به گزارش فرقه نیوز، روز گذشته(یکشنبه ۱۰/۸/۱۳۹۴) یکی از تیترهای اصلی صفحه اول روزنامه اعتماد این بود: "نفوذ حجتیّه از هشدار گذشته است". این تیتر اختصاص داشت به مصاحبه این روزنامه با جناب آقای علی اکبر محتشمی پور.
بر اساس این گزارش مصاحبه از چگونگی آشنایی جناب آقای محتشمی پور با امام آغاز می شود. سپس به توصیف مخالفت متحجّرین با امام پرداخته و این مطلب را توضیح می دهد که اینگونه مخالفت ها فقط از باب مباحث مربوط به عرفان و فلسفه نبوده، بلکه «در باب سياست و مسائل اجتماعی و فرهنگی نيز چنين تحجر و تصلبی در جامعه وجود داشته و هنوز هم دارد و بهشدت هم پررنگتر میشود و در قالب شعارهای خاصی به چشم می آيد.» در ادامه متحجّرین به چند دسته تقسیم می شوند. از نظر ایشان دسته اوّل عوامل انگلیس برای نفوذ در حوزه های علمیّه بودند که «خيلی هم مقدسمآب و جانماز آبكش بودند.» دسته دوم، کسانی بودند كه «تحت تاثير القائات و تبليغات جريانهای خارجی كه آمده بودند و نفوذ داخل حوزههای علميه كرده بودند هرگونه تحرك سياسی اين افراد را مذموم میدانستند و مورد نكوهش قرار میدادند و كسی را كه وارد اين عرصه مهم اسلامی میشد متهم میكردند به اينكه از دين و عدالت خارج شده.» سپس به توضیح در مورد انجمن حجتیّه به عنوان بخش دیگری از متحجّرین میپردازد.
البته شاید بتوان گفت که هدف اصلی این مصاحبه، پرداختن به موضوع انجمن حجتیّه نبوده امّا مطالبی که در مورد انجمن حجتیّه هم بیان شده، دارای اشکالاتی است که به اجمال ذکر می شود. اینجانب از مخالفان جدّی انجمن حجتیّه بوده و هستم. لذا بیان این اشکالات نه به معنای دفاع محض از انجمن حجتیّه است، بلکه بیشتر نقدی است بر برخی از داده های تاریخی جناب آقای محتشمی پور. نقدی که نشان می دهد، ایشان همچون گذشته در بیان مطالب دقّت کافی را نداشته و برای پذیرفتن مطالبشان بیش از حد معمول باید احتیاط کرد تا صحیح از سقیم تشخیص داده شود.
در این مصاحبه برخی از مطالب کاملاً غلط و برخی دیگر ناقص بیان شده است. به عنوان نمونه، یکی از مهمترین مسائل مربوط به انجمن حجتیّه از نظر حضرت امام این بود که انجمن تعطیل شده است نه منحل. لذا ایشان پس از ملاحظه بیانیّه ی انجمن مبنی بر تعطیلی، می فرمایند: « تعطیل غیر از انحلال است . اینکه فایده ندارد. اگر فکر میکنند، منظور(اشاره به آنچه حضرت امام در صحبتشان گفته بودند)آنها هستند، این کار اثری ندارد. آنها که فاسد هستند، کار خودشان را می کنند.»[۱] دیگر هشدارهای حضرت امام به خصوص در آخرین سال حیات پربرکتشان نیز گواه این مدّعاست. امّا متأسفانه جناب آقای محتشمی پور علیرغم این که در نظر دارند تا فعالیّت فعلی اینگونه تفکرّات را اثبات نمایند، به این موضوع توجه ننموده و در مصاحبه خود برای تشکیلات انجمن حجتیّه سه بار از الفاظی همچون "انحلال" و "منحل" استفاده می کنند! اگر به راستی انجمن حجتیّه منحل شده، پس آقای محتشمی پور نگران کدام نفوذ هستند!؟
یکی از عوامل مهمّ در جلوگیری از تحریف امام، دقّت در مطالب مربوط به ایشان و به خصوص نقل قول هاست. در بخش دیگری از این مصاحبه آمده است: «وقتی انقلاب اسلامی پيروز شد، مسوول اين انجمن يعنی پدر معنوی اين انجمن، مرحوم آقای «حلبی» به امام پيغام داد كه من امروز ١٥، ١٦ هزار دكتر، مهندس و متخصص در رشتههای مختلف در انجمن دارم كه اينها می توانند مملكت را اداره كنند؛ حالا كه مملكت پيروز شده و در دست شما افتاده، شما میتوانيد از اين نيروها استفاده كنيد. جوابی كه امام به آقای حلبی داد، اين بود كه همان مردمی كه انقلاب كردند می توانند حكومت كنند و كشور نيازی به متخصصين شما ندارند؛ جواب قاطع و دندانشكنی هم بود.» در مورد این مطلب جناب آقای محتشمی هم باید گفت که اولاً آقای حلبی پیغام ندادند، بلکه در ملاقاتی با امام در مدرسه علوی، شبیه به این مضمون را گفتند. در ثانی در اینکه حضرت امام چنین جوابی به آقای حلبی داده باشند تردید است. چرا که برخی این جواب را از جانب آقای خلخالی به عنوان یکی از حاضرین در آن جلسه مطرح میکنند.
