در مسیحیت با آموزه های خلاف عقل بسیاری مواجه هستیم.برای نمونه اعتقاد به تثلیث و الوهیت حضرت عیسی (ع) نمونه ای از این موارد است که مسیحیان هیچ گاه نتوانسته اند استدلالی برای آن به کار ببندند؛ چرا که این آموزه ها نه فرای عقل ؛ بلکه در تضاد با عقلانیت به شمار می رود.
اما یکی از آموزه های تامل برانگیز در مسیحیت آموزه فدا است. آموزه ای که در آن مسیحیان معتقدند آدم و حوا گناه کرده و این گناه به نسل تمامی بشر تا به امروز سرایت کرده و همه انسانها از بد تولد در گناه غرق هستند. اینک خداوند برای نجات بشر خودش به زمین آمده- عیسی- و بر صلیب می میرد تا گناه بشر بخشیده شود.
این آموزه علاوه بر تضاد و مخالفت با عقلانیت؛ تصویری
بسیاری زشت و غیر واقعی از خداوند و انسان ایجاد می نماید.بنابراین این اموزه
همواره مورد سوال و تردید بسیاری از مسیحیان قرار گرفته است تا جایی که سوالات و
شبهات زیادی در این زمینه برای بسیاری از مسیحیان به وجود آمده است.
در متن زیر تصویر جامعه مسیحی از خداوند بر مبنای اعتقاد به فدا تا حدودی مورد بررسی قرار گرفته است.
آموزه فدا نه تنها از زاویه کتاب مقدس و عقل مورد مناقشه جدی قرار دارد؛ بلکه پیامدهای پایبندی به این آموزه سوالات جدی را متوجه دیانت مسیحی ساخته است.
یکی از بزرگترین انتقادات نسبت به این آموزه بد بینی ایجاد شده به خداوند است. مسیحیان قرنهاست با بیان آموزه فدا سعی در نشان دادن مسیحیت به عنوان دین محبت و خدای محبت در مسیحیت دارند؛ اما آنچه مشخص است تصویری که از خداوند در این آموزه به تصویر در می آید به هیچ وجه تصویر مناسبی نیست.اینک نمونه هایی از پیامدهای اعتقاد به آموزه فدا را در ارایه تصوریری نامطلوب از خداوند در مسیحیت مورد اشاره قرار می دهیم.
الف) خدایی که نه تنها گناه انسان را نبخشید؛بلکه گناه آدم و حوا را به نسل بشر سرایت داده و و گناه نکرده را به دوش آنان می نهد. در حقیقت دو نکته در این مطلب قرار دارد. اول اینکه طبق آموزه نجات شناسي مسيحي، خدا فقط با توبه گناهكار نمي تواند او ببخشد؛بلکه تنها با دادن فدیه است که انسان را خواهد بخشید . و اعتقاد به این مساله درباره خداوند هستی بسیار تامل برانگیز است!!!
دوم اینکه این اعتقاد عدالت خداوند را سخت مورد مناقشه قرار می داد.و نسل بشر را به علت رفتار آدم و حوا ،گناهکار و آلوده می داند؛ تا جایی که برخی از نویسندگان جنبش روشنگری آن را غیر قابل قبول می دانستند . در دیدگاه روشنگران هر انسانی اخلاقا مسئول گناه خودش بود .[1]
تامل برانگیز اینکه به اعتقاد مسیحیان این گناه تا آنجایی به آلودگی نسل بشر انجامید که مسیحیان کودک تازه به دنیا آمده را نیز گناهکار و آلوده می پندارندو غسل تعمید را به علت بخشش کودک از همان ذات گناهکار می دانند [2] برای نمونه آگوستین با قوت تمام استدلاتل می کرد که کودکان تعمید نیافته به لعنت ابدی محکوم اند. [3]اگوستین قدیس همچنین معتقد بود انسان نمیتواند کار نیکو انجام دهد و میگفت: «انسان خودش نمیتواند کارِ نیکو انجام دهد. از تجربه و مکاشفۀ مسیحی میتوان فهمید کـه انسان بهقدری به گناه آلوده شده است کـه نمیتواند خود را درمان کند».[4]
و جالب تر اینکه این گناهکاری از جهت روانی نیز نسل بشر را سخت آزار می داده است. و آنان را با مشکلات روانی بسیاری مواجه ساخته است. از نگاه لاندمان[5] این گناه آلود بودن عامل یکی از بزرگترین عقدههای روانی انسانها در طول تاریخ بوده است.[6]
و به این صورت است که برخلاف ادیان الهی که به انسان کرامت داده می بینیم که انسان در مسیحیت به طور کل کرامت خود را از دست داده است و از بدو تولد به موجودی غرق در گناه تبدیل شده است.
