. شما بقیه رهبران دقیقا همین سبک. علی یعقوبی را نگاه کنید، کاملا سواد حوزوی و دانشگاهی خودش را سلب میکند، میگوید من این سوادها را ندارم، کتاب نمیخوانم، اما اگر شما بخواهید در باب حنیفیت صحبت کنید من فیالبداهه صحبت میکنم و شاید چندین جلسه صحبت کنم.
در صورتی که هر یک از علما بنشینند در همین زمینه صحبت کنند، حرف قابل توجهی برای صحبت نداشته باشند. حالا فرض میکنیم ادعای ایشان هست. برای این هست که مخاطبینشان وقتی میبینند این افراد صحبت میکنند، حرفی میزنند و حرف متفاوتی میگویند. وقتی اینها را نفی کنی پس منبع علمیشان کجا میشود؟ یک منشاء غیبی باید داشته باشد. آن منشاء غیبی را شما رویش چه کار میکند؟ تاکید میکنید و صحه میگذارید.
رهبری فرقهها یکی از سه محوریت در جریان زندگی یک فرقه است
بخش اول در ارتباط با فرقهها و رهبر آن قرار دارد، محور فرقه رهبر است. حالا در کنارش چندتا از آن نکات را که در آن شخصیت رهبر فرقهها هست را عرض کنم. بعضیها تصور میکنند که رهبران فرقهها افرادی هستند که از اختلالات شدید روانی رنج میبرند. این مطلب را نمیتوانید در مورد همه رهبران صادق بدانید. اما خیلی از آنها دچار اختلال هستند. اختلالات شخصیتی دارند و شخصیت چندگانه دارا هستند، اختلال دو قطبی دارند.
بعضیهایشان ممکن است دچار فوبیا باشند. ترسهای شدید و دچار مشکلات روانی هستند. خیلی از این رهبران، اما علت تشکیل دادن گروه را اختلال نمیدانیم، این اختلال شخصیتی نیست. اصلا همین موضوع را درباره قربانیان فرقه هم وجود دارد. یعنی کسانی که میروند فرقه عضو میشوند. تحت حمایت یک رهبر فرقهای قرار میگیرند، خیلیها معتقد هستند که این افراد دچار اختلال روانی هستند که به آنجا میروند، آدمهای سالمی نیستند, در صورتی که این اختلال روانی برای خیلی از مردم یک کشور وجود دارد و قرار نیست کسی که اختلال روانی دارد وارد جریان فرقهای شود. این قاعده وجود ندارد.
بلکه بخشی از افرادی که وارد فرقهها میشوند، بخشی از آنها دارای اختلال هستند. ولی علت اصلی تمایل این افراد به سمت فرقهها، هفده دلیل است. هفده دلیل وجود دارد که چرا افراد به سمت جریانهای فرقهای گرایش پیدا میکنند و فرقهها با چه روشهایی به جذب اعضای جدید میپردازند که این یک فصل جدیدی است که بعد اشاره میکنیم.
جریانهای فرقهای به دنبال ایجاد بدعت در عقاید هستند
بحث در مورد رهبران بود، رهبران یکی از ویژگیهایی که دارند، قدرت خلاقیت بالای رهبر هست. شما این را در غیر رهبرها کمتر مشاهده میکنید، رهبران فرقه قدرت خلاقیتشان بالاست. در خلال بحثها نمونههایش را برایتان میگویم که چطور میتواند یک رهبر فرقه از خلاقیت بالایی برخوردار باشد. این نکته اول. اما برسیم به نکتهی دوم که بر میگردد به گزاره دوم تعریف فرقهها، جریان فرقهای به دنبال ایجاد بدعت یا عقاید تحریف شده هستند.
این دومین گذاره در تعریف فرقه هست. یعنی شما برای شناسایی یک گروه فرقهای از تعریف سه گذارهای استفاده میکنید. اول اینکه رهبر محور هستند. درباره رهبر محور هم نکتهای را عرض کنم، تصور عموم جامعه یا خیلی از کسانی که در این عرصه فعالیت میکنند، این هست که رهبر محوری یک گروه فرقهای این هست که یک رهبر و یک گروهی که دهها و صدها نفر عضو دارد. در صورتی که در جهان گروههای فرقهای را داریم که تحت عنوان وان آف وان هستند یعنی یک به یک.