جناب آقای محتشمی پور که در همین مصاحبه به مبارزه انجمن حجتیّه با بهائیّت اذعان دارد، در بخش دیگری از مصاحبه خود می گوید: « سياستهای اينها ولو اينكه انكار كنند اين بوده و هست كه طبق بعضی روايات امام زمان در زمانی ظهور میكند كه فساد همه جای عالم را گرفته و عالمگير باشد و ما از طرف ديگر مامور هستيم تا امام زمان (عج) ظهور كند. پس يك مسلمان بايد مقدمات ظهور امام زمان را فراهم كنيم؛ مقدمات ظهور چيست؟ فساد عالمگير شود، ما بايد كمك كنيم تا فساد عالمگير شود تا امام زمان ظهور كند [میخندد.]» باید از ایشان پرسید که اگر انجمن حجتیّه معتقد به این بودند که "ما بايد كمك كنيم تا فساد عالمگير شود تا امام زمان ظهور كند" پس چرا با بهائیان که خود یکی از بهترین راههای گسترش انحراف و فساد بوده و هستند، مبارزه می کردند!؟ لذا صحیح آن است که بگوییم انجمن حجتیّه معتقد به کمک برای گسترش فساد جهت تعجیل در امر فرج نبوده و نیست، امّا عدم ورودشان به فعالیت سیاسی و مبارزه با حاکم ظالم از سویی و عدم اعتقادشان به تشکیل حکومت اسلامی در عصر غیبت از دیگر سو، در عمل منجر به گسترش ظلم و فساد می شد. انجمن حجتیّه آنقدر مشکلات اعتقادی دارد که نیاز به طرح اینگونه نسبت ها از جانب افرادی همچون جناب آقای محتشمی پور نباشد. و ای کاش اگر ایشان ادّعای شناخت این گروه را دارند، اشکلات دیگری را که به انجمن وارد است، مطرح نمایند.
ایشان در پاسخ به سئوالی مبنی بر اینکه پشتوانه حجتيه چه اشخاصی بودند؟، می گوید: « پشتوانهاش يك بخشی پولدارها بودند و يك بخشی از آن به خارج از كشور و ريشههايی كه در آن انگليسیها به حوزه علميه آسيب زده بودند برمیگردد. اين میتوانست ريشه در آن تفكر و انديشه بريتانيای پير داشته باشد. يك بخشی هم مربوط می شد به خود ساواك و دربار كه از اين طريق افكار و انديشه جوانها را منحرف میكرد؛... انجمن حجتيه يك جريان كاملا وابسته به ساواك بود كه ريشههای اين انجمن به خارج و انگليس وابسته بود و اينها همين امروز در نظام جمهوری اسلامی ريشه دواندهاند.» اولاً باید گفت که ایشان در وابستگی انجمن به خارج و انگلیس و ساواک، مبالغه کرده است. شکّی نیست که ساواک از فضایی که انجمن حجتیّه ایجاد کرده بود، نهایت استفاده را می کرد و از این رو برخی مواقع نیز حمایت هایی می نمود امّا انجمن حجتیّه را "يك جريان كاملا وابسته به ساواك" خواندن، به دور از انصاف است چه رسد به انگلیس! در ثانی گویا آقای محتشمی پور فراموش نموده اند که مهمترین پشتوانه ی انجمن حجتیّه، مراجع تقلید بودند. چرا که به واسطه ی پیشینه ی مثبتی که از رئیس انجمن در ذهن داشتند و همچنین به خاطر خطری که از جانب بهائیّت احساس می کردند، برای کار انجمن ارزش قائل بوده و آنها را مأجور می دانستند. روند تدریجی زاویه گرفتن این گروه از نهضت امام خمینی به خصوص در دهه ی پنجاه و روشن شدن بعضی از حقایق، باعث برخی تغییر نظرها شد.