البته ماجرای سرایت گناه و گناهکاری نسل بشر تا این اندازه به قدری اغراق آمیز و غیر قابل پذیرش بود که حتی در میان مسیحیان و بزرگانی چون پلاگیوس این اعتقاد راهی نداشت و این اندیشمند مسیحی معتقد بود که با گناه آدم و حوا اراده انسان ضعیف شد اما به طور کلی از بین نرفت.در حقیقت او نیز نمی توانست سخنان امثال گوستین و دیگر بزرگان مسیحیت را به راحتی بپذیرد.اما سرانجام عقاید او در شورای افسس محکوم شد.
ب)خدایی که به واسطه گناه آدم و حوا ؛ از تمامی بشر روی برگردانده و بر نسل بشر غضبناک گردیده است. [7]این غضب و ناخشنودی تا آنجا بود که در سخنان مسیحیان از این حالت به عنوان قهر خدا با انسان یاد شده است. یا به تعبیر جیمز آی.پکر مرگ عیسی پاسخ((نه)) خدا به ما را به ((بله)) تبدیل کرد.[8]. برخی نیز از تعبیر وضعیت گناه و مرگ ابدی بهره می جویند. [9] و برخی نیز از تعبیر دشمن خدا بهره می برند.[10]تعبیرات به کار برده شده خداوندی غضبناک را به تصویر می کشد که به خاطر گناه دیگری به همه نسل بشر نگاهی منفی دارد.
به راستی خدایی که بخاطر گناه آدم و حوا اینگونه بر سایر انسانها غضبناک می کند خداوند محبت و مهربانی است؟!!!
ج) خدایی که به هیچ وجه توبه بشر را تا زمان به زمین آمدن خودش نپذیرفته است و تمامی انسانها حتی پیامبران قبل از عیسی(ع) در گناه غرق بوده اند.خدایی که آن قدر دیر فرزندش را می فرستند که بسیاری از نسل ها قبل از عیسی(ع) در گناه والدین خود گرفتار بوده و مورد غضب خداوند بوده اند.! به راستی سوال اینجاست که چرا خداوند اینقدر دیر فرزندش را فرستاد؟!و علت این همه تاخیر چه بوده است؟!چرا باید تمامی انسانهای قبل از حضرت عیسی(ع) گناهکار و آلوده به گناه باشند؟
تامل برانگیز اینکه تمامی انسانهای پس از حضرت عیسی نیز که به فیض و نجات و آمدن خدا به زمین ایمان نداشته باشند نیز هیچگاه نجات نخوهند یافت!!!
ه) خدایی که ظاهرا می بایست انتقام این گناه را از آدم و فرزندانش بگیرد و بدون این انتقام گیری آدم و حوا و نسل بشر را نمی بخشد!!!خداوند تنها زمانی انسان را می بخشد که خودش در قالب عیسی(ع) به زمین بیاید و در راه انسان فدا شود. [11]در حقیقت خداوند بدون قربانی و کفاره انسانها را نمی بخشد. پس به راستی علت ارسال پیامبران و فرستادن کتابهای آسمانی چه بوده است؟آیا خداوند ابراهیم موسی و... را گناهکار می دانست و با آنان قهر بود.
