خبری تحلیلی فرقه نیوز

کد خبر: ۱۸۰۶۱
تاریخ انتشار: 26 ارديبهشت - 1403 09:22
گفت‌وگو با دکتر مهدی فرمانیان در نقد و بررسی سریال «حشاشین»؛

تخیل به جای تاریخ

بنده نام فیلم را «افسانه حسن صباح» گذاشته‌ام. شاید این فیلم با تاریخ ۲۰ درصد انطباق داشته باشد و ۸۰ درصد آن بروز ذهنیت‌ها و تاریخ‌سازی است. آنچه ما از تاریخ می‌دانیم این است که هیچ کجا ذکر نشده است که حسن صباح ذهن‌خوانی می‌کرده است و می‌توانسته از طریق چشم آدم‌ها را منحرف کند.

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی فرقه نیوز به نقل از وطن امروز؛ از همان ابتدا که خبر پخش سریال حشاشین پیچید، بحث‌هایی درباره روایت‌سازی و تاریخ‌سازی مصر در قالب ساخت سریال مطرح شد. حالا که این سریال بین کاربران عرب‌زبان و مخاطبان ایرانی مخاطب پیدا کرده است، یک سوال مهم در ذهن‌ها شکل گرفته: مصر چرا به سمت ساخت سریال «حشاشین» رفته است؟ سریالی که نام نقش اول آن «حسن صباح» است؛ فردی ایرانی که هیچ تاثیری در تاریخ مصر نداشته و سوژه این فیلم شده است. حشاشین (Assassin) نیز نامی است که مخالفان مسلمان اسماعیلیان نزاری بر آنان نهاده‌اند و گفته شده لفظ «حشیشیه» ۲ بار در اشاره به نزاریان شام، بدون هیچ توضیحی، به‌ کار رفته است. این سریال به کارگردانی «پیتر میمی» تولید شده و بر مرزهای بین حقیقت و افسانه ایستاده است تا آنطور که می‌خواهد با خیالی آسوده برای مسلمانان تاریخ‌سازی کند. نقد و بررسی این سریال از آنجا برای ما اهمیت دارد که کارگردان توانسته است برخی انحرافات را در قالب تاریخی به مسلمانانی نسبت دهد که نمی‌خواهند زیر سلطه استکبار باقی بمانند. در واقع سریال بار دیگر بر لبه دوراهی تند اسلام سکولار و اسلام سیاسی ایستاده و زاویه دوربین خود را به سمت ایران تنظیم کرده است.

در سریال «حشاشین» محصول سال ۲۰۲۴ کشور مصر، خیال‌پردازی فیلمساز چنان در اوج بوده که ما را با تاریخی جدید مواجه کرده است! مهم‌ترین مواجهه شما با این سریال آن بخشی خواهد بود که حسن صباح را نماینده بخش فقیر و عقب‌مانده جامعه خواهید یافت؛ فردی که که علیه آن بخش پیشرو، اخلاقی و متنعم حاکم شوریده است. این سریال ۳ شخصیت را وارد داستان‌پردازی خود کرده است؛ نخست «حسن صباح» بنیان‌گذار دولت اسماعیلیه در ایران و نیز بانی دعوت مستقل اسماعیلیه نزاری، سپس زاویه دوربین بر «خواجه نظام‌الملک طوسی» تنظیم می‌شود که وزیر نامدار دوره سلجوقی است و بعد شاهد حضور «عمر خیام» از بزرگ‌ترین و مشهورترین شعرای تاریخ ایران بعد از اسلام هستیم. این سه شخصیت که هیچ‌کدام مصری نیستند، در واقع نماینده تفکر‌های مختلف جامعه امروز هستند. نخستین فرد نماینده تفکری است که اسلام سیاسی را رهبری می‌کند، دومی نماینده اسلام سکولار است و نماینده سوم، فردی است که نسبت به اطراف خود بی‌تفاوت نیست اما نمی‌خواهد خود را درگیر امر سیاست کند و لذا ادامه فعالیت به دور از نهی عوام را برمی‌گزیند. هرچند آرای اسماعیلیان الان موضوع ما نیست اما به نظر می‌رسد مادامی که ما با واقعیت تاریخ مواجه نشده‌ایم، نمی‌توانیم بخوبی نسبت این سریال را با وضعیت امروز جهان درک و فهم کنیم. به همین منظور حجت‌الاسلام مهدی فرمانیان، پژوهشگر حوزه ادیان و مذاهب در گفت‌وگو با «وطن امروز» به نقد و بررسی سریال «حشاشین» پرداخته است.

