جایگاه آخرت در اندیشه انحرافی راجنیش اشو

حجت الاسلام مهدی سالاری:
کد خبر: ۵۳۵۱
سالاری

فرقه نیوز-بخش عرفان های نوظهور، اشو یکی از مرتازان هندی است که درباره موضوعات فراوانی ابراز عقیده کرده است، او هیچ گاه رویه ثابتی نداشته و همواره رنگ عوض می کرد. چونه ای گرم و پر صحبت داشت، بسیار سخن می گفت، در حدی که گاهی سخنرانی های او تا دوازده ساعت هم به طول می انجامید. از هر دری سخن به میان می آورد و هیچ معیاری در سخن گفتن نداشت. موضوعات فراوانی را به چالش می کشید و بدون هیچ دلیلی و تنها از روی احساس، بسیاری از مبانی دینی و معرفتی را زیر سوال می برد.

 یکی از موضوعات جدی و غیر قابل انکار در ادیان الهی، معاد باوری و اعتقاد به آخرت است. اما اشو بدون هیچ دلیلی معاد را انکار می کند و به خاطر اعتقاد به آن بر متدینین و معتقدین به آخرت می تازد.

او درباره آخرت به مخاطبان خود چنین می گوید:

«من به شما مي گويم. جايي براي رفتن نيست. همه اش اينجاست؛ تمام هستي در اين لحظه جمع شده است».[1]

اشو اعتقدا به معاد را عامل بدبختی معرفی می کند و تمام آخرت را در میل جنسی خلاصه کرده و تصور می کند اگر از بهشت سخن گفته می شود، تنها چیزی که اهمیت دارد میل جنسی است، بنابراین براساس تصور غلط خود آخرت را انکار کرده می گوید اگر میل جنسی در همین دنیا ارضاء شود دیگر نیازی به آخرت نیست و اگر بخاطر آخرت و ترس از آن میل جنسی را ارضاء نکردید، شما گرفتار توهم و موهوم پرستی شده اید. او معتقد است انسان با این کار در واقع خودکشی می کند.

«بدبختی تو دقیقاً همان چیزی است که برای وجود «دنیای دیگر» لازم است. به عنوان مثال، اگر میل جنسی تو واقعاً ارضاء شود، احتیاجی به آن همه وعده های پوچ نداری، چون به خواسته ات رسیده ای. اگر میل جنسی تو نکوهش، سرکوب و نابود شود، اگر تو را مجبور کرده اند از این بابت احساس گناه کنی، آنوقت موهوم سرپرستی می تواند برای همیشه به حیاتش ادامه دهد. با این ترفند است که موهوم و موهوم پرستی انرژی خویش را از خودکشی تو به دست می آورد».[2]

«آینده‏ای وجود ندارد و ساختن آن فقط هدر دادن زمان است، زیرا تو متعلق به اکنون می‏باشی. به پوچ بودن آن واقف شوید.»[3]

اشو مذهبیون را از آن جهت که به آخرت اعتقاد دارند و برای حرکت در مسیر خداوند و رسیدن به قرب الهی در دنیا بر خود سخت می گیرند، انسان های سرسخت معرفی می کند و معتقد است این آدمها، وقت خود را تلف کرده دنیایشان را به تصور وجود آخرت از دست می دهند.  

«حتي مردم عادي دنيا پرست به سختي مذهبيون نيستند. دنيا داران عادي براي هدف هاي دنيائي هستند، البته سخت هستند ولي نه به سرسختي مذهبيون. زيرا سرسختي آنان براي دنياي ديگر است كه خيلي دور مي باشد. هم ناديدني است و هم هميشه در شك اند كه آيا وجود خواهد داشت يا نه. آنوقت ابهام ديگري بر مي خيزد: چه بسا اين دنيا را از دست بدهند و دنياي ديگر هم نباشد. لذا هميشه در اضطراب اند و روحي دگرگون دارند. لذا از آن نوع فرد مذهبي نباشيد».[4]