یکی از مدلهای فرقهای وان آف وان هست. در واقع گروههایی که یک به یک هستند. یعنی یک عضو دارد این گروه و یک رهبر. یک عضو چه میکند؟ سوء استفاده میکند و جریان گروه خودش را چه کرد؟ راه اندازی کرد. یک گروه شکل گرفت با دو نفر.
ما این نمونهها را داریم، متاسفانه، جاهای مختلف به این سبک فعالیت دارند. اما قسمت دوم این تعریف در واقع گزاره دوم محسوب میشود، اینکه گروههای فرقهای عقاید بدعتآمیز و تحریف شدهای را به مخاطبان خودش عرضه میکند و این نکته بسیار پراهمیت است. ببینید غالبا اعضای گروههای فرقهای، رهبران آنها صحبت اصلیشان درباره مذهب است یا مکتب در رابطه با مکتب صحبت میکنند و ادعایشان هم این است که ما فهم برتری نسبت به بقیه در رابطه با استنباطهای جدید فقهی، یا شریعت و اخلاق دارند. غالبا رهبران فرقهها افرادی هستند که با مذهب انس فراوان داشتند. عمدتا به این شکل بوده، کسانی بودند که به تعبیر خودمان خراب مسجد بود.
شما مثلا نگاه کنید، دیوید کوروش رهبر جریان دیویدیها در آمریکا، آدمی هست که سالها عمرش را در کلیسا گذراند، انجیل را حفظ بود. یا مثلا الروند هاوارد را شما میبینید با بعضی از افراد دیگر، رهبران جریانهای فرقهای در خارج از کشور که در کلیسا زندگی میکردند یکسری افراد در کشور خودمان میبینید, علی یعقوبی، شخصیتی هست که در هیئتهای مذهبی سخنرانی او گل کرد، هیئتهای مذهبی که غالبا بچه بسیجیها، برای بچه سپاهیها، بچه حزب اللهیها میگذارند.
تشکیل برخی فرقهها ناشی از بینش غلط در عمل رهبر فرقه است، افراط یا تفریط گر هستند
الآن همین افراد دور و اطراف هستند. اینها غالبا از گوشه و کنار همین هیئتها بلند شدند. یعنی شما اصلا نگاه کنید، رهبری جریان فرقه رام الله آقای پیمان فتاحی، از بسیجیهای فعال بود، سالها کار کرده، آن زمان مقداری روحیه انقلابیگری داشته و به نوعی به افراط کشیده شده بود که به خانومها توهینی میکردند، وقتی اینها را بازداشت میکردند. ایشان این موقعیت ها را که دید، بعد هم کناره گرفت و بعد هم جریانی را راه انداخت، یکی از دلایلش به تعبیر خود ایشان در کتاب آمینش اشاره میکند و میگوید همین هست.
اینکه عرض میکنم این طور نیست که با دین ناآشنا باشند، کاملا با دین آشنا هستند اما تفسیرهای موجود را بر نمیتابند، تفسیرهای موجود را قبول نمیکنند و به هیچ وجه حاضر نیستند که اقبال نشان دهند و دنبال تفسیر متفاوتی از دین هستند و در این تفسیر متفاوت به دنبال ارائه دلیل، مدرک یا استدلال علمی نیستند. شما نگاه کنید اصلا سبک رهبران چه در ایران و چه در خارج از کشور اینطور نیست که بیایند بر اساس قواعد علمی، فقهی، اصولی یا منطقی-فلسفی که در حوزههای علمی به صورت آکادمیک وجود دارد، استفاده کنند. خیر در واقع نوع برداشتها و نوع استفادههایشان کاملا بر مذاق شخصی و احساسی واقع میشود.
