فرقه نیوز، مهدویت آموزهای فراگیر بوده و تمامی ابعاد زندگی انسان را در بر میگیرد. یکی از حوزههای مطالعاتی آن مباحث سیاسی است این نوشتار در صدد است با مفهوم شناسی سیاست و مباحث سیاسی مهدویت، به طبقهبندی و شناسایی مسائل آن بپردازد با توجه به گسترش مطالعات مهدویت و شکل گیری گرایشهای مطالعاتی ـ پژوهشی مختلف در این حوزه ضرورت دارد محققان علاقهمند به گرایش مطالعات سیاسی مهدویت طبقهبندی مباحث سیاسی مهدویت آشنا شده و با بصیرت بیشتری وارد آن شوند.
برای این منظور در هر کدام از این طبقهبندیها سعی شده است برخی از مهمترین مسائل مربوطه شناسایی و معرفی شوند.
مقدمه
یکی از حوزههای مطالعاتی و گرایشهای رشته تخصصی مهدویت، گرایش سیاسی ـ اجتماعی است. غالب گرایشهای مطالعاتی مهدویت اسلامی میان رشتهای بوده و بین مهدویت اسلامی و حوزههای مختلف دین پژوهی و رشتههای علوم انسانی، ارتباط برقرار
میکنند. مطالعات سیاسی مهدویت نیز در واقع بین مباحث علوم سیاسی و بهویژه اندیشه سیاسی اسلام و دیگر حوزههای معارف اسلامی مشترک هستند و لازم است پیش از ورود به این حوزه مطالعاتی، نمایی کلی از ویژگیهای مباحث سیاسی مهدویت ترسیم شود تا پژوهشگران این حوزه چشمانداز مناسبی از مباحث سیاسی مهدویت داشته باشند و بتوانند با اشراف و بصیرت بیشتری، این حوزه مطالعاتی را پیگیری نمایند.
مباحث مهدویت غالباً از منظر کلامی یا تاریخی مدّ نظر قرار میگیرند، امّا در واقع، مباحث مهدویت از منظرهای مختلف قابل طرح است. در اندیشه سیاسی شیعی با توجه به محوریت آموزه امامت، مباحث سیاسی مهدویت از اهمیت ویژهای برخوردار هستند. زیرا از یک سو، مهدویت با آموزه امامت پیوند خورده است و از سوی دیگر با تحقق حکومت جهانی مهدوی، آرمان مدینه فاضله اسلامی محقّق میشود و ظلم و ستم از دنیا رخت برمیبندد.
از این جهت آموزه مهدویت اسلامی، ابعاد سیاسی بسیار مهمی در معارف اسلامی دارد و شایسته است با نگرش تخصصی و با استفاده از دستآوردهای علوم سیاسی مورد بررسی قرار گیرد.
برای ورود به مباحث سیاسی مهدویت لازم است ابتدا به مسألهشناسی مباحث سیاسی مهدویت پرداخته شود و در ضمن آن رهیافتهای مختلفی که در بررسی این مباحث کاربرد دارند، شناسایی شوند. این رهیافتها گاه در قالب گرایشهای مختلف علوم سیاسی است و از این جهت لازم است مروری بر گرایشهای مختلف علوم سیاسی و ارتباط آنها با مباحث مهدویت نیز صورت پذیرد. از این رو ابتدا با مروری بر مفهوم سیاست و رویکردهای مختلف به سیاست در جهان امروز، مباحث مهدویت در قالب گرایشهای مختلف علوم سیاسی بررسی خواهد شد.
مفهوم سیاست در آموزه مهدویت
گاه به اندیشه مهدویت در اسلام ، آموزه یا دکترین مهدویت میگویند. در فرهنگ و بستر دکترین چنین تعریف شده است:
1. آموزه، دستور العمل؛
2. الف) آن چه آموخته شده است؛
ب) اصل یا موضوع یا مجموعهای از اصول در یک شاخه دانش یا یک نظام اعتقادی ـ دینی؛
ج) اصل حقوقی که از تصمیمات گذشته به دست آمده است؛
د) اعلان سیاست بنیادین حکومت بهویژه در عرصه روابط بینالملل.