او بهشت و جهنم را دروغی بیش نمی داند و آن را از حقه هایی می داند که مردم را برای انجام کارهای خوب ترقیب کند و از کارهای بد پرهیزشان دارد. در واقع وعده آخرت دادن برای استثمار است و بس

«جهنم جايي نيست، بهشت هم نيست هر دو حقه هستند. ايده هاي روان درماني قديم. آنچنان جهنم خوفناكي درست كرده اند. كه انسان از بچگي از آن مي ترسيده، فقط اسم جهنم را ببريد،‌ ترس مي آيد مي لرزد. اين حقه اي است تا عادت بد ترك شود. و بهشت هم يك حقه است تا به عادات خوب ترغيب شويد».[5]

«کل ساختار اجتماع به طریقی اداره شده است که عده یی معدود میلیون ها نفر از مردم را استثمار کنند. و آنها به افراد استثمار شده دلداری هم داده اند: «این به خاطر اعمال فبیح و ناشایست زندگی گذشتة توست.» او از زندگی گذشته ات چیزی نمی دانی، بنابراین این دلداری خوبی است: «چکار می توانم بکنم؟» یا می گویند: « این آزمون ایمان تو به مذهب توست. به اوضاع و احوالی که دارای قانع باش. بعد از مرگ هزاران برابر پاداش خواهی یافت.»[6]

اشو مخاطبین خود را از سرگرم شدن به چیزی که وجود ندارد پرهیز می دارد و می گوید اول و آخری وجود ندارد، جایی برای رسیدن وجود ندارد، سالک بودن و در مسیر خدا حرکت کردن یک افسانه است. آنچه باید به آن توجه کنی شادی و شادی کردن است.

«روش من آموختن این درس بزرگ به توست که بهشت همین جا است و در هیچ جای دیگر نیست.»[7]

«شما از هیچ کجا آمده اید و به هیچ کجا می روید. در این میان آنچه وجود دارد، جرقة بودن شماست. وقتی این جرقه هست از آن لذت ببرید، آن را جشن بگیرید و آن را در رسیدن به جایی نابود نکنید. جایی برای رسیدن وجود ندارد و مهم تر از آن، هیچکس در درون نیست که بخواهد برسد. مسافری وجود ندارد. سالک یک افسانه است. زیارت وجود دارد، ولی زائر غیرحقیقی است. به عمیق ترین لحظات شادی خود نظر کنید، آنوقت منظور مرا درک می کنید. وقتی شادمان هستید، در شما کسی نیست که شاد باشد؛ فقط شادی است که وجود دارد.»[8]

کمال جویی و رسیدن به قرب الهی امری فطری است. اعتقاد به آخرت و معاد باوری از باورهای دیرین بشر به شمار می رود و در طول تاریخ زندگی بشر نشانه های زیادی می توان در سفالینه ها و سنگ نوشته ها پیدا کرد. این اعتقاد را حتی در میان ادیان غیر الهی نیز می توان یافت. معاد باوری یکی از مؤلفه هایی است که انسان را از افتادن به ورطه پوچی و افسردگی حفظ می کند. اما با این وجود اشو بر آن می تازد و آن را انکار می کند. و البته این انکار منحصر در اعتقادات اشو نیست بلکه تمام فرق انحرافی معاد را انکار می کنند و علت انکارشان این است که اگر کسی به معاد و آخرت اعتقاد داشته باشد، آموزه های این فرقه ها را نخواهد پذیرفت. چرا که آموزه های عرفان های نوظهور و فرقه انحرافی تماماً این دنیایی و بر محور لذت طلبی است. انسان معتقد هیچ گاه به سوی آموزه های هنجار گریزانه گام بر نمی دارد در حالی که تمام آموزه های این جریانات، هنجار گریزانه است.

پی نوشت:

[1] . فقط یک آسمان ص102

[2] . آینده طلائی ص37

[3] . تمثيل هاي عرفاني اشو ص 117

[4] . فقط یک آسمان ص151

[5] . همان، ص174

[6] . کودک نوین ص19

[7] . آینده طلائی ص144

[8] . کودک نوین ص186

گزارش خطا
ارسال نظر