عمدتا با هدف اینکار انجام میشود. یعنی وقتی میآید موضوعی را مطرح میکند, در رابطه با خدا، اخلاق یا موضوعات دیگر، شما میبینید پایه و اساسی برای آن ذکر نمیکند که برای این مطلبی که میگویم این دلائل هم وجود دارد، پشت سر این صحبتی که میکنم. این مطلب در واقع میشود گفت بی دلیل نیست. نه اصلا این بنا ندارند که بیایند روی این زمینهها به این صورت بحث باشد چون بنایی نیست، سبب این کار را اصلا ندارند. بیشتر به دنبال این هستند که متفاوت بودن در مطلب را برسانند. عقیده جدید را عرضه کنند که مخاطبینشان نسبت به این عقیده جدید را بستاند.
در اولین جلسه از فرقه آل یاسین چه گذشت
این عقیده جدید متناسب با نیازهای مخاطب باشد. نکته خیلی مهم است. شما میبینید این بحث مورد نیاز را من مطرح میکنم، به این معناست که مثلا پیمان فتاحی در سال هشتاد و چهار سالن شهید حیدریان تهران، یکی از مراکزی بود که ایشان سخنرانی میکرد. چهار تا پنج هزار آدم شرکت میکرد، در این سخنرانی و جالب هم بود, عمده افرادی هم که در این سخنرانی شرکت میکردند، غالبا افرادی بودند که اینها اولین بارشان بود که در سخنرانی مذهبی شرکت میکردند.
چند ساعت قبل از سخنرانی آنجا حاضر میشدند، پشت آن درها میایستادند برای اینکه بتوانند نفرات اول باشند که آقای پیمان فتاحی صحبت میکند، ایشان در واقع مشاهدهاش کند و صحبتهایش را استفاده کنند. خانوادهها و افرادی که اصلا با اینها دین غریبه بودند، مبنا و محور سخنرانی آقای پیمان فتاحی، به تعبیر خودش مکتب الاهییسمی بود که ایشان پایه گذاری کرده بود که در واقع یک مکتب التقاتی از اندیشههای مختلف برگرفته شده بود، تفکر و عرفانهای آمریکایی، عرفانهای هندی، بخشهایی از عرفان اسلامی، اینها در واقع با همدیگر ادغام کرده بود و اندیشه نویی را ارائه میکرد که فصل مفصلی است.
اما سومین گذاره این است که گروههای فرقهای در کنار اینکه رهبر محور هستند و دارای عقاید بدعت آمیز و تحریف شده هستند، سومین گذاره در این تعریف است که از سیستمهای فریب و کنترلذهنی برای عضوگیری استفاده میکنند. چون این اندیشه در جهان وجود داشت که خیلی از کارشناسان معتقد بودند، فرقه ها نیستند که سراغ مردم میروند، این مردم هستند که سراغ فرقهها میروند. در صورتی که این قضیه به عکس آن ثابت شده و کارشناسان فراوانی در دنیا به این نتیجه رسیدند که اصلا موضوع برعکس است.
برای جذب پیشاهنگ چه کردند
این فرقهها هستند که دنبال افراد میروند. گروههای پشآهنگی دارند برای جذب عضو که هر کدام سبک خاصی را در انتخاب اعضای جدید دارند. مثلا شما فرقهها در میان ما خانم مارگارت تالرسینگر اگر مشاهده بفرمایید، فکر کنم دانشگاه اصفهان این را چاپ کرده و ترجمه نموده است، یکی از اعضای گروه منافقین این کتاب را ترجمه فارسی کرد. این کتاب را وقتی مشاهده میکنید، میبینید اصلا گروههای فرقهای عمدتا پیشآهنگ دارند. در کشورهای غربی گروههایی را دارند که وظیفشان این است افرادی را رصد کنند که برای گروه فرقهای متوسط هستند، راحتتر میشود اینها را صید کرد. دام برای آنها گذاشت و اینها را صید کرد.
از سیستم کنترل ذهنی و فریب استفاده میکنند. چطور این کار را انجام میشود که فکر کنم این موضوع ، موضوع خیلی مهمی است که به آن اشاره داشته باشد. ببینید مثلا به عنوان مثال عرض میکنم، سیستمهای فریب به چه صورت هست. یک بحثی را که غالبا در فرقهها مطرح میشود، یک نمونه از جریان رام الله عرض کنم که چطور از سیستم فریب استفاده میکنند, برای عضوگیری کردن، خانمی که سخنگوی جریان فرقه رام الله هست.