امّا شاید اصلی ترین هدف این مصاحبه از جایی شروع می شود که جناب آقای محتشمی پور به زعم خود می خواهد روی دیگر سکّه ی انجمن حجتیّه را نشان دهد. امّا قبل از آن باید روی اوّل سکّه را خوب توصیف کرده باشد تا روی دوّم هم به خوبی شناخته شود. لذا پس از طرح مطالب بالا می گوید: « امروزه انجمن حجتيه و جريانهای مشابه انجمن حجتيه، فرقه هستند. اصولا فرقهها در تاريخ اينگونه هستند و بودند كه خودشان را حق مطلق میدانستند و غير از خودشان را باطل مطلق و معتقد بودند كه باطل بايد از بين برود هر قدرتی هم كه میخواهد باشد. خوارج در زمان اميرالمومنين، يك فرقه بودند كه خودشان را حق مطلق میدانستند و غير از خودشان را باطل مطلق؛ لذا يك شب نشستند هم فرمان قتل اميرالمومنين (ع) را صادر كردند و هم قتل معاويه و عمروعاص را؛ معاويه در شام بود، عمروعاص در مصر بود و اميرالمومنين در كوفه بود و سه نفر را مامور كردند كه اين سه نفر را در يك شب به قتل برسانند. يعنی غير از خودشان را مستحق نابودی و مرگ میدانستند و میگفتند بايد محو شوند. جريان انجمن حجتيه هم به همين شكل است، خودشان را حق مطلق میدانند و باقی را باطل مطلق میدانند؛ منتها بعضیها جريانات مدرن هستند، اينها روشهایشان هم مدرن است. انجمن حجتيه بيشتر اعضايش تحصيل كرده هستند و اينها را از دانشگاهها انتخاب میكنند و چهرههای خوشفكر و خوشاستعداد را جمع میكنند و میآورند و اينها با سيستمهای جديد در دنيا آشنا هستند و روشهایشان هم برای حذف فيزيكی و غيرفيزيكی افراد مدرن است. اما برسيم به جريان مصباحيزدی در امروز. مصباحيزدی يك جريانی را در مملكت راه انداخته كه در اركان نظام، اعم از سپاه، بسيج، دستگاههای دولتی و همه را پشتيبانی میكند و او هم خشن است و هر كس غير از اين تفكر را داشته باشد، مرتدّ میدانند و معتقدند از دين خارج است و بايد حذف شود. اين دوتا هم دو روی يك سكه هستند، [میخندد] هم انجمن حجتيه و هم داستان خوارجِ اين شكلی. اين يعنی تفكر فرقهگرايانه كه خودشان را حق مطلق میدانند و ديگران را باطل مطلق میدانند و واجبالحذف از صحنه روزگار میدانند، اصلا حق حيات برای مخالف خودشان قائل نيستند. براين اساس صرفا انجمن حجتيه نيست كه اين گرايش دارد، غير از انجمن حجتيه هم وجود دارد.»
همانطور که به روشنی مشهود است، جناب آقای محتشمی پور به بهانه ی انجمن حجتیّه، همه ی این مقدّمات را چید و روی اوّل سکّه را توصیف کرد تا برسد به روی دوّم سکّه. ایشان بدون آن که مصاحبه کننده سئوالی بپرسد، بحث را بی ادبانه به سمت حضرت آیت الله مصباح یزدی می کشاند. جالب است که در این مصاحبه نام علمای مختلفی همچون حضرات آیات بروجردی، حكيم، شيرازی، شيرودی، مرعشی، شريعتمداری و گلپايگانی با پسوند آیت الله ذکر شده و حتی عبارت "مرحوم آيتالله العظمی منتظری" هم بر زبان ایشان جاری می شود، امّا به کاربردن لفظ آیت الله درباره علامه مصباح، برایشان ثقیل است! در کل مصاحبه سه بار با عنوان "آقای مصباح" یاد می کند و دو بار هم فقط "مصباح یزدی"!! دو روی یک سکّه دانستن انجمن حجتیّه و آیت الله مصباح، تشبیه آیت الله مصباح به خوارج، دادن نسبت هایی همچون خشونت غیر منطقی، مرتدّ و خارجی و واجب الحذف دانستن مخالف، حق مطلق دانستن خود و باطل مطلق دانستن دیگران، از جمله تعبیرات زشتی است که جناب آقای محتشمی پور درباره ی آیت الله مصباح یزدی و طرفدارانشان به کار می برد! ای کاش همانگونه که در این مصاحبه ذکر شده که "تعبير امام نسبت به مخالفشان اينطور ملايم بود"، خود جناب آقای محتشمی پور هم اندکی از امام روش برخورد با مخالف را می آموخت. البته این اوّلین بار نیست که ایشان برعلیه حضرت آیت الله مصباح یزدی اینگونه موضع می گیرد. بارها اینگونه برخورد دیده و شنیده شده که یکی از معروفترین آنها مصاحبه ی ایشان با روزنامه ی خودشان یعنی "بیان" بود با این تیتر:« آقای مصباح! اسلام خشونت و خوارج را ترویج می کنید؟»[۲]