بنابر این در آموزۀ نجات، از خداوند تصويري ارائه میشود كـه براي ارضاي قداست و عدالت خودْ چارهاي جز انتقام از گنهكاران ندارد و بخشش و عفو او تنها زماني است كـه یگانهفرزند خویش را با درد و رنج بر روی صلیب مشاهده نماید! آیا خداوند تا این اندازه انتقامجو بود؟ آیا فقط این انتقامگیری و آن هم به این شکل میتوانست خداوند را آرام کند؟آنچه مشخص است مسیحیان تا به امروز هیچ دلیلی بر لزوم وجوب این قربانی ندارند و این مساله اقتباس این اندیشه از سایر ادیان را قوت می بخشد. . جوزف باتلر در مورد عدم درک این لزوم می نویسد (( - مرگ مسیح- چگونه و با چه شیوه خاصی این همه اهمیت یافته است هیچ کس نکوشیده این مساله را توضیح دهد. اما چیزی مبنی بر اینکه کتاب مقدس آن را توضیح داده باشد نیز نیافتم. به نظر می رسد اینکهخ چرا گذشتگان ما اعتقاد داشتند که باید کفاره ها پرداخت شود یعنی همان بخشودگی که از راه قربانی به دست آید چیزی نمی دانیم))[12]
ح) خدایی که برای نجات بشر یگانه فرزندش – عیسی – را بدون اینکه جرمی مرتکب شده باشد به بدترین شکل و به وحشیانه ترین صورت به بالای صلیب می فرستد تا گناه بشر پاک گردد و جالب اینکه عیسی خود نیز طبق بیان اناجیل به این مساله راضی نبوده است.
این مساله مورد اشاره برخی از اندیشمندان مسیحی نیز قرار گرفته است برای نمونه آبلار معتقد بود: ((حقیقتا ضرورت ریخته شدن فردی بی گناه ب عنوان بهای یک چیز و اینکه قربانی شدن فرد بی گناهی باعث رضایت خاطر گردد چقدر بی رحمانه و شریرانه به نظر می رسد. چقدر تصور این امر مشکل است که خدا با مرگ فرزند خود انقدر موافق باشد که به واسطه آن با کل جهان مصالحه کند!این سوال و سوال های مشابه آن مساله ای اساسی را در مورد رستگاری یا عادل شمرده شدن ما به واسطه مرگ خداوندمان عیسی مسیح در برابر ما قرار می دهد.))[13]
در حقیقت رویارویی و تقابل آموزۀ فدا با عدالت الهی همواره یکی از دغدغههای اصلی مخالفان این آموزه است..[14]
اینک این سوال مطرح است که چرا خداوند گناه انسان را به پای همـۀ بندگانش مینویسد؟ چرا انتقام اين گناه را از شخص گناهكار نمیگيرد و بهجاي آن از يك شخص پاك و بيگناه انتقام ميكشد؟اصلا چرا باید خداوند تاوان گناه را به جای اینکه از انسان بگیر د این تاوان را از پسرش می گیرد؟! چرا آدمی باید از بدو تولد در آتشِ گناهِ دیگران بسوزد؟
اینها سئوالات و شبهاتیاند که در طول زندگی، یک مسیحی حداقل برای یک بار دربارۀ آن میاندیشد.بنابر این اندیشه فدا نه نشانگر محبت خداوند؛ بلکه تصویری نامناسب از خداوند ارایه می دهد.
[1] -رک . . مکگراث، الیستر، درآمدی بر الهیات مسیحی، ترجمۀ عیسی دیباج ص 643
[2] - . مکگراث، الیستر، درآمدی بر الهیات مسیحی، ترجمۀ عیسی دیباج ص813
[3] - . مکگراث، الیستر، درآمدی بر الهیات مسیحی، ترجمۀ عیسی دیباج ص 813
[4]. کالین براون، فلسفه و ایمان مسیحی، ترجمۀ طاطهوس میکائیلیان، ص4.
[5]. فیلسوف و روانشناس معروف.