 این روزها بحث درباره سریال «حشاشین» داغ است. شاید یکی از سوالاتی که در بین بینندگان این سریال پیش آمده، این باشد که چرا مصر در این زمان سراغ ساخت چنین اثری رفته است؟
نخست باید برای مخاطبان این سریال شفاف شود که موضوع و تاریخ «حسن صباح» تقریبا ربطی به تاریخ مصر ندارد. حسن صباح حضور اندکی در مصر داشته است و اصلا مورد توجه مردم مصر نبوده و در تاریخ مصر هیچ تاثیری نداشته است. وقتی فردی ارتباطی با مصر نداشته و نه گذشته مصر است، نه تاریخ مصر است و نه بزرگ مصر است، چه می‌شود که یک گروه مصری می‌آید و سریالی درباره او می‌سازد؟ این نشان‌دهنده این است که تولید‌کنندگان این اثر حتما یک نظر خاصی در این باره داشته‌اند.

حال سوالی در اینجا مطرح می‌شود که چرا سراغ «حسن صباح» رفته‌اند؟ آیا گروه مصری قصد نداشته است که با «حسن البنا» این‌همانی‌سازی کند؟ چرا که نام حسن صباح با حسن البنا یک ریتم است و نام هر دو حسن است. گویا یک نوع معادل‌سازی برای کوبیدن تفکر «اخوان‌المسلمین» در مصر انجام شده است. می‌دانیم که اخوان‌المسلمین در مصر ظهور کرد و حسن البنا تاسیس‌کننده آن بود و در طول این مدت (یعنی ۱۰۰ سالی که این گروه در مصر حضور داشته و دارد) چندین ترور در مصر رخ داده که همه این ترور‌ها به نام اخوان‌المسلمین تمام شده است.

ترور انورسادات، رئیس‌جمهور مصر که به نام اخوان‌المسلمین تمام شد، ترور نافرجام جمال عبدالناصر دومین رئیس‌جمهور مصر که به اسم اخوانی‌ها تمام شد، ترور فرج فوده یکی از چهره‌های مدافع سکولاریسم در مصر که آن هم به اسم اخوانی‌ها تمام شد. حالا اینکه چه کسانی کشته‌اند و چه فضایی در جریان بود، خارج از این بحث است اما به نظر می‌رسد شخصیت این فیلم با هدف‌گذاری بسیار دقیقی انتخاب شده است که حسن البنا را بزند و بگوید حسن البنا و تشکیلاتی که وی به نام اخوان‌المسلمین درست کرده است، مانند حسن الصباح یک تشکیلات تروریستی است؛ تشکیلاتی که مغزها را شست‌وشو می‌دهد برای اینکه آدم بکشند و این افراد تروریست هستند.

 انتخاب نام سریال هم با همین فضا همراه است؟
بله! نام سریال را «حشاشین» گذاشته‌اند، چرا که این نام پیش‌تر در غرب با نام «اساسینز» وارد و تبدیل به یک ادبیات شده است. این نام در واقع نشان‌دهنده تروریستی است که پول می‌گیرد تا آدم بکشد. این نشان می‌دهد این نام بسیار هدفمند است.
از سوی دیگر با طرح ادعای «۳ یار دبستانی» می‌خواهد پایبندی سلجوقیانی که مذهب شافعی دارند به عهد و قول را نشان دهد. می‌دانیم که اغلب مصری‌ها شافعی هستند و تفکر سلجوقیان را دنبال می‌کنند. دانشگاه الازهر مصر نیز به همین تفکر یعنی مکتب اشعری پیرو فقه شافعی اهمیت می‌دهد. پس به صورت غیرمستقیم زدن اسلام سیاسی و اخوان‌المسلمین را دنبال می‌کنند تا القا کنند که این افراد تروریست هستند و کار خود را با ترور پیش می‌برند.