در ادامه ی این مصاحبه باز هم عباراتی از جانب جناب آقای محتشمی پور بیان شده که بسی تعجّب برانگیز است! ایشان برای توجیه عملکرد دولت فعلی می گوید:« در هشت سالی كه آقای احمدینژاد بود زمينه نفوذ در درون اركان نظام برای انجمن حجتيه، جريان آقای مصباح، مقدسنماها و مداحها در همه سطوح فراهم بود. خيلی راحت اينها آمدند حتی استخدام شدند، استخدامهای وسيع در سطح دستگاههای مختلف كشور و آزادی مطلق داشتند و هر كاری دوست داشتند، كردند. در اين دو سال اخير دولت مبتلاست به يك دستگاه مريضی كه جريان انجمن حجتيه و جريان آقای مصباحيزدی و جريان مقدسنماها، در آن نفوذ كردند و كاری هم نمیشود كرد. يك زمانی هر كسی كه غير از خودشان بود، بيرون میريختند، كما اينكه ديديد اساتيد كاركشته دانشگاهها، بهترين نيروهای علمی اين كشور را از دانشگاهها بيرون ريختند و عدهای را بورسيه كردند. اين كار راحت بود چون دستشان باز بود و همه در اختيار اينها بود، اما آلان اينطور نيست، دولت اگر بخواهد دست به يكی از آن مهرههايی كه آنها كار گذاشتند بزند، چه قيامتی میشود و راه میفتند میگويند نيروهای مومن را از گردونه خارج میكنند.» گویا ایشان فراموش نموده که یکی از علمداران نقد دولت آقای دکتر احمدی نژاد به خصوص در ماجرای "جریان انحرافی" حضرت آیت الله مصباح یزدی و شاگردانشان بودند. گویا نه تنها حافظه ی دراز مدّت ایشان در مورد مباحث تاریخی دچار اشکال شده، بلکه باید نگران حافظه ی کوتاه مدّتشان نیز بود. ماجرای "تبدیل شدن کلید به داس" در دولت فعلی و درو کردن کم نظیر مسئولین و اساتید که قابل انکار نیست!
مصاحبه کننده در ادامه می پرسد: «نفوذ انجمن حجتيه به جايی رسيده كه بخواهيد اعلام هشدار كنيد؟» و ایشان با خنده پاسخ میدهد: « من معتقدم، ديگر از آن مرحله گذشته؛ يعنی از خط قرمزهای بسيار پررنگ عبور كردند و برخورد با اينها خيلی سخت شده است و تنها مدد الهی است كه میتواند كمك كند و آن چيزی را كه امام هشدار داد در گذشته امروز عين آتش زير خاكستر است.» اگر نویسنده این مطلب با یک پاراگراف از این مصاحبه موافق باشد، همین پاراگراف است!
آری، من هم معتقدم که "از خط قرمزهای بسيار پررنگ عبور كردند"، امّا چه کسانی و از چه طرقی؟ من هم یقین دارم که به هشدار امام توجّه نشد! مگر امام نفرموده بودند که به آنها پستهای حسّاس کلیدی ندهید؟ یکی از این هشدارها در همین مصاحبه آمده است: «يك بار آقای ولايتی خدمت امام رسيده بودند و پرسيده بودند كه بعضی از اعضای انجمن حجتيه كه متخصص هستند و در مسائل سياسی مهارت دارند، پيشنهاد میشوند برای سفارت، در خارج به عنوان سفير يا كاردار مشغول شوند، نظر شما چيست؟ امام مخالفت كرده بودند و گفته بودند اينها نمیتوانند وارد اين پستها شوند.»
جناب آقای محتشمیپور، لطفاً بجای اتّهام زنی به حضرت آیت الله مصباح یزدی و دولت قبل، بررسی بفرمایید کدام یک از مسئولین دولت فعلی سابقه ی انجمنی دارند و حتی در همین دوران نیز، آگاهانه در مدارس و همایش هایی حاضر می شوند که نیروهای انجمنی آنها را اداره می کنند!؟ بررسی اینکه آیا هنوز هم با انجمن ارتباط دارند یا خیر، باشد برای اهلش!
جناب آقای محتشمی پور، لطفاً روی دیگر سکّه را درست نشان بدهید! / رجا نیوز
پی نوشت:
در سایه آفتاب، محمد حسن رحیمیان، مؤسسه پاسدار اسلام، چاپ سوم۱۳۷۱، ص۲۲۹
روزنامه بیان، ۱۴/۱۱/۱۳۷۸