[6]. لاندمان معتقد بود: «با این حال میبینیم آگاهی از ارتکاب گناه موروثی که بهوسیلۀ آدم و حوا انجام شد و شرّ آن دامن بشر را گرفت، آنقدر مردم مغربزمین را تحتتأثیر قرار داده است که آثار شوم آن پس از تضعیف اعتقادات دینی، در قرون جدید و عصر حاضر هم مشهود است؛ با آنکه حس گناهزدگی از طریق گناه موروثی در عصر ما کم شده اما هر چه تاریخ را به عقب ورق میزنیم مشاهده میکنیم عقدۀ گناهزدگیِ انسانها بزرگترین عقدههای روانی آنان است»کامل خیرخواه، پژوهشی در آیین مسیحیت، ص138.
[7] - لکن خدا محبت خود را در ما ثابت میکند از اینکه هنگامی که ما هنوز گناهکار بودیم، مسیح در راه ما مرد. ۹ پس چقدر بیشتر الان که به خون او عادل شمرده شدیم، بوسیله او از غضب نجات خواهیم یافت.((رومیان آ8.9:5
[8] - مکگراث، الیستر، درآمدی بر الهیات مسیحی، ترجمۀ عیسی دیباج ص647
[9] - جان پیرسوندر کتاب شرحی بر اصول اعتقادات( 1659- میلادی می نویسدL( رهایی یا نجاتی که مسیح قرار بود به ارمغان آورد عبارت است از نجات یک گناهکار از وضعیت گناه و مرگ ابدی به وضعیت عادل شمردگی و زندگی ابدی . رهایی از بند گناه بدون قربانی مناسب محقق نمی شود. )) مکگراث، الیستر، درآمدی بر الهیات مسیحی، ترجمۀ عیسی دیباج ص629.
[10] - بیلی گراهام در کتاب «چگونه میتوان خدا را یافت» بهصراحت میگوید: «ما در وضع طبیعی، در واقع دشمن خدا هستیم. ما مطیع قوانین الهی نمیباشیم و مطابقِ رومیان 8:7 اصلاً نمیتوانیم مطیع باشیم. کتاب مقدس به ما تعلیم میدهد کـه در طبیعت مُرده و پُـرگناه ما، عاملی وجود ندارد کـه حیات ایجاد کند. کتاب مقدس چنین تعلیم میدهد که طبیعت قدیمی ما کاملاً فاسد است((ناصر مکارمشیرازی، مسیحیت در دنیای کنونی، قـم، امامعلیبنابیطالب،1390، ص83.))
[11] - مسیحیان زیادی به این مساله اشاره داشته اند برای نمونه جان پیرسوندر کتاب شرحی بر اصول اعتقادات( 1659- میلادی می نویسدL( رهایی یا نجاتی که مسیح قرار بود به ارمغان آورد عبارت است از نجات یک گناهکار از وضعیت گناه و مرگ ابدی به وضعیت عادل شمردگی و زندگی ابدی . رهایی از بند گناه بدون قربانی مناسب محقق نمی شود. )) ا مکگراث، الیستر، درآمدی بر الهیات مسیحی، ترجمۀ عیسی دیباج ص629.
[12] - مکگراث، الیستر، درآمدی بر الهیات مسیحی، ترجمۀ عیسی دیباج ص629
[13] - لین، تونی، تاریخ تفکر مسیحی، ترجمۀ روبرت آسریان، ص 184
[14]. توماس میشل مسیحی میگوید: «البته متکلمان مسیحیِ عصر ما نظریۀ جبران را نیز نمیپذیرند؛ زیرا این نظریه بهمفهوم شایستگی و عدالت خدا آسیب میزند؛ چون فرض را بر آن میگذارد که خدا خون مسیحی را میطلبد کـه از هر جهت بیگناه بود، تا با روش نابهنجاری که مبتنی بر شکنجه و مرگ سرخ است، گناه دیگران را جبران کند. هیچ انسانی نمیتواند این روش ظالمانه و وحشیانه را بپذیرد»توماس میشل، کلام مسیحی، ترجمۀ حسین توفیقی ، ص82.