 پس می‌توانیم بگوییم هدف ساخت فیلم مقابله با اسلام سیاسی است و از سوی دیگر با انتخاب نام هوشمندانه تلاش کرده تا سریال را با مساله امروز مصر گره بزند. درباره انحراف‌های تاریخی فیلم هم صحبت بسیاری می‌شود. از همان ابتدا حسن صباح با تاریکی عهد می‌بندد و سندی برای ۳ یار دبستانی وجود ندارد. لطفا درباره اینکه چه مقدار فیلم مطابق آثار تاریخی پیش رفته است بگویید.
بنده نام فیلم را «افسانه حسن صباح» گذاشته‌ام. شاید این فیلم با تاریخ ۲۰ درصد انطباق داشته باشد و ۸۰ درصد آن بروز ذهنیت‌ها و تاریخ‌سازی است. آنچه ما از تاریخ می‌دانیم این است که هیچ کجا ذکر نشده است که حسن صباح ذهن‌خوانی می‌کرده است و می‌توانسته از طریق چشم آدم‌ها را منحرف کند. ۳ یار دبستانی یک افسانه است و هیچگاه اتفاق نیفتاده است؛ خواجه نظام‌الملک حدود سال‌های ۴۰۰ به دنیا آمده و آن طرف حسن صباح بین سال‌های ۴۴۵ تا ۴۵۰ متولد شده است؛ یعنی زمانی که حسن صباح در قم به دنیا آمده، خواجه نظام‌الملک یک وزیر مقتدر در حکومت سلجوقبان بوده است و هیچگاه اینها یکدیگر را ندیده‌اند. عمر خیام هم به همین صورت است، او حدود ۳۰ سال بزرگ‌تر از حسن صباح است، لذا این یک افسانه است و در هیچ سند تاریخی نیامده که این افراد همدیگر را دیده باشند.

از سوی دیگر نشان می‌دهد حسن صباح از دوره نوجوانی با تاریکی و شیطان عهد می‌بندد که این نیز یکی از همین دروغ‌هایی است که در این فیلم به وضوح مشاهده می‌کنیم. ما این موارد را در تاریخ نداریم، چرا که حسن صباح تا ۱۷ سالگی شیعه اثنی‌عشری بوده که در قم زندگی می‌کرده است، از ۱۸ سالگی با خانواده به ری مهاجرت می‌کند و در ری با یکی از مبلغان اسماعیلی آشنا می‌شود و او، حسن صباح را به اسماعیلیه فرامی‌خواند و او هم گرایش به اسماعیلیه پیدا می‌کند. در این فیلم نشان می‌دهد که وقتی حسن صباح وارد مصر می‌شود یک مرد حدود ۴۵ ساله و دارای ۲ فرزند است، در صورتی که حسن صباح در سن حدود ۲۰ سالگی وارد مصر می‌شود و یک جوان مجرد است و ۳ سال در مصر می‌ماند. در تاریخ صراحتا آمده است که حسن صباح نمی‌تواند «مستنصر» را ببیند اما در این فیلم نشان می‌دهد که مستنصر را می‌بیند. همچنین در جایی دیگر نشان می‌دهد که بدرالجمالی‌ است که «المستعلی»‌ را حاکم می‌کند در حالی که اینگونه نیست و بدرالجمالی از دنیا می‌رود و پسر آن یعنی «افضل بدرالجمالی» است که مستعلی را حاکم و «نزار» را برکنار می‌کند. همه این موارد نشان می‌دهد این فیلم به لحاظ تاریخی مشکل دارد.

حتی در ابتدای فیلم نشان می‌دهد یک فرد فرانسوی می‌آید و حسن صباح به فدایی خود با چشم می‌گوید که برو و خود را از قلعه پایین بینداز در حالی که حسن صباح هیچگاه با فرانسوی‌ها روبه‌رو نشده است. حسن صباح در سال ۴۸۳ هجری قمری به عنوان معلم وارد قلعه الموت می‌شود و شروع به معلمی می‌کند و کم‌کم نگهبانان قلعه که همه زیدی مذهب بودند را به اسماعیلیه فرا می‌خواند و بعد قلعه را از رئیس قلعه به قیمت ۳ هزار دینار می‌خرد. بعد از آن شروع به تجهیز قلعه می‌کند. در همین زمان هم آدم‌های خود را می‌فرستد و خواجه نظام‌الملک را ترور می‌کنند و نخستین کشتار مهمی که حسن صباح انجام می‌دهد همین بوده است.

