به گزارش فرقه نیوز:
الوهیت و خدایی حضرت عیسی یکی از مهمترین آموزه های مسیحیت است. مسیحیان معتقدند که خداوند در جسم عیسی حلول کرده و به زمین آمده است. بنابر این حضرت عیسی دقیقا همان خداست که به زمین آمده است.
اما یکی از مهمترین نقدهای وارده بر آموزه تجسد ،عقل ستیز بودن آن است.در واقع تصورِ تجسدیافتن خداوند موضوعی نبود که عقل بتواند زیرِ بار پذیرش آن برود. قرن هاست کشیش های مسیحی هنگامی که با درخواست دلیل منطقی و عقلانی از طرف جامعه مسیحی برای فهم و درک تجسد مواجه می شوند، تنها و تنها از آنها می خواهند تا بدون درک عقلانی و منطقی ،به این اموزه ایمان بیاورند. این موضوعی است که بارها و بارها مورد تاکید اندیشمندان مسیحی نیز قرار گرفته است.
در حقیقت تجسد یافتن خداوند متعال و به زمین آمدن و با ذلت بار ترین حالت ممکن بر روی صلیب مردن خداوند به هیچ وجه نه تنها با عقل سر سازگاری ندارد؛ بلکه در تضاد کامل با عقل می باشد.
چند سوال اساسی در این زمینه وجود دارد که تا به امروز در جوامع مسیحی و در میان برخی از مسیحیان مطرح می شوداز جمله اینکه:
· به راستی چگونه عیسی(ع) با مقام الوهیت، میتوانست مانند ما دارای گوشت و خون عادی باشد ؟
· چگونه عقل آدمی میتوانست بپذیرد که وجود نامحدودی، در جسم موجود محدودی حلول کند و به زمین بیاید؟
· چگونه ذات مقدس الهی میتواند دارای جسم باشد؟
· آیا دگرگونشدن ذات خداوند متعال به یک انسان نیازمند و ضعیف! اساساً ممکن است؟
· چگونه عیسی می تواند هم انسان کامل وهم خدای کامل باشد؟!
عقل ستیز بودن تجسم بارها و بارها مورد تاکید برخی از اندیشمندان مسیحی نیز قرار گرفته است. مارتین لوتر مسیحی پروتستان میگفت: «تمام موارد ایمان مسیحی که خدا بر ما مکشوف ساخته است در ترازوی عقلْ ممتنع، بیمعنا و نادرستاند......یا اینکه مسیح فرزند خدا در رحم مریم عذرا جای می گیرد از او تولد می یابد به سن پیری می رسد و سرانجام با درد و رنج بر روی صلیب جان بسپارد؟ عقل بزرگترین دشمن ایمانمان است».[1]
یکی از کشیشان نیز در این زمینه می نویسد:: «قضیۀ تجسد، قضیهای است که با عقل و منطق و حس و ماده و مصطلحات فلسفی تناقض دارد، ولی ما تصدیق می کنیم و ایمان داریم که آن ممکن است اگرچه معقول نباشد».[2]
ولتر نیز دربارۀ گروهی از مسیحیان که بهشدت مخالف نظریۀ تجسد و الوهیت عیسی بودند، سخن گفته و در این میان از مخالفت برخی از اندیشمندان مسیحی با این آموزه، سخن میگوید: «پیروان سوسین که در زمرۀ کفرگویان شمرده میشدند منکر الوهیت عیسی هستند و مثل فلاسفۀ قدیم و بنیاسرائیل و مسلمانان و بسیاری ملل دیگر با کمال بیباکی مدعیاندکه اندیشۀ خدایی که بهصورت آدمی داشته باشد، زشت و ناپسند است. میان خدا و انسان فاصلۀ عظیمی است و امکان ندارد که وجود نامتناهی و عظیم و ازلی در جسم فناپذیر آدمی جای گیرد. این فرقه در تأیید گفتار خویش آنچه اوزب[3] اسقف قیصریه در کتاب «تاریخ کلیسا» خود نوشته است را با جرئت نقل میکنند. اوزب در فصل یازدهم از کتاب تاریخ خود میگوید اگر تصور کنیم که ذات تولد نایافته و تغییرناپذیر قادر متعال بهصورت انسانی جلوهگر شود تصوری نامعقول و ابلهانه است.[4]
به هر حال، آنچه مشخص است این نگاه و سختی درک تجسم خدا در زمین، خیلی از مسیحیان را نیز به تردیدهایی دچار ساخته است. امروزه بسیاری از مسیحیان نیز در آرزوی فهم و درک این آموزه بهسر میبرند.