ایشان اعلام میکرد که خانواده من همه عضو فرقه رام الله شدند، بر اساس اعترافاتی که ایشان داشت. می گوید مدتها بود اینها شروع کردند و روی ذهن من کار کردند که اگر بخواهی یک استاد حق را، یک استاد کامل را ببینی آقای پیمان فتاحی این ویژگی را دارد.
میگوید من به دلیل اینکه تحصیلاتم در مقطع دکترا بود، رشته ژنتیک خوانده بودم، سالها درس خوانده بودم، در دانشگاه به همین خاطر نمیخواستم با موضوع احساسی برخورد کنم، لذا سعی کردم خیلی معقول با این جریان وارد صحبت شوم و برخورد داشته باشم، میگوید مدتها مقاومت کردم، بعد از این مدت خانواده من، یک جلسه ملاقاتی را بین آقای فتاحی و من ترتیب دادند، میگوید خیلی مراقب بودم که در این جلسه تاثیری روی من گذاشته نشود، حداقل اینکه ایشان نتواند من را احساسی بکند و به تبع این احساسی بودن نظر خودش را القا کند و وارد این گروه بشوم. میگوید به نوعی مقاومت میکردم.
اما وقتی سلام واحوالپرسی شد بعد از اینکه دیدار را شروع کردیم، ایشان به من گفت که خانم! من شنیدم شما در رشته ژنتیک تحصیل میکنید، بعد ایشان میگوید، بله من در رشته ژنتیک تحصیل دکتری را گرفتهام. آقای پیمان فتاحی یک سوال می پرسد که سوال من این است که در رابطه با ژنهای روحی هم تحقیق کردید تا به حال یا خیر؟
این خانم میگوید اولین باری بود که همچنین موضوعی را شنیده بودم. ژنهای روحی اصلا برای من معنا نداشت، یعنی چی ژنهای روحی، میگوید همین شد یک حفره شخصیتی و ورود پیدا کرد و ایشان کارش را انجام داد و در نهایت این خانم شد سخنگوی ارشد جریان فرقهای رام الله در ایران و فعالیت خودش را در فرقه شروع کرد.
یعنی به نوعی برای هر فردی یک بزنگاهی، یک راه نفوذی را پیدا خواهند کرد، برای افرادی که زمینهاش را دارند و وارد گروههای فرقهای بشوند. این افراد را خیلی راحت رصد میکنند، روی آنها فعالیت میکنند و در عضو گیری اینها خوب کار میکنند.
از شستشوی ذهنی استفاده کردند. آن چند ماهی که خانواده ایشان کار کرد، آرام آرام مقاومتها شکسته میشود. طبیعتا شما میبینید خانواده شخص وقتی در کنارش هست و قرار میگیرد، برادر یا خواهر یا مثلا اطرافیانی که به آنها اعتماد داریم، دائم روی ذهن شخص کار میکنند که من وارد فلان گروه شدم، این آثار خوب را داشت، وقتی با این آشنا شدم روی من خیلی تاثیر مثبت گذاشت، بعد از مدتی این القائات اثر خودش را میکند و باعث میشود که افراد به راحتی به سمت این گروهها جذب شوند.
بررسیها نشان میدهد تمامی گروههای فرقهای در سطح جهان در سیزده مدل خلاصه میشوند. در سیزده مدل فرقهای خلاصه میشوند که در ایران از این سیزده مدل، پنج مدل فعال هستند، کار میکنند، یعنی تمام جریانهای فرقهای در ایران در این پنج گروه کار میکنند و فعالیتشان منحصر به این پنج تا است و امیدوار هم هستیم در این پنج تا باقی بمانند، مدلهای جدیدی حداقل وارد ایران نشوند. مثلا شما مدلهای UFO را در جهان داریم، بشقاب پرندهها که در ایران فعلا فعال نیستند و UFOها در آمریکا فعالند، در بعضی از کشورهای اروپایی ممکن است فعالیت داشته باشند.