دلیل ترور نظام‌الملک و دیگر افراد چه بود؟ آیا واقعا اسماعیلیون به هر کس که می‌رسیدند، او را می‌کشتند؟ به نظر می‌رسد در این بخش هم تحریف تاریخ را شاهد هستیم.
بله! همین‌طور است. خواجه نظام‌الملک نویسنده «سیاست‌نامه» است، سیاست‌نامه حدود سال ۴۵۰ نوشته می‌شود، یعنی زمانی که حسن صباح متولد شده است. خواجه نظام‌الملک در این کتاب بسیار علیه اسماعیلیه و فاطمیان حرف‌ زده و عنوان کرده است هر جا آنها را پیدا کنیم، دستگیر کرده و می‌کشیم، لذا هنوز مساله حسن صباح مطرح نشده که خواجه نظام‌الملک شمشیر خود را کشیده است اما در این فیلم نشان می‌دهد خواجه نظام‌الملک به عهد خود وفا کرد اما حسن صباح به عهد خود وفا نکرد و کلاه بر سر خواجه نظام‌الملک گذاشت و بعدها چون به عهد خود وفا نکرد، خواجه نظام‌الملک علیه او شد و به جنگ با قلعه الموت رفت. همه این موارد داستان‌هایی است که نویسنده برای خود نوشته و با تاریخ مطابقت ندارد.

حتی درباره ترور صلیبی‌ها هم تحریف انجام شده است؛ سال ۴۸۵ است که خواجه نظام‌الملک کشته می‌شود و جنگ‌های صلیبی تازه از سال ۴۹۰ شروع می‌شود. زمانی جنگ‌های صلیبی شروع می‌شود که خواجه نظام‌الملک نیست و قلعه الموت تسخیر شده است. یعنی پیش از این حوادث است که صلیبی‌ها وارد درگیری در فلسطین می‌شوند. ۱۰۰ سال بعد از این موضوع، «شیخ الجبل» یا «راشد الدین سنان» که رئیس قلعه مصیاف سوریه است، چند فرمانده صلیبی را می‌کشد. آنجا سروصدا به پا می‌شود که این افراد از کجا می‌آیند و با چه روشی دست به این اقدام می‌زنند. روش کار به این صورت بوده است که این افراد نخست نگهبان مجموعه می‌شدند و بعد به فرمانده نزدیک می‌شدند و بعد آن را به قتل می‌رساندند. لذا ۳ تا ۵ سال طول می‌کشید که یک نفر می‌توانست یک فرمانده صلیبی را به قتل برساند.

ماجرای صلیبیون برای سال‌های ۶۰۰ به بعد است و نه برای سال‌های ۵۰۰ که حسن صباح در قلعه الموت است. لذا یکصد سال بعد که شیخ الجبل این اقدامات را انجام می‌دهد و صلیبی‌ها حدس می‌زنند که به این افراد حشیش داده شده است و حشیش هوشیاری را از آنها می‌گیرد و حضور این فدایی‌ها در مکان‌هایی که دختران هستند (که همین در فیلم نشان داده شده) نوعی بهشت برای آنها تداعی می‌شود؛ بعد به فدایی‌ها می‌گویند شرط بازگشت به این بهشت قتل فلان فرمانده است. اینجاست که افسانه حشاشین آغاز می‌شود؛ در حالی که هیچ حشیشی در کار نبود و این افراد از روی اعتقاد این کارها را انجام می‌دادند و به رهبر خود اعتماد داشتند. اکنون نیز در طیف‌های مختلف این دست اقدامات انجام می‌شود، لذا فیلم فقط خواسته به نوعی اسماعیلیه را به شکل شیطان جلوه دهد و بگوید این جریان به هیچ چیز اعتقاد نداشته و آدم‌کش است.

همچنین در جایی از فیلم نشان داده می‌شود این افراد یک سال با موذن اصفهان رفیق بوده‌اند و بعد چون موذن تفکر اسماعیلیه را نپذیرفت، او را به قتل رساندند. اما ما این مساله را در تاریخ نداریم و اسماعیلیه کسانی را کشته است که اصطلاحا آدم‌های کله‌گنده‌ای بودند. دلیل این ترورها هم این بوده است که این افراد چون علیه اسماعیلیه اقدام می‌کردند، آنها را به قتل می‌رساندند. از جمله کسانی که کشته‌اند خواجه نظام‌الملک بوده که علیه اسماعیلیه فعالیت کرده است. در اسناد همچنین قصد ترور «ابی حامد محمد بن محمد الغزالی الشافعی» معروف به امام محمد غزالی ذکر شده است؛ با اینکه غزالی علیه اسماعیلیه کتاب «فضائح الباطنیه» را نوشت و به‌شدت اسماعیلیه را نقد کرد او را صرفا با چاقو تهدید کردند اما کسانی مانند خواجه نظام‌الملک و فرماندهان صلیبی را که نیروهای اسماعیلیه را می‌کشتند، به قتل می‌رساندند.