دکترین در دائره المعارفهای ویکی پیدیا و لینوکس نیز چنین تعریف شده است:
1. دکترین بیشتر درباره مجموعه اعتقادات دینی بهویژه اعتقاداتی که از سوی کلیسا مطرح شده، به کار میرود.
2. هم چنین در مورد اصل حقوقی در سنّتهای حقوقی عرفی که طی تصمیمات گذشته تاریخی شکل گرفته است، به کار میرود.
3. دکترین در سیاست خارجی ، عبارت است از مجموعه قواعد بنیادینی که در اجرای سیاست خارجی یک کشور اِعمال میشود. از این رو، دکترین همآهنگی فراخی را بیانمیکند که طی طیفی از اقدامات و اعمال درست تلقی شده است.دکترین در این معنا، همواره بیانگر ابتکارات یک رهبر سیاسی خاص است که به نام وی خوانده میشود، مثل دکترین مونرئه و دکترین آیزنهاور. در امریکا رسم است که هر رئیس جمهوری دکترین خود را نیز داشته باشد.
گاهی دکترین تنها واژهای بلندپروازانه است برای یک شعار. همچنین دکترین درباره مفهومی از یک فرایند عملیات پیچیده در جنگ به کار میرود. نمونه بارز آن، دکترین تاکتیکی است که در آن مجموعهای از مانورها، نیروها و تسلیحات خاص به مثابه یک رهیافت پیش فرض در حمله خاص به کار گرفته می شود.
با توجه به کاربرد دکترین در آموزههای اعتقادی، از واژه دکترین واژه دیگری در زبان انگلیسی به صورت indoctrination ساخته شده که در مقابل واژه تعلیم یا education ، پذیرش انفعالی را بیان میکند.
(See: Internet Source ,1). به لحاظ ریشه شناختی، واژه دکترین از کلمه لاتین didacheگرفتهشده کهبهمعنای گرفتنو دریافتکردناست. در متن یونانی عهد جدید دو واژه برای دکترین به کار رفته است:didache و didaskalia. هر دو واژه به معنای آموزه، دستورالعمل، تعلیم و تبیین به کار رفتهاند. در انجیل آمده است که مسیح دکترین را میآموزد. (Matt. 7:28, 22:33; Mk. 1:22, 4:2, 11:18, 12:38; Luke 4:32, etc. ) بنابراین دیدگاه، دکترین واقعی از آن خداست. از حضرت مسیح نقل شده که:
"دکترین من مال من نیست، بلکه از آن خداست که مرا فرستاده است."
(John 7:16).
در نسخه جیمز کینگ عهد عتیق، واژه آموزه شش بار و معمولا در ترجمه واژه عبری leqakh به معنای دستورالعمل یا در معنای دقیقتر "آن چه باید دریافت شود" به کار رفته است. این واژه در متن عهد جدید جیمز کینگ نیز بیش از پنجاه بار به کار رفته است که اغلب در مورد تعلیم یا دستورالعملهای عیسی مسیح و کمتر در مورد تعالیم دیگران به کار رفته است. دکترین در کاربرد مفرد خود تنها به تعالیم مسیح گفته شده است، و در کاربرد جمع خود، در مورد تعالیم دیگران که باطل محسوب میشوند. (See: Internet Source, 2)
با توجه به معانیای که از واژه دکترین در فرهنگ مسیحی- غربی وجود دارد، میبایست بر نقش آموزههای دینی در معنای این واژه تأکید کرد. ریشه این لغت نیز به معنای دستورالعمل و راهنماست. با چنین محتوایی، واژه دکترین در زندگی غیر دینی نیز رواج یافته است. واژه دکترین در عرصه سیاسی ـ اجتماعی بیشتر دیدگاههای اعلامی و سیاستهای رهبران سیاسی را بیان میکند.
