۱۳:۲۱
۱۳۹۴/۱۰/۲۶

«نهروانی‌های صفین»؛ مبنای عملکردی حجتیه چگونه است؟

شیعیان لندنی به اندازه وهابی ها خطرناک هستند و در قم و اصفهان و نجف مدرسه علمیه دارند. این جمله حسن رحیم پور ازغدی در خطبه های پیش از نمار جمعه تهران یکی از آخرین هشدارهای صریح در رابطه با جریانی بود که پیش از این رهبری با عنوان «شیعه لندنی» از آنان یاد کرده بود و امام نیز با تعابیری چون «روحانیون فاسد و جاهل و یک بعدی»، «افعی های خوش خط و خال حوزه» و «مقدس نمایان متحجر و بی شعور» آنان را جماعتی خوانده بود که از ساواک و شاه بیشتر خون به دلش کرده بودند.
کد خبر: ۳۹۵۸
«نهروانی‌های صفین»؛ مبنای عملکردی حجتیه چگونه است؟

به گزارش فرقه نیوز، شیعیان لندنی به اندازه وهابی ها خطرناک هستند و در قم و اصفهان و نجف مدرسه علمیه دارند. این جمله حسن رحیم پور ازغدی در خطبه های پیش از نمار جمعه تهران یکی از آخرین هشدارهای صریح در رابطه با جریانی بود که پیش از این رهبری با عنوان «شیعه لندنی» از آنان یاد کرده بود و امام نیز با تعابیری چون «روحانیون فاسد و جاهل و یک بعدی»، «افعی های خوش خط و خال حوزه» و «مقدس نمایان متحجر و بی شعور» آنان را جماعتی خوانده بود که از ساواک و شاه بیشتر خون به دلش کرده بودند. در نوشتارهای «اسلام منهای اسلام» به بررسی بخشی از این تفکر که در قالب جریان «انجمن حجتبه» تعریف می شود، پرداخته ایم.

در سریال «سربداران»، بعد از آنکه قاضی شارح (قاضی‌القضات باشتین) شهر را تسلیم مغول‌ها کرد به خدمت آن‌ها آمد و در جمع اعیان و بزرگان شهر فتوا به حرمت مخالفت و مقابله با مغول‌ها، بلکه ثواب در همراهی با آن‌ها را صادر کرد. پس از آن شروع به جمع‌آوری مالیات از اعیان و بزرگان شهر برای مغول‌ها کرد. در اینجا بود که طوغای، خان مغول حاکم در آن شهر جمله مهمی را خطاب به قاضی شارح گفت: «دیگر از تو نمی‌ترسم!» به نظر می‌رسد وضعیتی که انجمن حجتیه در اعصار مختلف تاریخ نسبت به مسایل مختلف، از جمله اتفاقات همراه با خطر و سختی داشته همچون قاضی شارح بوده است. به طبع آن، رفتار دیگران با آن‌ها هم به شکل طوغای.

در مورد علت ورود شیخ محمود حلبی به عرصه مبارزه با بهائیت تقریباً اختلافی وجود ندارد. حساسیت حلبی نسبت به این موضوع از یک تجربه شخصی سرچشمه می‌گرفت. در دوران طلبگی، او و همشاگردی‌اش، سید عباس علوی توسط یک مبلغ بهایی به آئین بهائی دعوت شده بودند و دوست او به بهائیت گرویده بود. این موضوع زنگ خطری را برای حلبی به صدا درآورد و او با کنار گذاشتن تحصیلات و مطالعات معمول، وقت خود را وقف مطالعه تاریخ و متن‌های اصلی بهائیت کرد.

به این ترتیب، انجمن حجتیه پس از کودتای ۱۳۳۲ با هدف تعلیم کادرهایی برای دفاع علمی از اسلام و تشیع در برابر چالش بهائیت ایجاد شد. اما در تمام سال‌های پس از این، نه‌تنها در مواجهه با اتفاقات سیاسی و اجتماعی مهم، از زیر بار مسئولیت شانه خالی کرد، بلکه در مواقع بحرانی هم نقش قاضی شارح را ایفا می‌کرد. مسئولین انجمن در طول سال‌های قبل از انقلاب نه‌تنها در همراهی با قیام اسلامی مردم گامی برنداشتند بلکه گاهی سنگ‌اندازی هم کرده‌اند. در مقابل، رژیم شاه هم آن‌ها را خطری برای خود نمی‌دانست و حتی به دیگران توصیه می‌کرد مثل آن‌ها مبارزه کنند!‌

این مبارزان پوشالی، وقتی انقلاب مردم به پیروزی رسید و نظام جمهوری اسلامی مستقر ‌شد سریعاً برای کوچک‌ترین اتفاقات سیاسی – اجتماعی بیانیه صادر می‌کردند تا خود را همراه با مردم و انقلاب نشان دهند. البته این همراهی آن‌ها در این نقطه متوقف نشد بلکه آن‌ها سابقه مبارزه و قیام علیه رژیم شاه هم برای خود می‌تراشیدند تا خود را از قافله انقلاب عقب نشان ندهند.