یا فرقههای سیاسی را داریم که اینها در واقع به دنبال تاثیر گذاری سیاسیاند و غیر از احزاب هستند، در ایران شاید هنوز شکل نگرفته باشد به آن کیفیتی که در خارج از ایران هست. یا گروههای دیگر فرقهای هستند که فعالیت میکنند. اینها چندان در ایران فعال نیستند و هنوز به نوعی ورود پیدا نکردند. اما چند نوعی که در ایران کار میکنند کدام مدلها هستند.
پنج گروه فرقههای انحرافی در ایران فعال هستند
در تقسیمبندی ما مدتی که در این فضا کار کردیم، پنج مدل به این معناست، فرقههای مذهبی اولین مدل هست، فرقههای درمانی دومی، فرقههای تجاری، فرقههای یوگا و مدیتیشن، فرقههای اُکالت یا رازآلود و سیطنیسم، شیطانگرایی که مجموعا میشوند پنج گروه، اُکالت و سیطنیسم در واقع یکی هستند. این پنج مدل در ایران هستند که تمامی گروهها ذیل همین پنج تا خلاصه میشوند که در ایران فعالیت میکنند، من در مورد هر کدام توضیح مختصری عرض میکنم.
نمونههای مختصری را از آنها میگویم که شما حالا اطلاع داشته باشید. ببینید گروههایی که در این چند مورد ساده توانستند در ایران جا باز کنند، طرفداران خوب و فراوانی هم به دست آوردند و تاثیر فراوانی هم روی نظام حتی پزشکی کشور داشته باشند، فرقههای درمانی بودند. فرقههای درمانی قبل از اینکه در ایران فعالیت خودشان را شروع کنند در خارج از ایران در کشور آمریکا فعال بودند.
شما فرقهای به نام سایمنتولوژی را نگاه کنید به رهبری شخصی به نام آقای الروند هاوارد هست، این فرقه درمانی است. در مجموع در بیست کشور دنیا عضو دارد و کار میکند، اعضای فراوانی دارد و کار میکند و یکی از مهمترین نکاتی که در مورد این گروههای فرقهای میتوانیم صحبت کنیم، بد نیست اشاره هم داشته باشیم، تحقیقات نشان داده اکثر جریانهای فرقهای که در دنیا و در ایران فعالیت میکنند، اینها یا شعبه رسمی در سرزمینهای اشغالی رژیمصهیونیستی دارند یا با تایید آنها هستند. مثلا سایمنتولوژِی را نگاه کنید، در واقع دفتر رسمی در صهیونیسم و مراکز کشور اشغالی دارد.
تمام فرقهها در خاک فلسطین اشغالی و زیر سیطره رژیم صهیونیستی دفتر دارند
مثلا جریان فرقهای دیویدیان یا داوودیان سالهای فراوان تلاش کرد و دفتری را در رژیم صهیونیستی برای خودش دست و پا کند ولی به آن ندادند. این فرصت را به آن ندادند و مجوز ندادند. یکی از گروههایی هست که آنجا نتوانست مجوز را دریافت کند برای فعالیت ولی عمده گروههای که خارج از ایران کار میکنند، آنها با حمایت رسمی صهیونیستها فعالیت دارند. ولی فرقههایی که در ایران هست شاید به صورت رسمی با صهیونیستها در ارتباط نباشند امّا طبق اعترافات خودشان این نکته را بیان میکنند که ما کارمان این است، موج ایجاد میکنیم و آنها موج سواری میکنند. شما نمونه هایش را در آسیبهای سیاسی فرقهای مشاهده میکنید. ببینید فرقهها حدود هفت آسیب در سطح جهان دارند.
یکی اینکه به دنبال براندازی حکومت هستند. یعنی میتوانند کاملا یک حکومت را براندازی کنند که ما نمونهاش را در کشور آلبانی داریم. حتّی در برزیل در یک مقطع از زمان این اتفاق افتاد، شرکتهای هرمی ورود پیدا کردند و باعث براندازی کل جریان سیاسی آن کشور شدند. پس تاثیرگذار هستند، میتوانند در موضوعات مختلف اثر داشته باشند. ما در رابطه با فرقههای درمانی صحبت میکنیم.