 حتی در پایان هم یک وضعیت آخرالزمانی را به نمایش می‌گذارد و عجیب آنکه فردی به نام «برزک» اعلام می‌کند حسن صباح وارد غیبت کبری شده است و اگر خدا بخواهد او ظهور می‌کند؛ از سوی دیگر فردی را نشان می‌دهد که منتظر بازگشت «مهدی» است و در حال کشتن اسماعیلیون است؛ این نگاه چطور قابل تحلیل است؟
به نظر می‌رسد چون فیلم قصد داشته اسلام سیاسی را هدف قرار دهد، در چند نقطه شیعه اثنی‌عشری با تفسیر انقلاب اسلامی را هم ‌زده است، چراکه ما انقلاب کرده‌ایم و منتظر ظهور حضرت مهدی موعود (عج) هستیم. اینجا باید به نکته‌ای اشاره کرد که در مساله حمایت حسن صباح از امامت نزار و ادامه آن پس از کشته شدن نزار، این جریان معتقد بود فرزند نزار که امام اسماعیلیون است، توسط پیروان نزار پنهان شده است و این فرد در غیبت به سر می‌برد و بعدا ظهور می‌کند اما نه با نام مهدی! واژه مهدی عمدتا در شیعه اثنی‌عشری به کار رفته است و در این فیلم چند جا که واژه مهدی به کار رفته است، نویسندگان می‌خواسته‌اند شیعه اثنی‌عشری را بزنند. چون در بین اسماعیلیه اغلب نام‌های «ناطق هفتم» و «قائم القیامه» رواج دارد. پس به نظر می‌رسد عمدا این واژه‌ها به کار رفته است تا مستقیم اسلام سیاسی و حسن البنا را بزند و غیرمستقیم هم انقلاب اسلامی و نگاه ظهوری که ما به آن معتقد هستیم را مورد هجمه قرار دهد.

تصویر مصر نیز از دوره فاطمیان تصویری خاص است. مردم در قحطی شدید هستند و دزدی رواج دارد و جامعه از گرسنگی در حال خوردن هر چیزی است. در این فضا عده‌ای دارا حضور دارند و گویی در یک شرایط آرام به سر می‌برند. حتی در جایی فاطمیان برای اینکه مردم به آنها تعرض نکنند، مقدار کمی غذا روی زمین می‌ریزند تا راه برای آنها باز شود. * آیا این تصویر درستی از دوره فاطمیان مصر است؟

خیر! اینگونه نبوده است و منطبق با تاریخ نیست. شما دقت کنید، در این فیلم سلجوقیان در اصفهان هستند (البته نمی‌دانم چرا اصفهان را انتخاب کرده‌اند در حالی که سلجوقیان بیشتر در خراسان بودند و اصلا اصفهان پایتخت سلجوقیان نبوده است و آنها خیلی کم آنجا حضور داشتند). دوره سلجوقیان نشان می‌دهد که چقدر وفور نعمت بوده است اما فاطمیان قحطی‌زده و فقیر هستند. این هم مستند به تاریخ نیست و فیلمساز قصد داشته این دوگانه را ایجاد کند که کشورهای برآمده از تفکر باطل اسماعیلیه فقیر و بدبخت بوده و آنهایی که منطبق با نوعی از حقانیت آمده‌اند، چقدر آباد بوده و دنیایی خوب داشته‌اند. این القا با تاریخ انطباق ندارد؛ نه اینکه سلجوقی‌ها موفق نبوده‌اند، خیر! بلکه اینکه بگوییم فاطمیان در قحطی بوده‌اند اینطور نبوده است.

اتفاقا دوره مستنصر که ۶۰ سال بر مصر حکومت کرد دوره رشد و آبادانی بوده است. شاید در این دوره سال‌هایی هم قحطی بوده است اما اغلب از دوره مستنصر به عنوان دوره شکوه فاطمیان یاد می‌شود و بعد از آن است که از شکوه مصر کاسته می‌شود. در دوره مستنصر قدرت و اقتدار حکومت فاطمیان گسترده بوده است و شام، عربستان و کل شمال آفریقا در اختیار آنها بوده است. در هیچ زمانی نبوده است حکومت مصر به این اندازه شکوه داشته باشد.

