به گزارش فرقه نیوز؛ یکی از آسیبهای اندیشة کوئلیو، پیوندِ عرفانِ موردنظر او با روابط حیوانیِ انسان است. پائولو با هنرمندی و زیرکیِ خاصی، مخاطبان و پیروان خود را بهسوی مسائل شهوانی میکِشاند و میکوشد به هرزگیهای جنسی، پوشش معنوی و عرفانی بدهد. وی دربارة نقش نیروی جنسی در وصول به مقامات عالی عرفانی و معنوی میگوید:
در شب «اعصار»، آنگاه که از یکدیگر جدا شدیم، یکی از بخشهای وجود، مسئول نگاهبانی از «معرفت» شد؛ مَرد. او بر توانایی درک کشاورزی، طبیعت و حرکات ستارگان در آسمان دست یافت. این معرفت همواره نیرویی بوده است که جهان را بر ارکان خود استوار نگه میدارد و ستارگان را گردان در مدار خود حفظ میکند. این عظمت و شکوه مردان است؛ نگاهبانی از معرفت و این همان چیزی است که ادامة بقا را میسر میسازد.
به ما زنان، مسئولیتی بسیار ظریفتر واگذار شده، بسیار شکنندهتر، اما بدون آن تمامی این معرفت هیچ معنایی نخواهد داشت. «استحاله»، مردان خاک را حاصلخیز برجای میگذارند، ما بر آن بذر میپاشیم و این خاک به درختان و گیاهان استحاله مییابد. خاک، نیازمند بذر است و بذر نیازمند خاک. این دو تنها با یکدیگر معنا مییابند. همین بر انسان رخ میدهد. آنگاه معرفت نرینه با (استحاله) مادینه یگانه میشود. وحدت عظیم جادویی خلق میشود که «فرزانگی» نام دارد. فرزانگی معرفت و استحاله است.[1]
کوئلیو، امر مقدس عرفان و شناخت خداوند را با سکس پیوند میدهد و نهتنها این امر را گناه نمیداند، بلکه سعی میکند آن را امری مقدس و محترم معرفی کند. به نظر او، در آغاز، این کار امری مقدس بوده که بسیاری برای رسیدن به معنویت و نزدیکشدن به خداوند به آن روی میآوردند! اما نمیداند پس از دو هزار سال، چرا این امرِ مقدس، تبدیل به امری نامقدس شده است و از آن به تنفروشی یاد میشود؟!
روسپیگری؛ مقدس! کسب درآمد و در عین حال، نزدیکشدن به خدا! ... زنانِ معبدِ «ایشتار»، خود را در اختیار جوانان، شاهزادگان و شاهان میگذاشتند... و برای مشارکت با الوهیت، خود را عرضه میکردند.[2]
به نظر میرسد کوئلیو متوجه این امر نیست که پیمودن مسیر خداوند، شرایط و قوانین خودش را دارد. خداوند، انسان را آفرید و هدف از آفرینش را نیز بیان نمود.[3] ما از خداییم و بهسوی او برمیگردیم.[4] برای رفتن بهسمت خداوند، به نقشه و قوانینی نیاز است که او آنها را در قالب مقررات و ضوابط شرعي بیان نموده است. اگر در چهارچوب شرع و براساس قوانین آن حرکت کنیم، حتماً به معنویت و حالات عرفانی خواهیم رسید. بنابراین آنچه انسان را از خداوند دور میکند، خارجشدن از مسیر الهی، قانونشکنی و هنجارگریزی الهی است، اما کوئلیو تصور میکند کـه میتواند معنویت را در خارج از قوانین الهی بهدست آورد!
اسلام به روابط جنسی از آن جهت که تأمینکنندة جنبة حیوانیِ انسان است، توجه نموده، اما آن را در چهارچوب قوانینی و ضوابطی قرار داده تا وی گمراه نشود و از هدف اصلی خود، همان قرب الهی، بازنماند.