در صورتی که ما در سنّت اسلامی از دکترین مهدویت سخن بگوییم، میبایست آن را در سیاق دینی همانند سنت مسیحی به کار ببریم. از این رو، دکترین مهدویت شامل آموزههای اسلامی در باره منجی موعود و زندگی در مدینه فاضله اسلامی خواهد بود. طبیعی است با توجه به ویژگی کلان آموزه مهدویت اسلامی، ابعاد مختلفی از آن را میتوان استخراج و تبیین نمود. یکی از ابعاد مهم و پراهمیت آموزه مهدویت اسلامی، ابعاد سیاسی ـ اجتماعی آن است که در این نوشتار سعی میشود مسائل سیاسی آن طبقهبندی و به صورت اجمالی شمرده شوند.
رویکرد به سیاست در تفکّر اسلامی، غایتگرایانه و فضیلتگرایانه است. حتی در تفکّر اسلامی، مفهوم سیاست دقیقتر از دیگر نگرشهای غایتگرایانه مینماید. نگرش اسلامی با نگرش غایتگرایانه یونان باستان متفاوت است که بنابراین، سعادت اخروی، سعادتی نهایی است و در پی سعادت دنیوی؛ یعنی سیاست، فرایندی است که ضمن زمینهسازی فضیلت در این دنیا، زمینه سعادت اخروی را تأمین میکند. در مباحث سیاسی مهدویت، ماهیت سیاست و جهتگیریها براساس راهبرد به فضیلت و سیاست صورت میگیرد. در این مباحث، خود فعل سیاسی مورد توجّه است، یا دانش به چنین فعلی.
چیستی مفهوم سیاست
اولین بحث در مورد سیاست تبیین مفهومی آن است و پرداختن به این پرسش که سیاست چیست؟ چرا که اگر بخواهیم مباحث سیاسی مهدویت را شناسایی و پیگیری کنیم، ابتدا باید تعریفی از سیاست داشته باشیم تا به دنبال چیزی ناشناخته نباشیم.
در مفهوم شناسی سیاست ابتدا باید یادآور شد که اصطلاح سیاست هم در مورد خود فعل سیاسی و هم در مورد علم به آن، یعنی در مورد علم سیاست به کار رفته است. نام برخی از علوم چنین است که هم به معنای خود موضوع و پدیده مورد نظر است و هم به معنای دانش مربوط به آن پدیده یا موضوع مورد مطالعه. اصطلاح تاریخ نیز چنین است. تاریخ گاه در معنای نفس حوادث واقعی تاریخی به کار میرود و از آن به تاریخ یک تعبیر میکنند و گاه به معنای علم به حوادث تاریخی است که از مقوله علم و دانش است و آن را تاریخ دو میخوانند . اصطلاح سیاست نیز چنین است.
گاه مراد از سیاست فعل خارجی است و بر نفس رابطه خاصی دلالت دارد که در عرصه اجتماعی بین انسانها رخ میدهد. گاه سیاست عبارتست از علم به چگونگی این روابط. در این بحث مراد ما از سیاست عمدتاً همان فعل سیاسی است. یعنی میخواهیم این مسأله را بررسی نماییم که در معارف مهدوی، رابطه سیاسی در جامعه اسلامی چگونه سامان مییابد و در نتیجه بهترین وضعیت مطلوب در عرصه سیاسی از این منظر چیست. البته در صورت لزوم به سیاست به معنای دانش خاص نیز اشاره خواهیم نمود.
مباحث گستردهای راجع به لفظ سیاست در زبانهای عمده جهان اسلام (عربی، فارسی و ترکی) یا معادل آن در زبانهای لاتین وجود دارد . پرداختن به آن در این مختصر ضرورتی ندارد و محور بحث معنای اصطلاحی سیاست است.