با این حال، به محض بروز فشارها و آشکار شدن زاویه‌ای که از ابتدا و به صورت تئوریک با انقلاب و نظام داشتند،‌ سریعاً با پیش‌دستی و حرکت به جلو تعطیلی خود را اعلام کردند. تعطیلی که چندان هم دوام نیاورد و به مرور به صورت فعالیت‌های زیرزمینی خود را نشان داد و تا جایی پیش رفت که وزیر اطلاعات در غائله فتنه پس از انتخابات سال 88 صریحاً به حضور آن‌ها در عرصه سیاسی کشور اشاره کرد.

نکته مهم دیگری که در این زمینه به چشم می‌خورد حضور دوشادوش انجمن حجتیه با جریانی است که سال‌ها به مقابله با آن کمر بسته بود و خود را مخالف صد در صد آن نشان می‌داد. به تصریح وزیر اطلاعات، در فتنه پس از انتخابات، این انجمن در کنار بهائیت با هم به مخالفت با نظام پرداخته‌اند.

اما سوالی که در این میان طرح می‌شود این است که در بدبینانه‌ترین حالت، انجمن حجتیه نیز یکی از مخالفان نظام است که باید مثل دیگران به آن‌ها پرداخته شود. پس چه قصدی در بزرگ کردن آن‌ها نسبت به سایرین وجود دارد؟ در پاسخ باید به چند نکته اشاره کرد:

1) انجمن حجتیه داعیه دین‌داری و مسلمانی برای خود دارد و همین موضوع باعث می‌شود تا مقابله با آن‌ها سخت باشد، همچنان که مقابله با خوارج در دوران حضرت امیر(ع). این گروه خود را نماینده و نشانه دین می‌داند و مظاهر دینی را به طور کامل رعایت می‌کند و در این مسیر هیچ خطایی را بر نمی‌تابد اما در شناخت حق از باطل بصیرت لازم را ندارد و این ابتدای تمام مشکلات و کج‌روی‌هاست.

2) این موضع دین‌داری و داعیه اسلام باعث شده است تا جوانان جویای حقیقت و کسانی که دل در گرو معنویت و دین دارند، انجمن حجتیه را یکی از راه‌های دین‌داری ببینند و همین موضوع باعث گرایش به آن‌ها شود. البته انجمن حجتیه هم از این دیدگاه بدش نمی‌آید و آن‌ها را نه‌تنها وجه تبلیغ خود، بلکه وجه برتری و قدرت‌گیری خود نموده‌است.

3) متاسفانه در بین عده‌ای از افراد متدین و کسانی که دستی بر آتش اتفاقات سیاسی و اجتماعی کشور دارند، دیدگاهی نسبت به انجمن حجتیه وجود دارد که آن‌ها را ابزار خوبی برای انجام برخی از اتفاقات از یک سو و برای رشد معنوی و دین‌داری از سوی دیگر می‌دانند. اما باید توجه داشت که این افراد هرچند ممکن است در صفین پا در رکاب شما شمشیر بزنند، همان مقدار هم ممکن است با تحریک دشمن، ابزار دست آن‌ها قرار بگیرند و در نهروان بر روی شما شمشیر بکشند. هرچند شاید بتوان از این ابزار به نفع خود و اهداف نظام و انقلاب استفاده کرد، اما استفاده از ابزاری به این برندگی دستان پرتوانی می‌خواهد.

البته باید توجه داشت که انجمن حجتیه مشکل اول و معضل بزرگ کشور ما نیست. نظام و انقلاب مشکلاتی بزرگ‌تر و مهم‌تری دارد. اما این کم اهمیت بودن نباید ما را از پرداختن به آن غافل کند.

متاسفانه انجمن حجتیه با تشکیلات قوی و قدرتی که در جذب نیرو دارد همان نقشی را ایفا می‌کند که بهائیت در دوران شاه. اکنون باید احساس خطر کرد و جلوی این اتفاق را گرفت که شاید فردا دیر باشد. قطعاً گرهی را که می‌توان با دست باز کردن به دندان نمی‌اندازند. / خبرنامه دانشجویان ایران

 

گزارش خطا
ارسال نظر