خوری یوسف کرم دانشمند و کشیش مسیحی و سرپرست دو کلیسا در «الشیاع» بیروت که از مسیحیت فاصله گرفته است به تردید و دور از ذهن بودن بحث تجسد اشاره میکند و مینویسد: «خوانندۀ عزیز ملاحظه میفرماید انجیل هم عیسای مسیح را که راه میرود، غذا میخورد، گرسنه و تشنه میشود و قضاء حاجت میکند و خلاصه پیغمبری است که بهبدعت یهودیان به بالای چوبۀ دار رفت[را] خدا معرفی میکند!».[5]
یکی از مستبصرین مسیحی در این باره می گوید: «.... و علت مسلمان شدن من این است که سال ها و سال ها بود که نمی توانستم قبول کنم یکی از هم نوعان من و فردی مانند خود من که از شکم مادری زاییده شده خدای من باشد اما کلیسا و کشیشان اصرار داشته و دارند و این مسأله ناپذیرفتنی را به مغز امسال من فرو کنند که مسیح خداست. ولی من همواره خدا را خدا می دانستم و مسیح را بنده خدا.» [6]
دکتر علی الشیخ با رد الوهیت مسیح،آموزه تجسم را غیر قابل قبول بر می شمارد.((مدتها به تناقضهايي كه در آموزه الوهيت و جسميت يافتن مسيح(ع) وجود دارد، آگاهي نداشتم؛ زيرا مانند ديگر مسيحيان، هيچگاه فرصتي براي يافتن پاسخ به پرسشهايي اين چنيني نمييافتم. افزون بر اينكه پرسشهايي از اين دست، جزء پرسشهاي ممنوع كليساست و فرد مسيحي در اين موارد بايد تنها فرمانبردار محض باشد و دست از كنجكاوي بردارد. ليكن بعد از مطالعه و تحقيق و بيداري از غفلت، متوجه شدم كه در اعتقاد خود نسبت به مسيح(ع) اشتباه كردهام؛ زيرا اعتقاد به فرزند خداوند بودن عيسي(ع)، با عقل سازگار نيست، تا چه رسد به اينكه از چگونگي جسميت يافتن اين فرزند سخن بگوييم)))))[7]
نکته تامل برانگیز اینکه علی رغم اعتقاد مسیحیان به تضاد این آموزه با عقل؛ متاسفانه به جای تلاش برای رسیدن به حقیقت، با تعصبات خود و اعتقاد به خطاناپذیر بودن آموزه های مسیحی، حل آن را از طریق مکاشفه دانسته و عقل را از دایره دین خارج ساخته اند.
«این موضوعی است بسیار اسرار آمیز چطور ممکن است مسیح دو ذات داشته ولی یک شخصیتی باشد؟ هرچند درک این مشکل بسیار مشکل است ولی کتاب مقدس ما را به فهم آن تشویق می کند و عیسی اعلام می دارد که برای درک واقعی او احتیاج به مکاشفه ای الهی وجود دارد. مطالعه درباره شخصیت مسیح کار مشکلی است» [8]
در واقع بسیاری از مسیحیان که از درک این مساله باز مانده اند و تصور خدا بودن انسانی مانند خود را نمی توانند بپذیرند تنها و تنها اشاره می نمایند که از خداوند بخواهید تا این مساله را بر شما مکشوف سازد ؛ در حالی است که همان گونه که اشاره نمودیم این مساله نه فرای عقل ؛ بلکه برخلاف و در ستیز با مسلمات عقلی به شمار می رود.