اگر بخواهیم جامعترین تعریف را از فعل سیاسی ارائه کنیم باید به مفهوم قدرت در مطالعات سیاسی توجه نماییم. شاید جامعترین تعریف از فعل سیاسی عبارت باشد از رابطه قدرت در جامعه. برخی هم سیاست را با دولت پیوند میزنند. برخی معتقدند سیاست عبارت است از کاری که دولت انجام میدهد. تعاریف دیگری نیز مطرح شده است. در سنت اسلامی هم مراد از سیاست، استصلاح خلق است.
به هر حال، چه مراد از سیاست قدرت باشد، چه دولت و چه استصلاح، سیاست نوعی رابطه راهبری در عرصه اجتماعی است. طبعا هر نوع راهبری مستلزم رابطه قدرت میباشد. رابطه قدرت در هر نوع تعریفی که از آن بخواهیم ارائه بدهیم، بیانگر تأثیر و اِعمال اراده میباشد. یعنی عدهای تأثیر گذارند و عدهای تأثیر پذیرند. با توجه به نگرشهای مختلف در عرصه اجتماعی، اگر عاملی در عرصه اجتماعی اعم از عوامل انسانی یا ساختاری، عامل دیگر را تحت تأثیر قرار بدهد، اینجا فعل سیاسی رخ داده است . البته این تأثیرگذاری باید در جهت مدیریت کلّی جامعه باشد. امروزه با توجه به تخصصی شدن و جزئیتر شدن نگرشها و جدا شدن علوم انسانی از فلسفه، برخی افعال دیگر چون مدیریت به این معنا داخل سیاست میشوند.
امّا به هر حال اگر رابطه قدرت را در رهبری کلان جامعه در نظر بگیریم، اینجا فعل سیاسی رخ میدهد. در رشته مدیریت هم ممکن است چنین نگاهی باشد، امّا فعل سیاسی، کلانتر و کلیتر از صِرف رابطه مدیریتی در یک عرصه خاص است.
رویکردهای عمده به فعل سیاسی
اگر چنین تلقّیای از سیاست را مدّ نظر قرار دهیم، حداقل سه رویکرد کلان نسبت به سیاست وجود دارد. اولین رویکرد، رویکردهای عمدتاً کلاسیک هستند. رویکردهای کلاسیک سیاست را به منظور دستیابی افراد جامعه به فضیلت در نظر میگیرند. در واقع، غایت فعل سیاسی معطوف به فضیلت است . در یونان باستان با سقراط، فضیلت در زندگی سیاسی محوریت مییابد. در بحثهای افلاطون و ارسطو هم این نگرش برجسته است.
در مسیحیت هم زندگی سیاسی ابزاری است برای شهر آسمانی، برای دستیابی به سعادت. در شهر آسمانی که آگوستین مطرح میکند، دولت در استخدام کلیساست و لذا کلیسا همانند سر میشود و دولت همانند بدن. در سنّت اسلامی نیز نگرش به سیاست برای نیل به زمینه سازی سعادت و فضلیت میباشد. این بحث در متون اسلامی کاملاً برجسته است و در مباحث اندیشمندان مسلمان چون فارابی نیز بهخوبی منعکس شده است.
رویکرد به سیاست در دوران مدرن تغییر پیدا میکند. در دوران مدرن رویکرد به سیاست، نه برای بهدست آوردن فضیلت است، بلکه برای بدست آوردن آزادی است. در واقع، غایتِ سیاست آزادی است. فضیلت امری شخصی میشود که هر کس آن را به شیوه خاصی که میخواهد دنبال میکند.
دغدغه اندیشمندان مدرن ـ غیر از کانت ـ مثل توماس هابزوجان لاک، آزادی است؛ یعنی چگونه سیاست تنظیم شود تا آزادی فرد تأمین گردد. در فلسفه سیاسی کانت، بحث سعادت و فضیلت جایی ندارد. او مفهوم خیر اخلاقی را در سیاست مطرح میکند، ولی چون مبنای وظیفه گرایانه یا اخلاق وظیفه گرایانه دارد و دغدغهاش انجام وظیفه است، در پی این نیست که غایتی به نام سعادت یا فضیلت به دست بیاید.
