یقینا هر انسان مسلمان و متدینی می داند که در اسلام اولین خط کش و مقیاس برای بررسی صحت هر ادعایی قرآن کریم می باشد. و با بررسی و تطبیق قرآن و معیارهای قرآن و پس از آن اهل بیت علیهم السلام می توان راه را از بیراهه تشخیص داد.
قرآن کریم در آیه 51 از سوره مبارکه کهف می فرماید: وَ ما كُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّينَ عَضُداً
در تفسیر نورالثقلین جلد 3 صفحه 268 می خوانیم که به حضرت على عليه السلام گفتند: تا استقرار يافتن حكومتت، معاويه را بر امارت ثابت نگهدار و پس از قدرت يافتن، او را كنار بگذار!
حضرت در جواب آنان فرمود: «ما كُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّينَ عَضُداً»
کمترین پیامی که هر انسان صاحب عقلی می تواند از این آیه و روایت برداشت کند این است که: آنانكه در راه و مسیر خدايند، نبايد از منحرفان كمك بگيرند و بايد استقلال سياسى و اقتصادى خود را حفظ كنند.
این مضمون در آیه ى 28 آل عمران با تاکید و انتقاد شدید از دوست و سرپرست گرفتن کفّار بیان شده است، آنجا که می فرماید:
الَّذينَ يَتَّخِذُونَ الْکافِرينَ أَوْلِياءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنينَ أَ يَبْتَغُونَ عِنْدَهُمُ الْعِزَّةَ فَإِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَميعاً
در صدر اسلام، منافقان با یهود مدینه و مشرکان مکّه رابطه داشتند تا اگر مسلمانان شکست خوردند، آنها ضررى نبینند و جایگاه خود را از دست ندهند. عزّت تنها به دست خداست. چون سرچشمهى عزّت یا علم است یا قدرت، و دیگران از علم و قدرت بىبهرهاند. در مناجات شعبانیّه مىخوانیم: «الهى بیدک لا بید غیرک زیادتى و نقصى» خداوندا! زیادى و یا کاستى من تنها در دست توست، نه در دست دیگرى.
با توجه به آیات و مطالب فوق قرآن اعلام می کند:
1. عزّت را در وابستگى به کفّار جستن، خصلتى منافقانه است.
2.کفّار، حقّ سرپرستى مؤمنان را ندارند و مؤمنان نیز نباید ننگ سلطهى کفّار را بپذیرند.
3.در سیاست خارجى، به جاى گسترش روابط با کشورهاى کفر، در فکر برقرارى روابط با کشورهاى اسلامى باشیم.
حال بنگریم با این فرمان الهی به همه مسلمانان که عزت خود را در همه شئون زندگى اعم از شئون اقتصادى و فرهنگى و سیاسى و مانند آن، در دوستى با دشمنان اسلام نجویند، زیرا هر روز که منافع آنها اقتضا کند فورا صمیمىترین متحدان خود را رها کرده و به سراغ کار خویش مىروند که گویى هرگز با هم آشنایى نداشتند، چنانکه تاریخ معاصر شاهد بسیار گویاى این واقعیت است! روش صوفیه در طول تاریخ چگونه بوده است؟
درباره بزرگ صوفیه بخوانید که در تحفة الاخیار، صفحه 33 و همچنین در تذکرة الاولیای عطار، صفحه20 این گونه نوشته اند که حسن بن ابی الحسن یسار معروف به ابو سعید حسن بصری از دوستان خاص و مقربان درگاه حجّاج بن یوسف ثقفی بوده است.
در روضات الجنات، جلد 3 صفحه 251 می نویسد حسن بصری 90 سال عمر کرد و روزگار پنج تن از ائمه اطهار (سلام الله علیهم) را درک نمود؛ اما به نزد هیچ کدام از آنها نرفت. و نیز در صفحه 252 همان کتاب می خوانیم حسن بصری با آنکه واقعه ی کربلا را درک نمود؛ اما از یاری حضرت ابی عبدالله (سلام الله علیه) خودداری کرد.
ابن ابی الحدید معتزلی در شرح نهج البلاغه جلد 4 صفحه 95 درباره بزرگ صوفیه می نویسد: در جنگ جمل به یاری امیرالمؤمنین علیه الاسلام نرفت و درباره ی آن حضرت چنین می گوید: اگر علی بن ابی طالب علیه السلام در مدینه سکوت اختیار می کرد و به خوردن خرماهای بی ارزش قناعت می کرد برای او بهتر بود تا با مردم بصره جنگ نماید. همچنین به آن حضرت می گوید: «ای علی! تو در ریختن خون مردم اسراف کردی و بسیاری از مسلمانان را به کشتن دادی.» امیر المؤمنین علیه السلام نیز او را نفرین نمود در اثر آن نفرین تا زنده بود عبوس و محزون بود.
این چند سطر بیانی بود از شیوه تعامل شاخص صوفیه حسن بصری. اما امروز نیز شاهدیم که فرق صوفیه دست به دامن کفار شده اند تا شاید اینگونه بتوانند برای خود کسب آبرویی نمایند و از این نمد برای خود کلاهی دست و پا کنند
برای اثبات این مطلب کافی است ببینیم امروز بزرگ اویسیه در کدام کشور و مشغول چه کاری است و یا در ایران عزیز صوفیان گنابادی چگونه دست به دامن انگلیس و آمریکا و فرانسه شده و در رسانه های آنها چه سیاه نمایی بر علیه ایران اسلامی می نمایند. ببینیم که چگونه دست به دامن مدافع همجنس بازی همچون احمد شهید شده و....
چراغی را که ایزد برفروزد
هرآنکه پف کند ریشش بسوزد