بنابراین مسیحیت تا به امروز در تبیین و معرفی این آموزه با مشکل مواجه بوده است. و تا به امروز نیز در معرفی شخصیت حقیقی حضرت عیسی ناتوان مانده است. برای نمونه موریس وایلز میگوید: «تعمیمهای منفی، ادعاهایی بسیار خطرناکاند اما با این حال چنین به نظرم میرسد که کلیسا در سراسر تاریخ طولانی تلاشهایی که برای ارائـۀ گزارشی معقول از مسیح کاملاً انسانی و کاملاً الوهی شده، هرگز موفق نشده است که تصویری منسجم و قانعکننده ارائه کند».[9]
بنابراین آنچه مشخص است این مساله تا به امروز بسیاری از مسیحیان را در شناخت توحید در مسیحیت با مشکل مواجه نموده و در مواردی سبب اعراض از خداشناسی شده است.[10]
بی تردید به دلیل آموزه های عقل ستیز در مسیحیت است که ما مشاهده می کنیم مسیحیت کم تر به دفاع عقلانی از خود پرداخته و تنها و تنها سعی دارد با دامن زدن به مسایلی همچون محبت در مسیحیت و معرفی مسیحیت به عنوان دین آسان و بدون شریعت به ترویج مسیحیت بپردازند.
[1]. حامد حسینیان، مسیحیت؛ آیین بیشریعت، تهران، عِلّیون،1390، ص40.
[2]. ادیبآلعلی، سیدمحمد، مسیحیت ، ص24.
[3]. از علمای مسیحی قرن سه و چهار و اسقف شهرِ قیصریـۀ فلسطین.
[4]. ولتر، منتخب فرهنگ فلسفی، ترجمۀ نصرالله فلسفی، ص50.
[5]. احمد صادقیاردستانی، کشیش تازهمسلمان، ص97.
[6] - نوری، یحیی، شناخت تحلیلی اسلام و برخی مسلکها و ادیان و شرح علل پذیرش اسلام هزاران نفر از مسلمانشدهها صفحه 457
[7] - علی الشیخ، تولدی نو، ص75
[8] - ادیبآلعلی، سیدمحمد، مسیحیت، ص23
[9]. اسطورۀ تجسد خدا، ویراستۀ جان هیک، ترجمۀ عبدالرحیم سلیمانیاردستانی و محمدحسن محمدیمظفر، ص36.
[10]. جان کلوور مونسما، اثبات وجود خدا، ترجمۀ احمد آرام و امین مجتهدی، تبریز، کتابفروشی حاجمحمدباقر کتابچیحقیقت، بیتا، ص59. ولتر اوسکارلند برگ، دانشمند فیزیولوژی و بیوشیمی آمریکا به نکتة تاملبرانگیزی در نتایج اعتقاد به تجسم و الوهیت عیسی اشاره مینماید. او به صراحت یکی از نتایج تثلیث را اعراض و انصراف از «خداشناسی» میداند: ((در خانوادههای مسیحی اغلب اطفال در اوایل عمر به وجود خدایی شبیه انسان ایمان میآورند. مثل اینکه بشر به شکل خدا آفریده شده است. این افراد هنگامی که وارد محیط علمی میشوند و به فراگرفتن و تمرین مسایل علمی اشتغال میورزند این مفهوم انسانی شکل و ضعیف خداوند، نمیتواند با دلیل منطقی و مفاهیم علمی جور در بیاید. در نتیجه بعد از مدتی که امید هرگونه سفارشی از بین میرود مفهوم خدا نیز به کلّی متروک و از صحنة فکر خارج میشود و احساس این که در ایمان به خدا قبلاً اشتباه شده و همچنین عوامل روانی دیگر باعث میشوند که شخص از نارسایی این مفهوم بیمناک میشود و از خداشناسی اعراض و انصراف حاصل میکند.))