اصلاً در فلسفه کانت رسیدن به سعادت مطرح نیست، بلکه شما باید طوری رفتار کنید که عمل خود را براساس وظیفه انجام دهید. یعنی مبنای کانت اخلاق وظیفهگرایانه است. امّا در بحث فضیلت گرایان ما خیر را انجام میدهیم که به سعادت برسیم.
در نگرشهای پست مدرن، دغدغه آزادی جای خودش را به دغدغه قدرت و رابطه قدرت میدهد. اصطلاحی در پست مدرنها مطرح است به نام "امر سیاسی" . "امر سیاسی" عبارت است از نزاع همیشگی و دائمی در عرصه رابطه اجتماعی انسانها. در واقع، سیاست همواره معطوف به قدرت است. در این اندیشه، تأکید و تمرکزی بر فضیلت یا آزادی صورت نمیگیرد. قدرت در همه جا حاضر است و تعیین کننده است. ویژگی اصلی نگرشهای پسامدرن را
میتوان نفی روایت کلان و مرگ سوژه محوری مدرن دانست. در پسامدرنها، قدرت تنها در لایههای سطحی آن مد نظر قرار نمیگیرد، بلکه قدرت در تار و پود زندگی انسانها رخنه و انسان را در دام خود اسیر میکند. برخلاف نگرش مدرن به سیاست و قدرت که در آن انسان محوری اقتضا میکرد که خواست انسانها بر اساس حقوق طبیعی از پیش موجود رعایت شود و حقوق بشر محور باشد. در پسامدرنها هیچ نگرش کلان و کلّی پذیرفته نمیشود. آنچه واقعیت دارد تنها عرصه رقابت و نزاع بر سر منافع است.
در این نگرش، قدرت است که تعیین کننده است. حتی در بحثهای کسانی مثل فوکو، قدرت است که دانش متناسب با خود را میسازد. اینجا حتّی قدرت، منشأ خود را پنهان میسازد و امکان شناسایی آن بهراحتی وجود ندارد. پس در نگرش پسامدرنها زندگی بشر همواره در دام قدرت و رقابت انسانها و منافع آنها گرفتار است. از این رو، سیاست نیز صرفاً تعدیل این خشونت قدرت است.
اینجا بین امر سیاسی و سیاست از این جهت تفاوت گذاشته میشود که امر سیاسی همواره رابطه قدرت تعدیل نشده و خشن است؛ اما سیاست تا حدّی سعی میکند خشونتهای تعدیل نشده را تعدیل نماید. پس سیاست عبارتست از تعدیل روابط خشن قدرت به روابط غیر خشن. یعنی از تخاصم به رقابت و نزاع میرسیم.
اینکه فضیلت و آزادی چیست، در واقع، آزادی یک روایت کلان بود که مدرنها مطرح میکردند. در پست مدرنها، قدرت مطرح است، امّا تلاش میشود با شناسایی کانونهای قدرت تا حد امکان رهایی انسان از سیطرههای قدرت مطرح شود. البته در نهایت گریزی از این کانونها و تأثیرات قدرت وجود ندارد، امّا سعی میشود با شالوده شکنی قدرتهای تثبیت شده، امکانات و احتمالات پنهان دیگر کشف شود.
یعنی در این جا از آزادی به رهایی تعبیر میشود. پس در پست مدرن، سیاست همواره معطوف به رابطه قدرت است. اگر چنین نگرشی را ما به پست مدرن داشته باشیم، کسانی مثل کلبیون و سوفسطائیان هم به سیاست، چنین نگرشی را داشتند. آنان میگفتند عدالت و سیاست، تأمین منافع ثروتمندان و زورمندان است.