از سوی دیگر، اگر قرار بود انسان از راه روابط جنسی، آنهم خارج از نظام خانواده، به معنویت برسد و خداوند را درک کند، اکنون میباید همة مردمان جهان غرب، در مرتبة عالی عرفانی و معنوی بودند و حالآنکه نهتنها چنین نیست، بلکه در لهیب آتش انحراف و دوری از خداوند میسوزند و در بحران بیهویتی، بیمعنایی و بیخدایی گرفتار شدهاند و برای نجات خود به هر سَرابی دلخوش میکنند.
کوئلیو نیز یکی از افرادی است که در ترویج اندیشة «روابط جنسی نامحدود و خارج از چهارچوب»، سابقة طولانی دارد. با این وجود در 59 سالگی به مرز بیمعنایی میرسد و پوچی تفکراتش را میپذیرد:
بعضی چیزها برای ابد میماند، اما بیشترِ تمرینها، توصیهها و آموزهها در سیاهچالی ناپدید میشود ... جستجویم برای حکمت، آرامش فکر و آگاهی از واقعیتهای مرئی و نامرئی دچار روزمرّهگی و بیمعنایی شده[است]. بیستودوساله بودم که رازآموزی در جادو را شروع کردم. جادههایی گوناگون را زیر پا گذاشتم، سالها بر لب مغاک راه رفتم، لغزیدم، سقوط کردم، تسلیم شدم و باز شروع کردم. خیال میکردم به 59 سالگی که برسم، فاصلة زیادی با بهشت و آرامشی مطلق نخواهم داشت که در لبخندِ راهبان بودایی میدیدم، اما الان انگار از همیشه دورترم. آرامش ندارم. هر از گاهی دچار تعارض درونی میشوم که شاید ماهها طول بکشد و مواقعی که خود را در واقعیتی جادویی غرق کنم، فقط چند ثانیه طول میکشد.[5]
او در این سن حتی در ایمان خویش، کتاب مقدس و هرآنچه به آن اعتقاد داشت، شک میکند:
میگویم تمامِ وجودم گرفتار شک است. بهخصوص دربارة دینم ... سئوالهایم عمیقتر از اینهاست. دربارة ایمان مذهبیام شک دارم، همهچیز به نظرم بیمعناست، کتاب مقدس، مکاشفه و وحی، مرشد، کتابهای راهنما، مراسم و مناسک و بدتر اینکه هیچکدام انگار تأثیرِ پایداری ندارند.[6]
پائولو چگونه رابطة جنسی را راه رسیدن به مکاشفه میداند و حالآنکه خودْ در آن شک دارد!؟ اگر به نظر او همهچیز بیمعناست، چگونه انگارة تجربة جنسی در حدّی که جهان بر محور آن میچرخد را بامعنا میداند!؟
واقعیت این است که فقدان حریم میان زن و مرد و آزادی معاشرتهای
بیبندوبار، هیجانها و التهابهای جنسی را افزایش میدهد و تقاضای سکس را بهصورت
عطشی روحی و خواستی اشباعنشدنی درمیآورد. نیروی جنسی، غریزهای نیرومند، عمیق و
دریاصفت است؛ هر اندازه بیشتر اطاعت شود سرکشتر میشود. به همین علت، اسلام در
این زمینه بسیار حساسیت نشان داده و ورود به آن را بهطور مطلق منع میکند، مگر در
چهارچوب نظام خانواده.
برگرفته از کتاب اندیشه های یک جادوگر، نوشته مهدی سالاری
[1]. پائولو کوئیلو، شیطان و دوشیزه پریم، ترجمة سوسن اردکانی، ص97.
[2]. همو، یازده دقیقه، ترجمة کیومرث پارسایی، ص246.
[3].﴿وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ﴾(ذاریات،56).
[4].﴿إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ﴾(بقره،156).
[5]. پائولو کوئلیو، الف، ترجمة آرش حجازی، تهران، کاروان، 1383، ص9.
[6]. همان، ص10.