شاید این سوال برای مخاطب ایرانی پیش آید که حسن صباح به عنوان یک فرد ایرانی چقدر جاه‌طلب بوده است. می‌بینیم این سریال برآمده از نوعی جاه‌طلبی است که به حسن صباح نسبت داده شده است. او از کودکی از سوی عده‌ای محافظت می‌شود و حتی هنگام بحران‌ها، چهره‌های شیطانی به او کمک می‌کنند. در ادامه این مسیر، حسن صباح از اینکه او را امام می‌خوانند ناراحت نمی‌شود؛ این مساله چطور در تاریخ پیش می‌رود؟ 
این هم خلاف واقع است. حسن صباح هیچگاه حتی خود را نایب امام هم نمی‌دانست و معتقد نبود که با امام خود در ارتباط است. او خود را داعی می‌دانست و معتقد بود از آنجا که حق نزار را نداده‌اند باید مردم را به امامت نزار و پسرش که در غیبت است دعوت کند. لذا همان‌طور که گفتم این فیلم «افسانه حسن صباح» است. فیلم می‌خواهد غیرمستقیم انقلاب اسلامی را بزند و شخصیت‌های بزرگ انقلاب را تخریب کند.

 موضوع فیلم به یمن هم ارتباط پیدا می‌کند؟
قطعا! اسلام سیاسی ۴ شخصیت بزرگ دارد که یکی شیعه و ۳ نفر آنها سنی هستند. نخست امام خمینی‌(ره) است که انقلاب اسلامی را تاسیس کرد. یکی حسن البنا است که اخوان‌المسلمین را تاسیس کرد. یکی «سید قطب» است که جریان خاصی در دل اخوان‌المسلمین ایجاد کرد. یکی دیگر هم «ابوالاعلی مودودی» است که در پاکستان حزب جماعت اسلامی را تاسیس کرد. این ۴ نفر ۴ رهبر بزرگ اسلام سیاسی هستند. لذا این فیلم اسلام سیاسی را می‌زند که بخشی از آن هجمه به حسن البنا است و بخشی دیگر هجمه به سیدقطب و بخشی به امام خمینی و بخشی هم ابوالاعلی مودودی. فیلم می‌خواهد به صورت مستقیم و غیرمستقیم این جریانی را که در برابر اسلام سکولار ایستاده است مورد حمله قرار دهد. چون این جریان است که در قالب‌های مختلف در فرم‌هایی مانند حزب‌الله لبنان، حماس، حوثی‌های یمن، تشکیلات سوریه و… در برابر استکبار ایستاده است.

 گاهی این انتقاد به ما وارد می‌شود که تولید چنین سریال‌هایی به این دلیل است که ما به سمت روایت این چهره‌ها نرفته‌ایم، لذا دیگران خط روایت را در پیش گرفته‌اند. آیا ما باید حسن صباح را روایت می‌کردیم؟ 
خیر! حسن صباح، اسماعیلی مذهب بوده است و لذا ما هیچ دلیلی نداریم که بخواهیم آن را روایت کنیم. ما آنقدر انسان‌های تاثیرگذار در دل تاریخ تشیع داریم که بخواهیم آنها را روایت کنیم. از این جهت روایت ما باید به سمت کسانی برود که آنها را قبول داریم. نکته مهمی که اینجا وجود دارد این است که این روایت انجام‌شده هم منطبق با تاریخ نیست. پیشنهاد ما این است که اسماعیلیان جهان و از بین آنها «نزاریان آقاخانی» که رهبر آنها حسن صباح است، (حسن صباح موسس نزاریان است و آقاخان هم رهبر نزاریان جهان است) وظیفه دارند با هر فرم رسانه‌ای که می‌خواهند چهره رهبر خود را تطهیر کنند و روایت درستی از حسن صباح به جهان ارائه کنند.

آنچه ما از تاریخ می‌دانیم این است که روایت حسن صباح با آنچه در این سریال نشان داده می‌شود متفاوت است. جدا از مشکلاتی که با عقاید این گروه داریم، مساله رفتار ترور حسن صباح است که ما آن را قبول نداریم. امام خمینی هیچ‌گاه ترور را تایید نکرد و هیچ‌گاه اجازه نداد از آن استفاده شود. مقام معظم رهبری نیز به همین صورت بوده است. لذا از این جهت ما نیز منتقد حسن صباح هستیم. این فیلم افسانه حسن صباح است و نه تاریخ حسن صباح.

ارسال به دوستان
نسخه چاپی
نظرات بینندگان