رویکرد به سیاست و مفهوم آن در دکترین مهدویت
رویکرد به سیاست در تفکر اسلامی، رویکردی غایت گرایانه و فضیلت گرایانه است. حتّی مفهوم سیاست در تفکر اسلامی دقیقتر از دیگر نگرشهای غایتگرایانه است. تفاوت نگرش اسلامی با نگرش غایتگرایانه یونان باستان این است که سعادتی را غایت حرکت انسان میداند. که هم دنیا و هم آخرت و جهان دیگر او را در بر گیرد. یعنی سیاست اسلامی فرایندی است که ضمن زمینهسازی فضیلت در این دنیا، زمینه سعادت اخروی را هم تأمین میکند. در مباحث سیاسی مهدویت، چنین تلقیای از سیاست داریم. یعنی اگر بگوییم سیاست عبارتست از اینکه کسانی هستند که دیگران را هدایت مینمایند، ماهیت سیاست و جهتگیری آن براساس راهبرد به فضیلت شکل میگیرد. در مباحث مهدویت چنین مفهومی از سیاست مراد است.
در این مباحث یا خود فعل سیاسی مد نظر است یا دانش به چنین فعلی. البته باید توجه داشت که در مباحث مهدویت، ما از فعل سیاسی معطوف به سعادت بحث میکنیم. امّا گاه علاوه بر مباحث معطوف به سعادت، از باب رابطه تضاد، از مضادات سیاست مهدوی نیز بحث میشود.
همانطور که در اندیشه سیاسی فارابی، محور بحث مدینه فاضله است، اما از مضادات مدینه فاضله هم بحث میشود. پس در مباحث سیاسی مهدویت، رویکرد به سیاست همان رویکرد فضیلتگرایانه و مضاداتش هست. از این رو، گاهی مسائلی را در مباحث مهدویت میبینیم که از اصل مباحث مهدویت خارج است، امّا به دلیل رابطه تضاد این بحثها هم به نوعی وارد بحث سیاسی مهدویت میشوند.
فهرست منابع
1. ابوالحمد، عبدالحمید، مبانی سیاست، تهران، انتشارات توس، چ 6 ، 1370.
2. اشترواس، لوی، فلسفه سیاسی چیست؟ فرهنگ رجایی، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، 1373.
3. بشیریه، حسین، جامعه شناسی سیاسی، تهران، نشر نی، چ 8 ، 1381.
4. بلوم، ویلیام، نظریههای نظام سیاسی، احمد تدین، تهران، نشر آران، 1373.
5. بهروز لک، غلامرضا، "چیستی کلام سیاسی"، مجله قبسات، 1382، ش 28.
6. حقیقت، سید صادق، مسأله شناسی مطالعات سیاسی اسلامی، قم، بوستان کتاب، 1383.
7. دورژه، موریس، اصولعلمسیاست، ابوالفضلقاضی،تهران، امیرکبیر، چ6 ، 1369.
8. زرین کوب، عبدالحسین، تاریخ در ترازو، تهران، امیر کبیر، 1381.
9. عمید زنجانی، فقه سیاسی، تهران، امیرکبیر، 1367.
10. فارابی، ابونصر محمد، "کتاب المله"، اعداد محسن مهدی، فصلنامه علوم سیاسی، 1379، ش 12.
11. لمبتون، کی اس، اندیشه سیاسى در دوره میانه اسلام، ترجمه: عباس صالحى و محمّد مهدى فقیهى، تهران، نشر عروج، 1378.
12. لوکس، استیون، قدرت نگرشی رادیکال، عماد افروغ، موسسه خدمات فرهنگی رسا، 1375.
13. لویس، برنارد، زبانسیاسی اسلام، ترجمه غلامرضا بهروز لک، قم، بوستان کتاب، 1378.
14. مکگرو، آنتونی، "مفهوم پردازی سیاست جهانی"، مجله ارغنون، تابستان 1383، ش 24.
15. نش، کیت، جامعه شناسی سیاسی معاصر، ترجمه محمدتقی دلفروز، تهران، انتشارات کویر، 1380.
غلام رضا بهروز لک
ماهنامه انتظار موعود - شماره 16
ادامه دارد ...